eitaa logo
به سوی سماء
959 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
485 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
هزاران آفرین بر جان حافظ همه غرقیم در احسان حافظ پیمبر نیست لیکن نسخ کرده اساطیر همه، دیوان حافظ @sooyesama
کرد شاگردی سؤال از اوستاد کز بهشت آدم چرا بیرون فتاد؟ گفت: بود آدم همی عالی گهر چون به فردوسی فرو آورد سر هاتفی برداشت آوازی بلند کی بهشتت کرده از صدگونه بند هرکه در هر دو جهان بیرون ما سر فرو آرد به چیزی دون ما ما زوال آریم بر وی هرچه هست زانکه نتوان زد به غیر دوست دست @sooyesama
نام اثر: ضامن آهو ماجرای دیدن چهره امام هشتم (ع) در خواب و تصویرگری آن ازسوی استاد فرشچیان http://fna.ir/f05qky @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
وقتی برادران یوسف می‌خواستند او را به چاه بیفکنند یوسف لبخند زد! یهودا پرسید: چرا خندیدی؟ این‌جا که جای خنده نیست! یوسف گفت: روزی در فکر بودم چگونه کسی می‌تواند به من اظهار دشمنی کند، با این‌که برادران نیرومندی دارم. اینک خداوند همین برادران را بر من مسلط کرد، تا بدانم غیر از خدا تکیه گاهی نیست... https://eitaa.com/sooyesama
امیرالمؤمنین (ع): الْإِيمَانُ لَهُ أَرْكَانٌ أَرْبَعَة: التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ وَ تَفْوِيضُ الْأَمْرِ إِلَى اللَّهِ وَ الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّسْلِيمُ لِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏ ایمان چهار ستون دارد: توکّل بر خدا، سپردن همۀ امور به او، خشنودی به مقدّرات او، و تسلیم شدن دربرابر دستورهای خداوند عزّوجلّ (کلینی، «الکافی»، ج۲، ص۴۷) @sooyesama
ذهن، چون گوی آیینه‌ای است که از پیوند آیینه‌های بی‌شمار سامان یافته است. بانگاهی ژرف‌تر این گوی، تنها یک آیینه کروی است که می‌تواند بی‌شمار خرد شود و با هر تعینی بخشی از جهان خارج را به ما نمایش دهد. ما در میان این گوی آیینه نشسته و تعین‌های پی‌درپی و بی‌شمار آن‌را می‌نگریم. و از هر تعینی به گوشه‌ای از جهان بیرون پی می‌بریم. درون این گوی آیینه زندانی هستیم اما آگاهی‌مان از خارج، حس آزادی را برایمان بازسازی می‌کند. می‌پنداریم که رهاییم و هرچه را بخواهیم کشف می‌کنیم. اما درون خویش زندانی هستیم و با این رنج، خو کرده‌ایم. گویا هرگز این زندان شیشه‌ای را ندیده‌ایم. گروه اندکی از انسان‌ها از این زندان بی‌رنگ آگاه می‌شوند و آهنگ خروج می‌کنند. آن‌ها از خویش بیرون می‌روند و حقیقت را همان‌جا که هست، می‌یابند. آن‌گاه به ما خبر می‌دهند که در زندانی بی‌رنگ، گرفتاریم و ما آرام لبخند می‌زنیم! آن‌ها پیام‌آوران حقیقت‌اند و ما خو کردگان به زندانی که هرگز نمی‌بینیم. آری! ما چون نمی‌بینیم آهنگ خروج نداریم. از آن‌چه هستیم خوشیم و لذت می‌بریم. کاش کسی ما را بیدار می‌کرد. کاش به «مرگ پیش از مرگ» دست می‌یافتیم. آن‌اندازه از خروج سخن رانده‌ایم که حتی «خروج» را به یکی از تعین‌های ذهن خود مبدل کرده‌ایم. ما آن‌قدر به گوی ذهن وابسته‌ایم که حتی خروج را ذهنی کرده‌ایم. هرچه بیرون می‌جهیم، باز درون خودیم. اکنون خسته‌ایم و فسرده. کاش کسی از بیرون می‌آمد و ما را باخود می‌برد. شاید اگر شیرینی خروج را می‌چشیدیم از وابستگی به گوی ذهن، آسان‌تر چشم می‌پوشیدیم. @sooyesama
ششم ربیع‌الاول، سالروز رحلت آیت عظمای خداوند؛ مرحوم سیدعلی‌آقا قاضی است. تقدیم به روح بلندش حمد و یازده توحید را هدیه نماییم. @sooyesama
امام حسن عسگری (ع): أعبَد النّاس مَن أقامَ عَلی الفَرائِض... أَزهَد النّاس من تَركَ الحَرام بنده‌ترین مردم كسی است كه واجبات را برپا دارد... پارساترین مردم كسی است كه حرام را رها نماید. (تحف العقول، ص۵۱۹) @sooyesama
روز نیکویی که پیر اندر فنا می‌سرود اسرار آیین بقا یک‌نفر پرسید: کِیْ عالی‌سرشت حق چرا احوال ما این‌سان نوشت؟! هر‌دمی کاییم نزد پیر خویش روشنی و پاکی و نورَست بیش چونکه باز آییم سوی شهر خویش می‌رود تاریکی و پستی به پیش گوشه چشمی به این‌سو کرد پیر گفت این لطف خدا را کم مگیر بسط اگر دایم شود بر آدمی چون سگ هاری زند کوس منی قبض آید تا بدانی فقر خود وحشت و تاریکی این قبر خود قبض از فقر خود آگاهت کند بسط با لطف خدا شادت کند تا مگر دانی که جمله لطف اوست تو شب قدری و صبحت روی هوست «ما همه شیران ولی شیر علم حمله‌مان از باد باشد دم‌به‌دم حمله‌مان از باد و ناپیداست باد جان فدای آن‌که ناپیداست باد» @sooyesama
الها فرمودی که ناامیدی گناه بزرگی است. پس بارقه امیدی بفرست تا دل سرد و سیاهم به نور امیدت روشن گردد. پروردگارا اکنون خاموش و تیره در سیاهی خویش غوطه می‌خورم و از خود می‌پرسم: آیا رهایم کرده‌ای تا زمین‌گیر شوم؟ یا زمینم می‌زنی تا بالاترم بری؟ خدایا کاش دوباره بلندم کنی و با گرمای محبتت حیاتم بخشی. اگر رهایم کنی توان بازگشت ندارم و بی‌تو به نابودی می‌گرایم. آه ای پناه من شرمنده‌ام که در راهت پای نفشردم. توان اندک من تا اینجا بود. اکنون نوبت توست که با اندکی از توان بی‌کران خویش، به اوج آسمان پرتابم کنی. @sooyesama