eitaa logo
شعرای هیدج
315 دنبال‌کننده
504 عکس
68 ویدیو
1 فایل
برای آشنایی با اشعار و آثار شعرای هیدج
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• رأیِ من دل در رهِ حق دادن است واجب شرعی به‌هر مرد و زن است رأیِ من یعنی که یار مهدی‌ام؛ حجت دینداری‌ام ، رأی من است با علی بودن به میدان‌گاهِ نرم؛ پای صندوقِ ولایت بودن است انتخاب من فقط یک رأی نیست مشت‌محکم بردهان دشمن است من تو را دعوت به این ره می‌کنم چون که رأی ما بهار میهن است🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• آشفته سخن چو زلف جانان خوشتر چون کارجهان‌بی‌سر‌وسامان خوشتر مجموعه‌ی عاشقان بود دفتر من مجموعه‌ی عاشقان پریشان خوشتر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• با زمزمه‌ی خدا خدا می‌آییم با حالِ مناجات و دعا می‌آییم امسال‌به‌پای‌صندوق‌ رأی همه با یاد امام و شهدا می‌آییم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• گنه کردنت به از آن بندگی که پیدا کند در تو نازندگی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• سلام‌الله‌علیها در نام رقيه فاطمه پنهان است ازاين دو، يكي جان‌و يكي‌جانان است در روي كبودِ اين دو پيداست خدا آيينه بزرگ و كوچكش يكسان است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• ❄️ خاطر بی آرزو از رنج یار آسوده است خار خشک از منت ابر بهار آسوده است گر به دست عشق نسپاری عنان اختیار خاطرت از گریه بی اختیار آسوده است هرزه گردان از هوای نفس خود سرگشته اند گر نخیزد باد غوغا گر غبار آسوده است پای در دامن کشیدن فتنه از خود راندن است گر زمین را سیل گیرد کوهسار آسوده است کج نهادی پیشه کن تا وارهی از دست خلق غنچه را صد گونه آسیب است و خار آسوده است هر که دارد شیوه نامردمی چون روزگار از جفای مردمان در روزگار آسوده است تا بود اشک روان از آتش غم باک نیست برق اگر سوزد چمن را جویبار آسوده است شب سرآمد یک دم آخر دیده بر هم نه رهی صبحگاهان اختر شب زنده دار آسوده است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
...به شادی مردم اعتماد مکن برف تا می‌باری نعمتی چون بنشینی به لعنت‌شان دچاری چیزی در سکوت می‌نویسی همه‌مان را گرفتار حکمت خود می‌کنی ما که سفید‌خوانی‌های تو را خوب می‌شناسیم تو چقدر ساده‌ای که بر همه یکسان می‌باری تو چقدر ساده‌ای که سرنوشت بهار را روی درخت‌ها می‌نویسی که شتک‌ها هم می‌خوانند آخر ببین چه جهان بدی شد آفتاب را داور تو قرار داده‌اند و تو با پایی لرزان به زمین می‌نشینی پیداست که می‌شکنی برف تا قَدرت را بدانند با سنگ‌ریزه و خرده شیشه فرودآ فکر می‌کنم سرنوشت مرا جایی دیده‌ای برف آب شو! آب شو! موسیقی منجمد! و بیا و ببین رنج را تو کشیدی به نام بهار تمام می‌شود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن نزد شاهین محبت، بی پر و بال آمدن پیش باز عشق، آئین کبوتر داشتن سوختن بگداختن چون شمع و بزم افروختن تن بیاد روی جانان اندر آذر داشتن اشک را چون لعل پروردن بخوناب جگر دیده را سوداگر یاقوت احمر داشتن هر کجا نور است چون پروانه خود را باختن هر کجا نار است خود را چون سمندر داشتن آب حیوان یافتن بیرنج در ظلمات دل زان