▪️▪️▪️دوربین... صدا... حرکت...
نه!
چند لحظه دست نگه دارید. من نمی فهمم!
هرچقدر بیشتر پیش می رویم بیشتر نمی فهمم! مطمئنم که اگر زندگی نامه ات هم چاپ شود باز به نافهمی ام افزوده می شود! صحرای محشری باید، تا حقیقت ارتباط تو با سیدالشهدا برملا شود. اصلا خودت بگو چگونه تو این همه ای؟
عمری از شباهت عاشق به معشوق گفتیم، تو مثالش شدی! در فلسفه معلول را نشان وجود علت خواندیم، تو مصداقش شدی! تو همه ی صغری کبری چیدن های تکفیری را برهم زدی! حجت اسلام و مسلمین بودن را معنا کردی! تو کار ما منبری ها را سهل و کار روضه خوان ها را دشوار ساختی!
گفته بودی شهید می شوی، شدی. عکس اسارتت دل کشوری را لرزاند. نحوه شهادتت روضه مجسم بود. گفته بودی برمی گردی، بازگشتی. آن هم در محرم! شهادتت را از امام رضا طلب کرده بودی، دور ضریحش طوافت دادند. ولی امر مسلمین به دیدارت آمد! روز جناب علی اکبر هم اربااربا به خاک می سپارندت ! این ها عجیب نیست؟
کارگردان های درجه یک هم دست جمعی، نمی توانستند چنین فیلمنامه ای بسازند. یا اگر هم می نوشتند انقلاب دل ها و حیرت و حسرت و سوز میلیون ها نفر با هم را در پی نداشت. مطمئنم این قصه ی تو به اینجا ختم نمی شود. و سکانس های بعدی زیباتری در پیش است. این سناریوی رفتن تو مرا دوباره به کارگردان هستی مومن کرد!
مرگت حیات من بود جوان ساده و خاکی نجف آبادی!
#حسینیه_نبشته_ها
#محسن_حججی
✍️ به قلم #ربابه_حسینی 🌸
آدرس این مطلب در وبلاگ ما: http://bit.ly/2y9TUXA
🌷 @sobhnebesht 🌷
▪️▪️▪️ خون تو از همه رنگین تر است....
محسن جان! خون تو از همه رنگین تر است، آنقدر رنگین که در قرن 21 نشان دادی که براستی هرروز عاشورا و هر زمین کربلاست… به من بگو چگونه این همه عزتمند شدی؟ می خواهم از تو بیاموزم.
محسن جان! تو تنها یک نفر نبودی. تو از هر گوشه کربلا نشانی داری. مثل زینب اسیر شدی… مثل حضرت ارباب ذبح شدی… مثل ابوفاضل بی دست… و مثل علی اکبر ارباً ارباً… به من بگو قامت رشیدت را کجا به امانت گزارده ای؟ به من بگو چگونه خونت این همه رنگ داشت؟ به من بگو چگونه یک تنه کربلا را خلق کردی؟ چگونه هفتاد و دو تن شدی؟ چگونه محسن جان… به من بیاموز چگونه مثل تو عاشق خدا شوم؟
اما…
محسن جان! خدا را شکر که کفن داری… خدا را شکر در تشییع تو مردم سنگ تمام گذاشتند… خدا را شکر همسر و فرزندت به اسارت نرفتند…
إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ
#حسینیه_نبشته_ها
#محسن_حججی
✍️ به قلم #نسیم_روشنا🌸
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
https://goo.gl/bsQguz
🌷 @sobhnebesht 🌷
نمی خواهم ربطش بدهم به این حس افسردگی این روزها؛ اما هر چه قدر سال های گذشته دوست داشتم در مجالس شلوغ و بزرگ با منبری و مداح های صاحب نام شرکت کنم و در میان گریه و شور و حال جمعیت، حال خوب تری داشتم، امسال دلم می خواهد بروم توی یک گوشه کنار شهر. توی یکی از این محلات گم و بی نشان. مثلا یکی از این محله های قدیمی توی یکی از این مسجدهای کوچک که رونقش به پیرمردهای محله است. یک کنجی برای خودم بنشینم و مثل پیرمردها تکیه ام را بدهم به پشتی رنگ و رو رفته ای که روزی برای خودش پشتی لاکی رنگ خوشگلی بوده. و لای سر و صدای بچه ها کنار کفش کن مسجد و صدای استکان نعلبکی چایخانه، پرتاب بشوم به خاطرات کودکی ام توی محله پدری ام و هی خاطرات محرم هایش و آدم های باصفای قدیم برایم تداعی بشود. بعد آقا برود بالای منبر و خادم مسجد با اشاره آقا بساط چای را جمع کند. بعد آقا شروع کند به موعظه کردن و همان ابتدا خانم ها را دعوتشان کند به سکوت و چند لحظه بعد که هنوز همهمه خانم ها فروکش نکرده، مش رحمان که کنار پرده حایل نشسته، عصبانی طور نهیبی به خانم ها بزند. و بعد آقا که مصیبت را شروع می کند توی ردیف پیرمردهای کنار منبر یاد پدرم بیافتم و دلم تنگ بشود برای صفای وجودش. و بعد با خط به خط روضه آقا، خودم در تنهایی خودم لهوف را زمزمه کنم و اشک بریزم.
