یکنکتهازاین معنی
سال ۹۶ بود، دو سال بعد از حادثه منا، که به لطف هراس و پرهیز عدهای صاحبان فیش حج و خالیشدن برخی کاروانها، مسیر برای تشرّف من فراهم شد.
یادش بخیر آن پیر فرزانه، که قبل از سفر با نصیحتی ارزشمند، سعی داشت چشم مرا بر روی حقیقتی بگشاید.
آن فرزانه بزرگوار فرمود:
«هر بار به نیابت از گروهی از افراد (وابستگان، دوستان، ذیحقان، و....) طواف کن و ثواب آن را به یکی از چهارده معصوم و اولیای الهی علیهم صلوات الله اجمعین، اهدا کن».
خداوند که میدانست این بنده بظاهر بنده، برای هر عملی، چون و چرایی میتراشد، لطفش مضاعف شد و روزنهای از آن هزاران راز را بر من نمایان نمود.
با همه بد حافظگی، حال و هوای آن روز را بخوبی به یاد دارم، که به نیابت از طلاب عزیز و جوانان طلبهای که سرباز امام زمانند، بویژه طلاب مدرسه رشد، که با آنها کلاس داشتم، طواف کردم و ثواب طواف را به وجود مقدس حضرت شیخالائمه، امام ناطق و صادق، سلاماللهعلیه هدیه نمودم.
نور در آینه متجلی میشود و هرچه آینه زنگار داشته باشد، به همان میزان از تلألو نور در آینه کاسته میشود؛ اما آنقدر این تلألو، عظیم و درخشان بود که دل من نیز با همه زنگارها، توانست اندکی از تجلی آن عنایت را دریابد.
بعد از طواف، همان شب در عالم رؤیا دیدم همان طلاب مدرسه رشد، با حوله احرام از مسجدالحرام، دارند خارج میشوند.
آنچه نوشتم، بظاهر نقل خاطرهای بود برای آنان که چون من گرفتار ظاهرند و خاطرهبازند و در حقیقت، رمز و نشانهای است آشکار بر لطف و عنایت حضرت امام صادق علیهالسّلام بر سربازانش، آن طلاب عزیز که با وجود بیمهریهای زمانه، مصداق «قالو ربُنا الله ثمّ استقاموا» شدهاند و خوشا بر آنانکه حرکت در مسیر زندگانی و سیره اهل بیت علیهمالسّلام را برگزیدهاند و تشیع راستین را با علم و هنر خویش جار میزنند.
#امام_صادق_علیهالسّلام
هدایت شده از شعر هیأت
اى جوهر عقل! عشق را مفهومی
همچون شب قدر، قدر نامعلومی
قم با تو مدینهٔ ولایت شده است
تو، فاطمهٔ چهارده معصومی
📝 #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از قاف
پیشکش به:
خاک پای زائران بارگاه کریمه اهل بیت
اى جوهر عقل! عشق را مفهومی
همچون شب قدر، قدر نامعلومی
قم با تو مدینهٔ ولایت شده است
تو، فاطمهٔ چهارده معصومی
یافاطمه اشفعی لنا فیالدنیا
یافاطمه اشفعی لنا فیالعقبا
یافاطمه اشفعی لنا فیالجنه
یعنی همهجا، هوای ما را همهجا...
ای دختر «عصمت» و «ولیالحسَنات»
بانوی کریمه، گنج لطف و برکات
یا ایتها الفاطمةُ المعصومه
تقدیم به محضرت، هزاران صلوات...
#سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
#رباعی_پیوسته
#حضرت_معصومه_سلاماللهعلیها
#دورها_آواییاست
@smahdihoseinir
هدایت شده از فاطمه عارفنژاد
📗 یادداشت شاعر، منتقد و استاد بزرگوار، جناب آقای سیدمهدی حسینی، بر کتاب #شبانماه سرودهٔ فاطمه عارفنژاد.
| شعر اگر اعجاز باشد بی بلند و پست نیست |
#شهرستان_ادب
#مجموعه_شعر
@fatemeh_arefnejad
هدایت شده از گنجشکهای پاییز
به همان اندازه که آدمهای قابلمه به دست ایستاده در صف نذری محرمهای محلهی قدیمیمان در آذر برایم قابل درک و قابل احترام اند،آدمهای کتاب به دست ایستاده در صف طویل گرفتن امضا از یک آدم مشهور در نمایشگاه کتاب به نظرم رقتانگیزند.
