eitaa logo
صبح صادق
404 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
4.6هزار ویدیو
34 فایل
صبح صادق رسانه ای عمومی بر مبنای ارائه اخبار و اطلاعات درست و در جهت اعتلای فرهنگ عمومی و دینی است. همراه ما باشید تا ان شاءالله در راه ظهور صاحب و سرورمان قدمی هر چند کوچک برداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
هیچ مردی چهار شمشیر به میدان نبرده و هیچ کوهی چهار مرتبه از مرگِ خویش برنخاسته این نشانی‌ست که دایرة‌المعارف‌ها را تنها به نام تو کشانده دخترِ حزام... 💔 ┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅ 💫💥@sobhsadeq 💥💫
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 ♻️ویژگی های حضرت ام البنین "سلام الله علیها" مادر حضرت ابالفضل العباس که ایشان را تربیت نمودند🏴 💫💥@sobhsadeq 💥💫
زمینه: پسرام به فدای حسین | حاج میثم مطیعی - Haj Meysam Motiee.mp3
11.74M
نوحه ی ام البنین بعد داغ نینوا (س) میثم مطیعی 💫💥@sobhsadeq 💥💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوباره جمعه و 🌼🍃 ما ودل و چشم انتظاری قدم برچشم ما کی می گذاری 🌼🍃 أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج برای تعجیل در فرج 🌼🍃 اقا امام زمان (عج) صلوات ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 💫💥@sobhsadeq 💥💫
✍امام صادق علیه السلام:مهدی (عج) بین مردم رفت و آمد می کند،در بازارهای ایشان راه می رود،و روی فرش‌های آنان قدم میگذارد ولی او را نمی شناسند 📚 بحار، ج ۵۲ ، ص ۱۵۴ 💫💥@sobhsadeq 💥💫
دردهامان‌ مانده‌ بی دارو‌ و‌ درمان‌‌ العجل..🦋 🕊🖤@sobhsadeq 🖤🕊
🌈 جالب ترین خصوصیت بشر "تناقض" است! به شدت عجله داریم بزرگ شویم و بعد دلمان برای کودکی از دست رفته مان تنگ میشود... برای پول در آوردن خودمان را مریض میکنیم بعد تمام پولمان را خرج میکنیم تا دوباره سالم شویم! طوری زندگی میکنیم که انگار هرگز نمی میریم و طوری می میریم که انگار هرگز زندگی نکرده ایم... | پائولو کوئلیو | 💫💥@sobhsadeq 💥💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 مقداری پودر نشاسته ذرت روی فرش و مبلتون بپاشید اجازه بدید ۴۰ دقیقه بمونه و بعد با جاروبرقی پاک کنید فرش و مبلتون مثل روز اول برق میزنن ✨ ✨ 🎀 🌸 🎀 💫💥@sobhsadeq 💥💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 این کلیپ هشداریست جدی برای مسئولین و والدین! 🔹ببینید با اعتقادات جوانان ترکیه چه کردند دشمن همین مسیر را برای کودکان و جوانان ما پیش گرفته ➖➖➖➖ 💫💥@sobhsadeq 💥💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🌼قيمت آه 🍃🍂به سرعت وضو ساخت و راهى مسجد شد . اگر امروز به نماز جماعت صبح نرسد، نخستين بار است كه نمازى در مسجد، از او فوت شده است . 🌟هميشه پيش از اذان صبح راه مى‏افتاد و چون به مسجد مى‏رسيد، آن قدر نمازهاى مستحبى مى‏خواند تا مردم يك يك حاضر شوند ونماز جماعت برپا گردد . اما امروز، دير كرده است . شتابان از خانه بيرون زد. كوچه‏ها را يكى پس از ديگرى، پشت سر مى‏گذاشت .