eitaa logo
به سوی سماء
960 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
487 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
کربلا، باب فنا بود نمی‌دانستم روضه، صحرای منا بود نمی‌دانستم خسته از خویش چو بودم، دلم از داغ گسست مرگ، احیای خدا بود نمی‌دانستم #ر_س @sooyesama
عارف بالله سید علی آقای قاضی که چهل سال در ریاضت بود و همچون کوهی استوار، استقامت ورزیده بود. همیشه نماز مغرب و عشاء را در دو حرم امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) به جا می‌آورد، اما این‌بار که به حرم حضرت ابوالفضل می‌رسد با خود می‌اندیشد که تا به حال در مدت چهل سال هیچ چیز از عالم معنا برایم ظهور نکرده، هر چه دارم به عنایت خدا و به برکت ثبات قدم است. در راه، سید ترک‌زبانی که دیوانه می‌نمود، به طرف مرحوم قاضی می‌دود و می‌گوید: سید علی، سید علی؛ امروز ملجأ (پناه) اولیاء خدا در تمام دنیا، حضرت ابوالفضل(ع) هستند... اما قاضی که متحیرانه قدم در وادی حایر قدسی حسینی (علیه‌السلام) می‌گذاشت، متوجه نمی‌شود که آن سید چه می‌گوید! به حرم حضرت ابوالفضل می‌رود، اذن دخول و زیارت و نماز زیارت می‌خواند و می‌خواهد که مشغول نماز مغرب شود. تکبیرة الاحرام را که می‌گوید، می‌بیند که وضع در اطراف حرم حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) به طور کلی عوض می‌شود؛ آنگونه که نه چشمی تا به حال دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است... قرائت را کمی نگه می‌دارد تا وضع تخفیف یابد و بعد دوباره نماز را ادامه می‌دهد، مستحبات را کم می‌کند و نماز را سریعتر از همیشه به پایان می‌رساند... نیمه شب آن حال دوباره بر می‌گردد و مدت بیشتری طول می‌کشد. آری بالاخره درهای آسمان برایش گشوده و فتح باب می‌شود و او را غرق در تحیر می‌نماید، چنانکه آیت‌الله قاضی پس از این ماجرا می‌فرمایند: آنچه را می‌خواستم، تماما به دست آوردم... کتاب عطش @sooyesama
از امام جعفر صادق(ص) مروی است؛ در هر کربی (گرفتاری) توسل به صاحب لوای سید الشهدا(ع) (حضرت عباس) به عدد شریف آن جناب (۱۳۳): یا کاشف الکرب عن وجه الحسین إکشف کربی بحق اخیک الحسین (هزار و یک کلمه، کلمه ۸۷۳) @sooyesama
روایت است كه چون تنگ شد بر او میدان  فتاده از حركت ذوالجناح وز جولان  هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت كشید پا ز ركاب، آن خلاصهٔ ایجاد به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد بلند مرتبه شاهی ز صدر ِ زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد @sooyesama
ناگهان دید روی دستانش می‌زند دست و پای، جانانش رَدِ تیر رفت، گوش تا گوش نعره‌ای کودکانه و سپس خاموش #ر_س @sooyesama
شیر زخمی به خاک و خون افتاد بوی خون، گرگ‌ها را جنون افتاد همگی آمدند، زوزه کشان چه بگویم، حَرَم، که چون افتاد #ر_س @sooyesama
یا اباعبدالله ای پدر عبودیت شما باید برای کسی که می‌خواهد در عالم، طریق عبودیت را طی کند، پدری کنید!  تمامی ائمه ع پدر بشریت‌اند اما در امام حسین ع به ظهور رسیده است. @sooyesama
پيش او دو «انا» نمی گنجد. تو «انا» ميگويی و او «انا». يا تو بمير پيش او، يا او پيش تو بميرد تا دویی نماند. اما انكه او بميرد امكان ندارد، نه در خارج و نه در ذهن، كه: «و هو الحي الذي لا يموت» او را آن لطف هست كه اگر ممكن بودی، برای تو بمردی تا دویی برخاستی. اكنون چون مردن او ممكن نيست، تو بمير تا او بر تو تجلی كند و دویی برخيزد. (فیه ما فیه) @sooyesama
پدرت در گودی قتلگاه، گونه بر خاک نهاد و سجده‌ای کرد که «لیس کمثله شیء». و تو که امتداد اویی، وارث این سجده بودی! السلام علیک یا سید الساجدین @sooyesama