#اعظم_سعادتمند
#از_چهار_ساعت_در_نمایشگاه_کتاب_قدم_زدن
@azam_saadatmand
هدایت شده از گنجشکهای پاییز
به جریان آدمها در راهروها نگاه میکردم از کنار آدمهای آشنایی با سلام و علیک یا بی سلام و علیک میگذشتیم به دوستم گفتم من آدم شلوغی نیستم دوست دارم زودتر از سرگیجهی میان راهروها خودم را نجات بدهم اما دوستم میگفت ببین! چقدر شور زندگی! اما من جز سکونت تصنع و تقلای نافرجام یک ماهی برای بیرون پریدن از تُنگ چیزی نمیدیدم
و اذان ظهر بود که مرا نجات داد.
#اعظم_سعادتمند
#از_چهار_ساعت_در_نمایشگاه_کتاب_قدم_زدن
@azam_saadatmand
نقدتخصصیشعرولایی جلسه۲۳۹
در ایام دهه کرامت،
با حضور
#سید_مهدی_حسینی_رکنآبادی
و
شاعران و علاقهمندان شعر آیینی و ولایی
دوشنبه ۲۴اردیبهشت
ساعت ۱۸:۳۰
مصلی تهران،
شبستان اصلی،
بعد از محراب،
راهروی ۱۴
غرفه نهاد کتابخانههای عمومی کشور
حضور و شعرخوانی برای عموم خواهران و برادران بلامانع است.
🔶حلقه شعر ولایی فرات
@foratpoem
آیین رونمایی از مجموعه شعر «همسنگطوفان»
اشعار برگزیده کنگره سراسری حماسه غزه مظلوم
با حضور
#سید_مهدی_حسینی_رکن_آبادی
#علی_داودی
#میلاد_عرفان_پور
#مرتضی_حیدری_آل_کثیر
همراه با شعرخوانی شاعران مطرح کشور
شنبه ۲۹اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت۱۷
مصلی تهران غرفه مجمع ناشران انقلاب اسلامی
🔸حلقه شعر ولایی فرات
@foratpoem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
إِنَّ اللَّهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنينَ أَنفُسَهُم وَأَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ ۚ
شهادت حق تو بود؛
سید خدوم و مظلوم
هدایت شده از الی الحبیب
#تاریخ_شفاهی
📩خاطرات مداحان اهلبیت(ع)
با #شهید_جمهور
«آیت الله شهید سیدابراهیم رئیسی»🏴🌷
🔰خاطره و یادداشت اول:
حاج جواد #قربانپور
🔆یک بار به ایشان(شهید رئیسی) گفتم:
🔻« یک سری مداحان مشهدی هستند که هیچوقت دیدارهای بیت رهبری دعوت نمیشوند»
🔹ایشان گفتند:
«همه را جمع کن یک بار که آقا آمدند، بیایند اینجا دیدار آقا»
❇️و این امر انجام شد..
💬حدود ۸۰ نفر،
حدود چهار ساعت
با آقا دیدارکردند، خودشانهم بودند..
