eitaa logo
به سوی سماء
960 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
489 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدم مرا به دوزخ بردندی. دوزخ را دیدمی هم‌چو نیستان که سوخته باشد، اما هیچ آتش در وی نی‌. گفتم: چون است که در دوزخ هیچ آتش نیست؟ گوینده‌ای گفت: این‌جا آتش نیست، هرکه می‌آید با خود می‌آورد. https://eitaa.com/sooyesama
قدم نه بر دل سرد سیاهم مگر بیرون شود از سینه آهم ملول و خسته و مجروح و پیرم بیا تا سر رسد عمر تباهم @sooyesama
درپی تو می‌گردم این‌جا میان مردم در محله‌های شلوغ شهر تنها تو بودی و من سرگشته دنبال چیزی می‌گشتم که جز او چیزی نبود فاصله میان ما پرده باریک آگاهی بود، که گاهی بود و گاه نبود و من در جستجوی دیوار ستبری که بشکنم آن‌چه باید بشکنم نادانی تودرتویی است که در آن غوطه می‌خورم وگرنه آگاهی روشن‌تر از آن است که جستجو شود... @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
زمین در آب شناور بود. با فرو نشستن آب، نخستین خشکی نمودار شد. و اندک اندک پهناور گشت. انسان آمد و آفرینش به اوج رسید. کعبه، همان نخستین خشکی است. @sooyesama
شفای آدمی عبارت از این است که آدم توجه به خدا داشته باشد و از غفلت بیرون بیاید. وقتی از غفلت بیرون آمد شفا پیدا کرده است. شفا یعنی همین نوری که پیدا کرده است. @sooyesama @madresehbagherain
گوهری است در دل مردمان، که در گذشته‌های دور، حق تعالی با دستان خویش بنهاده است. چشمه نوری که خاموش است و تنها با عنایت اولیا روشن می‌شود. پس بکوش و بیاب تا یکی از اولیا با دست ولایت خویش، دل تو را بنوازد. آن‌گاه روشن شود آن چشمه و بتابد آن‌چنان که پنهانی در میان نماند و راز مر تو را آشکار افتد. @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
امام جواد عليه‌السلام: القَصدُ إلَى اللّه ِتعالي بِالقُلُوبِ، أبلَغُ مِن إِتعابِ الجَوارِحِ بِالأعمال به دل آهنگ خدا داشتن برتر است، تا خسته كردن جوارح با اعمال. @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
مهم‌ترین مراقبات دهه اول ذی‌حجة: ۱. دو رکعت نماز بین مغرب و عشاء: هر رکعت= حمد + توحید + یک مرتبه «و واعَدنا موسی ثلاثینَ لیلةً و أتْمَمْناها بعشرٍ فتَمَّ میقاتُ ربِه أربعینَ لیلةً و قالَ موسی لأخیه هارونَ اخْلُفْني فی قومی و أصلِح و لا تَتِّبعْ سبیلَ المفسدین» ۲. ده مرتبه تهلیل‌های حضرت امیر (ع): «لا اله الا الله عددَ الیالی و الدهور، لا اله الا الله عددَ أمواج البحور، لا اله الا الله و رحمتُه خیرٌ مِمّا یجمعون، لا اله الا الله عددَ الشَوک و الشجر، لا اله الا الله عدد الشَعر و الوَبر، لا اله الا الله عدد الحجر و المَدَر، لا اله الا الله عدد لَمحِ العیون، لا اله الا الله فی اللیلِ إذا عَسعَس و الصبحِ اذا تنفّس، لا اله الا الله عدد الریاح فی البراری و الصخور، لا اله الا الله من الیوم الی یومِ یُنفَخُ فی الصور». ۳. ده مرتبه شهادت‌های حضرت عیسی ع: «أشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، بیده الخیر و هو علی کل شیء قدیر * أشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له أحدا صمدا لم یتخذ صاحبة و لا ولدا * أشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له أحدا صمدا لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا أحد * أشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، یحیی و یمیت و هو حی لا یموت، بیده الخیر و هو علی کل شیء قدیر * حسبیَ اللهُ و کفیٰ، سَمعَ اللهُ لِمن دَعا، لیس وراءَ اللهِ مُنتهیٰ، أشهد لِله بِما دَعا، و أنه بریءٌ مِمَّن تَبَرّأ، و أنّ لِله الآخرةَ و الأولیٰ». منبع: مفاتیح الجنان @sooyesama