کربلای حسین (ع)، واقعه‌ای چند لایه است. که لایه اول آن مصیبت و لایه باطنش بهجت است. این معنا شواهدی بسیاری در واقعه عاشورا دارد؛ برای نمونه سیدالشهدا (ع) بالای سر شهدا می‌گریست و حق مصیبت را ادا می‌کرد. اما در عین حال چهره‌اش از شدت وَجد و بهجت، برافروخته‌تر می‌گشت: «کلما اشتد علیه الامر، إحمرت لونه». و نیز زینب س که از داغ مصیبت‌های پی در پی، منکسر و دلخون بود، اما فرمود: «ما رایت الا جمیلا». مصیبت و بهجت، دو روی یک سکه‌اند؛ یعنی همان مصیبت لذیذ خواهد بود. همان داغ‌ها شیرین است و همان دردها فرح‌زاست. به دیگر بیان: شادی، چهره باطنی این غم است. شادی چیز دیگری نیست که از خارج بدین غم، منضم گردد. بلکه چهره و تمثل باطن اوست. چنانکه از برخی اصحاب امام، نقل است که در شب عاشورا شوخ و بذله گو شده بودند؛ زیرا باطن امر برایشان منکشف شده بود و بهجت دست داده بود. شاید به همین سبب است که در انتهای روضه و نوحه، عموما نوعی سبکی و سرخوشی به شیعیان دست می‌دهد؛ چراکه ضمیر ناخودآگاه بهجتی مرموز را ادراک می‌نماید. در مواجهه با رخداد کربلا، گروهی جنبه غم را ادراک می‌کنند و تنها به مرثیه و نوحه اشتغال دارند. و گروهی به جنبه بهجت و شادی وصال خداوند متوجه می‌شوند و کربلا را عید اولیاء الله می‌دانند. اما شیوه خود امام حسین ع جمع ظاهر و باطن بود. در واقع، آنکه اهل کثرت است مصیبت می‌بیند، آنکه غرق وحدت است بهجت می‌بیند. اما آنکه (همچون حسین (ع) و زینب (س)) وحدت را ساری در کثرت و کثرت را فانی در وحدت می‌بیند، بهجت را جاری در مصیبت، و مصیبت را فانی در بهجت می‌یابد. خاطرم هست که مرحوم میرزا اسماعیل دولابی آنقدر لطیف بود که طاقت شنیدن روضه نداشت و می‌فرمود اشعاری در مدح اهل بیت (ع) خوانده شود. آنگاه آرام می‌گریست و می‌فرمود: «اینها اشک شوق است، شیرین است نه شور!» از بزرگان دیگری نیز چنین یاد دارم که از ذکر نامشان معذورم. به هر ترتیب، مصیبت سیدالشهدا (ع)، دارای بواطن بسیاری است که خلاف ظاهر غمگین آن، بسیار شادی‌آور و شعف‌زاست. امام باقر ع می‌فرماید: «ان اصحاب جدی الحسین لم یجدوا الم مسّ الحدید؛ یاران جدم حسین درد برخورد آهن را حس نمی‌کردند» (بحارالانوار، ج۴۵، ص۸۰). یعنی چنان از باطن وقایع و بهجت معنوی آن سرمست بودند که از ظاهر بی‌خبر شده بودند. نه اینکه امام (چنانکه برخی مرتاضان انجام می‌دهند) تصرف کرده بود و درد را برداشته بود. بله، به یک معنای والاتر، امام تصرف کرده بود؛ زیرا در شب عاشورا از جام توحید چنان سیرابشان کرده بود که مستی ادراک خداوند، مانع از ادراک درد می‌شد. «و سقاهم ربهم شرابا طهورا» انسان/۲۱ البته آنها غرق وحدت بودند و غافل از کثرت. اما امام ع که جامع وحدت و کثرت است، هم درد را می‌کشید و هم بهجت را می‌چشید. امام ع، واسطه فیض و خلیفه خداست و چنین جامعیتی برای او مورد توقع است. اما شگفتا از زینب س، که چگونه وحدت و کثرت را جمع می‌کند و بهجت و مصیبت را به هم می‌آمیزد. سبحان الله که این چه بنیه ایست که چنین بار سنگینی از مصیبت و بهجت را حمل می‌کند و هیچ لغزشی از توحید تام، و برزخیت کبری ندارد. سلام بی‌کران الهی به او که حقیقتا زینت علی ع در تمام عوالم و نشئات وجودی است. @sooyesama
امام سجاد ع به زینب کبری س، فرمود: «يا عمة أنت بحمد الله عالمة غير مُعَلَّمة، و فَهِمة غير مُفَهَّمة؛ عمه جان، شما به لطف خدا بی‌تعلیم دانایید، و بی‌تفهیم فهیم هستید!» پیامبران و امامان ع، سخن لغو، تملق و... ندارد. آنها تنها متن واقعیت را بیان می‌دارند. «و ما ینطق عن الهوی». بنابراین زینب س دارای علم لدنی الهی است، که نوعی عصمت علمی به دست می‌دهد. و نزد اهل معرفت روشن است که عصمت علمی، پس از عصمت عملی، و متفرع بر اوست: «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا» انفال/۲۹ باید توجه داشت که عصمت علمی و عملی، درجاتی دارد که نهایت آن، در پیامبر خاتم ص و حضرات ائمه ع متبلور است. @sooyesama
عمان سامانی یکی از معدود شاعرانی است که افزون بر مصیبت، به جنبه بهجت واقعه عاشورا ناظر است. او، حوادث شب عاشورا و خلوت امام حسین ع با اصحاب خالصش را چنین توصیف می‌کند: هر که بیرونی بد از مجلس گریخت رشتهٔ الفت ز همراهان گسیخت دور شد از شکّـرستانش مگس وز گلستان مرادش، خار و خس خلوت از اغیار شد پرداخته وز رقیبان، خانه خالی ساخته پیر می‌خواران ، به صدر اندر نشست احتیاط خانه کرد و در ببست محرمان راز خود را خواند پیش جمله را بنشاند، پیرامون خویش با لب خود گوششان انباز کرد در ز صندوق حقیقت، باز کرد جمله را کرد از شراب عشق، مست یادشان آورد آن عهد الست گفت شاباش این دل آزادتان باده خوردستید، بادا یادتان یادتان باد ای به دلتان شور می آن اشارت‌های ساقی پی ز پی اینک از هر گوشه‌ای جم غفیر مر شما را می‌زند ساقی صفیر کاین خمار آن باده را بد در قفا هان و هان آن وعده را باید وفا گوشه‌ی چشمی نماید گاه گاه سوی مستان می‌کند، خوش خوش نگاه... @sooyesama