eitaa logo
سُلالہ..!
264 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
221 فایل
-خُدایا بال پَروازُ شوقِ رَهایے لُطفَا…🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
در باره ی رمان هامون اینجا نظر بدید👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16260113888630 ناشناس رمان هامون👆🏻😍
لینک ناشناسمون👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16258125930594 حرف های قشنگتون رو در ناشناس بگید😍
🙈🙈🌿🌱
.
چشم اگه تونستم
https://harfeto.timefriend.net/16287690629980 ناشناس محرم کانال🖤به رنگ فیروزه ای🖤 نظرتون رو راجع به فعالیت های محرمی کانال به این ناشناس ارسال کنید☺️ نظری پیشنهادی انتقادی داشتید به گوشم
۴۷ –چقدر هوا گرم شده. محمد هادی:آره. پاشدم دوتا لیوان شربت درست کردم و آوردم . –بفرمایید ‌‌‌. محمدهادی:ممنونم. مامانم چند ساعت بعد اومد. منم رفتم اتاقم. یک کتاب شعر آوردم و شعر های اون رو برای خودم خوندم . بعد از کشو آلبوم عکس های قدیم رو در آوردم . همه ی عکس ها از بچگیم توی اون آلبوم بود. عکس های اون روز هایی که حانیه هم پیشه ما بود. خیلی دلم برای حانیه و نگار تنگ شده بود. آلبوم رو ورق زدم چند تا عکس از نگار آوردم. یک سال بود که از نزدیک ندیده بودنش. یهو یک عکس از خاله سمیه که داداش شهاب بغلش بود به چشمم خورد. اون عکس مال قبل از تولد من بود. آلبوم بستم ‌‌. دراز کشیدم روی تخت. چشام روی هم گذاشتم و خواب نبودم ‌. مادرم برای ناهار صدام زد(ریحانه بیا ناهار )‌. رفتم پایین بابام و داداش شهاب و محمد هادی سر میز نشسته بودن مامان هم داشت غذا می کشید‌‌. –سلام. بابا:سلام دختر گلم ‌‌. شهاب:سلام آبجی ‌. محمد هادی:سلام. مامانم غدآ رو گذاشت‌‌. مامان:بفرمایید‌‌. شروع کردیم ‌. بعد از غذا سفره رو جمع کردم ‌‌. ظرف هارو هم شستم مادرم هم میوه شست و باهم رفتیم داخل پذیرایی. مامان :فردا خواستگار بیاد ،آقا محمد حسین. من صبح یک سری کار هارو انجام دادم یکمش مونده. –مامان جان بعد از ظهر میام کمک باهم انجام بدیم‌. رفتم اتاقم ساعت ۱۳:۳۰بود‌. ساعت رو روی ساعت ۱۵کوک کردم و خوابیدم ‌. ساعت که زنگ زد سریع پاشدم. یه آب به صورتم زدم و رفتم پایین. –مامان جان کاری داری بگو انجام میدم. مامان:حیاط رو جارو بزن ادامه دارد...... @barbaleshohada⬅️♥️
سید+مجید+بنی+فاطمه-+عمو+جونم+ببین+این+چشم+گریونم-+شب+ششم+محرم+97.mp3
7.55M
💫 گفت و گوی امام حسین و حضرت قاسم و پسرش🌸 پیشنهاد ویژه دانلود🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کپی ازاد😊
Moharam97 (17).mp3
6.65M
🔳 🚩🏴 🎶 یارا دلبر و دلدارا ماه جهان آرا می کشد عشق تو آخر سر ما را💔 🎧 کپی ازاد☺️
4_5778132774481299858.mp3
3.35M
♥️⃟🌿 سید مجید بنی فاطمه🎤 🏴 همه‌جا‌کربلا‌:)🕊 همه‌جا‌نینوا:)🥀 کپی آزاد😁
