وقتی میخوای شروع به تلاش کردن
و کار کردن روی هدفت کنی
و حوصلت نمیاد ،
قبلش یکم به چیزای خوب فکر کن ،
به چیزای خوبی که با این تلاش زمینه ورودشو به زندگیت فراهم میکنی...
اینکار بهت یه آرامش خاصی میده
و یه انرژی واسه انجام کارت؛
بعد دیگه آماده میشی
بری سر وقتش!
#انرژی_مثبت
#انگیزشی
@sobhbekheyrshabbekheyr
🌱
لیست عادت های خوبی که اگر به زندگی اضافه کنیم حالمون رو بهتر میکنه:
۱- هر هفته یک کتاب بخونیم
۲- هر روز نیم ساعت ورزش کنیم
۳- هر شب لیست کارهای فردامون رو بنویسیم
۴- هر شب چند دقیقه روزانه نویسی کنیم
۵- هر روز بیست دقیقه برای یاد گیری یک زبان غیر زبان اصلی مون زمان بذاریم
۶- هر روز ده دقیقه نیایش یا مدیتیشن کنیم
۷- هر روز غذای خونگی و سالم بخوریم
۸- هر روز صبح زودتر بیدار شیم
۹- هر روز حداقل به یک نفر کمک کنیم یا حالش رو خوبتر کنیم
۱۰- تیکه کلام های نامناسبمون رو از صحبت هامون حذف کنیم ...
#هدفمندی
#انگیزشی
@sobhbekheyrshabbekheyr
اگه الان حوصله انجام یه سری کارا رو واسه رسیدن به هدفت نداری ، در آینده نزدیک مجبور میشی حوصله انجام کارایی که اصلا دوسشون نداری و هیچ ربطی به اشتیاقت درونیت ندارن رو داشته باشی! اونم نه برای یک روز و یک هفته و یک ماه و یک سال؛ بلکه برای یک عمر!...
ببین ، هر طور حساب کنی نمی ارزه! یعنی اصلا نمی ارزه ها...
خلاصه کلام اینکه دست بجنبون...
فردا دیر بشه شاید...
#انگیزشی
#تلنگر
@sobhbekheyrshabbekheyr
هدایت شده از سلام بچه ها
(مهارت فرزند پروری)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختری که پدرش براش وقت نزاره...
#نقش_پدر
https://eitaa.com/Higuyss
#حدیث_روایت
📝امام عسكرى(عليهالسلام):
خِـصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَـهُما شَـيْءٌ: أَلايمـانُ بِاللّهِ وَ نَفـْعُ الإخـوانِ.
دو خصلت است كه بالاتر از آنها چيزى نيست:
1️⃣.ايمان به خدا
2️⃣.سود رسانى به برادران دينى.
📚بحارالانوار 78: 374 ح 26
@sobhbekheyrshabbekheyr
🌙متن دعای هر روز #ماه_رجب
🌓یا من ارجوه لکل خیر ...
@sobhbekheyrshabbekheyr
🎋ظهر قشنگتون آکنده از
🌸شادیهـای بـی پــایــان
🎋عـمــرتــون جـــاویــدان
🌸امیدوارم خونه دلتون گرم
🎋و کاسه عشقتون لبریز باشه
🌸ظهرتون به زیبایی این گلها
🎋ونـگـاه خـــــداهـمـراهـتـون
🌸#ظهرتون_زیباوباطراوت
〰〰🌸 🌞 🌸〰〰
@sobhbekheyrshabbekheyr
〰〰🌸 🌝 🌸〰〰
ظهر تون🌞 بخیر
ناهار تون 🍝سرشار از عشق
لـباتون پُــر 😃خـنــده
نـفـسـتـون 😊گـــرم
ســفــره تـون🍱 پُــر بـركــت
#بفرمایید_ناهار 😋😋
🌸🍃
💙
💍💙
💙💍💙
💍💙💍💙💍
💙💍💙💍💙💍💙
💍💙💍💙💍💙💍💙💍
بسـمربّالزهـرا﴿ﷺ﴾
#پارت_شصت_و_یکم
#دمشق_شهر_عشق
عیدیِ ما را تو بده در دمشق، کُشته شدن در ره زینب به عشق!