#ارسالی_از_کاربران
#حسینیه_نبشته_ها
🌷 @sobhnebesht 🌷
▪️▪️▪️گریه ملائکه
محرم که از راه میرسد موسم روضه های تک نفره ام شروع میشود. روضه میخوانم برای دل خودم. برای دخترهایم. برای فرشته ها. برای مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها.
از غربتش که با خودم زمزمه میکنم فقط خودم نیستم که اشک میریزم. با من ارض و سماء میگریند. با من در و دیوار خانه، فرشته ها میگریند. فقط کافی است با دل غمگینم رو کنم به سمت کربلا و بگویم:” السلامُ علیکَ یا ابا عبد الله. السلامُ علی مَن بَکَتهُ ملائکهِ السماء.
پ.ن: بخشی از زیارت ناحیه ی مقدسه
#حسینیه_نبشته_ها
✍️ به قلم #خاتون_بیات🌸
آدرس این مطلب در وبلاگ ما
https://goo.gl/4nHmb6
🌷 @sobhnebesht 🌷
▪️▪️▪️استدلال در مکتب قمه زنی!
می گوید:من شور و عشقم را به حسین با قمه زنی ثابت می کنم.هر کس شخصیتی دارد.تو توی یک گوشه آرام گریه می کنی من باید قمه بزنم.لطفا در دستگاه امام حسین اظهار نظر نکن و گر نه چوبش را می خوری!
می گویم:مطمئنی امام حسین به این حرکت شما راضی است؟ الان علما و مجتهدین ما با این عمل مخالفند.
می گوید:برای من کلاس نگذار! برو یک تحقیقی کن بعد حرف بزن! میرزای نایینی جواز قمه زنی را به ما داده.شما بچه آخوندها به گرد پای میرزای نایینی هم نمی رسید!
می گویم:شما چطور از میرزای نایینی تقلید می کنید در حالیکه به نظر علما تقلید ابتدایی از میت جایز نیست؟ضمن اینکه شرایط آن زمان با الآن از زمین تا آسمان فرق می کند.مگر تجهیزات رسانه ای اکنون، در زمان میرزای نایینی در اختیار دشمن بود؟ بعدش تحلیل فتوای میرزای نایینی جواز با این قطعیت را نشان نمی دهد.
می گوید:آقا وحید خراسانی اما نظر مثبت دارند!
می گویم: بابا ما به چه زبانی بگوییم که نظر آیت الله وحید تحریف شده.چندین بار در این زمینه تحقیق شده و نظر ایشان درباره قمه زنی منفی است.
می گوید: من خودم از آقا وحید یک کلیپ دیدم که می فرماید اگر سینه زدن و زنجیرزدن موجب خارج شدن خون شود جایز است.
می گویم: از سینه زنی و زنحیر زنی شما چطور قمه زنی را برداشت کردید! چرا نظر ایشان را مطابق میل خودتان تحریف می کنید؟
می گوید: کجای قمه زنی مشکل دارد؟
می گویم: همین پارسال جوانی را خودم از نزدیک دیدم که به خاطر خونریزی قمه زنی به کما رفت. به علاوه شما چهره تشیع را با اینکار خشن نشان می دهید و انگلیس و آمریکا همین را می خواهند!