✍️ همیشه می گفتیم بدیِ رئیسی این هست که تیم رسانهای ندارد؛ خوب کار میکند ولی نشان نمیدهد، ضعیف است
⬅️خدا زد به دهان همه ما و گفت تو برای خدا کار کن، منِ خدا می شوم تیم رسانه ای تو😭
🚩و خدا عجب رسانهای دارد؛ از شرق تا غرب عالم پرچم نیمه افراشته کردند
❗️و حتی دشمنان پیام تسلیت دادند
‼️و حتی مجری بی بی سی بغض در گلو خبرت را می خواند
✅خدا عجب رسانه قویی دارد
⚠️دیگر بعد از این همه بدانیم هرجا کار پیش نمیرود بخاطر نداشتن رسانه نیست، بخاطر فقدان اخلاص هست😔
💢در بحبوحه قدرت نمایی انواع رسانهها، خدا درس بزرگی به همه ما داد
🔮باید اخلاص داشت، چه در دهه شصت باشی #همت و #بابایی شوی، چه در دهه۱۴۰۰ و اوج رُخنمایی دنیای مجازی بیخیالِ اینستا و توییتر و کلاب هاوس و.. باش
📿 به خدا بچسب؛ خدا تو را منتشر میکند نامت را و راهت را..
💌این درس بزرگ رئیسی بود به همه ما
♻️ما فکر کردیم این درس بزرگ شهدا در دهه شصت باقی ماند، غافل از اینکه هنوز رمز شهادت همین است..
🔹همان چیزی که فکر میکردیم نقطه ضعف رئیسی است دقیقا نقطه قوت او بود؛ برای همین شد « #شهید_رئیسی»
#خادم_الرضا
#شهید_خدمت
#الی_الحبیب
🆔 @elalhabib_ir
#تلنگر
او؛ شاعر زمانهها....
یک.
این روزها برای چندمین بار، اشعار قیصر امینپور را مرور میکنم، که میدانم هر بار دریچهای تازه از دنیای احساس، اندیشه و هنر شعری او را به رویم میگشاید.
بر این باورم، اگر شاعران اندکی درنگ و دقت داشته باشند این روزها بیش از همیشه خلاء حضور او را حس خواهندکرد.
سالهاست که قیصر امین پور در میان ما و زمانه ما نیست، اما شعر او هست و خلأ شناخت شعر او و الگو گرفتن از نگرشها و پردازشهای شاعرانه او در شعر بسیاری از ما شاعران مشهود است.
بسیاری از آیینیسراها و هیئتینویسها، شعارشان «مردمی سرودن» است و تجربهها نشان داده است که این شعار، همچنان بسیار ناپخته مانده است و «اظهرٌ منالشمس» است، که الگوی مردمی سرودن را از قیصر امینپورها نیاموختهاند و ای کاش میآموختند و مییافتند...
بخشی از شعر امروز با روزگار و زمانه خود، بیگانه است؛ ترجمان درد واقعی مردم نیست. برخی شاعران، یا آنقدر حس و حال و زبان و بیان شعر را پایین آوردهاند (به این بهانه که مردم عام آن را بفهمند) و برخی، حد اعلای شعرشان، اعتراض با هدف دیده شدن، عقدهگشایی از جریان مخالف و تسویه حسابهای سیاسی یا شخصی است.
درقیاس با برخی شاعران امروز، قیصر امینپور شاعر زمانه بود و دردهای زمانهاش را روایت میکرد و امروز بر این باورم که هنوز شاعر زمانه ما و حتی زمانههاست.
نمیگویم شعر شخصی نداشت، اتفاقاً بسیار داشت! اما همان تجربههای زندگی خصوصیاش را به نحوی بیان نمود که خواندن آن، حس همان تجربه در زندگی را به ما میبخشد و دریچهای از حکمت و اندیشه در زندگی را پیش روی ما میگشاید:
حرفهای ما هنوز ناتمام... /تا نگاه میکنی:/ وقت رفتن است/ باز هم حکایت همیشگی! / پیش از آنکه با خبر شوی،/ لحظه عزیمت تو ناگزیر میشود/ آی... /ای دریغ و حسرت همیشگی! / ناگهان/ چقدر زود/ دیر میشود! (دیوان، ص۲۷۱)
حکمتهای عامیانه، تعریضها و اعتراضهای او اکثراً بیحساب و کتاب نیست. «هزار چون و هزاران چرای بیزیرا» ( همان، ص134) اضطرابها و دلنگرانیهای آینده، مرور گذشته نجیب و پر از لحظههای نگاه ناگهانگی (همان، ص138) که در شعر او نمود یافته، تصویری از حالات عاطفی و واکنشهای مردم ماست.