- -- --- ----‹آغـاز👇🏻›---- --- -- -
تا کنیزی آن تکفیری
چیزی نمانده و حالا رفتن مصطفی جانم را به گلو رسانده
بود که در آغوش چشمانش دلم را رها کردم :»داداش
خیلی خستم، منو ببر خونه!« و نمیدانستم نام خانه زخم
دلش را پاره میکند که چشمانش از درد در هم رفت و
به جای جوابم، خبر داد :»من تازه اومدم سوریه، با بچه های
سردار همدانی برا مأموریت اومدیم.« میدانستم درجه دار
سپاه پاسداران است و نمیدانستم حالا در سوریه چه می-
کند و او دلش هنوز پیش خانه مانده و فکری دیوانه اش
کرده بود که سرم خراب شد :»میدونی این چند ماه چقدر
دنبالت گشتم؟ موبایلت خاموش بود، هیچکدوم از دوستات
ازت خبر نداشتن، هر جا بگی سر زدم، حالا باید تو این
کشور از دست یه مرد غریبه تحویلت بگیرم؟« از نمک نگرانی صدایش دلم شور افتاد، فهمیدم خبری بوده که
این همه دنبالم گشته و فرصت نشد بپرسم که آسمان به
زمین افتاد و قلبم از جا کنده شد. بی اختیار سرم به سمت
خروجی حرم چرخید و دیدم حجم خاک و خاکستر آسمان
را سیاه کرده و ستون دود از انتهای خیابان بالا میرود.
دلم تا انتهای خیابان تپید، جایی که با مصطفی از ماشین
پیاده شدیم و اختیارم دست خودم نبود که به سمت خیابان
دویدم. هیاهوی جمعیت همه به سمت نقطه انفجار می-
رفت، ابوالفضل نگران جانم فریاد میکشید تا به آنسو
نروم و من مصطفی را گم کرده بودم که با بیقراری تا
انتهای خیابان دویدم و دیدم سر چهارراه غوغا شده است.
بوی دود و حرارت آتش خیابان را مثل میدان جنگ کرده
و هم همه جیغ و گریه همه جا را پُر کرده بود. اسکلت ماشینی در کوهی از آتش مانده و کف خیابان همه رنگ
خون شده بود که دیگر از نفس افتادم.
نویسنده✍🏻 : "فاطمه ولی نژاد💙"
💙
💍💙
💙💍💙
💍💙💍💙💍
💙💍💙💍💙💍💙
💍💙💍💙💍💙💍💙💍
💙
💍💙
💙💍💙
💍💙💍💙💍
💙💍💙💍💙💍💙
💍💙💍💙💍💙💍💙💍
بسـمربّالزهـرا﴿ﷺ﴾
#پارت_شصت_و_دوم
#دمشق_شهر_عشق
عیدیِ ما را تو بده در دمشق، کُشته شدن در ره زینب به عشق!
