eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
364 دنبال‌کننده
4 عکس
1 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. @stayashura99 📔وسائل الشیعه ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
تموم دنیا روضه‌خونه اشکام می‌ریزه دونه دونه بهونه‌ی گریه‌‌هام امشب عموی صاحب الزمونه ساقی کربلا اباالفضل امید خیمه‌ها اباالفضل آبروی اُمِّ بنینو آئینه‌ی مرتضی اباالفضل خدای عشق عاشقاشه ولی خودش عاشق ارباب به روی پاهاش بوسه‌ی موج به روی شونش سر مهتاب حسین نگاه می‌کرد به چشماش زینب دعا می‌خوند تو گوشش لباس رزمشو تنش کرد یه مشک خالی روی دوشش لالایی رباب این شد بخواب مادر دورت بگرده چشماتو روی هم بذاری عموت باهات بر می‌گرده کسی نمونده توی دنیا مرامشو ندیده باشه فرات از این‌جا خیلی دور نیست الان باید رسیده باشه الان دیگه تو آب رفته مشکشو زیر آب برده عموتو که می‌شناسی مادر مطمئنم که آب نخورده الان شده سوار اسبش راهی خیمه‌های شاهه بذار ببینم از تو خیمه چشم همه حرم به راهه کنار علقمه شلوغه حسین تنها بین لشگر رو دامنش گرفته ارباب سر شکسته‌ی برادر امیر لشگرم بلند شو بی تو کجا برم بلند شو پاشو ببین که بی‌حیاها دارن میرن حرم بلند شو _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
اگر سنگِ مسی را کوه زر کردم ضرر کردم اگر اینگونه خود را معتبر کردم ضرر کردم من از “اِلّا جمیلا” یی که زینب گفت دانستم به غیر از پرچمت هر جا نظر کردم ضرر کردم منم آن تاجرِ یوسف فروشی که نفهمیدم در این بازار سودی هم اگر کردم ضرر کردم مرا جز بی قراری در هوای تو ، قراری نیست بجز خاک تو هر خاکی به سر کردم ، ضرر کردم برایم دشمنی با دشمنانت منفعت ها داشت اگر از دوستان تو حذر کردم ، ضرر کردم لفی خسری که حق گفته بُوَد توصیف حال من که هر لحظه بدون روضه سر کردم کردم به غیر از خاطراتِ راه تو ، ورد زبانم نیست به غیر از کربلا ، هر جا سفر کردم ضرر کردم نکیر و منکر از من هر چه پرسیدند یادم رفت بجز نام تو هر نامی ز بر کردم ضرر کردم ✍عمران بهروج _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
از هرچه لعل و دُرّ و گُهر قیمتی‌تر است این اشکِ‌ تو که ماهیتش‌ آب‌ِ کوثر است محصول‌ِاِستحاله‌ی‌خون‌است‌پُشت چشم پس قطره‌های اشک تو کبریت‌اَحمر است ما گریه می کنیم به شوق ثواب؛ نَه قصد من و تو یاری زهرای اطهر است مشروط بر ولای علی؛ گریه بر حسین اسباب دستگیری فردای محشر است تا پای جان به پای تو باید بایستد هرکس که فکر دادن اجر پیمبر است هرگز بعید نیست که خورشیدمان کند از بس که طفل شیری تو ذرّه‌پرور است پیداست با تمامی قرآن‌ برابر است جایی‌که‌ رَحلِ سینه‌ی‌تو جای‌‌ِاصغر است دیدی اگر چه آب ندادند کوفیان لبهای شیرخواره ز خون گلو تَر است بالای‌ نیزه داشت تبسّم به لب اگر احساس‌ کرده‌بود در آغوش‌مادر است محمدقاسمی✍ ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
کشته ما را کشتهٔ دور از وطن یابن الشبیب روضه خوانی کن برای جدّ من یابن الشبیب اشک میریزم برای لحظه ای که مانده بود سر به روی نیزه، رویِ خاک؛ تن یابن الشبیب تا که غارت شد عقیقش، شک ندارم میرسید- ناله هایِ "وا حسینا" از یمن یابن الشبیب با خبر بود از چنین داغی که وقتِ احتضار گفت: "لا یومَ کیومکْ" را حسن(ع) یابن الشبیب ضربهٔ شمشیر می آمد پس از زخم ِ زبان بعد از آن دشنام و حرف بد زدن یابن الشبیب ابتدا "خدّ التریب" و انتها "شیبُ الخضیب" دُور تا دُورش ملائک لطمه-زن یابن الشبیب تار و پودش سخت نیزه خورد و در گودال شد- وقتِ غارت؛ پاره پاره پیرهن یابن الشبیب نعلِ تازه پایِ مرکَب را قویتر میکند نامرتّب شد سراپایِ بدن یابن الشبیب مهربان بود و پذیرایِ هزاران زخم شد پیکرش شد عاقبت با خون کفن یابن الشبیب عمه جانم رفت و از داغ اسارت سالهاست کاملا سربسته میگویم سخن یابن الشبیب بی برادر، بی پسرها، بی برادرزاده ها پیر شد از یک شبه تنها شدن...