قیصر ذاتاً شاعر بود و جنونی که در شعر او وجود دارد، شعر او را زنده و سرپا نگاه میدارد و این، باعث شده است همه ما همچنان به شعر او نیازمند باشیم و پس از مدتی سرودن یا خواندن شعرهای بی سر و ته و سخیف خود یا دیگران، مجبور شویم به او پناه ببریم و از او بخواهیم دریچهای تازه از شعر واقعی را با شعرهایش به روی ما بگشاید بلکه بروزرسانی شویم؛ که یادمان نرود، تعریف واقعی شعر و شاعر چیست؟
آری او شاعر زمانههاست....
ادامه دارد...
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
#قیصر_امینپور
#شعر_مردمی
@smahdihoseinir
#تلنگر
او؛ شاعر زمانهها....
دو.
قیصر در شعر خود به نقد روزگار ما و بویژه فرهنگمداران، فرهنگسازان و مدعیان میپردازد...
در نگاهی تأویلی، به نظر میرسد، حال و روز کسانی را که ادای شاعران را در میآورند، اینگونه به تصویر میکشد و نجیبانه به آنان حق میدهد که با شاعران بچرخند:
در حسرت پرواز با مرغابیانم
چون سنگپشتی پیر، در لاکم صبورم (دیوان، ص ۶۲)
همچنین تصویری از شاعران واقعی را ارائه میکند:
خدا روستا را/ بشر شهر را/ ولی شاعران آرمانشهر را آفریدند/ که در خواب هم خواب آن را ندیدند (همان، ص ۱۵۴)
از روزگار غوغای آهن و برج و تهاجم به آسمانها دردمندانه میگوید:
دور کرد و کور کرد عشق را
دورباشها و کورباشها
زخم میزند به چشم آفتاب
تیغ برج آسمان خراشها (همان، صفحه ۵۸)
و به یادمان میآورد:
به جستجوی یادداشتهای دردهای جاودانگی خود باشیم(همان، ص ۱۴۴)
و به تعریض اعتراف میکند که:
هرچه گفتم هیچکس نشنید یا باور نکرد
من دهانی نیستم از زمره این گوشها (همان، ص 57)
ای کاش ذهن و زبان و بیانمان قیصر امین پورِ دیگری شود و شعر زمانه را به چالش بکشیم و اعتراض کنیم:
چرا همیشه همین است آسمان و زمین؟ (همان، ص ۵۲)
و فطرت شاعرانه خود را بجوییم.
قیصر نصیحتمان کرد، اما گوش ما خریدار نصیحت او نبود...
او انگار پلیدی پدیدۀ «تجاری» شدن هنر و فرهنگ در زمانه ما را از همان روزها حدس میزد و پیشبینی میکرد که سرود:
این حنجره، این باغ صدا را نفروشید
این پنجره، این خاطرهها را نفروشید
و:
یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم
این هروله سعی و صفا را نفروشید! (همان، ص۶۷)
ادامه دارد...
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
#قیصر_امینپور
#شعر_مردمی
@smahdihoseinir
#تلنگر
او؛ شاعر زمانهها....
سه.
این روزها در لابلای بسیاری از شعر شاعران، «آنچه یافت مینشود، آنم آرزوست! ...» به دنبال جنونی از جنس جنون قیصر امین پورم، او که در پایان دهه دوم زندگی (یعنی همان اوایل شاعریاش) سرود:
من کجا حق دارم/ مشقهایم را/روی کاغذهای باطله با خود ببرم؟ /میروم/ دفتر پاکنویسی بخرم/ زندگی را باید از سر سطر نوشت (ص ۳۷۶)
۲۴ ساله یا ۲۵ ساله بود که سرود:
گویی که آسمان سر نطقی فصیح داشت
با رعد سرفههای گران سینه صاف کرد (ص391)
و ثابت کرد شاعر است و شعر را میشناسد و بلد است شعر را پردازش کند.