می گوید:مدرکت؟
واژه ashoura را سرچی می کنم و عکسهای نتیجه را برایش ارسال می کنم و می گویم: ببین شما شیعه را چطور به دنیا معرفی می کنید!
چطور ادعای عشق آتشین به امام حسین دارید وقتی باعث غربت بیشتر امام زمانتان می شوید! این چه ادعای ولایتمداری است که در خدمت دشمنان قسم خورده شیعه است؟
#حسینیه_نبشته_ها
✍️ به قلم #محدثه_بروجردی🌸
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
http://bit.ly/2yi3He3
🌷 @sobhnebesht 🌷
▪️▪️▪️و الوتر الموتور....
یک روی سکه این است که مصیبت های عاشورا را نمی شود توی یک روز خواند. باید یک دهه بیاییم هر روز گلچین کنیم روضه ها را و با هر کدامشان جدا جدا بسوزیم.
این سکه اما روی دیگری هم دارد. ما هرچقدر هم که غافل باشیم و آلوده و گنهکار بالاخره از باقیمانده ی آن طینت آسمانی خلق شده ایم…
توی این دهه هر روز یکی از اصحاب و اهل بیت و بنی هاشم می آیند و حواس ما را از روضه ی اصلی پرت می کنند. نمی گذارند با تنهایی و غربت امام تنها بمانیم… نمی گذارند چشم تو چشم شویم با امام. یک دهه قلبمان را آماده می کنند که کم کم آن هم فقط چند لحظه و برای چند صحنه ی کوتاه با امام خلوت کنیم…
کاری که امام توی مسیر سفر و توی این دهه با خواهر و اهل بیتش کرد…
نه شب خیمه زد توی کربلا تا اهل بیتش اماده شوند برای لحظه ی خداحافظی… تازه وقتی شب آخر توی خیمه داشت شمشیر تیز می کرد و زیر چشمی نگاهش به خواهر بود و شعر از بی وفایی دنیا می خواند، چیزی نمانده بود که خواهرش قالب تهی کند…
این همه اذن میدان گرفتن، این همه تصویرهای ناب، این همه شیرین زبانی ها، این همه… مدام ما را به خودشان مشغول می کنند… اما عاشورا به جایی می رسد که روضه فقط روضه ی امام است… چشم باز می کنی می بینی همه ی آن روضه هایی که یک دهه با آن ها سوخته ای و آرزو کرده بودی با هر کدامشان قالب تهی کنی در برابر این روضه هیچ است… .تنهایی یک امام مهربان مظلوم تشنه… صحنه ای نیست که بشود…
تا لحظه ی آخر روضه ها می آیند و سپری می شوند.. آن لحظه های آخر ،طفل شیرخواره حتی آنقدر توی گهواره بیقراری می کند که حواس تو را پرت کند… توی گودال قتلگاه حتی نوجوان امام مجتبی علیه السلام خودش را باشتاب می رساند و دستش را می گیرد جلوی صورت امام که تو در آن حالت نگاهت به چشم های امام نیفتد…
حتی آن لحظه که امام از اسب به زمین می افتد آن لحظه ی تطؤک الخیول بحوافرها… آن لحظه های قد رشح للموت جبینک… حتی توی آن لحظه های جانسوز هم امام چشمش را برمی گرداند به سمت خیمه ها (تدیر طرفا خفیا الی رحلک و بیتک)… که باز حواس تو را پرت کند…
حتی آن لحظه های و الشمر جالس، کربلا پر است از صدای شیون و ناله ی زن ها و کودکان ناشرات الشعور و لاطمات الوجوه…
الهی هیچ وقت تنهایی امامت را نبینی… آن هم امامی که زیباست…امامی که تنهاست…مهربان است… تشنه است.. بدنش پر از زخم است… چشم های نافذی دارد… از نفوذ چشم هایش همین را بگویم که فرستاده ی عمر سعد آمده بود که پیامی به امام برساند… سلاحش را تحویل داده بود و وارد خیمه ی امام شده بود… نوشته اند که دیگر به سپاه عمرسعد برنگشت و همان جا ماند…
الهی هیچ وقت امامت را تنها نبینی….
چند تا صحنه ی کوتاه است در عاشورا که انگار اجازه می دهند برای چند لحظه آن هم از دور تنهایی امام را ببینیم...
