eitaa logo
به سوی سماء
960 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
489 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
ادب الهی که خداوند سبحان، انبیا و اولیای خویش را به آن مؤدب نموده، همان هیئت زیبای اعمال دینی است که از غرض و غایت دین حکایت میکند و آن غرض همان عبودیت و بندگی است. البته این عبودیت در ادیان حق از حیث مراتب کمال فرق میکند و چون هدف اسلام، سر و سامان دادن به جمیع جهات زندگی انسان است، از این جهت سر تا پای زندگی را دارای ادب نموده است و برای هر عملی از اعمال زندگی، هیئت زیبایی را ترسیم نموده که از غایت حیات حکایت میکند؛ ابتدا اعتقاد او را در این زمینه تقویت نموده، سپس مجاری زندگی او را در مسیر عبودیت قرار داده است. پس ادب الهی و یا ادب نبوت همانا عمل را بر هیئت توحید انجام دادن است. (المیزان/ ج۶) @sooyesama
أمر خدا که آمد «من» انسان را بر می‌دارد. من، پرتو شیطان در ماست، که به صورت آتش متمثل می‌شود. هر عبادتی بخشی از این آتش را خاموش می‌کند. آدمی هنگامی‌که در قالب «أمر» قرار می‌گیرد، نمایش‌دهنده اراده الهی است؛ یعنی اراده الهی او را تدبیر می‌کند. اگر انسان به درستی در قالب شریعت محمدی ص قرار گیرد «من» او محو گشته و اسماء خداوند در او نمودار می‌شود. این، سرآغاز ظهور «بسم الله الرحمن الرحیم» در آدمی است. @sooyesama
سر تا پایم را خلاصه کنند؛ می‌شوم «مشتی خاک» ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه یا "سنگی" در دامان یک کوه یا اندکی "سنگ ریزه" در عمق اقیانوس... شاید "خاکی" پای یک گل‌ یا حتی "غباری" بر پنجره اما مرا از این میان برگزیدند : برای" نهایت" برای" شرافت" برای" انسانیت" و پروردگارم بزرگوارانه اجازه داد برای: " نفس کشیدن " " دیدن " " شنیدن " " فهمیدن " و ارزنده‌ام کرد بابت نفسی که در من دمید. من منتخب گشته‌ام برای" قرب " برای" رجعت " برای" سعادت " من مشتی از خاکم که خدایم اجازه‌ام داده به" انتخاب " به" تغییر " به" شوریدن " به" محبت'' افسوس اگر قدر خود نشناسنم… @sooyesama
«أمر» الهی، پناهگاه آدمی است. آدم در این پناهگاه از شرّ «من» در امان است. أمر الهی، آدمی را از میل و اراده خود بیرون می‌برد، و در میل و اراده الهی قرار می‌دهد. به یک معنا، أمر خدا همان «لا اله الا الله» است که خودخواهی را بر می‌دارد و خداخواهی را می‌آورد. خداوند در حدیثی قدسی می‌فرماید: «کلمة لا اله الا الله حصنی، فمن دخل حصنی أمن من عذابی». توحید، همان دژ و پناهگاه الهی است، که آدمی را از آتش «من» رها می‌سازد. آدمی باید حقیقتا و در عمل، وارد این پناهگاه شود. کسیکه ذکر لسانیِ بدون عمل دارد، مانند کسی است که زیر موشکْ باران دشمن ایستاده و پیوسته می‌گوید: «پناهگاه انسان را از موشک حفظ می‌کند». آدمی، تنها هنگامی‌که خود را در اختیار خدا قرار می‌دهد و مطیع أمر اوست، وارد پناهگاه شده است. @sooyesama
چون بذری در دل خاک غرق سیاهی و سردی اسیر تنهایی... و غرق ناامیدی... سبزم کن... بِرویان... یا فالق الحب و النوی @sooyesama
