eitaa logo
صبح حسینی
460 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتي كسي ز جان خودش دست ميكشد  از هستي و جهان خودش دست ميكشد  وقتي كه آفتاب دلش ميكندغروب  از ماه آسمان خودش دست ميكشد  يادش ميان خلق خدا ميشود عزيز  هر كس كه از نشان خودش دست ميكشد  وقتي كه صحبت ازغم و داغ حسين شد  زينب ز كودكان خودش دست ميكشد  يك بار رو زدم به تو اينگونه تا مكن  سهميه ي مرا تو از اين غم جدا مكن  اينان در آسمان بلندت كبوترند  نام تو ميبرندبه هرجا كه ميپرند  شرمنده ام كه بيشتر از اين نداشتم  اين كودكان تمامي هستي خواهرند  در قلبشان عزاي جوانت گرفته اند  در راه تو فدايي وقربان اصغرند  شمشيرشان ميان كمر برق ميزند  شاگرد درس رزم علمدار لشكرند  خون علي ميان رگ اين دو كودك است  جنگاوري اين دو به زهرا قسم تك است  زينب بيا ببين چقدر قد كشيده اند  از بس كه پابه صفحه ي صحرا كشيده اند  دشمن هنوز دركف اين كودكان توست  تكبير اهل عرش پي حيدران توست  در اين زمان كم چقدر زخم خورده اند  ازسر بگيرتا به كمر زخم خورده اند  اي مادرشهيد كه نذرت اداشده  درقلب خسته ات چقدر غصه جا شده  ازخيمه ها بيا و ببين بي پسر شدي  مثل من حسين تو از هر نظر شدي  (محمد حسن بیات لو) سلام الله علیها  http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
برگرد سمت خیمه ها … تنهای تنها  من بی تو خواهم مرد ای آقای تنها  آماده کردم هرچه باشد را برایت  آورده ام عون و محمد را برایت  ***  حالا که پر، وا می کنند آقا نگو نه  آقا بزرگی کن بیا حالا نگو نه  راضی نشو با گریه برگردند خیمه  هرآنچه می خواهی بگو اما نگو نه  من یادشان دادم که پیش تو بگویند:  "  دایی به جان مادرت زهرا … نگو نه"  ***  حالا رها هستند و میدان روبروشان  پای رکاب تو شهادت آرزوشان  آن طور تربیت شدند این ها که بی تو  پایین نخواهد رفت آبی از گلوشان  خونی که جاری می شود از جسم آنها  در بین مقتل می شود آب وضوشان  ***  دل کنده ام از دسته گل هایم برادر  حالا چنان کوهی سر پایم برادر  پنهان گشتم تا که اشکم را نبینی  همواره با این اشک پیدایم برادر  تا که خجالت را نبینم در نگاهت  از خیمه ام بیرون نمی آیم برادر  (مجتبی حاذق)   سلام الله علیها  http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ز بس كه بردن هر تكه ات هنر شده است كنار علقمه دعوا سر قمر شده است   خدا كند كه به صورت ز زين زمين نخوري كه تير ِ مانده به چشم ِ تو دردسر شده است   مكش چنين به زمين پا برادرت آخر كنار پيكر تو دست بر كمر شده است   تعادل تو به هم ريخت از عمود كه من تعادل قدمم از كفم به در شده است   جگر نداشتم از بعد اكبرم حالا تمام دور و برم لخته ي جگر شده است   خداروشكر كه زينب نيامده تا كه ببيند آن قد و بالا چه مختصر شده است   هزار اشاره يِ انگشت آمده سويِ قدِ غريبتريني كه مختصر شده است   تورا به جان رقيه بلند شو برويم عدو سويِ حرمَ الله حمله ور شده است   تمام كرب و بلا سوخت تا چنين گفتي حسين پهلويِ مادر شكسته تر شده است   ز شرم، پيكر من را رها كن و بگذر چقدر مادرمان غيرتي سپر شده است   نخواستم كه دگر نيزه را ببوسي با لبي كه از تريِ مشكِ آب تَر شده است (حبيب نيازي) علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