براستی، کدام یک از شعرای ما توانستهاند به اقتضای زمانه خود، تا این حد شاعر باشند و مردم را با شعر خود آشتی دهند؛ نه اینکه شعر را تا سطح مردم عام به حضیض سخافت و پستی بکشانند.
او دردمندانه از مخاطبش میخواهد:
صفات بغض مرا فرصت بروز دهید
درون سینه من انفجار زندانی است! (ص ۳۹۳)
و برادرانه نصیحتمان میکند:
هان ای گیاه هرزه که با لاله همدمی
رو خار باش، خار به از هرزه بودن است! (ص ۳۹۵)
شعر او تصویری شگرف، عمیق و دقیق از حال و هوای زمانهاش را تصویر میکشد؛ راستی شعر ما تصویر زمانه ما شده است؟
ز بس فرشته به تشییع لاله آمد و رفت
صدای مبهم برخورد بال میآید
مپرس از دل خود لالهها چرا رفتند
که بوی کافری از این سوال میآید (ص ۳۹۶)
واقعیت امر این است که برخی از ما شاعران -که تعدادمان متاسفانه کم هم نیست- از حقیقت شعر و از حقیقت شاعری دور افتادهایم و این، روزها حتی نمیدانیم از خود و از شعر چه میخواهیم؟ و درست گفت قیصر که از زبان بیخبران زمانهاش گفت: عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم (ص۳۹۲) این مضمون، و امثال آن هنوز هم کارکرد زبان حال دارد و قابل تأویل به زبان حال بیخبران زمانه امروز ماست؛ چون او شاعر زمانههاست ...
به نظر میرسد وقت آن رسیده که به شعرهایی که میسراییم با وجدان بیدار بنگریم و از خود بپرسیم: در کجای شعر امروز ایستادهایم؟ فاصله ما با قیصر، آیا کم شده است؟ جایگاه شعر ما در ۱۰ یا ۲۰ سال دیگر کجای این ادبیات خواهد بود؟ چقدر مردم زمانهمان را با شعر واقعی آشتی دادهایم؟
خوب است از ابتدا شروع کنیم؛ ابتدای شعر «بیتابی» است و برای بیتاب شدن، خود را در معرض نسیمی از سوی دوست بگذاریم، تا باغی از برگهای لرزان شویم (ص ۴۰۳) و برای یافتن معنی صریح حضور به اصل نسخه قاموس خود رجوع کنیم (ص ۴۰۱)
قیصر شعر، راه را به ما نشان داده است؛ او شاعر زمانههاست. برای چندمین بار، شعر قیصر را بخوانیم و راه درست را بیابیم:
ز پشت پنجره برخیز تا به کوچه رویم
برای دیدن تصویر، قاب لازم نیست! (ص ۳۹۰)
براستی، چرا قابها ما را در حصار خویش نگه داشتهاند...
ادامه دارد...
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
#قیصر_امینپور
#شعر_مردمی
@smahdihoseinir
#تلنگر
او؛ شاعر زمانهها....
چهار
در سطرهای پیشین دردمندانه نوشتم:
بسیاری از آیینیسراها و هیئتینویسها، شعارشان «مردمی سرودن» است و تجربهها نشان داده است که این شعار، همچنان بسیار ناپخته مانده است و «اظهرٌ منالشمس» است، که الگوی مردمی سرودن را از قیصر امینپورها نیاموختهاند و ای کاش میآموختند و مییافتند...
قیصر امین پور مثل همچون حافظ و سعدی و دیگر شاعران برجسته میدانست که برای مردمی شدن شعر، باید به سراغ زبان و بیان مردم برود و تصویرهای ذهنی، حکمتهای عامیانه و باورهای مردمی را که در کنایات و لحن آنان ظهور و بروز مییابد، در شعر به زبان هنری بازسازی کند.
در بخش دوم این یادداشت، با ذکر شواهدی، از تجربههای عامیانهنگاری قیصر امینپور مینویسم.