قلم من تاب ندارد از وقف لیستریح ساعتا بگوید…
اما یک تصویر هست که دوست دارم اگر قرار بود برای غربت امامم جان بدهم برای این صحنه باشد…
صحنه ای که تنهایی و زیبایی و ایستادگی و شکوه و غربت و …همه را با هم دارد…
عاشورا به لحظه ای رسیده بود که امام از فرط زخم و خستگی و عطش روی اسب به سمت راست متمایل می شد و اسب هم به سمت راست متمایل می شد تا امام بر خاک نیفتد …. امام به سمت چپ متمایل می شد و اسب هم به سمت چپ متمایل می شد تا….
این روضه از زبان باد شنیدنی تر است…
حالا قرن هاست که باد وقتی توی پرچم بالای گنبدش می پیچد روضه ی همین لحظه را می خواند:
کلما مال الحسین یمینا مال الفرس یمینا و کلما مال الحسین یسارا مال الفرس یسارا….
قرن هاست که امام تنهاست….
و زیر این گنبد دعا مستجاب است…
#حسینیه_نبشته_ها
@telkalayyam
🌷 @sobhnebesht 🌷
▪️▪️▪️ منم باید برم !
برای خیلی ها همه چیز تمام شد. هرچند خوب می فهمم، برای برخی تازه اول راه است و عجب راه دشواری.
دقیقا نمی دانم از گروه اولم یا دوم. ولی می دانم از زمان رسانه ای شدن و شناختت، تا روز برگشتِ جسم مطهر سر جدایت، خواهر بزرگی بودم، حیرانِ بین انبوه کلیپ ها و نوشتارها و پوسترها و پیام ها، برای نشانه ای. تا به امروز ، ساعت ها، نام و واژه های مرتبط را سرچ و نتایج را با بغض و دقت همراهی کردم. خواستم همان روزی که کلیپ اقتدار و مظلومیتت را نظاره نشستم چیزی بنویسم ولی مگر قلم تکان می خورد؟!!!
صادقانه بگویم در جای جای آنچه دیدم و شنیدم، نشانه هایی بود برای افتخار…
آنجا که تلاش می کردی برای خدمت به هم میهنانی که محروم بی عدالتی بودند، خدا قوت گفتم و شادمانی کردم که هنوز اندیشه یتیم نوازی و محروم داری مولایم علی علیه السلام زنده است.
آنجا که بین کوچه و بازار، بساط کتاب پهن کردی و منتظر شدی برای صید دلی، به جای بغض، آفرین گفتم و زمزمه کردم: جوان امروزی کم از جوان دهه انقلاب ندارد. لبیک به ولایتت را ستودم.
آنجا که خاطره سفر به مشهد و رضایت گرفتن از پدر و مادر را، از همسرت شنیدم، لذت بردم که جوان شیعه هنوز هم خوب می داند خیر دنیا و آخرت در رضایت والدین است و با توسل به اهل بیت علیهم السلام هیچ دری بسته نیست.
آنجا که بوسه زدنت به پای مادر و دست پدر را دیدم، خوب فهمیدم که باید مرد عمل بود نه شعار.
آنجا که نگاه با صلابت و شجاعتت را کنار دشمن دیدم، گریه نکردم. از شیعه و پیرو راه فاتح خیبر چه رفتاری جز این انتظار می رفت؟
آنجا که سیلی از نوشته ها و پوسترها و ارادت ها و اشک ها و پیام های بزرگان و فتح رسانه ها را دیدم، تعجب نکردم. پیامد اخلاص مگر غیر از این است؟
و آنجا و آنجاهای دیگر فقط به تو افتخار کردم. حتی با فکر به سختی راه پسرت، همسرت، خانواده ات با چشمان بارانی، باز هم اشکی برایت نریختم. مگر می شود تو همراهشان نباشی؟ زنده بودنت را خدا مژده داده است.
بالاخره رسیدم به نشانه ای که قلم تکان خورد و با سوزی از حسرت و با چشمانی بارانی، شادمانی کرد.
خوش به سعادتت مدافع حرم، که نامت با نام سردار عشق، آقا و ارباب امام حسین علیه السلام عجین شد. سوختم از حسرتی که نصیب ما نشد….
می رفت که رسانه ای شدن خود جوش شهادتت، نقطه عطفی باشد در جهانی شدن نام و راه حسین علیه السلام.