همی نوشیدن و یاد سکندر داشتن از برای سود، در دریای بی پایان علم عقل را مانند غواصان، شناور داشتن گوشوار حکمت اندر گوش جان آویختن چشم دل را با چراغ جان منور داشتن در گلستان هنر چون نخل بودن بارور عار از ناچیزی سرو و صنوبر داشتن از مس دل ساختن با دست دانش زر ناب علم و جان را کیمیا و کیمیاگر داشتن همچو مور اندر ره همت همی پا کوفتن چون مگس همواره دست شوق بر سر داشتن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
باز هنگامه‌ی تکرار شــــکوه آمده است عزمِ برخاسـته از همّت کوه آمده است انتخابات شد و بار دگر وقت حضــــور دشمن‌ازاینهمه‌غیرت‌به‌ستوه‌آمده‌است «ساده» کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• (۳۶) : آغاجی قوردَه اوزونّن اولور ترجمه: کِرم درخت از خودش به وجود می‌آید. توضیح: _ این ضرب‌المثل برای کسی استفاده می‌شود که خسارت، ضربه یا زیانی از خودش یا یکی از نزدیکانش به او رسیده است. به نوعی در زبان فارسی نیز رایج است که گفته‌اند: 《کرم درخت از خود درخت است》. این مضمون را به کار برده و آفاتی چون حِرص، غرور، شهوت و ... را از نهاد خود انسان دانسته و گفته است: هر یکی آفت از درون نهاد هست یک‌بت به‌صورت‌و بنیاد که در دانستن منظور این ضرب‌المثل مفید است.معانی ابیات زیر نیز می‌تواند مارا به فهم بهتر این ضرب‌المثل رهنمون باشد: : دشمن طاووس آمد پرّ او ای‌بسی شه‌ را بکشته فرّ او : زی تیر نگه کرد پر خویش برو دید گفتا«ز که‌نالیم؟که‌ازماست‌که‌برماست» : شیشه نزدیک‌ تر از سنگ ندارد خویشی هرشکستی‌که‌به‌هرکس‌برسدازخویش است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• این دنیا دنیای رنج و سختی‌هاست و اصل آسایش در عقباست، این مفهوم در زبان شاعرانه‌ی برخی شعرا چنین بازتاب دارد: : رنگ آسایش ندارد نوبهار باغ دهر شبنم‌اینجا یک‌سحر درچشم‌ترخوابیدورفت : آسایش جاوید از آن‌ سوی حیات است زین‌سو به‌جز از رنج‌و غم‌و دردو بلا نیست بمیر ای دل که آسایش بیابی که مو تا جان ندادم وانرستم نام شمشیر تو آسایش جان باید کرد که ز کشتن همه دشوار من آسان کردی مرگ را زرین نهنبن می‌نهند مردنت آسایش تن می‌نهند سر بر سر دار و سینه بر سینهٔ تیغ آسایش عاشقان چنین می‌باید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈• غزل ۲۱۲ هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد* یا مگس را پر ببندد یا عسل را سر بپوشد همچنان عاشق نباشد ور بود صادق نباشد هر که درمان می‌پذیرد یا نصیحت می‌نیوشد گر مطیع خدمتت را کفر فرمایی بگوید ور حریف مجلست را زهر فرمایی بنوشد شمع پیشت روشنایی نزد آتش می‌نماید گل به دستت خوبرویی پیش یوسف می‌فروشد سود بازرگان دریا بی‌خطر ممکن نگردد هر که مقصودش تو باشی تا نفس دارد بکوشد برگ چشمم می‌نخوشد* در زمستان فراقت وین عجب کاندر زمستان برگ‌های تر بخوشد هر که معشوقی ندارد عمر ضایع می‌گذارد همچنان ناپخته باشد هر که بر آتش نجوشد تا غمی پنهان نباشد رقتی پیدا نگردد هم گلی دیدست سعدی تا چو بلبل می‌خروشد بجوشد: ازدحام کند. می‌نخوشد: خشک نمی‌شود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═┅✰❣✰┅═─ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24