*بهرهگیری از کنایات:
یکی از ابعاد هنر قیصر عزیز، استخدام و به کارگیری کنایات، عبارات مردمی و حکمتهای عامیانه است، به عنوان ماده خام، و سپس کانالیزه کردن و عبور دادن آن از صافی ذوق هنر شعری.
حاصل این ریاضت و تلاش هنری، شعری است به معنی واقعی کلمه؛ و در حکم آینهای است با دو جلوه؛ یک رویۀ آن، ویژه مردم است که جلوههایی از زبان و اندیشه خود را در آن میبینند و در دیگر روی آن، خواص و هنرمندان، جلوههای غرورآفرین و هنرمندانه شعر را به تماشا مینشینند:
به عنوان مثال، کنایه «چشم دیدن کسی را نداشتن» به این شکل در شعر او جلوه شاعرانه گرفته است:
انگار/ این روزگار چشم ندارد من و تو را/ یک روز/ خوشحال و بی ملال ببیند! (دیوان، ص۱۳)
و:
از بد، بدتر اگر هست/ این است/ اینکه باشی/ در چاه نابرادر، تنها/ زندانی زلیخا/ چوب حراج خورده بازار بردهها/ البته بی که یوسف باشی! / پس بهتر است درز بگیری/ این پاره پوره پیراهنِ/ بیبو و خاصیت را/ که چشم هیچ چشم به راهی را / روشن نمیکند! (همان، ص ۲۳)
در این شعر، کنایات «چوب حراج خوردن»، «درز گرفتن پیراهن» و «چشمبراهی»، برگرفته از کنایات حکمت آمیز عامیانه است. همچنین کاربرد اتباع «پاره پوره»، یعنی چینش دو واژه که یکی معنادار و دیگری بیمعنی است و ساخته ذهن مردم.
بیگمان مخاطب عام از این شعر به جهت حضور جدی نشانههای زبان مردمی بهره خواهد برد و خواص نیز از ظرایف زبان شعر او، که در قالب نیمایی، فرم و انسجام خاص خود را یافته است.
بیگمان برجستهترین رفتار قیصر امینپور با ادبیات عامیانه، بهرهگیری هوشمندانه او از کنایات است و بازسازی هنرمندانه آن. ببینید کنایه «سنگ تمام گذاشتن» را چگونه در این بیت، با تصویری شفاف و هنرورزانه اما حسرتمند به کار میبرد:
آخر دلم با سربلندی میگذارد
سنگ تمام عشق را بر خاک گورم (همان، ص ۶۲)
نمونه دیگر:
سوخت دست و بال ما از این همه
کاسههای داغتر از آشها (همان، ص ۵۹)
ادامه دارد...
#قیصر_امینپور
#شعر_مردمی
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir
#تلنگر
او؛ شاعر زمانهها....
پنج.
*حکمتهای عامیانه
حکمتهای عامیانه نیز از دیگر ابعاد مهم ادبیات مردمی است که کاربرد هنرمندانه آن به شعر غنای هنری و محتوایی میبخشد:
دلی که گرد خویش میتند تار
اگرچه قدر یک مگس، خودش نیست
مگس به هر کجا به جز مگس نیست
ولی عقاب در قفس، خودش نیست! (همان، ص ۷۴)
و:
دوباره پلک دلم میپرد نشانه چیست
شنیدم که میآید کسی به مهمانی( همان، ص 304)
*حذف و ایجاد تعلیق
از ویژگیهای زبان مردم، حذف عبارات غیرضروری با هدف ایجاد تعلیق و سپردن درک مفهوم به مخاطب است؛ بر اساس نشانههایی که در کلام جایگذاری شده است.
شاعران هوشمند و نکتهسنج براحتی میتوانند سعدیوار، از این تکنیک بیانی الگوسازی کنند و بهرهها ببرند:
در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست
از گل و لاله گزیر است و ز گلرویان نیست
... ساربانا خبر از دوست بیاور که مرا
خبر از دشمن و اندیشه بدگویان نیست.
