eitaa logo
به سوی سماء
959 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
489 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
در زمان قدیم که ناخن‌گیر نبود، ناخن‌ها را با قیچی کوتاه می‌کردند. این، کار سختی بود. خصوصا اگر مادری می‌خواست ناخن کودکی را کوتاه کند. زیرا کودک دستش را می‌کشید و گاها بخشی از پوست زیر ناخن آسیب می‌دید. آنگاه کودک از مادر خود دلگیر می‌شد و با مادرش دعوا می‌کرد. انبیاء علیهم السلام نیز همینگونه‌اند. وقتی می‌خواهند ما را تطهیر کنند، ما درست تن نمی‌دهیم، لذا آسیب می‌بینیم. و دلگیر می‌شویم. در حالیکه هدف آنها تطهیر ماست. و ما به جهت نواقصی که داشتیم، آسیب دیده‌ایم. @sooyesama
یکی شاگرد اَحوَل داشت استاد مگر شاگرد را جایی فرستاد که ما را یک قَرابه روغن آنجاست بیاور زود، آن شاگرد برخاست چو آنجا شد که گفت و دیده بگماشت قرابه چون دو دید احول عجب داشت بَرِ استاد آمد گفت ای پیر دو می‌بینم قرابه من، چه تدبیر؟ ز خشم استاد گفتش ای بد اختر یکی بشکن دگر یک را بیاور چو او در دیدن خود شک نمی‌دید بشد این شکست آن یک نمی‌دید اگر چیزی همی بینی تو جز خویش توهم آن احول خویشی بیندیش تو هر چیزی که می‌بینی تو آنی ولی چون در غلط ماندی چه دانی (اسرار نامه) @sooyesama
زندگی مانند «نی» است؛ همیشه چندین حفره تو خالی خواهد داشت. هنر آدمی این است که از همین حفره‌ها، نوای دلنشینی تولید نماید. @sooyesama
ذکر این است که «او» در کل زندگی ما حضور داشته باشد. اگر یک اسم خدا جمیل است، پس باید در معماری‌مان باشد، در رفتارهایمان باشد، در لباس و ظاهر و باطنمان باید باشد، در صحبت کردنمان باید باشد... هر کس ذاکر نباشد به اسماء الله زندگیش سخت می‌شود، معیشتش تنگ می‌شود. @sooyesama
اسب سواری، ناتوانی را دید که کمک می‌خواست. دلش سوخت، او را سوار کرد تا به مقصد رساند. مرد فلج همینکه سوار بر اسب شد دهنه اسب را کشید و با اسب گریخت! پیش از آنکه دور شود صاحب اسب فریاد زد: «تو تنها اسب را نبردی، جوانمردی را هم بردی... به کسی مگو چگونه اسب را به دست آوردی! می‌ترسم که دیگر هیچ سواری به پیاده‌ای رحم نکند!» (برگرفته از کلیله و دمنه) @sooyesama
جز یاد دوست هر چه کنی عمر ضایع‌ست جز سِرّ عشق هر چه بگویی بطالت‌ست سعدی بشوی لوح دل از نقش غیر او علمی که ره به حق ننماید جهالت‌ست @sooyesama
ببین! چوب را که به قالی می‌زنند می‌خواهند گرد و غبارش را بگیرند، همین! اصلا قالی را می‌خواهند که می‌زنند. هر گاه گرفتار شدی شاکر باش! @sooyesama
خدا گر پرده بردارد ز روی کار آدمها چه شادی‌ها خورد بر هم، چه بازی‌ها شود رسوا یکی خندد ز آبادی، یکی گرید ز بر بادی یکی از جان کند شادی، یکی از دل کند غوغا چه کاذب‌ها شود صادق، چه صادق‌ها شود کاذب چه عابدها شود فاسق، چه فاسق‌ها شود رسوا چه زشتی‌ها شود رنگین، چه تلخی‌ها شود شیرین چه بالاها رود پایین، چه اسفل‌ها شود علیا عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی‌دارد! @sooyesama
به ناله کار میَّسر نمی‌شود سعدی ولیک ناله بیچارگان خوش است، بنال... #سعدی @sooyesama
ای مادر! هنگامیکه فرودگاه تهران را ترک می‌کردم، تو حاضر شدی و هنگام خداحافظی گفتی: «مصطفی! من تو را بزرگ کردم، با جان و شیره خود تو را پرورش دادم، و اکنون که می‌روی از تو هیچ نمی‌خواهم و هیچ انتظاری از تو ندارم، فقط یک وصیت می‌کنم و آن اینکه خدای بزرگ را فراموش نکنی». ای مادر بعد از ۲۰ سال به میهن عزیز خود باز می‌گردم و به تو اطمینان می‌دهم که در این مدت دراز حتی یک لحظه خدا را فراموش نکردم. عشق او آنقدر با تار و پود وجودم آمیخته بود که یک لحظه حیات من بدون حضور او میسر نبود... @sooyesama
دلتنگ ترین منظره در عالم پرواز مرغی است که در کنج قفس بال گشوده ست #سید_حسن_حسینی @sooyesama
بستر سپید زمستان جهان را به خواب فرو میبرد اما درونت، هنوز، چیزی روشن است چیزی از جنس حیات، پنهان در متن ممات اکنون برای رویشی دوباره، به خواب می‌روی بخواب، تا روزی که بهار، بیدارت کند @sooyesama