eitaa logo
صبحانه ای با شهدا
3.8هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
3.1هزار ویدیو
2 فایل
🌷سعی‌داریم‌هرروزباهمراهی‌شما ومددشهیدان‌به‌معرفی‌شهدابپردازیم. 📌مجوزاستفاده‌ازمطالب‌کانال 1️⃣ذکرصلوات 2️⃣عدم‌استفاده‌ازلوگودرتصاویروفیلم‌ها، به‌جهت‌نشربیشترمطالب https://t.me/sobhaneh_ba_shohada :تلگرام📲 👤ارتباط‌باادمین: @hosseinzadehfazl
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 «یک جزء ناچیز از آن همه بچه های خوب» 🔹 واکنش شهید آیت الله قدوسی به شهادت فرزندش در هویزه 1⃣ جمعه بود. حاج آقا از بازدید چند تا زندان برگشت؛ گرفته و ناراحت. معمولا اگر خلافی از پرسنل سر می زد، این طوری می شد. 🔹 پرسیدم طوری شده؟ گفت: نه. مدتی که گذشت، بی مقدمه سر حرف را باز کرد و گفت: ◇ «اگر چیزی را در راه خدا دادیم، هر قدر هم که عزیز و مهم باشد به هیچ وجه نباید ناراحت و پشیمان باشیم.» ◇ فکر کردم می خواهد برای دوری از محمد حسن دلداری‌ام بدهد، اما دلم آشوب شد. این حرف ها چیه حاج آقا؟ ◇ خبر دادند ۲۰۰ نفر از بهترین بچه ها توی هویزه پیشروی کرده اند و چون بدون اطلاع آنها دستور عقب نشینی داده شده، معلوم نیست چه شده اند؟ هنوز برنگشته اند. ◇ هم جزوشان بوده است. محمد حسن هم بوده؟...بله. ولی خب پسر ما تنها یک جزء ناچیز از آن همه بچه های خوب بوده است. 2️⃣ پدر، خیلی محمد حسن را دوست داشت، اما خبر شهادتش را که شنید، یک قطره هم اشک نریخت. درونش پرآشوب بود ولی گریه نکرد. ◇ می گفت: «خوش به حالش که شهادت را نصیب برده است. من به سعادت این پسر غبطه می خورم.» ✍ راوی: همسر و فرزند شهید آیت الله قدوسی 📕 منبع: کتاب آیه‌های سرخ هویزه 📷 توضیح عکسها: شهید عالی مقام حضرت آیت الله علی قدوسی (دادستان کل انقلاب) در کنار فرزند دلبندش ، محمد حسن قدوسی که پیش از پدر در هویزه به شهادت رسید. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 مذهبی صورتی اینطوریه👆 🔹به مذهبی صورتی نادان بگید اگه این حکومت نبود، اگه حاج قاسم نبود، اگه رشادت و از خود گذشتگی شهدا نبود، نهایتِ نهایتِ نهایت به عنوان برده تو کربلا فروخته میشدید⁉️ 🩸تو چه بخواهی چه نخواهی با شرکت در این راهپیمایی پا در مسیری گذاشتی که انقلاب برات مهیا کرد و عمود به عمودش بوی شهدای ما رو میده، شهدایی که توصیه اول و آخرشون دفاع از انقلاب و ولایته، افهم! 🔹بشکند دست جمهوری اسلامی که هیچ وقت نمک نداشت برای این افراد نادان و مغرض 🔹اون موقع که حیدرالعبادی نخست وزیر وقت عراق گفت هیچ دولتی حتی یک فشنگ هم برای دفاع در برابر داعش به ما نداد اما ایران همه جوره از ما حمایت کرد 🔹در واقع اگر جمهوری اسلامی نبود، اگر سربازان خمینی و خامنه‌ای راه جاده‌ی کربلا رو هموار نکرده بودن، الآن نه کربلایی بود و نه بین الحرمین و نه راهپیمایی اربعین. که توی صورتی راست راست راه بری و دم از مصادره راهپیمایی اربعین بزنی ✔️هر چند که وجود این تعداد انگشت شمار کج فهم جاهل محلی از اعراب نداره ولی وقتی در یک جمعیت چند میلیونی چند تا تصویر اینطوری منتشر و در سطح گسترده توسط رسانه های معاند بازنشر داده میشه این مسئله بیانگر اینکه دشمنان که از شکوه