نمى‏داند آيا به جماعت مى‏رسد يا نه؛ اما سعى خود را مى‏كند و يك لحظه از شتاب و سعى خود نمى‏كاهد. 🌟بالاخره به كوچه مسجد مى‏رسد. از دور مسجد نمايان است؛ اما دريغا كه مردم نه در حال داخل شدن به مسجد، كه در حال بيرون آمدن‏اند . دريغ و حسرت، بر جانش چنگ مى‏زنند و آب در چشمانش جمع مى‏شود. 🌟پيش خود مى‏گويد: خوشا به حال اين مردم كه امروز، نماز صبح خود را به پيامبر (ص) اقتدا كردند و واى بر من كه از اين فيض بزرگ محروم شدم . يك لحظه ترديد مى‏كند: شايد اينان براى كارى ديگر بيرون مى‏آيند!شايد هنوز نماز جماعت برقرار است!شايد پيامبر (ص) هنوز سلام نماز را نداده است . پيش‏تر مى‏رود. جلو مردى را كه از مسجد بيرون مى‏آيد، مى‏گيرد و مى‏پرسد: آيا نماز، تمام شده است؟ مرد نمازگزار به علامت تأييد، سر خود را پايين مى‏آورد . 🌟 آهى سرد از سينه بيرون مى‏دهد . آه او چنان بود كه گويى همه خاندان و دارايى‏اش را يكجا از دست داده است . در ميان نمازگزارانى كه شاهد اين گفت و گو بودند، مردى قدم به پيش مى‏گذارد و به او كه همچنان در حال تأسف و تحسر بود، مى‏گويد: من از جمله كسانى هستم كه نمازم را پشت سر پيامبر (ص) اقامه كردم و بابت اين توفيق خداى را سپاس گزارم . آيا حاضرى ثواب اين نماز را كه در اين صبح با پيامبر (ص) گزاردم به تو دهم و در عوض، تو پاداش فضيلت اين آهى را كه الان كشيدى به من دهى؟ پذيرفت و به اين معامله تن داد؛ اما همچنان غمگين بود و نمى‏دانست كه بر فوت كدام ثواب، حسرت خورد: حسرت نمازى كه از دست داده است يا آهى كه آن را فروخت و با آن، ثواب نماز جماعت صبح را خريد؟ 🌟به خانه برگشت و روز را در همين انديشه گذراند. شب كه تن خويش را به بستر خواب سپرد، در عالم رؤيا ديد كه كسى به او مى‏گويد: نماز را از تو پذيرفتم و آه را از او . ? 📚حكايت پارسايان، رضا بابايى 💫💥@sobhsadeq 💥💫
🦋ســــ🌤ـــــلام امـام زمــانـــم♥️ بازمنــم،خاڪ پایــــتان. دیـــوانه ای ڪه لڪ زده قلبــــش برایــــــتان! در این ڪلاس ســــرد،حضور تو واجب است. این بار چندم است ڪه استاد غایب است؟ نرگس شڪفتــــه است تو را داد مي زنـــد. آقا بیا ڪه فاصـــــله فــــــریاد مي زنــــــــد. این روزها نمي شــــــــــــود اندوهگین نبود. دلــــــواپس نهایــــــــت تلخ زمیــــــــن نبود امروز دلم عجیب تو را درد مي کشـــــــد. دستم مدام واژه ی « بر گــــــــــرد » مي ڪشـد. امضاء:دو چشم خیس و دلي در هوایتـــان، دیوانه ای ڪه لڪ زده قلبش برایتــــــــــان... أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج💞 به حق زینب کبری سلام الله💞 💫💥@sobhsadeq 💥💫
Shahab Mozaffari - Allah (Music3d.ir).mp3
7.58M
♨️موزیک سه بعدی به نام الله 🎙شهاب مظفری 💯برای شنیدن آهنگ از استفاده کنید! 💫💥@sobhsadeq 💥💫