Moharam97 (17).mp3
6.65M
🔳 🚩🏴 🎶 یارا دلبر و دلدارا ماه جهان آرا می کشد عشق تو آخر سر ما را💔 🎧 کپی ازاد☺️
۱-چشم گذاشتیم براتون ۲-چشم گذاشتیم براتون
https://harfeto.timefriend.net/16290292943063 ناشناس محرم کانال🖤به رنگ فیروزه ای🖤 نظرتون رو راجع به فعالیت های محرمی کانال به این ناشناس ارسال کنید🌿 نظری پیشنهادی انتقادی داشتید به گوشم حتما منتظرم
شروع فعالیت ادمین
....🍃🌺 من یڪ دختـر ...☝️ و ، سرزندہ و پرڪار...😅😃 و نهج البلاغہ اگر میخوانم رمان و حافظ هم میخوانم.🤓 عاشق پهلوانے هایحضرت حیدر اگر هستم،😍 یڪ عالمہ شعر حماسے از شاهنامہ هم حفظم.😏 پاے سجادہ ام گریہ اگر میڪنم😭 خندہ هایم بین دوستانم هم تماشایے است !😉😅 من یڪ عالمہ دوست و رفیق دارم.😍 تابستان ها اگر اردوے جهادے میرویم🙄 اردوهاے تفریحے ام نیز هر هفتہ پا برجاست ...👌 ما اگر سخنرانے میرویم 😕 پارڪ رفتنمان هم سرجایش است ...🎡 مسجد اگر پاتوق ماست🕌 باغ و بوستان پاتوق بعدے ماست ...⛲️ براے نماز صبح قرار مسجد اگر میگذاریم ، هنوز خورشید نزدہ از مسجد تا خانہ پیادہ قدم میزنیم.🚶🚶 دعاے را اگر میخوانیم همانجا سفرہ باز میڪنیم و با خندہ و شادے صبحانہ مان میشود غذا با طعم دعا !🌯🍳 ما اگر سر میڪنیم☝️ نقاش هم هستیم😉خطمان هم خوب است✍ حرفهاے مان سرجایش🙂 شوخے هاے دوستانہ مان را هم میڪنیم😛 نمایشگاہ و تئاتر هم میرویم👌 سینما هم اگر فیلم خوب داشت ...🎞 ڪوہ هم میرویم 🗻 عڪس هاے یادگاری📸 فیلم هاے پر از خندہ و شادی😂 ڪے گفتہ ما .......😳🤔😡 من از دنیاے خودمان سراغ ندارم !😍 دنیاے من و این رفیقان با خدایم💞 همین هایے ڪہ دنبال زندگیشان در ڪوچہ و خیابان نمیگردند 😠 همین هایے ڪہ وقتے دلت را میشڪنند تا حلالیت ازت نگیرند ول ڪن نیستند ،😍 همین هایے ڪہ را نفروختند ...☝️ خوشبخت ندیدہ ، هرڪس ما را ندیدہ ...☝️👌
خیلۍحرفاش‌درباره‌حجاب‌قشنگ‌بود😍📌-! اماعکس‌نصفہ‌ازچہرش؛چشماش؛👀-! یادستش‌میذاشت‌پروفایل...!🗞📱-! انگار؎حواسش‌نبودحجاب؛🧕-! برا؎پوشوندن‌زیبایۍهاست‌واین‌کارش-! دقیقادرتضادھ‌باحجابہ...!!🚫🖐🏻-! - درگوشۍبگم: -مابہ‌اینامیگیم‌مذهبۍنما...!🙂🍃-! ❗️
تاحالا‌قیـمہ‌بـا‌شـڪر‌خوردۍ؟! قطعا‌نخوردۍ چرا؟؟! چوݩ‌بـا‌هـم‌جـور‌دࢪ‌نمـیاد پـس‌چـراچادر‌مۍ‌پوشـے با‌شلواࢪٺنـگ‌نود‌سانـٺـۍ‌و‌ ࢪژ‌‌لب‌و‌موهـاۍِ‌پـریشـوݩ؟؟! نڪـن‌خـواهـر‌مـݩ🙃 قیـمہ‌رو‌بـا‌شـڪر‌نمیخورݩ:)
💌 •{💭🌿}• تو تہران یڪے میگفت... خوش بھ‌ حال مسافرڪشان میدان آزادۍ...! ڪھ‌ آزادانھ‌ فریاد میزنند: 🗣 آزادۍ! آزادۍ! آزادۍ! و عابران خستھ‌ میپرسند:😩 _آزادۍ چند؟... من عابرۍ را دیدم ڪھ‌ از راننده سوال ڪرد: _آزادۍ ڪجاست؟!🤔 و رانندھ‌ با لحن معنے دارۍ گفت:😏 "رد ڪردۍ؛ آزادۍ قبل از انقلاب بود!" و من بھ‌ او گفتم: آری👈🏻 از "غرب" که بھ‌ میدان آزادی نگاھ‌ کنے، آزادۍ‌ قبل از انقلاب است!😒❌ ولـــے!!! 👈🏻از میدان "امام حسین (ع)"😍 ڪھ‌ بھ‌ آزادۍ نگاه ڪنے میبینے، آزادۍ "درست بعد انقلاب" قرار دارد😌✅ 👈🏻پس بنگر در ڪدام سو ایستاده اۍ👉🏻 طرف امام حسین(ع)😍 ، یا طرف غرب....؟! 🏴
