#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
ای قناری شده دلتنگ صدایت، مادر
دل هر غنچه گرفتهست برایت مادر
ابر پاییز از این خانه، از این کوچه نرفت
بوسهباران شده هر شب رد پایت مادر
چه بلاها به دعای تو گذشت از سر من
ای به جان پسرت درد و بلایت، مادر!
مادران مرگ ندارند! در این عالم نیست
زندهتر از تو و از خاطرههایت، مادر
شبی از عطر مناجات تو بیدار شدم
دیدنی بود سحر، حال و هوایت مادر
روزه بیسحری،... وای من از بیخبری...
چه سحرها که گذشتی ز غذایت مادر
یادم آمد حرَم آنروز چه دلتنگ تو بود
همه بودند به دنبال رضایت مادر
وسط صحن رسیدیم به سقاخانه
داد یک جرعه از آن آب، شفایت مادر
یادم آمد که به هنگامه تعویض ضریح
پر زد از دست، النگوی طلایت مادر
چه کسی گفته که دستت ز جهان کوتاه است؟
پر شده سفرهام از دست عطایت مادر
مژده! امروز برایت خبری خوش دارم!
کربلا میروم امسال به جایت مادر
از مزارت که گذشتم، تو نبودی، گفتی؟
به سلامت! که سپردم به خدایت مادر...
#سعید_حدادیان
#قصیدهواره
#مادر
حسینِ اول طوفان کربلا حسن است
فقط نه ساحل امن است، ناخدا حسن است
علیترین حسن است و حسنترین علی است
به جنگ و صلح، خداوند ارتضا حسن است
نمیشناسیاش او را؟ حسین را بشناس!
که مقتدا و امامِ حسینِ ما، حسن است
حسن، مبدّل سوءالقضا به حسن قضا
امامِ عرصهی تدبیر و اقتضا حسن است
به خاک راه نظر کرد، کیمیایش کرد
که اسم اعظم و نورانی خدا حسن است
به یک عنایت او شام تیره، صبح شده
شکوه آیهی «یَهدی لِمَن یَشا» حسن است
پیمبرانه به آیین مهربانیهاست
به چشم مردم محروم، آشنا حسن است
حسن ادامهی جاه و جلالت علوی
ادامهی غزل حُسن مصطفی حسن است
کمی تجلی او «هَل اَتی علَی الانسان»
شکوه آیهی «نور» و «قل انّما» حسن است
بلاغت سخنش در مقام مدح پدر
نشانهای است که نهجالبلاغه با حسن است
فرشتهها همه محو جمال گریهی او
که ماه روشن شبهای ربنا حسن است
فقیر سفرهی لطف و کرامتش هستیم
سرور و راحتِ قلب یتیم ما حسن است
کسی که کعبه به دورش طواف کرده ولی
پیاده آمده تا کعبه بارها، حسن است
گره به کار دل افتادهها! امام امید،
امام رحمت و دستِ گرهگشا حسن است
اگرچه زمزمهام «یا اله» و «یارب» شد
قبول خاطر حق، ذکر ناب «یاحسن» است
گناهکار برو نزد او، ملک برگرد!
کسی که خاک رهش هست کیمیا، حسن است
به حکم اشک، جهنم بهشت خواهد شد
اگر بهانهی بارانِ اشکها حسن است
کسی که فقر و غنا خاکسار مقدم اوست
کسی که فقر به راهش شود غنا، حسن است
حسن، ادامهی غوغای خیبر و صفین
شروع نغمهی جانبخش نینوا حسن است
به یک اشارهی او مرحب جمل افتاد
و ذکر حیدر کرار، «مرحبا حسن است»
چه کرده با دل او زهر تلخِ «آتشبس»
اسیر تهمت یاران بیوفا حسن است
مغیرهها به روی منبر رسول الله
یکی نگفت که بر خلق، رهنما حسن است
جهان، تعارف او را برای چی پس زد؟
ره نجات همانجاست، هرکجا حسن است
به سایهروشن شبهای انتظار ببین
همیشه مژدهی «والشمس» و «والضحی» حسن است
فقیر شو به کرمخانهاش پناه ببر
امید امت بیچاره، بخخدا حسن است...