اگر اجزای حذف شده در زبان را به شعر سعدی بیفزاییم، حاصل عبارت چنین نازیبا خواهد شد:
در من این (حقیقت) هست که صبرم ز نکورویان نیست
از (تماشای) گل و لاله گزیر است و ز (تماشای) گلرویان (گزیر) نیست
ساربانا (فقط) خبر از دوست بیاور (نه کس دیگر) که مرا خبر از دشمن و اندیشه بدگویان نیست.
قیصر امین پور از همین قاعده و طرفیت زبانی مردم بارها در شعر بهره جسته است:
همه حرف دلم با تو همین است که: «دوست...»
چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟ (همان، ص۲۰۱)
میخواستم که ولوله برپا کنم ولی...
با شور شعر، محشر کبری کنم، ولی... (همان، ص ۲۲۷)
* صمیمت، سادگی فطری، بیتکلفی در کلمه و کلام
شاعران برتر، در به کارگیری زبانِ «سهل ممتنع»، به جای سادهاندیشی، به سادگی کلمه و کلام، طراوت، جذابیت، مؤانِست و آشنایی ذهن مخاطب، و جمعاً بیتکلفی آن میاندیشند.
شعر میتواند در عین عمیق و حکمتآمیز بودن، جذابیت و طراوت داشته باشد، به عبارت دیگر تماماً شعر باشد، اما ساده و بیتکلف.
این غزل از مرحوم قیصر امینپور، از بهترین نمونههای غزل معاصر و در شمار برجستهترین نمونههای «سهل ممتنع» است؛ که در کنار سادگی فطری، ممتنع، هنرمندانه و نغز سروده شده است:
سراپا اگر زرد و پژمردهایم
ولی دل به پاییز نسپردهایم
چو گلدان خالی، لب پنجره
پُر از خاطرات ترک خوردهایم
اگر داغ دل بود، ما دیدهایم
اگر خون دل بود، ما خوردهایم
اگر دل دلیل است، آوردهایم
اگر داغ شرط است، ما بردهایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم!
اگر خنجر دوستان، گردهایم!
گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخمهایی که نشمردهایم!
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست، عمری به سر بردهایم (دیوان، ص314)
#قیصر_امینپور
#شعر_مردمی
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir
#معرفی_جلسات_اینجانب
#حلقه_ادبی_فرات
نقدتخصصیشعرولایی
(جلسه ٢۴٠)
🔶جلسه ویژه نقد#نوحه
🔶مهمان ویژه:
#کربلایی_علی_اکبر_حائری
(نوحهسرا و ذاکر اهل بیت)
🔶با حضور:
شاعران انجمن ادبی
#عصر_انتظار (ورامین)
🔶دوشنبه ٧ خرداد١۴٠٣
(ساعت ١٧)
🔶 تهران، خیابان وحدت اسلامی
کوچه خندان
حسینیه سادات
(ویژه برادران)
هدایت شده از دست خط (اشعار علی گلی حسین آبادی)
#غزل
#امام_خمینی_ره
#عبای_ساده
هنوز نام تو در شهر آسمان، ماه است
و با قیام تو شهری ستاره همراه است
هنوز وصف تو ای بهترین پگاه جهان
شکوهمندترین لحظۀ سحرگاه است
برای هر که بفهمد کمان ابرویت
برای سیر الی الله راه دلخواه است
نفس کشیدی و دشتی شهید روییدند
چرا که هر نفست یک قیام لِلّه است
و کوههای جهان نردبان اگر بشوند
برای درک تو دست زمانه کوتاه است
عبای سادۀ تو جانماز خورشید است
همان عبا که شمیمش هنوز با ما هست
#علی_گلی_حسین_آبادی
#غزل
#انقلاب
#امام_خمینی_ره
#شعر_انقلاب
#شعر_آیینی
#شعر_ولایی
✍️کانال اشعار در ایتا (چشم به راه)
@ashare_ali_goli