- -- --- ----‹آغـاز👇🏻›---- --- -- -
دختربچه ای دستش
قطع شده و به گمانم درجا جان داده بود که صورتش زیر
رگه هایی از خون به زردی میزد و مادرش طوری ضجه
میزد که دلم از هم پاره شد. قدم هایم به زمین قفل شده
و تازه پسر جوانی را دیدم که از کمر به پایینش نبود و
پیکرهایی که دیگر چیزی از آنها باقی نمانده و اگر دست
ابوالفضل نبود همانجا از حال میرفتم. تمام تنم میان
دستانش از وحشت میلرزید و نگاهم هر گوشه دنبال
مصطفی میچرخید و میترسیدم پیکره پاره اش را ببینم
که میان خیابان رو به حرم چرخیدم بلکه حضرت زینب
کاری کند. ابوالفضل مرا میان جمعیت هراسان می-
کشید، میخواست از صحنه انفجار دورم کند و من با گریه التماسش میکردم تا مصطفی را پیدا کند که پیکر غرق
خونش را کنار خیابان دیدم و قلبم از تپش افتاد. به پهلو
روی زمین افتاده بود، انگار با خون غسلش داده بودند و
او فقط از درد روی زمین پا میکشید، با یک دستش به
زمین چنگ میزد تا برخیزد و توانی به تن زخمی اش
نمانده بود که دوباره زمین میخورد. با اشکهایم به
حضرت زینب و با دستهایم به ابوالفضل التماس
میکردم نجاتش دهند و او برابر چشمانم دوباره در خون
دست و پا میزد.تا بیمارستان به جای او هزار بار مُردم و
زنده شدم تا بدن نیمه جانش را به اتاق عمل بردند و تازه
دیدم بیمارستان روضه مجسم شده است. جنازه مردم روی
زمین مانده و گریه کودکان زخمی و مادرانشان دل سنگ
را آب میکرد. چشمم به اشک مردم بود و در گوشم
نویسنده✍🏻 : "فاطمه ولی نژاد💙"
💙
💍💙
💙💍💙
💍💙💍💙💍
💙💍💙💍💙💍💙
💍💙💍💙💍💙💍💙💍
💙
💍💙
💙💍💙
💍💙💍💙💍
💙💍💙💍💙💍💙
💍💙💍💙💍💙💍💙💍
بسـمربّالزهـرا﴿ﷺ﴾
#پارت_شصت_و_سوم
#دمشق_شهر_عشق
عیدیِ ما را تو بده در دمشق، کُشته شدن در ره زینب به عشق!
- -- --- ----‹آغـاز👇🏻›---- --- -- -
صدای سعد می آمد که به بهانه رهایی مردم سوریه مستانه
نعره میزد :»بالرّوح، بالدّم، لبیک سوریه!« و حالا مردم
سوریه تنها قربانیان این بدمستی سعد و هم پیاله هایش
بودند. کنار راهروی بیمارستان روی زمین کِز کرده بودم
و میترسیدم مصطفی مظلومانه شهید شود که فقط بی-
صدا گریه میکردم. ابوالفضل بالای سرم تکیه به دیوار
زده و چشمان زیبایش از حال و روز مردم رنگ خون شده
بود که به سمتش چرخیدم و با گریه پرسیدم :»زنده می-
مونه؟« از تب بیتابی ام حس میکرد دلم برای مصطفی
با چه ضربانی میتپد که کنارم روی زمین نشست و به
جای پاسخ، پرسید :»چیکاره اس؟« تمام استخوانهایم از
ترس و غم میلرزید که بیشتر در خودم فرو رفتم و زیرلب
گفتم :»تو داریا پارچه فروشه، با جوونای شیعه از حرم حضرت سکینه دفاع میکردن!« از درخشش
چشمانش فهمیدم حس دفاع از حرم به کام دلش شیرین
آمده و پرسیدم :»تو برا چی اومدی اینجا؟« طوری نگاهم
میکرد که انگار هنوز عطش دو سال ندیدن خواهرش
فروکش نکرده و همچنان تشنه چشمانم بود که تنها پلکی
زد و پاسخ داد :»برا همون کاری که سعد ادعاش رو می-
کرد!« لبخندی عصبی لبهایش را گشود، طوری که
دندانهایش درخشید و در برابر حیرت نگاهم با همان
لحن نمکین طعنه زد :»عین آمریکا و اسرائیل و عربستان
و ترکیه، این بنده خداها همه شون میخوان کنار مردم
سوریه مبارزه کنن! این تکفیریهام که میبینی با خمپاره
و انتحاری افتادن به جون زن و بچه های سوریه، معارضین
صلحجو هستن!!!« و دیگر این حجم غم در سینهاش جا نمی شد
نویسنده✍🏻 : "فاطمه ولی نژاد💙"
💙
💍💙
💙💍💙
💍💙💍💙💍
💙💍💙💍💙💍💙
💍💙💍💙💍💙💍💙💍
💙
💍💙
💙💍💙
💍💙💍💙💍
💙💍💙💍💙💍💙
💍💙💍💙💍💙💍💙💍
بسـمربّالزهـرا﴿ﷺ﴾
#پارت_شصت_و_چهارم
#دمشق_شهر_عشق
عیدیِ ما را تو بده در دمشق، کُشته شدن در ره زینب به عشق!