❬🔗😂❭ •• جبهه به سلامتی فرمانده😎 دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت🚖، حق ندارد رانندگی کند😓! یک شب داشتم می‌آمدم كه یکی کنار جاده🛣، دست تکان داد نگه داشتم😉 كه شد ، 🙂 گاز دادم و راه افتادم من با می‌راندم و با هم حرف می‌زديم ! 😍 گفت: می‌گن لشکرتون دستور داده تند نرید ! 🙄😒 راست می‌گن؟!🤔 گفتم: گفته😊 ! زدم دنده چهار و ادامه دادم : اینم به سلامتی باحالمان !!!😄 مسیرمان تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش می‌گيرند !!😟 پرسيدم : کی هستی تو مگه ؟!🤔 گفت : همون که به افتخارش زدی دنده چهار ...😶😰😨😱😂 سردار شهید "مهدی باکری"🌹 ••
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تم رهبر مهربونمون😘😊
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تم چادرانه😘😊
😡روزی یکی از نیرو های شیطان به او گفت: فرمانده چرا اینقدر خوشحالی مگر گمراه کردن اینها چه فایده ای داره؟ شیطان جواب داد: اینها را که غافل کنیم امامشان دیر تر می‌آید. دوباره پرسید: آیا ما موفق بوده‌ایم ؟ شیطان خنده‌ای کرد و گفت: مگر صدای گریه امامشان را نمیشنوی ...🤦🏻‍♂ « چقدر این جمله دردناکه 🥺😭 » ‌‌ 💕💛💕 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
🔥ارتباط با نامحرم🔥 امیرالمومنین حضرت علے الگوے ما بود ، پس چرا او به دختران جوان ، سلام نمے داد.. خب چرا دختر خانم ها حتما بخونند... ❌ آقا پسرها باید بخونند.... 💠+به قول حاج حسین یڪتا: دنےا ، دنیاے تیپ زدنه!❤️ فقط مهم اینه ڪه ڪے، براے ڪے تیپ میزنه! بله این شهدا بودند ڪه یه جورے تیپ میزدند ڪه خدا نگاهشون ڪنه نه هر نامحرمے ... ☝️اما فقط یه چیزی: آقا پسر؟! الگوت حضرت علی(ع) بود، حواست هست؟ همون امیرالمومنین ڪه به دختراے جوون سلام نمیڪرد.. ✅ آیا تو ایمانت از حضرت علے قوے تر است ڪه با هر نامحرمے اون هم در فضاے مجازے و یا غیره ارتباط میگیرے و از اون حد مجازش هم میگذرے و باعث فتنه و آسیب و هزاران گناه و گرفتارے میشوی⁉️ ❌مگه قرار نبود صحبت با نامحرم در حد ضرورت باشد پس این چت📲 ڪردنا و... چے میگه؟؟ +دختر خانوم؟! وارث ارثیه حضرت زهرا (س) ! شما چی حواست هست خود حضرت فاطمه جلوے یه مرد ڪور حجابشو رعایت میڪرد؛... چشمات قشنگه، صورتت زیباعه، میدونم همه ے اینارو.... ولی قرار نبود زیبایے هاتو بزارے براے هر ڪسی؛... پس این پروفایل و اینا چے میگه؟؟؟ جاےی ڪه با چند تا لمس صفحه ے گوشے ڪلے مرد میتونن ببیننش... _قرار بود یار باشیم... _قرار بود منتظر باشیم... _قرار بود راه شهدا رو ادامه بدیم.. _قرار بود براے رفیق شهیدمون مرام بزاریم... ولی قرار نبود به مجازے باخت بدیم... 