بر لب آبم و از داغ لبت می میرم هر دم از غصه ي جانسوز تو آتش گیرم مادرم داد به من درس وفاداری را عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم گاه سردار علمدارم و گاهی سقّا گه به پاس حرمت گشت زنان، چون شیرم بوته ي عشق تو کرده ست مرا چون زرناب دیگر این آتش غم ها ندهد تغییرم گر مرا شور و جوانی و بهار عمر است از خزان تو دگر ای گل زهرا پیرم غیرتم گاه نهیبم زند از جا برخیز لیک فرمان مطاع تو شود پاگیرم تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم آیت قهر بیان شد، ز لب شمشیرم سایه ي پرچم تو کرد سرافراز مرا عشق تو کرد عطا دولت عالمگیرم کربلا کعبه ي عشق است و من اندر احرام شد در این قبله ي عشاق دوتا تقصیرم دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آب روان تصویرم باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود حجّ من آنگه میرم زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک تا کنم دیده فدا، چشم به راه تیرم ای قد و قامت تو معنی «قدقامتِ» من ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود بی رکوع است نماز من و این تکبیرم جسدم را به سوی خیمه ي اصغر نبرید که خجالت زده زان تشنه لب بی شیرم (حبيب الله چايچيان"حسان") علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ویران‌نشین شدم که تماشا کنی مرا  مثل قدیم در بغلت جا کنی مرا  گفتم می‌آیی و به سرم دست می‌کشی  اصلاً بنا نبود ز سر وا کنی مرا  آن شب که گم شدم وسط نیزه‌دارها  می‌خواستم فقط که تو پیدا کنی مرا  از آن لبی که دور و برش خیزرانی است  یک بوسه‌ام بده که سر و پا کنی مرا  با حال و روز صورت تغییر کرده‌ات  هیچ انتظار نیست مداوا کنی مرا  معجر نمانده است ببندم سر تو را  پیراهنت کجاست که بینا کنی مرا  وقتی که ناز دخترکت را نمی‌خری  بهتر اسیر زخم زبان‌ها کنی مرا  حالا که آمدی تو؛ به یاد قدیم‌ها  باید زبان بگیری و لالا کنی مرا  عمّه ببخش دردسر کاروان شدم  امشب کمک بده که مهیّا کنی مرا  (احسان محسنی‌فر)  سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
چشم تارم شبیه دریا شد  قامتم زیر غصه ها تا شد  ماه شبهای من هویدا شد  دیده ام فرش راه بابا شد  انتظارم به سر رسید عمه  پاشو پاشو پدر رسید عمه  شب شده، ماه آمده پیشم  حضرت شاه آمده پیشم  یوسف از چاه آمده پیشم  پدر از راه آمده پیشم  تا که همراه خود مرا ببرد  تا به هر جا که شد مرا ببرد  ای پدر آمدی ولی با سر  سرت آسیب دیده سرتاسر  شد برایم چنان معما،سر  که چه سان رفت روی نی ها،سر     ای پدر کاش جای این سر تو  پاره می شد گلوی دختر تو  بیش از این زنده ماندنم حرج است  پاسخ ناله ام دهان کج است  دنده هایم شکسته رج به رج است  پیکر من ز چند جا فلج است  شام مثل مدینه یا مکه   استخوان بندزن ندارد که  وای از درد کاسهء زانو  وای از تازیانه و پهلو  کاش در کوچه های تو در تو  سر من می شکافت تا ابرو  کی به پیشانی تو سنگ زده  کی ز خون بر رخ تو رنگ زده  دختر آنکه بر تو سنگ زده  آن که با خون بر تو رنگ زده  دو سه باری به روم چنگ زده  گفته ای بینوای جنگ زده  کیف کردی چه ناخنی دارم؟  من پدر دارم از تو بیزارم  تنم از زخم پر ستاره شده  دامنم طعنهء شراره شده  چادرم در نزاع پاره شده  آستینهام چند کاره شده  یکی از پیش تو نقاب شده  یکی از روی سر حجاب شده  شامیان صدجفا به من کردند  خنده بر اشک یاسمن کردند  رخت غارت شده به تن کردند  سر معجر بزن بزن کردند  پس تو دیگر مپرس موت چه شد  یا زر آویزهء گلوت چه شد  سر پاکت چگونه بند شده  روی این نیزهء بلند شده  گیسوی دخترت کمند شده  لبم ای دوست مستمند شده  پس بیا و دوباره بوسم کن  خود بزرگم کن و عروسم کن  بار غمها  کشیده ام بابا  کنج عزلت گزیده ام بابا  مثل زهرا خمیده ام بابا  پیرو آن شهیده ام بابا  کاش گل محترم شود روزی  این خرابه حرم شود روزی  غصه ها تاب از دلش برده  همه دیدند زار و افسرده  روی لبهای خیزران خورده  دخترک لب نهاده و مرده  از تن زار خسته اش جان رفت  قصهء دخترک به پایان رفت  (حسین قربانچه)  سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
