به سوی سماء
چشمها را بستی. زوزه آرام باد داشت فزونی میگرفت. برق آرامآرام میغرید و رعد رفتهرفته نعره میکشید. ابرهای تیره که آمدند، طوفان آغاز شد.
پرسشهایی که بارها پاسخ دادهایم اما هیچگاه نیافتهایم. خوب نگریستی. هر زاویه طوفان، را پرسشی سامان میداد. پرسشی بود در آن میان، در هسته مرکزی طوفان: جهان چیست و چگونه پدید آمده است؟
نگاهت بهسوی دیگر رفت؛ آتشفشانی میجوشید، کهکشانی میخروشید و هستی که میزایید؛ اما نه وجود بلکه نمود.
هر پدیده حبابی بود نقش بسته بر اقیانوس. حبابی که همچنان میبالید، در خود میپیچید و لباس هستی میپوشید.
باد بود و رعد، آب بود و ابر، و طوفانی که بههم میآمیخت و ذرهها پیدا میشدند. و تو، ای دل عزیزم، همان دریای مواج بودی که در کشاکش طوفان به بالا کشیده میشدی.
رنج و درد همه جا را فرا گرفته بود. اما تو اینبار دل به طوفان سپرده و تنها نظاره میکردی. سرانجام ربوده شدی و از آن دالان مارپیچ، به بالا جهیدی.
ناگه سکوت همهجا را فرا گرفت. انگار هیچ چیزی آنجا نبود. کنجی خلوت در گوشهای نامعلوم. این، جایی بود که طوفان تو را آورده بود.
اکنون چشمها را گشودی. خورشید در برابرت بود و تو آکنده از پرسشهای بیپایان به آن زیباترین منظره ممکن، مینگریستی. سالها گذشت تا رفتهرفته زبان گشودی و پرسیدی: چگونه این جهان را آفریدی؟
دیده نمیشد و حتی سخن نمیگفت. اما پاسخ میداد! پاسخش رویدادی بود که بیدرنگ نمایان میشد.
خود را دیدی که در ذهنت میآفریدی. ذهنت اشیای مجرد و مادی را میآفرید. هردو را تصور میبخشید. اما خود، نه این بود و نه آن. شگفتا که جسم، از ذهنی که جسم نبود، پدید میآمد. باورش دشوار بود، اما داشت رخ میداد.
اکنون بهیاد آوردی که پیشتر نیز خورشید را دیده بودی. اما آنروز شک داشتی و امروز یقین کردی که آنروز نیز خورشیده را دیده بودی.
آنگاه خواهشی از ژرفای دلت رویید و از اشتیاق نگاهت شکوفه داد: مرا اینجا نگاه دار. در این ناکجای بلند، در این سکوت آرام، در این وادی امن که از دسترس هر گزندی بیرون است.
اما فرمود: اینجا همیشه هست، پیش از نخستین آفریدهها و پس از پایان آنها. هر کسی را بدان راهی است، اگر جوید. تو امروز یافتی و هرگاه دوباره بجویی دوباره خواهی یافت. اکنون دلت را بگذار و خودت باز گرد.
#ر_س
#عرفان_ادبی
#شطحیه_طوفان
@sooyesama
نرمافزار مجموعه آثار علامه طهرانی
لینک دریافت:
allame-tehrani.info
@sooyesama
معمولًا علمالنفس به فنى گفته میشود كه از نفس و مسائل مربوط به آن و خواص آن بحث میکند و معرفةالنفس به شناسايى واقعيت نفس از راه مشاهده و عيان گفته میشود.
شناسايى نفس از راه علم نفس، «شناسايى فكرى» است و از راه معرفةالنفس «شناسايى شهودى».
#علامه_طباطبایی
(بررسیهای اسلامي، ج۲، ص۲۰۷)
#معرفةالنفس
#علمالنفس
@sooyesama
اگر فلاطن و سقراط، بودهاند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردی ایشان
به گاهواره مادر، به کودکی بس خفت
سپس به مکتب حکمت، حکیم شد لقمان
چه پهلوان و چه سالک، چه زاهد و چه فقیه
شدند یکسره، شاگرد این دبیرستان
حدیث مهر، کجا خواند طفل بی مادر
نظام و امن، کجا یافت ملک بی سلطان…
همیشه دختر امروز، مادر فرداست
ز مادرست میسر، بزرگی پسران
#پروین_اعتصامی
@sooyesama
امام صادق (ع):
فلَمَّا سَقَطَتْ إِلَى الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ حَتَّى دَخَلَ بُيُوتَاتِ مَكَّةَ وَ لَمْ يَبْقَ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلَّا أَشْرَقَ فِيهِ ذَلِكَ النُّورُ
هنگامیکه او [حضرت زهرا (س)] به دنیا آمد، نور [حق] از او درخشید و در همۀ خانههای مکّه وارد شد. در شرق و غرب زمین جایی نماند جز اینکه آن نور در آنجا تابید.
(شیخ صدوق، «الأمالی»، ص۵۹۴)
#حضرت_زهرا
#اشراق_نور
@sooyesama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو آن آهی که در اوج خوشیها
رها میگردی از ژرفای دلها
@sooyesama