مراسم اربعین ترسیده دنبال انحراف فلسفه پیاده روی و به حاشیه راندن اون هست ❌این تصاویر در خیل عظیم مشتاقان نشان از برنامه ریزی و هدفمند بودن حضور این عناصر هست و مسئولان و مردم باید مراقب توطئه های دشمنان باشند 🔹نه باید ضریب داد و بزرگنمایی کرد و نه اینکه بی تفاوت از کنار این جریان خطرناک گذشت 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🩸پاره تن نبی در بیابان و من اینجا در امنیت خانه... ▪️روضه خوانی ثریا قاسمی در سریال «عشق کوفی» (ع) 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🩸به یاد شهیدانی که کربلا نرفتند، ولی کربلایی شدند. 🔹 سکانسی از سریال عاشورا و مجاهدت‌های رزمندگانی که در عملیات خیبر تا آخرین نفس جنگیدند. ◇ پیکر بسیاری از این شهدا هنوز به خانه بازنگشته است. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🩸شهید قاسم میرحسینی در بیانات رهبر انقلاب 🔹 شهید قاسم میرحسینی که از سرداران لشکر ۴۱ ثارالله است، او هم در میدان نبرد، در هنگام دفاع از آن شخصیتهای استثنائی و جالب است. من مردم سیستان را این‌جور شناختم. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 راه اربعین از توست. 🔹 لحظاتی زیبا از گرامیداشت یاد شهید سلیمانی توسط زائران و موکب‌های مسیر پیاده‌روی اربعین 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 مجید بربری کربلا که رفت ، متحول وحر مدافعان حرم شد 🔹️ هشت روز مانده به اربعین سال ۹۳ ساعت یازده شب بود که مجید سراسیمه آمد خانه: «وسایلم را جمع کنید که عازم کربلا هستم.» گفتم: «زودتر می گفتی که به چند تا از فامیل و آشنا خبر می دادیم.» عجله داشت و رفقایش داخل ماشین منتظرش بودند. 🔸 چه رفقـایی و چه سفر اربعیـنی! تا برسند مرز مهران، صدای آهنگ و بگو بخندشان بلند بود؛ گویا کارناوال شادی راه انداخته بودند. 🔹 مجید اولین بار که رفت داخل حرم حضرت علی (ع) کمی تغییر کرد و کم حرف شد. هر بار هم که می رفت حرم، دیر برمی گشت؛ آنهم با چشم های قرمز. رفقا مانده بودند که این خود مجید است یا نقش بازی جدیدش. 🔸 پیاده روی که شروع شد، مجید غرق در خودش بود. نه می گفت و نه می خندید. ◇ پایش که رسید بین الحرمین، از درون شکست. دیگر دست خودش نبود. ذکـر لبـش یا حسـین یا حسـین بود و مشغول اشـک و نـالـه. 🔹 وقتی می خواستند برگردند، به صمیمی ترین دوستش گفت: «توی این چند روز از امـام حسین ع خواستم که آدمم کند. اگر آدمم کند دیگر هیچ چیز نمی خواهم.» 🌹 او حـرّی دیگری از نوع مدافعان حرم شده بود که فاصله بین توبه و شهادتش ۱۳ ماه بیشتر نبود. 📚 برگرفته از کتاب " مجید بربری " بقلم کبری خدابخش 🔹️ صبحانه ای باشهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 شهیدعلمدار: اگر مثل شهدا نباشیم بی فایده است/باید پیام شهدا را به‌ داخل شهرها ببریم 🔹️ هر روز ورود زبانش بود و می گفت: «تیر و توپ و تفنگ دیگه تموم شد! ما باید توی شهر خودمون،کوچه به کوچه، مسجد به مسجد، مدرسه به مدرسه، دانشگاه به دانشگاه، کار کنیم. باید بریم دنبال جوانها؛ باید پیام اینهایی که توی خون خودشون غلتیدند رو ببریم توی شهر.» 🔹 یکبار به او گفـتم: «خب! اگـه این کـار رو بکنیم چـی ميـشه!؟» 