از دردهایم با تو میگویم پدرجان  از گوشواره از النگویم پدرجان  تنها نشانی مانده آن هم جای زخم است  دشمن شبیخون زد به گیسویم پدرجان  ****  دیشب گلت از روی ناقه بر زمین خورد  انگار که در کوچه ها مادر زمین خورد  از زخمهای صورتم بابا گمانم  فهمیده ای که دخترت با سر زمین خورد  ***  درد شدید مفصل زانو بماند  سوز ورمهای سر بازو بماند  دیشب نبودی حرمله بدجور میزد  لبها بماند...گوشه ی ابرو بماند  ***  هی لا به لای رد شدنها سنگ خوردیم  از هیزها از بد دهنها سنگ خوردیم  در بین کوچه از جوان و کودکان و  بالای بام از پیر زنها سنگ خوردیم  ***  مرد یهودی سوی چشمان مرا برد  خولی لگد زد نیمی از جان مرا برد  بابا! تلفظ کردن نام تو سخت است  بدجور مشت زجر دندان مرا برد  (امیررضا قدیری)  سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
 عشق کاری به قیل و قال ندارد  عاشقی حرف جز کمال ندارد  شاه عشّاق که مثال ندارد  باغ او میوه‌ای کال ندارد  نخل‌های علی نهال ندارد  غیر راه علی مسیر ندیدم  داخل خانه‌اش صغیر ندیدم  سر بلندند؛ سر به زیر ندیدم  من در این خانه غیر شیر ندیدم  شیر بودن که سنّ و سال ندارد  چون شده حیدری تبار؛ رقیّه  هست اعجوبه‌ی وقار؛ رقیّه  مثل عمّه شد استوار؛ رقیّه  گرچه دیده سه تا بهار؛ رقیّه  در کمالات؛ او مثال ندارد  بر رخ او خدا نقاب کشیده  روی او پرده‌ی حجاب کشیده  جای چشمانش آفتاب کشیده  صورتش به ابوتراب کشیده  حیف در زندگی مجال ندارد  خوشی از عمر خویش دیده؟ ندیده  نازدانه‌ست ناسزا نشنیده  پابرهنه به روی خار دویده  گرچه کودک، ولی شده‌ست خمیده  او الفباش غیر دال ندارد  مثل یک شیشه‌ی بلور، شکسته  همچو خشتی که در تنور شکسته  سنگ خورده ولی غرور شکسته  زیورش را کسی به زور شکسته  نزن او با کسی جدال ندارد  بر سرش ریخت آسمان خرابه  زخم‌ها خورد از زبان خرابه  معجر پاره؛ تازیانه؛ خرابه  آه؛ پروانه در میان خرابه  جای سالم به روی بال ندارد  بین انظار رفت مسخره کردند  سر بازار رفت مسخره کردند  دست به دیوار رفت مسخره کردند  کوچه هر بار رفت مسخره کردند  معجر پاره قیل و قال ندارد  زجر ول‌کن نبود؛ حرمله می‌زد  دخترک را بدون فاصله می‌زد  گردنش را گرفت سلسله می‌زد  گفت جامانده‌ام ز قافله می‌زد  طفل ترسیده که سؤال ندارد  کنج ویرانه غصّه دور و برش ریخت  خشت‌ها بالشی به زیر پرش ریخت  دختر شاه بود و موی سرش ریخت  گریه‌ها وقت دیدن پدرش ریخت  خواهشی او جز وصال ندارد  (محمدجواد پرچمی) سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
من که بعد از تو به کوه دردها برخورده ام
  از یتیمی خسته ام از زندگی سرخورده ام  
دخترت وقت وداعت از عطش بیهوش بود  زهر دوری تو را با دیده تر خورده ام
  دست سنگین یک طرف انگشترش هم یک طرف  از تمام خواهرانم مشت بدتر خورده ام
  صحبت از مسمار اینجا نیست اما چکمه هست  با همین پهلو چنان زهرای بر در خورده ام!

  زیر چشمم را ببین خیلی ورم کرده پدر  
بی هوا سیلی محکم مثل مادر خورده ام
  حرفهای عمه خیلی سخت بر من میرسد
  گوش من سنگین شده از بس مکرر خورده ام  
هرطرف خم شد سرم سیلی سراغم را گرفت  گاه ازینور خورده ام گاهی ازآنور خورده ام  
ساربان لج کرد با من هی مرا میزد زمین
  گردنم آسیب دیده بس که با سر خورده ام
  بیشتر که گریه کردم بیشتر سنگم زدند
  ایستادم هرکجا تا سنگ آخر خورده ام  آه بابا دخترت را هیچکس بازی نداد  
زخم ها از خنده ی این چند دختر خورده ام
  دخترت با درد پا طی مسافت میکند  
پای من زخم است پای زخم اذیت میکند  (سید پوریا هاشمی)  سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872