آرزو دارم امسال... 🌹🍂 💫💥@sobhsadeq 💥💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مورچه و مورچه خوار 💢 مورچه و مورچه خوار از شخصیت‌های به یادماندنی و مشهور کارتون پلنگ صورتی بودند. 💢 تعقیب وگریز بی نتیجه مورچه خوار برای گرفتن مورچه ای قرمز رنگ به نام چارلی که حتی از تماشای چندباره آن هم به خنده می‌افتادیم. 💢مورچه خوار با تمام پشتکارو ذکاوتی که به خرج می‌داد هر بار فقط خودش را بیچاره تر می‌کرد. داستان سوراخ فوری و اتوبوس جهانگردی را که یادتان هست؟ 💢بعد ازدیدن کارتون، تکه کلام‌های مورچه خوار سرزبان بچه‌‌ها می‌افتاد: «از تو متنفرم سوراخ فوری»، «سلام سوسیس یه مورچه ندیدی؟»، «برگرد اینجا مورچه ، مزه اسپاگتی منو از بین نبر.» نقشه کشی‌های مورچه خوار را با صدای مهدی آرین نژاد و صدای بی خیال وخمارآلود مورچه را با صدای حسن عباسی می‌شنیدیم. این مجموعه کارتونی بین سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۱ تولید شده‌است. 💫💥@sobhsadeq 💥💫
Chamedoon - Roozbeh Nematollahi.mp3
8.25M
🎼چمدون اینم یه پست خاص 👍 💫💥@sobhsadeq 💥💫
🔆مطرب پير 🌺از منبر پايين آمد و مردم، مجلس را ترك مى‏گفتند . شيخ ابوسعيد ابوالخير امشب چه شورى برپا كرد!همه حاضران، محو سخنان او بودند و او با هر جمله كه مى‏گفت: نهال شوق در دل‏ها مى‏كاشت . 🌺 اما من هنوز نگران قرضى بودم كه بايد مى‏پرداختم . وام سنگينى برعهده داشتم و نمى‏دانستم كه چه بايد كرد . پيش خود گفتم كه تنها اميدى كه مى‏توانم به آن دل ببندم، ابوسعيد است . او حتما به من كمك خواهد كرد . شيخ، گوشه‏اى ايستاده بود و مردم گرد او حلقه زده بودند .ناگهان پيرزنى پيش آمد. شيخ به من اشاره كرد . دانستم كه بايد نزد پيرزن روم و حاجتش را بپرسم. پيرزن گفت: كيسه‏اى زر كه صد دينار در آن است، آورده‏ام كه به شيخ دهم تا ميان نيازمندان تقسيم كند . او را بگو كه در حق من دعايى كند . كيسه را گرفتم و به شيخ ابوسعيد سپردم. پيش خود گفتم كه حتما شيخ حاجت من را دانسته و اين كيسه زر را به من خواهد داد . اما ابوسعيد گفت: اين كيسه را بردار و به گورستان شهر ببر. آن جا پيرى افتاده است؛ سلام ما را به او برسان و كيسه زر را به او ده و بگوى: اگر خواستى، نزد ما آى تا باز تو را زر دهيم . 🌺شبانه به گورستان رفتم . بين راه با خود مى‏انديشيدم كه اين مرد كيست كه ابوسعيد از حال او خبر دارد، اما نياز من را نمى‏داند و بر نمى‏آورد . وقتى به گورستان رسيدم، به همان نشانى كه شيخ داده بود، پيرى را ديدم كه طنبورى زير سر نهاده و خفته است .به او سلام كردم و سلام شيخ را نيز  رسانيدم . اما ترس و وحشت، پير را حيران كرده بود . 🌺 سخت هراسيد . خواست كه بگويد تو كيستى كه من كيسه زر را به او دادم و پيغام ابوسعيد را نيز گفتم . پير همچنان متحير و ترسان بود . كيسه را گشود و دينارهاى سرخ را ديد . نخست مى‏پنداشت كه خواب است، اما وقتى به سكه‏هاى طلا دست كشيد و آن‏ها را حس كرد، دانست كه خواب نمى‏بيند . لختى به دينارها نگريست، سپس سر برداشت و خيره خيره به من نگاه كرد . ناگهان به حرف آمد و گفت: مرا نزد شيخ خود ببر. گفتم برخيز كه برويم . 🌺بين راه همچنان متحير و مضطرب بود . گفتم: اگر از تو سؤالى كنم، پاسخ مى‏دهى؟ سر خود را به پايين انداخت. دانستم كه آماده پاسخگويى است . گفتم: تو كيستى و در گورستان چه مى‏كردى و ابوسعيد، اين كيسه زر، به تو چرا داد؟ آهى كشيد و غمگينانه گفت: مردى هستم فقير و وامانده از همه جا. پيشه‏ام مطربى است و وقتى جوان بودم، مردم مرا به مجالس خود مى‏خواندند تا طنبور زنم و آواز بخوانم و مجلس آنان را گرم كنم. در همه جاى شهر، هرگاه دو تن با هم مى‏نشستند، نفر سوم آنان من بودم. اكنون پير شده‏ام و صدايم مى‏لرزد و دستم آن هنر و توان را ندارد كه از طنبور، آواز خوش برآرد . كسى مرا به مجلس خود دعوت نمى‏كند و به هيچ كار نمى‏آيم. زن و فرزندم نيز مرا از خود رانده‏اند . 🌺امشب در كوچه‏هاى شهر مى‏گشتم . هر چه انديشيدم، ندانستم كه كجا مى‏توانم خوابيد و امشب را سر كنم . ناچار به گورستان آمدم و از سردرد و شكسته دلى، گريستم و با خداى خود مناجات كردم و گفتم: خدايا!جوانى و توش و توانم رفته است . جايى ندارم. هيچ كس مرا نمى‏پذيرد . 🌺عمرى براى مردم طنبور زدم و خواندم و محفل آنان را آراستم و اكنون به اين جا رسيدم . امشب را مى‏خواهم براى تو بنوازم و مطرب تو باشم . تا ديرگاه مى‏نواختم و مجلسى را كه در آن خود و خدايم بود، گرم مى‏كردم . مى‏خواندم و مى‏گريستم تا اين كه خوابم برد. 🌺ديگر تا خانه شيخ راهى نمانده بود . پير همچنان در فكر بود و خود نمى‏دانست كه چه شده است .به خانه شيخ رسيديم . وارد شديم.ابوسعيد، گوشه‏اى نشسته بود . پير طنبور زن، بى‏درنگ به دست و پاى شيخ افتاد و همان دم توبه كرد. ابوسعيد گفت: ((اى جوانمرد!يك امشب را براى خدا زدى و خواندى، خداوند رحمت تو را ضايع نكرد و بندگانش را فرمان داد كه تو را دريابند و پناه دهند . 🌺طنبور زن، آرام گرفت. ابوسعيد، روى به من كرد و گفت: (( بدان كه هيچ كس در راه خدا، زيان نمى‏كند. حاجت تو نيز برآورده خواهد شد . 🌺يك روز گذشت، شيخ از منبر و مجلس فارغ شده بود. در همان مجلس، كسى آمد و دويست دينار به من داد و گفت: اين را نزد ابوسعيد ببر. وقتى به خدمت شيخ رسيدم، گفت: اين دينارها را بردار و طلبكارانت را درياب!  📚حكايت 💫💥@sobhsadeq 💥💫
Alireza Eftekhari - 07 - Avaz E 2Bayti.mp3
1.26M
کاش می‌ توانستم دردِتان را دوا کنم همین دردِ دور بودن‌ ها دیر دیدن‌ ها دیگر ندیدن‌ ها همین که جسم‌ِ مان بهاران است و جان‌ِ مان پاییز . . شبتون پر از ارامش 💫💥@sobhsadeq 💥💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انتظار یعنی... اینکه ببینـے در جایگاهی که هستی، با توانایی‌ هایی که داری... چه‌ کاری از دستت بر می‌آید تا برای امام‌زمان انجام بدهـے ! انتظار توقف نیست؛ حرکتی رو به جلوست... 💫💥@sobhsadeq 💥💫
امام علی علیه السلام: اگر چشم، شهوت بين شود،دل از عاقبت بينى كور گردد 📚 غرر الحكم، ح ۴۰۶۳ 💫💥@sobhsadeq 💥💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 جواب قشنگ حاج مهدی رسولی اهانت های وقیحانه یک عده به جانباز مدافع حرم 💫💥@sobhsadeq 💥💫