چه مطهر است خونی که مرهمی است بر قلب آخرین ذخیره الهی. کیست که نداند مولایمان مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف تکیه بر خانه خدا خواهد داد و ندا می دهد: «ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام سحقوه عدوانا.».
#محسن_حججی
✍️ به قلم #ارغوان_صداقت🌸
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
https://goo.gl/DrrgJa
🌷 @sobhnebesht 🌷
#ارسالی_از_کاربران
▪️▪️▪️ عزای پرچم ها
گاهي دلم مي خواهد جاي پرچم هاي مشكي علم شده در فراز شهر باشم.
آن ها هر لحظه، مردم را به ياد محرم، به ياد مصيبت امام حسين علیه السلام، به ياد اينكه اي مردم بدانيد و اگاه باشيد كه از همه چيزم گذشتم تا اسلام واقعي زنده بماند؛ مي اندازد.
شما هم بگذريد! نه به اندازه من! به اندازه خودتان!
يكي به اندازه غذايش، يكي به اندازه شهرتش، يكي به اندازه يك خوابش و بعضي ها هم مثل آقا محسن به اندازه جان و هستيش.
آن ها روز و شب در حال عزاداريند و ايستاده با وزش بادها كه گويي روضه مي خوانند بر سر و سينه مي زنند.
به قول آقاي پناهيان نه در خانه هايشان و در راحتي كه در چشم مردم، ايستاده ، زير نور طاقت فرساي آفتاب عزاداري مي كنند.
خوش به حال پرچم ها كه محرم را كه شعائر الله است بزرگ مي دارند.
خدايا من خليفه الله ام !
نمي خواهم از اين پرچم ها كمتر باشم...... مددي
#حسینیه_نبشته_ها
ارسالی از سرکارخانم #باران عضو محترم و همراه گرامی کانال نبشته های دم صبح🌸
🌷 @sobhnebesht 🌷
▪️▪️▪️کوه گناه !
وارد اتاق که شدم کوهی از لباسهای شسته شده و خشک شده را دیدم که باید مرتب شان میکردم. چند روزی بود که سرگیجه داشتم. برای همین نمیتوانستم بنشینم و لباسها را مرتب کنم. این بود که همه شان تلمبار شده بود گوشه ی اتاق.
دیشب بهتر بودم. یکی یکی شان را تا زدم و مرتب کردم و در کشوها قرار دادم. همین طور که مشغول صاف کردن کوه لباس بودم در نظرم آمد گناهان هم مثل همین کوه لباس است. اگر توبه نکنی تلمبار میشود یک گوشه ی اتاق قلبت و همه جا را شلوغ میکند. آنوقت تو این اتاق که دنبال خدا بگردی پیدایش نمیکنی. با خودم گفتم هر شب وقت مرتب کردن کوه گناهان است وگرنه روی دوش آدم سنگینی میکند.
نیمه شب باشد و تنهایی و کوهی از گناه فقط چند رکعت نماز شب میچسبد و خلوت با خدا...
✍️ به قلم #خاتون_بیات🌸
آدرس این مطلب در وبلاگ ما
https://goo.gl/HwAosK
🌷 @sobhnebesht 🌷
▪️▪️▪️نذر بد
یکی دو شبی هست که مامان جان حال خوبی ندارد.. دیشب آبجی خانوم بالاخره مجبورش کرد که برود دکتر و آبجی کوچیکه بردش درمانگاه عمار. دختر طلا هم همراهشان رفته بود.
دختر طلا تعریف می کرد:” خاله نمیدونی. یه پسره قمه زده بود، بعد سرشو خون برداشته بود. با همون حال و اوضاع خونی راست راست پا شده بود اومده بود درمانگاه که سرشو پانسمان کنند.” اینجور که تعریف میکرد معلوم بود از دیدن این صحنه حول و ولا برش داشته بود.
گفتم:” خاله بعضی ها نذر میکنند. البته نذرشون چون کارشون اشتباهه باطله. اما خوب دیگه! نگرانش نباش. اون فقط پوست سرشه که زخمی شده.” بعد خودم رفتم تو فکر.” اصلا قمه زنی فایده اش چیه برای امام حسین علیه السلام؟ یعنی که چی؟ طرف عمدا خودشو زخمی میکنه بعد پا میشه راست راست میره درمانگاه؟ خوب از اولش نکن این کارها رو.”
