#مجلس_یزید
#کاروان_اسرا
#روضه_حضرت_سجاد
#روضه_حضرت_رقیه
شام شلوغ و یادمه
دیدم همه دف می زدن
یه عده ای می خوندن و
می رقصیدن کف می زدن
خرابه و خستگی و
نافله های عمه مون
گریه های سه ساله و
زوزه چوب خیزرون
تو دست یکی یه سپر
دست یکی گوشواره بود
بین سنان و حرمله
دعوا سر شیرخواره بود
یادم نمیره آتیش محله یهودیا
سنگای روی پشت بوم
سرای زیر دست و پا
بابا قرآن می خونه
سنگا به اون لب می خوره
هر کدوم خطا میره
به عمه زینب می خوره
شامیا خون به دل
خسته و مغموم می کنن
یتیم و با یه سر
بریده آروم می کنن
بابام که قرآن می خونه
اشک رقیه در میاد
میون مجلس شراب
بین طبق یه سر میاد
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_حضرت_رقیه
#کاروان_اسرا
پایش ز دست آبله آزار می کشد
از احتیاط دست به دیوار می کشد
درگوشه ی خرابه کنار فرشته ها
"با ناخنی شکسته ز پا خار می کشد"
دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح
بر روی خاک عکس علمدار می کشد
او هرچه میکشد به خدای یتیم ها
از چشم های مردم بازار می کشد
گیرم برای خانه اتان هم کنیز شد
آیا ز پرشکسته کسی کار می کشد؟
چشمش مگر خدای نکرده چه دیده است؟
نقشی که میکشد همه را تار می کشد
لب های بی تحرک او با چه زحمتی
خود را به سمت کنج لب یار می کشد
علی اکبر لطیفیان
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_امام_حسین
#اربعین
#زمینه_امام_حسین
#کاروان_اسرا
#روضه_حضرت_زینب
مهمون اومده
خواب دیدم کربلا بارون اومده
زینبت با چشم گریون اومده
مهمون اومده
زوار اومده
کاروان بی علمدار اومده
زینبت اینبار از بازار اومده
زوار اومده
حبیب کجایی
آقا شد غریب کجایی
حسین کشتن چندتا نانجیب کجایی
وهب کجایی
داره میشه شب کجایی
عزیز زهرا جونش شد به لب کجایی
اقا السلام
ای کشته جهل دنیا السلام
زخمی روز عاشورا السلام
آه از اربعین
عطر تن تو میده این سرزمین
السلام علی مقطوع الوتین
آه از اربعین
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_حضرت_زینب
#کاروان_اسرا
زینب و شام آه و واویلا
سنگ از بام آه و واویلا
می دهند بر عترت اطهار
سب و دشنام آه و واویلا
سربازار عمه سادات
بین انظار عمه سادات
دخت زهرا چشم نامحرم
شد گرفتار عمه سادات
سربازار همه میدیدن
به یتیما همه خندیدن
پیش چشم اسرا ای وای
پای سرها همه رقصیدن
نوگلی از اسرا جان داد
با دلی خون ای خدا جان داد
عمه میگفت دختری گویا
زیر پای ناقه ها جان داد
آتشی در کاروان افتاد
مادری قامت کمان افتاد
پیش چشم دختری محزون
سربابا از سنان افتاد
چشم ناپاک به حرم افتاد
دختری گفت معجرم افتاد
نیزه را دیده ناله زد ناگاه
مادری گفت اصغرم افتاد
سر بازار آه و واویلا
ظلم و آزار آه و واویلا
شده جای دختر زهرا
بزم اغیار آه و واویلا
شعله بر جان بی امان میزد
پیش چشم همگان میزد
سر پرخون در میان طشت
به لبانش خیزران میزد
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313