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
٢۴اسفندماه١۴٠٣
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#شهر_رمضان
#شعر_ولایی
#قصیدهواره
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#قصیدهواره
سلام، ای که راز رضای خدایی
علی بن موسیالرضا المرتضایی
تو مولا مایی، علی بن موسی
علی بن موسی، تو مولای مایی
تو موسای مایی به نیل حوادث
تو مولا علی بن موسی الرضایی
کنارت امان دارم از حصر شیطان
که شرط رسیدن به حصن خدایی
طواف ضریح تو یا طوف کعبه است؟
که راز هدایت، که سعی صفایی
خوشا جرعهآبی که خوردم ز دستت
چه خضر عزیزی! چه آب بقایی!
دلم «یاحسین» و لبم «یارضا» گفت
عجب مشهدی رفته این کربلایی
سلامی به صحنِ دلانگیز چشمی
که بر سائلانِ درت میگشایی
خدا جاودانی کند فقرِ ما را
که همچون توئی شاه و، سلطان مایی
علیسیرتیّ و همانند زهرا
تو هم پارهای از تنِ مصطفایی
حسینیتر از آنی ای گل، که زائر
نبیند در ایوان تو کربلائی
در این روزگار پر از بی پناهی
پناه همه خستگیهای مایی
امیدم، پناهم، امام رئوفم
برای غم و خوف دنیا، رجایی
رضای خدا در رضای تو بوده
رضایت به دل داد، حال و هوایی
خدا مطمئنم که راضیست از من
به وقتی که از آنچه هستم، رضایی
تو سلطان دلها، انیسالنفوسی
امامالرئوفی، امامالهُدایی
سلام ای امیدم، که با یک نگاهت
به آنی ز کارم گره میگشایی
تو تصویر روشن از آن نور محضی
تو راز تحیر در آیینههایی
غبارم، که از کوی تو دور ماندم
نسیمی وزید و دلم شد هوایی
به بابالجواد ایستادم، و گفتم:
جوادالائمه! تو بابالرضایی
تویی آنکه دارد هوای دلم را
شفیع دلم پیش مولا، شمایی
تو را دید و... من محو کاشی و صحنم
چه رازیست در اشک آن روستایی؟
خوشا این اشارات پنهان... که باشد
میان تو و زائرت، رازهایی
سکوت است و اشک و اشارات پنهان
حریم تو و اوست این بیصدایی
مرا هم ببر با خودت مشهد او
چرا روح من از تن من جدایی؟
چه خوب است در گنگزار سکوتم
تو تنها به راز دلم آشنایی
به دادم برس ای خدای دل من
در این دورهی بی دلی، بیخدایی
نیستان چرا در سکوت است؟ باید
نسیمی بیاید بخواند نوایی
بخوان ای صدای صداها به گوشم
که با تو دلم میشود کربلایی
اسیریم و مسکین، فقیریم و خسته
تو روشنترین آیهی هل اتایی
همه راهها را به رویم که بستند
رسیدم به مشهد به شوق عطایی
ببین خسته در کنج ایوان نشستم
شما قول دادی کجاها میآیی؟
دلم گم شده باز هم در حریمت
تو پیدایی، اما نگفتی کجایی!
تو منظور من هستی از «یا وجیهاً»
تو سرمایهی من به پیش خدایی
به لطف تو این جمعه هم کربلایم
که آمینترین «یا سریع الرضایی»
سلام است بر «آدمَ صفوة الله»
شروع دلانگیز یک آشنایی
سلامی به تو با چه حسی چه حالی
که تو هشتمین وارث انبیایی
خوشا دعبلانه برایت سرودن
بوَد وامدار تو شعر ولایی
برای تو حرفی ندارم بگویم
بخر از من این گنگی، این هوی و هایی
تو هم وارث داغهای جگرسوز
از آن یوم الاثنین، از آن ماجرایی...
✍ #جمعی_از_شاعران
(گروه إِحیای امر)
(نیمهی اردیبهشت١۴٠۴)
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e