🔸برگشت و با صدایی بلندتر گفت: «جامعه بیمه ميشه. گناه در سطح جامعه کم ميشه. مردم اگه با شهـدا رفیق بشن، همه چی درست ميشه؛ اونوقت جوانها ميشن یار امام زمان عج .» ◽بعد شروع کرد توضیح دادن: «ببین! مانميتونیم چکشی و تند برخورد کنیم؛ باید با نرمی و آهسته آهسته کار خودمون رو انجام بدیم. باید خـاطرات کوتاه و زیبای شهــدا رو جمع کنیم و منـتقل کنیم. نباید منتظر باشیم که ما رو دعوت کنند؛ باید خودمان بریم دنبال جوانها. البته قبلش باید روی خودمان کار کنیم. اگه مثل شهــدا نباشیم، بی فایده است؛ کـلام ما تأثیر نخواهد داشت.» 📚 علمــدار / گروه فرهنگی شهید هادی 🔹️ صبحانه‌ای باشهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 صحنه‌های دیدنی که تفسیر کننده کلمه عشق است... ◇ "جان به فدای لب عطشان امام حسین «ع»" 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 روزی که ملت ما را بیدار می‌کند است. 🔹 ۱۷ شهریور سالروز کشتار جمعی از مردم به دست ماموران ستم شاهی پهلوی و روزی که امام آنرا ایام الله نامید . 📅 ۱۷ شهریور ۵۷ را از یاد نبریم. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
1⃣ 🩸شهید حاج قاسم سلیمانی: جانم را مدیون آقا محمد شیخ بیگ هستم. 🔹 در یکی از عملیات ها تیر به شهید سلیمانی اصابت می کند؛ پدرم که متوجه این ماجرا می شود،‌ حاج قاسم را در حالیکه در تیررس دشمن بودند، به کول می گیرند و به پشت خاکریز می رسانند.  ◇ عمو(حاج قاسم) همیشه به من می گفتند: «من جانم را مدیون پدر شما هستم و اگر ایشان مرا نجات نمی دادند، همانجا شهید می شدم»   🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 ؛ مستند کوتاه «هدیه به قلب مجروح جُنا» 🔹 روایتی از سرگذشت مهمانان سوریه‌ای برنامه معلی و دیدار اخیر مادر و دختر اهل فوعه و کفریا با رهبر انقلاب ◇ درخواست مادری که دو دخترش توسط تکفیری‌ها در فوعه و کفریای سوریه ربوده شدند. ◇ هدیه‌ رهبر انقلاب به فرزند شهید 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 پیام شهید کریمی به مسئولین: اگر لایق کاری نباشی و بپذیری خیانت کرده ای 🔹️ یکی از شاگردان سردار شهید حاج داود کریمی تعریف میکند، روزی از او پرسیدم: ▫️حاجی، آدم بزرگا چه کسانی هستند؟ ▪️حاج داود با حوصله جوابش را می‌دهد: "من خیلی از آن‌ها را می‌شناختم؛ اما همه‌شان شهید شدند. اگر می‌خواهی آدم‌های بزرگ را ببینی باید بروی به بهشت زهرا و از قطعه شهدا دیدن کنی. خودشان را که نه، عکس‌شان را می‌بینی!" ▫️راست می‌گویند که شما فرمانده آنها بودید؟! ▪️حاج داود برای چند لحظه کارش را رها می‌کند؛ و می‌گوید: چه فایده، فرمانده‌ای که از گردان و لشگرش جا بماند که دیگر فرمانده نیست؛ ای کاش من هم یک نیروی عادی و بی‌نام و نشان بودم. وقتی این کلمات از دهانش خارج می‌شود، اشک در چشمانش حلقه می‌بندد. ▫️شما چرا بعد از جنگ مسئولیتی نگرفتید؟! ▪️می‌گوید: مسئولیتی که گرفتنی باشد، واویلاست. فکر می‌کنم اگر کسی در کاری وارد نباشد و یا از او لایق‌تر باشد و مسئولیتی را قبول کند، خیانت کرده‌ است. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 نوحه سرایی شهید محمدابراهیم همت برای سالار شهيدان در جبهه‌ های دفاع مقدس 🔹 شعری که هرگز از یاد شهید همت نرفت. ◇ بر مشامم میرسد، هر لحظه بوی کربلا 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