نمیدانم قمه زنی اولش از کجا باب شد و اولین کسی که دست برد و سر خودش رو با قمه زخمی کرد کی بود؛ اما با عقل خودم هرچقدر فکر میکنم، فلسفه ای که بشود بهش افتخار کرد برای مجالس عزاداری اباعبد الله و بشود گفت این یک سنت حسنه است پیدا نمیکنم. این چند ماهی که در وبلاگ ashura با دوستانم تلاش می کنیم حجم تصاویر قمه زنی را از گوگل کم کنیم، به عمق فاجعه بودن این حرکت پی بردم. یک نفر که مثل من و شما شیعه است می داند این حرکت چیست و چرا انجام میشود و ضرر قابل ملاحظه ای ندارد اما مردم غیر مسلمان دیگر نقاط جهان چه؟ آنها هم می دانند؟
آقای مظلوم مان را جهان با تصاویر دلخراش و وحشتناک قمه زنی و عبور از آتش میشناسند. لابد با خودشان می گویند:” مسلمانان، متوحش و عقب افتاده از تمدن بشری هستند."
فکر کنم وقت آن رسیده این نذرهای بد را با نذرهای خوبی مثل هدیه کردن کتاب برای شناساندن قیام عاشورا عوض کنیم. با این کار بیهوده فقط به پیکره ی اسلام و قیام عاشورا ضربه می زنیم.
✍️ به قلم #خاتون_بیات🌸
آدرس این مطلب در وبلاگ ما
http://bit.ly/2gaCYFu
🌷 @sobhnebesht 🌷
#ارسالی_از_کاربران
▪️▪️▪️ از مباهله تا عاشورا(پرده اول)
سال نهم هجری..
قرار بر این شد که بین پیامبر صلی الله علیه و آله و مسیحیان نجران، مباهله ای صورت گیرد..
روز موعود فرا رسید و زمانی که مسیحیان دیدند که پیامبر با جانش (انفس) ، دخترش و دو نوه اش برای مباهله آمده از این کار امتناع کردند .
. آنها فهمیدند که " اگر از خدا درخواست کنند کوهی را از جای خود بركَنَد، هر آینه کنده خواهد شد."
آری مسیحیان نجرانی فهمیدند که این خاندان اگر از خدا چیزی طلب کنند حتما اتفاق خواهد افتاد...
#حسینیه_نبشته_ها
ارسالی از سرکارخانم #طباطبائی عضو محترم و همراه گرامی کانال نبشته های دم صبح🌸
🌷 @sobhnebesht 🌷
#ارسالی_از_کاربران
▪️▪️▪️ از مباهله تا عاشورا(پرده دوم)
سال یازدهم هجری
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در بستر بیماری است.. دستور لشکرکشی به فرماندهی فرمانده ای جوان داده اما عده ای بنای کارشکنی می گذارند. سپاه در مدینه می ماند و پیامبر ناراحت می شوند..
پیامبر سخنی میگ ویند و فردی می گوید پیامبر هذیان می گوید!
جل الخالق!
پیامبر خدا که جز وحی چیزی نگفته چطور هذیان بگوید؟!
و باز هم پیامبر را ناراحت می کنند!!
و..
میرسد زمانی که دیگر زمین، بستر حیات زمینی نبی خدا نباشد!
باز هم عده بسیاری عزاداری را رها می کنند و در سقیفه جمع می شوند و بنایی می گذارند که تا کنون کج رفتن این بنا را می بینیم و آخرین جانشین پیامبر رحمت منتظر بازگشت ماست و ما در خواب غفلت..
ای مردم چه شد که صحبتهای پیامبر دلسوز که "علی خلق عظیم" بود، پیامبری که بهترین خلق عالم بود، هر روز در بین شما زندگی کرد ، با او اینگونه نامردی کردید و دستورات او را بر زمین گذاشتید؟
اگر نبود حجت خدا، یقینا زمین تحمل نمی کرد ایستادن چنین ظالمان و ناشکرانی را بر خود و عذابی دردناکتر از عذابهایی که بر ظالمان اقوام پیامبران سابق فرود امده بود، بر سرشان خراب می شد.
#حسینیه_نبشته_ها
ارسالی از سرکارخانم #طباطبائی عضو محترم و همراه گرامی کانال نبشته های دم صبح🌸
🌷 @sobhnebesht 🌷