روزگاری که در اوج بودی، هرگز نمی‌پنداشتی که چنین به حضیض آیی! اما پروردگار، عصاره درخت را در تو ریخت، آنگاه تو را از بلندای درخت پرتاب کرد. ناباورانه سقوط کردی... و تو سقوط کردی! و در خاک فرود آمدی! گویی که مرده بودی! بی‌جان و بی‌حرکت. خاک، در آغوشت گرفت و تو را در خود پنهان نمود. انگار ناپدید شدی. اما تو در دل خاک آرام گرفته بودی! در دل تیرگی! در متن سیاهی و سردی! هیچ نشانه‌ای از حیات نداشتی! حتی خودت نیز پنداشتی که مرده‌ای! آب، اما رسید. همچون تو، به زیر خاک. و تو نمناک شدی! پوسته‌ات پوسید و باز رنجی دیگر... لایه‌های خاک تو را می‌فشرد و رطوبت آب، استقامتت را می‌شکست. دیگر به آخر کار رسیده بودی. استقامتت درهم شکست. و تسلیم شدی! شکستی و از هم گسستی. مدتی گذشت. اما حیات، آرام آرام، از تو رویید. لایه‌های خاک را کنار زدی، و نور... حالا دوباره نور... گویی جان گرفته‌ای. چقدر زیبا می‌بالی و قد می‌کشی... @sooyesama
پس از آفرینش آدم خدا گفت به او: نازنینم آدم.... با تو رازی دارم!.. اندکی پیشتر آی... آدم آرام و نجیب، آمد پیش!!. زیر چشمی به خدا می‌نگریست!.. محو لبخند غم‌آلود خدا! .. دلش انگار گریست. نازنینم آدم!!. (قطره‌ای اشک ز چشمان خداوند چکید) !!!.. یاد من باش... که بس تنهایم!!. بغض آدم ترکید... گونه‌هایش لرزید!! به خدا گفت : من به اندازه ی .... من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ... به اندازه عرش ..نه ....نه من به اندازهٔ تنهاییت، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !! آدم ،.. کوله‌اش را بر داشت خسته و سخت قدم بر می‌داشت!... راهی ظلمت پر شور زمین .. زیر لبهای خدا باز شنید،... نازنینم آدم !... نه به اندازهٔ تنهایی من... نه به اندازهٔ عرش... نه به اندازهٔ گلهای بهشت!... که به اندازه یک دانه گندم، تو فقط یادم باش !!!! نازنینم آدم! نبری از یادم!!!!!!!!!! @sooyesama
دانه به درخت گفت: من عصاره و زبده تو ام. درخت گفت: من نیز شرح و تفصیل تو ام. بحث که بالا گرفت، هردو فهمیدند... فهمیدند داستان چیز دیگری است. آنها محل آمد و شد اراده دیگری هستند. اراده‌ای که با تبدیل دانه به درخت و درخت به دانه، رازی را آشکار می‌کند. انجام، دقیقا همان آغاز است، از منظری برتر! @sooyesama
آدمی، تنها زمانی آدم است که بواسطه «أمر» الهی، از «من» رهایی یافته است. لذا اولیاء الهی، پیوسته در قالب «أمر» هستند؛ یعنی از بین احکام خمسه (واجب، مستحب، مباح، مکروه، حرام) تنها به واجبات و مستحبات، متلبس می‌گردند. برای نمونه اگر کسبی دارند و روزی خانواده‌شان را تحصیل می‌کنند باز هم تحت امر الهی‌اند؛ یعنی برای اطاعت امر کسب روزی دارند، نه هوای نفس. همچنین رشوه و ربا و... ندارند. آنها در همه شؤون تحت امر خداوندند. اراده خود را در اراده خدا فانی کرده‌اند و اراده الهی، مدبر آنهاست. مولوی در توصیف امیرالمؤمنین علیه السلام، چه زیبا فرموده است: گفت من تیغ از پی حق می‌زنم بندهٔ حقم نه مامور تنم شیر حقم نیستم شیر هوا فعل من بر دین من باشد گوا... رخت خود را من ز ره بر داشتم غیر حق را من عدم انگاشتم @sooyesama
افراد عادی بشر از شناخت اشیاء، به شناخت خدا می‌رسند. اما صدیقین از شناخت خدا، اشیاء را می‌فهمند. از رسول خدا ص پرسیدند: «خدا را به چه چیز شناختی؟». شنیدند: «به خدا اشیاء را شناختم». @sooyesama
فرشته از شیطان پرسید: بزرگترین نیرنگ تو برای انسان‌ها چیست؟ شیطان گفت: به آنها می‌گویم هنوز فرصت هست! شیطان از فرشته پرسید: بهترین کمک تو به انسان‌ها چیست؟ فرشته گفت: به آنها می‌گویم هنوز فرصت هست! @sooyesama
ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نروید به اعتدال محمد #سعدی نام احمدنام جمله انبیاست چونکه صدآمد نودهم پیش ماست #مولوی نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد #حافظ @sooyesama