روی یک تابلو بزرگ نوشته بود "من از روزی که اینجا پا نهادم، ترک سر کردم." تا هرکسی نسبتش را با این جمله و افرادی که دورش جمع شده اند و تکلیفش را روشن کند... این پرچم مدافعانی میخواهد که با تمام وجود از هرچه دارند برای حفظ آن گذر کنند آن جملات و آن شعار ها، پس از ۴۰ سال دوره ی عجیب و غریبی که به جدایی ۷ نقطه از ایران منجر شد یک دست آورد داشت: حفظ ایران باز پس گیری خرمشهر ندادنِ یک وجب خاک... امروز ماجرا متفاوت است هرکسی تَرکِ سر نکرده با ما نیست ما برای توسعه دادن دایره ی جغرافیایی محور مقاومت به سربازانی نیاز داریم که دنیا را شوهر داده باشند. اگر چنینی ، توان دفاع از این پرچم را خواهی داشت اگر چنین نیستی ، چنین شو.... ✍️ آقای تحلیلگر 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
1⃣ 📌 شهیدی که شهدا را در میان فرشتگان دید 🔹خاطره ای زیبا از شهید مجتبی قطبی در عملیات خیبر، که حال و هوای او را در زمان مجروحیتش، بیان می کند: ◇ درعملیات خیبر از ناحیه دست به شدت مجروح شده بود، تا حدی که هم رزمانش یقین پیدا کردند که مجتبی هم از میانشان پر کشیده است ◇ خبر شهادتش دهان به دهان در لشکر پیچیده بود ویک لشکر غم بر انگیخته بود. بعدها خودش جریان مجروحیت را این گونه تعریف می کرد: ◇ "وقتی ترکش به دستم خورد، چیزی متوجه نشدم. اما بعد از مدتی احساس سبکی وهمچون از آسمان بالا رفتم ◇ در آسمان تمام دوستان شهیدم با لباسهای سفید، همچون فرشتگان من را احاطه کرده بودند. ازخوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم اما شادی ام خیلی دوام نیاورد ◇ ناگهان مثل اینکه از ارتفاع سقوط کنم به زمین افتادم وخود را روی تخت بیمارستان دیدم" 🩸″ در ۱۵ شهریور ماه ۱۳۴۰ در شیراز و در جوار بارگاه ملکوتی احمد بن موسی شاهچراغ (ع) چشم به جهان گشود. ◇ او از سن شش سالگی با امادگی کامل و با شور و شوقی کودکانه ، قدم به مدرسه گذاشت و پس از سالها تلاش و کوشش، با اخذ مدرک دیپلم به تحصیلات خود پایان داد. ◇ وی پس از پیروزی انقلاب به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شیراز در آمد. و از اولین روزهای جنگ به عنوان مسئول طرح و عملیات سپاه در چندین عملیات از جمله عملیات سرنوشت ساز «خیبر» که به مجروحیت شدید وی از ناحیه دست انجامید شرکت کرد ◇ وی سرانجام در ۱۸ شهریور ۱۳۶۴ در حالی که فرماندهی گردان حضرت زهرا (س) را به عهده داشت در منطقه حاج عمران به شهادت رسید 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
1⃣ 📌 شهیدی که شهدا را در میان فرشتگان دید 🔹خاطره ای زیبا از شهید مجتبی قطبی در عملیات خیبر، که حال