- -- --- ----‹آغـاز👇🏻›---- --- -- -
و دیگر این حجم غم در سینه اش جا نمیشد که رنگ لبخند از لبش رفت و غریبانه شهادت
داد :»سعد ادعا میکرد میخواد کنار مردم سوریه مبارزه
کنه، ولی ما اومدیم تا واقعاً کنار مردم سوریه جلو این
حرومزاده ها مقاومت کنیم!« و نمیدانست دلِ تنها رها
کردن مصطفی را ندارم که بلیطم را از جیبش درآورد،
نگاهی به ساعت پروازم کرد و آواری روی سرش خراب
شد که دوباره نبودنم را به رخم کشید :»چقدر دنبالت
گشتم زینب!« از حسرت صدایش دلم لرزید، حس می-
کردم در این مدتِ بیخبری از خانواده، خبر خوبی برایم
ندارد و خواستم پی حرفش را بگیرم که نگاه برّاق و تیزش
به چشمم سیلی زد. خودش بود، با همان آتشی که از
چشمان سیاهش شعله میکشید و حالا با لباس سفید
پرستاری در این راهرو میچرخید که شیشه وحشتم در
نویسنده✍🏻 : "فاطمه ولی نژاد💙"
💙
💍💙
💙💍💙
💍💙💍💙💍
💙💍💙💍💙💍💙
💍💙💍💙💍💙💍💙💍
هدایت شده از صبح بخیر شب بخیر
کپسول تقویت حافظه ویژه دانشجویان و دانشآموزان😍
این محصول با از بین بردن رطوبت مغز باعث تقویت شدید حافظه میشه!!✨❗️100% گیاهی❗️
🌻درمان الزایمر
🌻فهم دقیق دروس😳
🌻مناسب برای دانش اموزان و دانشجویان😍
👇فقط و فقط تو این کانال 👇
https://eitaa.com/joinchat/944702129Ccded4acfea
بعد از زدن روی لینک پیوستن رو بزن گمش نکنی❌
4_5798667356720859684.mp3
7.97M
علی منتظری
به به چه قشنگه🎼
تقدیم ب همه عاشق ها😍❤️
@sobhbekheyrshabbekheyr
🎈عصر دوشنبه تون پراز
🍰خاطرات شیرین
🎈محفلتون پراز شادی
🍰لحظه هاتون پراز
🎈احساس خوشبختی
🍰عصرزمستونیتون بخیر و شادی دوستان عزیزززم❤️
@sobhbekheyrshabbekheyr
❤️عشق نه آدمیزاد است
و نه جانوری بیرحم و درنده
نه چشمهای ناپاک دارد
و نه چنگال آماده
عشق ❤️یک حال خوب است
برای تابِ زخمهای وامانده....
عصرتون به عشق❤️
♥️♥️
@sobhbekheyrshabbekheyr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جایگاهی در قلب شما وجود دارد
که همواره در ورای آشفتگی زندگی است
جهانی آرام, پر نشاط
و به دور از واژه ،
که متضادی ندارد
خود باید آن را کشف کنید.
#عصر_بخیر
@sobhbekheyrshabbekheyr
هدایت شده از صبح بخیر شب بخیر
🌺از تهدل نیت کن به امام جواد (ع) فکر کن آمادهای؟
بزن روی حــرز چیزی بهت نشون میده که باورت نمیشه 😍👇 👇👇
🌺
🌺 🌺
🌺 🌺
🌺
🌺 🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺 🌺
🌺 🌺
🌺 🌺
برای رونق کسبوکار، زیادشدن رزق و روزی، جلوگیری از چشمزخم و بسیاری از بلاها بیا یهپیشنهاد براتدارم😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎈در این عصر زیبا
🌷براتـون❤️🌹
🎈یک دنيا لبخنـد
🌷یک دلـ❤️خرسنـد
🎈و لحظاتی خاطره انگیز
🌷آرزو میکنم
🌷عصـرتون به شـادی
دلـ❤️ــتـون پراز مهربانی💚
عصرتون شیرین و دلچسب 🍰🎈
#عصر_بخیر
@sobhbekheyrshabbekheyr