💥 اومدیم تو صحنه‌ے جنگ دشمن تا مقاومت ڪنیم، گفتیم جنگ نرم؛ ولے نرم نرم خودمون داریم وا میدیم ♨️ و در آخر اسیر دامهاے شیاطین میشویم و مجروح و خسته وامیمونیم و به عقب بر میگردیم 💥 بیایید بخاطر دل امام زمان گناه نڪنید بیایید بیخودے ادعاے امام زمانے نڪنید بیایید رعایت ڪنید و با هر نامحرمے ارتباط نگیرید و خود را آلوده به هر گناهے نڪنید ، ڪه اگر این شد چیزے جزء تباهے و نابودے برایتان ، به ارمغان نمیگذارد پس لطفا رعایت کنید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🧕🏻 . . يہ خانوم چادرے از همه رنگا لباس داره🙂 نگا به مشڪیه چادرش نڪن چادرياهم آرايش ڪردن بلدن💄 چادريا هم لباس زیبا خريدن بلدن😌 چادريا هم بلدن لاڪ بزنن💅🏻 خلاصه خانومے ڪہ رنگارنگ ميرے تو خيابون😏 و فڪر ميڪنے چادرے جماعتـ عقبـ موندس و بہ روز نيستــ 🙄 چرا چادريا همــــــہ اين ڪارها رو بلــدن 😉 منتها فقط ☝️🏿 براے يه نَفَر،اونم همسرشون💑 نه مرداے تو خيابون 😱😰 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنبالت میگردم خونه به خونه 🎤محمدحسین پویانفر 🏴🚩 علیه السلام🏴 🌸⇦اللهـم عجݪ الوݪیڪ الفرج↻🌈
خدایا نمی‌دانم کرونا چیست! زنگ هشدار است ! بلاست ویا تنبیه بندگانت؟! خدایا اگر امتحان است سنگین است و توان پس دادنش را نداریم اگر هشدار است به رحمانیتت قسم بیدار شدیم واگر بلاست به قادریتت سوگند بلا را دور گردان. خداوندا به بزرگیت قسم چنان بیدار شدیم که دیگر نه اتومبیل های رنگا رنگ چشممان را خیره می کنند ونه خانه های آنچنانی دلمان رامی لرزانند معبودا از خوابی سنگین بیدار شدیم وفهمیدیم که اگر عزیزانمان دوستانمان و خانوادهایمان نباشند نه پول لذتی دارد ونه مقام آرامشی، خداوندا مارا ببخش و بپذیر که بندگان ناتوانت ر ا تابی برای تحمل این بار در توان نیست پس خودت پناهشان ده که جز درگاه پرمهرت پناهی ندارند چه تلخ است دنیای بدون شادی ، بدون دوست وبدون خنده! چه سرد است دنیای پر از ناامیدی ! ایزدا شادی و بودن ها را به جمع ما باز گردان الهی امین ❤️💚 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 🌼🌸
ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﭘﻠﻪ ﺑﺮﻗﯽ ﮐﻤﯽ ﻣﮑﺚ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﭼﺎﺩﺭﺗﻮ ﺟﻤﻊ ﻭ ﺟﻮﺭ ﮐﻨﯽ ... ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻣﺘﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﺮﺍﺳﺖ ، ﺩﺧﺘﺮﺍ ﭼﺎﺩﺭﺍﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﻣﭽﺎﻟﻪ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﺗﻮ ﮐﯿﻔﺸﻮﻧﻮ ﻭ ﺣﺲ ﭘﯿﺮﻭﺯﯼ ﺭﻭ ﺑﺎ ﻭﻟﻊ ﻣﺰﻩ ﻣﺰﻩ ﻣﯿﮑﻨﻦ ، ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺸﮑﻨﻪ ... ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻗﯿﺪ ﮐﻮﻟﻪ ﭘﺸﺘﯽ ﺭﻭ ﻣﯿﺰﻧﯽ ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﺪﻧﺶ ﺩﻟﺖ ﺿﻌﻒ ﻣﯿﺮﻩ ... ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺳﺮﺕ ﺑﺎﻻ‌ﺳﺖ ، ﻧﮕﺎﻫﺖ ﭘﺎﯾﯿﻨﻪ ... ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﻮ ﻫﺮ ﺳﻄﺢ ﺑﺮﺍﻗﯽ ﭼﺎﺩﺭﺗﻮ ﭼﮏ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻧﻪ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﭘﻮﺵ ﻣﻮﻫﺎﺗﻮ ... ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﻪ ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯿﺪﯼ ﺩﯾﺪﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﻫﺎﺗﻮ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﯿﺎﺭﯼ ... ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ... ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺯﻭﺩ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ ... ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺯﻭﺩ ﺑﻬﺖ ﺑﺮﭼﺴﺐ ِ (ﺧﺸﮏ ﻣﻘﺪﺱ) ﻣﯿﺰﻧﻦ ... ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻫﺴﺘﻦ ﺁﺩﻣﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺗﻀﺎﺩﺷﻮﻥ ﺑﺎ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻧﻈﺎﻡ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﮕﯿﺮﻥ ! چادری که باشی وقتی گرمت میشه میتونی خیلی راحت یه آب به صورتت بزنی و نگران پاک شدن آرایش و تمدید زیباییت نباشی چادری که باشی نگران رنگ موی ماه بعدت نیستی... چادری که باشی تواتوبوس، توخیابون، تودانشگاه وهمه جاچادرت به دیگران می گه من سبک زندگیم زهرایی است چادری که باشی اصلاخودچادرت برای دیگران امربه معروف و نهی از منکر می کنه چادری که باشی وقتی باچادرت روضه می ری موقع بیرون امدن چادرت بوی چادرخاکی مادرو می گیره می گی نه امتحان کن آفرين ب دخترايی ک خودشون با عشق چادرو انتخاب کردن و سر میکنن ، حضرت زهرا (س) دعاگوتون إن شاء الله
ماهیتابه حاوی صبحانه ای که سفارش داده بودم تازه روی میز گذاشته شده بود و داشتم اولین لقمه های صبحانه رو سر صبر میجویدم و قورت میدادم. پیرمرد وارد قهوه خانه شد و رو به عباس کرد و گفت: خونه اجاره ای چی دارید؟ ‏عباس نگاهی بهش کرد و گفت: اینجا قهوه خانه است پدر جان، مشاور املاکی دو تا کوچه آنورتره. پیرمرد پرسید: اینجا چی میفروشید؟ ‏گفت: صبحانه و ناهار و قلیان ‏پیرمرد گفت: یک قلیان به من بده. ‏عباس به قصد دک کردن پیرمرد گفت: صاحبش نیست. برو بعدا بیا ‏از رفتار و گفتار پیرمرد میشد تشخیص داد که دچار آلزایمراست. ‏صداش کردم پیش خودم و گفتم بیا بشین اینجا پدر جان. اومد نشست کنارم و گفت : سلام. ‏به زور جلوی بغضم رو گرفتم و جواب سلام دادم. گفتم: گرسنه نیستی؟ صبحانه میخوری؟ ‏گفت: آره میخورم. ‏به عباس اشاره کردم یک پرس چرخکرده بیاره. با پیرمرد مشغول صحبت شدم. از چند سالته و چند تا بچه داری و شغلت چیه بگیر تا خونه ات کجاست و کدام محله میشینید؟ ‏میگفت: دنبال خونه اجاره ای میگردم برای رفیقم. صاحبخونه جوابش کرده. گفتم رفیقت الان کجاست؟ ‏نمیدونست. اصلا اسم رفیقش رو هم یادش نبود. ‏عباس صبحانه رو با کمی خشم گذاشت روی میز و رفت. به پیرمرد گفتم بخور سرد نشه. ‏صبحانه خودم تمام شد و رفتم پیش عباس. گفتم چرا ناراحت شدی گفت: تو الان این آدم رو مهمان کردی و این الان یاد میگیره هر روز بیاد اینجا و صبحانه طلب کنه. گفتم خاک بر سرت. این آدم الان از در مغازه تو بره بیرون یادش میره که اینجا کجا بوده و اصلا چی خورده یا نخورده. در ثانی هر وقت اومد اینجا و صبحانه خواست بهش بده از حسابمون کم کن. شرمنده شد و سرش رو انداخت پائین. برگشتم سمت پیرمرد و گفتم: حاجی چیزی لازم نداری؟ گفت قلیان میخوام. اشک چشمانم رو تار کرده بود. یاد پدر افتادم که همیشه خوانسار میکشید و عاشق قلیان بود. به عباس گفتم یک خوانسار براش بزنه. نشستم به نگاه کردن پیرمرد. پدرم رو در وجود اون جستجو میکردم. پدری که دیگه ندارمش. ‏بهش گفتم خونه اتون رو بلدی؟ گفت همین دور و برهاست. ازش اجازه گرفتم و جیبهاش رو گشتم. خوشبختانه شماره تماسی داخل جیبش بود. زنگ زدم و پسر جوانی جواب داد. بهش داستان رو گفتم و گفت سریع خودش رو میرسونه. نفهمیدیم کی از خونه زده بیرون، اما از خونه و زندگیش خیلی دور شده بود. یاد اون شبی افتادم که تهران رو در جستجوی پدر زیر و رو کردیم. ساعتها گشتیم و نگاه نگرانمون همه کوچه ها رو زیر و رو کرده بود. یاد اون شبی افتادم که با همه خستگی که داشتم رفتم اسلامشهر تا پدر رو از مرکزی که کلانتری ابوسعید تحویلش داده بود به اونجا تحویل بگیرم. یاد صدای لرزانش افتادم که بدون اینکه من رو بشناسه ازم تشکر کرد و گفت: ببخشید اذیت کردم. یاد آخرین کله پاچه ای افتادم که همون صبح زود و بعد از تحویل گرفتنش از مرکز مربوطه با هم خوردیم. یاد روزهای آخر پدر افتادم که هیچکس و هیچ چیز یادش نبود. نه غذا میخواست و نه آب یاد شبهای خوفناک بیمارستان افتادم که تا صبح به پدر نگاه میکردم. یاد روزی افتادم که به مادرم گفتم کم کم باید خودمون رو برای یک مصیبت آماده کنیم. ‏پیرمرد رو به پسرش سپردم و خداحافظی کردم. تا یکساعت تمام بغضهای این سالها اشک شدند و از چشم من باریدند.اشکی که بر سر مزار پدر نریختم. من به خودم یک سوگواری تمام عیار بابت این سالها که بغضم رو فرو خوردم، بدهکارم. آلزایمر تمام ماهیت آدمی رو به تاراج میبره. در مواجهه با اشخاصی که دچار آلزایمرهستند، صبور و باشید و مهربان. ‏اونها قطعا شما و رفتارتون رو فراموش می کنند اما شما این اشخاص رو هرگز فراموش نخواهید کرد.