2⃣ 📌 رسم خوبان 🔹 اگر چند روزی از جبهه به مرخصی می آمد، به محل کارش باز میگشت. ◇ بعضی وقت ها، حتی در روزهای تعطیل و مرخصی کاری هم به سر کار می رفت. وقتی علت را جویا می شدیم، ◇ می گفت: "فلان روز و فلان موقع دیر به سر کار رسیدم، حالا می روم تا جبران آن چند دقیقه را بکنم." ◇ دوست نداشت حتی چند دقیقه مدیون کسی باشد. ✍ فرازی ازوصیت نامه شهید: ◇ «امام برکتی است از سوی خدا، بر امت مسلمان ایران و مسلمان باید قدر برکت وجود امام را به خوبی بدانند. ◇ از جوانان می خواهم، که بیشتر مطالعه کنند و فریب سازمانها و گروهک های معاند و ضد انقلاب را نخورند. ◇ و با مطالعه آثار و کتاب های استاد مرتضی مطهری، بیش از پیش بر غنای فکری خود بیفزایند. : ۱۳۶۴/۰۶/۱۸ 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
2⃣ 📌 رسم خوبان 🔹 اگر چند روزی از جبهه به مرخصی می آمد، به محل کارش باز میگشت. ◇ بعضی وقت ها، حتی
3⃣ 📌 «هدیه‌ی سند ازدواجش، را بخشید.» 🔹 یک روز بارانی دور تا دور یکدیگر در خانه نشسته بودیم که مجتبی هم از راه رسید. رو به من کرد، ◇ و گفت: بابا، از روی سند ازدواج به من یک فرش داده‌اند، برویم آن را بیاوریم. گفتم: امروز که بارانی است، باشد برای فردا. ◇ گفت: نه، امروز حتماً باید آن را بیاوریم. همه با هم رفتیم و فرش را آوردیم. وقتی فرش را در خانه پهن کردیم، ◇ گفتم مبارکت باشد. گفت: مبارک صاحبش باشد. ◇ من که سر درنیاوردم، خنده نمکینی کرد و به سراغ تلفن رفت. با یکی از بسیجی‌های گردانش تماس گرفت. ◇ به او گفت: من قالی‌ات را گرفته ام، بیا و آن را ببر. بسیجی گفته بود: امروز بارانی است، باشد برای فردا. ◇ مجتبی گفت: نه! همین امروز باید بیایی و آن را ببری. نیم ساعت بعد، آن بنده خدا آمد و فرش را برد، بی آنکه مجتبی پولی از آن بسیجی بگیرد. ◇ بعد از آن با لبخند رضایت، روی فرش کهنه اتاقش کنار همسرش نشست. (س) 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
3⃣ 📌 #ﺳﻴﺮﻩ_ﺷﻬﺪا «هدیه‌ی سند ازدواجش، را بخشید.» 🔹 یک روز بارانی دور تا دور یکدیگر در خانه نشسته
4⃣ 📌 توصیف جوان ارمنی بعد از دیدن شهید قطبی. 🔹 مجتبی موقعی که دستش مجروح شد منزل دایی‌اش در تهران بود‌. یک شب در یک آپارتمان به مهمانی می روند که یک ارمنی هم در آن آپارتمان زندگی میکرد. ◇ شب برق آپارتمان قطع می شود و وقتی که خداحافظی می کنند، آن ارمنی از درب وارد می شود که برود منزل خودش. ◇ می بیند که نور از صورت مجتبی می بارد که تمام محوطه را روشن کرده، هیچ نمی گوید و درب را باز میکند وارد منزل خودش میشود. ◇ شخص ارمنی فردا صبح به درب خانه ای که مجتبی از آنجا بیرون آمده رفته و گفته بود آن شخص که دیشب اینجا بود چه کسی است و از کجا آمده؟ ◇ او بشر نبوده و کسی دیگری بوده که مهمان شما شده و من دیدم که نور صورتش، تمام این محوطه را روشن کرده بود. ◇‌ این پسر کی بود؟!! صاحب خانه گفته بود این پسر مجتبی بوده و دستش مجروح شده و آمده ... 🩸 در منطقه حاج عمران و عملیات قادر و در سن ۲۴ سالگی در سال ۶۴ به فوز عظیم شهادت نائل شد. 🔹 عملیات قادر عملیات تهاجمی گسترده نیروهای مسلح ایران، در خلال جنگ ایران و عراق بود، که در ۳ مرحله و به‌مدت ۲ ماه، از ۲۴ تیر تا ۱۸ شهریور ۱۳۶۴ در استان اربیل، عراق انجام شد. ◇ این عملیات به‌طور مشترک توسط نیروی زمینی ارتش و سپاه پاسداران، همچنین با پشتیبانی نیروی هوایی ارتش و هوانیروز، بر علیه نیروهای ارتش عراق، طراحی و اجرا گردید. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada