▪️▪️▪️ من هم زائرم!
از چند روز قبل که برای چندمین بار از همسرم خواستم من و بچه ها را هم با خود به کربلا ببرد و جواب منفی او را شنیدم، حال خوبی نداشتم. جنب و جوش او در تدارک کارهای کاروان زائران اربعین را که می دیدم، بیشتر غصه دار می شدم و ناخواسته در خود فرو می رفتم.
آن روز با همان حال و هوایی که در سر داشتم مشغول ادای نماز ظهر شدم. راستش در حال نماز هم فکرم مشغول بود و چند بار سعی کردم لحظه ای با بستن چشم ها تمرکزم را حفظ کنم. وقتی سرم را از سجده ی آخر نماز بلند کردم چشمم به لفظ یاحسین روی مهر افتاد. حالم دگرگون شد از درون حرارتی در وجودم احساس کردم. من هر روز و شب بارها پیشانی ام را بر روی تربت امام حسین علیه السلام می گذارم به راستی من هر روز و شب زائر امام حسین علیه السلام هستم.
امروز وقتی کوله پشتی همسرم را بستم و او را با روی خوش بدرقه کردم، احساس کردم من هم زائر امام حسینم. و وقتی فرزندانم را با عشق و مرام امام حسین علیه السلام رشد میدهم، یقین دارم من هم زائر امام حسینم.
این روزها اگرچه قدمهایم به کربلا نرسید اما با پای دلم زائر اباعبد الله علیه السلام هستم.
✍ به قلم: #صدیقه_جمالی 🌹
#حسینیه_نبشته_ها
#یاوران_زینب سلام الله علیها
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
http://nebeshte.kowsarblog.ir/%D9%85%D9%86-%D9%87%D9%85-%D8%B2%D8%A7%D8%A6%D8%B1-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85
@sobhnebesht
▪️▪️▪️ لات
آدم است دیگر ، هزار جور فکر به سرش می زند!
استاد فاطمی نیا می فرمود : وقتی روضه حضرت زهرا س را ، برای یکی لات های قدیمی تهران خونده بودند، گفته بود : مگه تو مدینه یه لات داش مشدی نبوده که به داد اهل بیت برسه ؟!
بعضی وقتها هم خودم فکر می کنم اون همسایه هایی که فاطمه زهرا س براشون دعا می کرده و فرموده بود: الجار ثم الدار، پس روزهایی که خانم با حسنین در بیت الاحزان مویه و ناله می کرد کجا بودند؟!
یا فکر می کنم نخل هایی که امیرمومنان با دست ولایی خود غرس می کرد و به نیازمندان می بخشید ، آن افراد هنگام مظلومیت امام کجا بودند؟!
یا آنهایی که سر سفره گسترده امام حسن ع سیر می شدند ، در حالی حضرت در حوالی مدینه در زیر آفتاب زراعت می کرد، وقتی تابوت آقا را تیرباران می کردند، کجا بودند؟!
یا وقتی اهالی مدینه دچار قحطی شدند، امیرالمومنین ع از امام حسین خواست که دعا کند تا باران بیاید، پس آنهایی که از باران سیراب شدند ، کجا بودند؟!
یا کارگرانی که امام حسین ع را در محل عبور و مرور مردم، به غذا دعوت کردند، حضرت اجابت کرد و با آنها هم غذا شد و بعد آنها را به خانه ی خود دعوت کرد و به آنها هدایای فراوان داد ، آنها روز غربت امام کجا بودند؟!
تاریخ در سرنوشت سازترین لحظات ، غایبان زیادی دارد !!
مراقب باشیم ما هم جزو آنها نباشیم !!
✍ به قلم : #طرید 🌹
#حسینیه_نبشته_ها
#یاوران_زینب سلام الله علیها
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
http://nebeshte.kowsarblog.ir/%D9%84%D8%A7%D8%AAn-1
@sobhnebesht
▪️▪️▪️ بشارت وسوسه
در این ایام شبکه افق مستند زیبایی به نام « اویس وین » نشان می دهد.
فردی آلمانی به نام « استنزیل» که نامش را به اسماعیل تغییر داده، خاطرات خود از پیاده روی اربعین بیان می کند.
همه ی حرفهایش برای من جذاب بود، اما یک جمله اش عجیب بود !
او می گفت : من قبل از اینکه مسلمان شوم اصلا در باره گناهان وسوسه نمی شدم، ولی از وقتی مسلمان شدم ، مدام شیطان مرا وسوسه می کند، دلیلش هم روشن است چون شیطان با شیعه و مسلمان ها مشکل دارد !!
خیلی دلم می خواست که متین این حرف او را می شنید!
متین ! دلیل مسلمانی و شیعه بودنت همین وسوسه های شیطان است که از دست آنها شکایت داری!!
پس مقاومت کن !!
✍ به قلم: #طرید 🌹
#حسینیه_نبشته_ها
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
http://nebeshte.kowsarblog.ir/%D8%A8%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D9%88%D8%B3%D9%88%D8%B3%D9%87-1
@sobhnebesht
▪️▪️▪️ پازل زندگی
گاهی دلت چیزهایی میخواهد که نه عقل هضمش می کند و نه احساس درکش می کند. چیزی مثل اینکه بگویی کاش آن شتری که می گویند در هرخانه میخوابد در خانه ات را گم کند یا مهلت دهد و زود در خانه بست ننشیند تا تو را ببرد به آغوش فراخ یا تنگ عالمی غریب.
گاهی به ظاهر مهلت میخواهی برای تکمیل پازل چند تکه ای انسانِ کامل؛ اما درست که نگاه می کنی می بینی به یکی از اسبابِ تکمیلِ پازل دل بسته ای. از بین تمام اسباب این یکی رابطه ی غریبی تری با باطنت دارد. گاهی آنقدر دلبسته ای که اگرمهلتت دهند تا پازل وجودت را کامل کنی بی آنکه حواست باشد تمام مهلت های داده شده را می سوزانی و دست آخر با پازل به هم ریخته، نَفَسِ آخرت را می کشی و دلت ابدا نمی سوزد برای مهلت های بر باد رفته.
این جنس دل بستن احتمالا ابتدای عشق باشد. شاید عاقلانه نباشد نگران شتری باشی که سر نرسیده. اما راستش دلداده که باشی نگران وصالی و تشابهت به معشوق. می توانی بروی پی تک تکِ تکه ها و هر روز یکی از تکه های تکاملت را سر جایش بگذاری و به تکامل برسی. و میتوانی طوری مهلت هایت را به عشق اسباب نجاتی که به آن دل بسته بودی بسوزانی که در نهایت تو را با پازل به هم ریخته بخرند یا به یک باره پازلت را برایت بچینند.
راه اول عاقلانه است و راه دوم عاشقانه و عشق امانتی ست که تنها انسان تقبل کرد و پذیرفت در سینه بنشاندش. گاهی دلت مهلتی میخواهد نه برای تکامل بلکه فقط برای بیشتر عاشقی کردن با کشتی نجاتی که در زیارتگاه خدا پهلو گرفته و در گودالی به گِل نه، که به خون نشسته بود.
من از بین تمام نشانه های ایمان پذیرفته ام یک نشانه بیشتر نداشته باشم آن هم عشق به تکه ای از خاک باشد که صاحبش ایمان را نشانه بود. به همین یک عشق قانعم که قناعت فراخی می آورد و خوشی.
اینجاست که می توانی سینه ی گر گرفته ات را به نسیم نَفَسی صاف کنی و رو به شتر سر نرسیده ی مرگ بگویی : نیا ! نیا که کربلا ندیده جان نمیدهم.
کربلا را که بدهند تکه های بعدی جور میشوند که عشق همیشه گره گشاست…
✍ به قلم: #شیما_حمیداوی 🌹
#حسینیه_نبشته_ها
#یاوران_زینب سلام الله علیها
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
http://nebeshte.kowsarblog.ir/%D9%BE%D8%A7%D8%B2%D9%84-3
@sobhnebesht
فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی
که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز
@sobhnebesht
▪️▪️▪️ انا لله و انا الیه راجعون
والده ی مکرمه ی استاد عزیزمان دیشب به رحمت خدا رفت و امروز پیکر نازنینش به خاک سپرده شد.
از همراهان عزیز وبلاگ و کانال نبشته خواهش میکنیم امشب این مادر عزیز را مورد لطف خود قرار دهید و نماز لیله الدفن را برای ایشان قرائت فرمایید.
از طرف نویسندگان وبلاگ نبشته خدمت استاد عزیزمان تسلیت عرض میکنیم و علو درجات این مادر عزیز و صبر جمیل برای بازماندگان را از خداوند منان خواستاریم.
مرحومه مغفوره طوبی صفری.
ان شاء الله امشب همنشین حضرت زهرا سلام الله علیها باشند.
▪️▪️▪️مصباح الهدی و سفینه النجاه
پدر و دختر بودند و از بصره به کربلا میرفتند. پدر پیر و بیمار بود، حنجرهاش را در زندانهای صدام از دست داده بود و نمیتوانست صحبت کند. دختر نیز یک پایش را در اولین پیادهروی بعد از سقوط صدام در اثر انفجار مین ازدست داده بود و با دو عصا راه میرفت.
امروز از طلبههای کلاس پرسیدم آیا رسالت پیامبر جواب داده و انسان در انسانیتش پیشرفت کرده است؟ میگفتند: بله، جواب داده است. پرسیدم: پس چگونه است که در سال 61 هجری به فاصله پنجاهسال از وفات پیامبر، عاشورا رقم خورده است؟ چه پیشرفتی حاصل شده است؟ انسانیت که در روز عاشورا تمام شد، ثارالله شهید شد و بر بدن مبارکش اسبها هنرنمایی کردند.
همانهایی که صحابه پیامبر بودند یا فریاد هل من ناصر ینصرنی را نشنیدند و خوابیدند و یا شنیدند و در صف دشمن ایستادند که بیایند و ببُرَند و ببَرند و بسوازنند و شامی بسازند که در خاطره حضرت سجاد از روز عاشورا نیز درد عمیقتری ایجاد کند. پیشرفت انسانیت کجاست؟
هریک از طلبهها چیزی میگفتند و من رد میکردم. به آنها نشان میدادم که رسالت پیامبر جواب نداده و در عصر حاضر فرزندانی همچون داعش دارد که مانند عاشورا، عاشوراها میسازند. فقط نمیکشند، بلکه … .
در ذهن طلبهها چالش ایجاد شده بود و پاسخ میخواستند، اما من عادت ندارم پاسخهای دقیق بدهم که خودشان به جواب برسند. فقط گفتم: چه شده است که حدود چهارده قرن پس از عاشورا 20 میلیون انسان با پای پیاده به کربلای حسین میروند و خبرش در 60 ثانیه در کشوری اروپایی مصباح الهدایه جوانی مسیحی میشود؛ او به کربلا میآید و در کشتی نجات حسین مینشیند و به سیل عاشقان متصل میگردد؟ واقعا چه شده است؟
✍به قلم: #شهره_شریفی 🌹
#حسینیه_نبشته_ها
#یاوران_زینب سلام الله علیها
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
http://nebeshte.kowsarblog.ir/مصباح-الهدی-و-سفینة-النجاة
@sobhnebesht
▪️▪️▪️جاهلیت
واپسین ساعات عمر پربرکت حضرت ختمیمرتبت است، مردی از سلاله پاکان که تمام زندگیاش را صرف تربیت و هدایت خلق کرده است؛ چه آنزمان که در خلوت غار حرا سر بر آستین تفکر و یادکرد خدای احد میگذاشت و حلفالفضول و محمد امین و تربیت حضرت امیر را در کارنامه خویش ثبت میکرد و چه زمانیکه در همان غار حرا صدای ملکوتی جبرئیل را شنید که: "بخوان به نام پروردگارت"؛ او معلم اخلاق مردم سرزمینش بود.
حال که ساعات پایانی عمر شریف اوست، بدون در نظرگرفتن شهادت یا رحلت، یک نکته انسان را میآزارد. جاهلیتی که در این ساعات پایانی خستگی را بر تن حضرتش باقی گذاشت. جهل مردی که مقام عصمت و ولایت پیامبرش را درک نکرد و اورا متهم به هذیانگویی نمود تا بتواند سقیفه، این ننگ بزرگ تاریخ را مدیریت و رهبری کند.
تاریخ تکرار میشود. روزیکه سرزمین وحی عزادار سبط اکبر است، بار دیگر جاهلیت خودی نشان میدهد، آنجا که تیرها به اشاره کجاوهنشین جمل، تابوت نوه پیامبر را نشانه میگیرد.
این روزهای مدینه و غربت دلگیرش به اشک میگوید ببار و برای مهدی فاطمه خالصانه دعا کن که جهل نیز خسته شده و میخواهد بمیرد و بیش از این روسیاه برگههای تاریخ نشود.
✍ به قلم: #شهره_شریفی 🌹
#حسینیه_نبشته_ها
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
http://nebeshte.kowsarblog.ir/جاهلیت
@sobhnebesht
▪️▪️▪️شهادت امام رضا علیه السلام.
قبل از این شور دیگری می داد
هرکجا از شما که می گفتیم
همه یک راست کربلا بودیم
یا امام رضا که می گفتیم
چند وقتی است حالمان خوش نیست
قبل از این در رواق ،پای ضریح
با تو از بوی سیب می خواندیم
وسط روضه ها به یاد خودت
همه یابن الشبیب می خواندیم
از تو خواندیم و باز روضه شدیم
پدرم روضه خوان خوبی بود
پدرم با تو کربلا می رفت
وقت دلتنگیش برای حسین
تا که می گفت یا رضا ، می رفت
ما هم امروز یا رضا گفتیم...
یا رضا گفته ایم و می بینیم
داری از راه می رسی اما
وسط کوچه دست بر دیوار
اقتدا کرده ای به کرببلا
دل ما را ببین کجا بردی..
سم انگور کار خود را کرد
حال مسموم بدترین حال است
بازهم روضه خوان کرببلا
وسط حجره بین گودال است
مشهد و کربلا یکی شده اند...
پدرم بین روضه ها هر وقت
از مصیبات خواهری می خواند
روی تل بین روضه دق می کرد
گریه در بین روضه ها می ماند
خوب شد خواهرت نبود و ندید
خواهرت بین جمع محترم است
بر سرش آتشی نمی بارد
هرکجا هم که خواهرت برود
هیچ کس سنگ بر نمی دارد
هیچ جایی شبیه شام نبود
✍شاعر: #محسن_ناصحی
@sobhnebesht
▪️▪️▪️ پخش زنده از حرم مطهر امام رضا علیهالسلام
در این آدرس ببینید:
razavi.tv
با قرائت صلوات خاصه آن حضرت دلهایمان را روانه صحن و سرای امام مهربانیها کنیم...
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ.
@sobhnebesht