در اثنای تدرّس و تعلّم علوم عقلی و صحف عرفانی دچار وسوسه‌ای سخت سهمگین و دژخیم و بدکنشت و بد سرشت در راه تحصیل اصول عقاید حقه به برهان و عرفان شده‌ام، و آزرده خاطری شگفت از حکمت و میزان که از هر سوی شبهات گوناگون به من روی می آورد. ریشه این شبهات و وسوسه ها از ناحیت انطباق ظواهر شرع انور (علی صادعه الصلوه و السلام) با مسائل عقلی و عرفانی بوده است، که در وفق آنها با یکدیگر عاجز مانده بودم، و از کثرت فکرت به خستگی و فرسودگی موحش و مدهش مبتلا گشته‌ام. از بسیاری سؤال از محضر مشایخم؛ آن عالمان دین به حق، در سمای علم سیاره و ثوابت والا گهر مرا بیم جسارت و ترس اسائه ادب و خوف ایذاء خاطر و احتمال بدگمانی می‌رفت. این وسوسه چنان که گفتیم، موجب بدبینی به علوم عقلی، و سبب بیزاری از منطق و حکمت و عرفان شده است. لکن به رجاء اینکه «لعلّ الله یحدث بعد ذلک أمرا» در درس‌ها حاضر می‌شدم و راز خویش را ابراز نمی‌کردم، و از تضرّع و زاری اعاظم حکماء در نیل به فهم مسائل اندیشه می‌کردم؛ مانند صاحب اسفار در مسأله «اتحاد نفس به عقل فعّال» و استفاضه از آن‌که فرمود: «قد کُنّا ابتهلنا إلیه بعقولنا و رفعنا إلیه أیدینا الباطنه لا أیدینا الداثره فقط، و بسطنا أنفسنا بین یدیه و تضرّعنا إلیه طلباً اکشف هذه المسأله و أمثالها...». تنها چیزی که مرا از این ورطه هولناک‌ هلاک، رهایی بخشید لطف الهی بود که خویشتن را تلقین می‌کردم به این‌که: اگر امر دایر شود بین نفهمیدن و نرسیدن مثل تویی و بین نفهمیدن و نرسیدن مثل معلّم ثانی ابونصر فارابی و شیخ الرئیس ابوعلی سینا و شیخ اکبر محیی‌الدین عربی و استاد بشر خواجه نصیرالدین طوسی و ابوالفضائل شیخ بهایی و معلّم ثالث میرداماد و صدرالمتألّهین محمد شیرازی، آیا شخص مثل تو به نفهمیدن و نرسیدن اولی است یا آن همه استوانه های معارف؟! همچنین خودم را به یک سو قرار می‌دادم و اکابر دیگر علم را که از شاگردان بنام آن بزرگان بودند و نظائر آنان را به سوی دیگر و سپس همان مقایسه را پیش می‌کشیدم و به خودم تلقین می‌کردم، تا منتهی شدم به اساتیدم که به حق وارثان انبیاء و خازنان خزائن معارف بوده‌اند (رفع الله تعالی درجاتهم) که باز خودم را به یک جانب و آن حاملان ودائع علم و دین را به جانبی، و همان مقایسه و تلقین را اعمال می‌کردم، که تو اولایی به نفهمیدن یا این مفاخر دهر؟ نظیر مطالبی را که علامه شیخ بهایی درباره شیخ اجل صدوق که قائل به سهو النبی شده است، فرموده است:هرگاه امر دایر شود بین سهو رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و سهو صدوق،صدوق اولی تر بدان است. از این مقایسه قدری آرام می‌گرفتم، تا بارقه‌های الهی چون نجم ثاقب بر آسمان دل طارق آمد و در پناه ربّ ناس از وسواس خنّاس نجات یافتم «ففاض ثمّ فاض» ، «حاشی الشریعه الحقه الإلهیّه البیضاء أن تکون أحکامها مصادمه للمعارف الیقینیّنه الضروریّه، و تبّاً لفلسفه تکون قوانینها غیر مطابقه للکتاب و السنّه». چون در رحمت رحیمیّه به روی ما گشوده شده است، به علم الیقین بل‌که به عین‌الیقین و فراتر به حقّ‌الیقین مطالب سهل ممتنع عقلی و عرفانی را رموزی یافته‌ایم که پی برده‌ایم اشارات به کنوزی‌اند. آن‌گاه رساله‌ای وجیز و عزیز در یک مقدمه و ده فصل در این موضوع که «قرآن و عرفان و برهان از هم جدایی ندارند» نوشته‌ایم، و همین موضوع را نام آن نهاده‌ایم، و مکرّر به طبع رسیده است. آری به آسانی نادانی به دانایی نمی‌رسد، و بسیار سفر باید تا پخته شود خامی. شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست لذا در الهی نامه‌ام گفته‌ام: «الهی جان به لب رسید تا جام به لب رسید». (تازیانه‌ی سلوک، ص۶۵) @sooyesama
خبر از شوق به افلاک سراسیمه رسید تا که این نیمۀ توحید به آن نیمه رسید علی و فاطمه در سایه هم، فکر کنید شانه در شانه دو تا کعبۀ یک‌دست سفید @sooyesama