یابن الشبیب رفت با داغِ عزیزانش پس از کوفه به شام سخت بود اینگونه ماندن در وطن یابن الشبیب! مرضیه_عاطفی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
خواستم تا شبی قلم بزنم خط سرخی به روی غم بزنم خواستم تا به یاری خورشید در سیاهی شب قدم بزنم تا که مخلوط عشق و عقلم را باز از نو دوباره هم بزنم مثل هر بار عشق آمد و من لاجرم حرف از دلم بزنم حرف دل، حرف عشق، حرف رضاست باید از شاه طوس دم بزنم با دو بال کبوتری وارم می‌پرم تا سری حرم بزنم می‌پرم تا به ماورا برسم به حریمی پر از خدا برسم * * * باز امشب حرم چراغان است در و دیوار، ریسه بندان است ابرها را ببین که آمده‌اند باز وقت نزول باران است ظاهراً باز کعبه می‌سازند قبله‌گاهی که در خراسان است آسمان با ستاره و ماهش در زمین مدینه مهمان است جبرئیل از بهشت آمده و روی دستش گلاب و قرآن است نجمه او را بغل گرفته ببین لبش امشب چقدر خندان است غرق گلبوسه کرد رویش را می‌زند شانه، باغِ مویش را چون نسیم بهار آمده‌ای چه قدر باوقار آمده‌ای از تنت بوی یاس می‌آید ز کدامین دیار آمده‌ای گفته بودی مدینه گریه کنند با دلی بی قرار آمده‌ای از دل زائران خستۀ خود تا بشویی غبار، آمده‌ای کرده‌ای پهن دام عشقت را آخر اینجا چه کار آمده‌ای فکر کردی دلم اسیرت نیست که به قصد شکار آمده‌ای من از اول کبوترت بودم جَلد صحن منوّرت بودم * * * هر زمان غصه‌ای عذابم داد نام تو بردم و شدم دلشاد میهمان نه که خانه‌زاد توام خاکبوس قدیم گوهرشاد حرم تو فقط خراسان نیست دل من هم شده رضا آباد آمدم تا که حرف‌هایم را بزنم با تو، هر چه بادا باد چشم در چشم حلقه‌های ضریح دست در دست پنجره فولاد با دلی غرق خواهش آمده‌ام قَسمت می‌دهم به جان جواد کربلای مرا هم امضا کن راه آن را به روی من وا کن * * * مثل ابری به روی ایرانی مظهر رحمتی، تو بارانی غیر رویت کجا طواف کنم که شما کعبۀ فقیرانی با تو در آسمان رها هستم بی توام در قفس چو زندانی حاجتم را نیامده، دادی حرف دل را چه خوب می‌دانی مثل هر بار از دو چشمانم قصه‌های نگفته می‌خوانی موقع مرگ منتظر هستم مثل آن پیرمرد سلمانی لحظه‌ها را برای آمدنت می‌شمارم؛ صفای آمدنت * * * دل من مال توست آقا جان که به دنبال توست آقا جان روی آن شاخه‌های باروَرت میوۀ کال توست آقا جان یا که در بزمتان عزادار و یا که خوشحال توست آقاجان در عزای مصیبت جدت نخی از شال توست آقا جان به خدا آرزوی لب‌هایم بوسه بر خال توست آقاجان وقت تحویل سال اگر آیم سال من سال توست آقاجان در دلم ابر ماتم آمده است باز بوی محرم آمده است * * * کار دل را دوباره در هم کن سینه را کربلایی از غم کن ماه ذیقعده و زیارت تو باز پابوسی‌ات نصیبم کن کمی از اشک خود به چشمم ده دیدگان مرا پر از نم کن دلمان را بگیر، دست خودت فقط آمادۀ محرّم کن چایی روضه‌هایمان را با کوثر اشک فاطمه دم کن بهر شب‌های ماه ماتممان مجلس روضه‌ای فراهم کن این دل تنگم عقده‌ها دارد گوییا میل کربلا دارد ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
دید از دور مسیحا نفسی می‌آید دید با قافله فریادرسی می‌آید صحنه‌ای دید در آن قافله اما جانکاه بر سر نیزه سری دید، سری همچون ماه این سر کیست که اینقدر تماشا دارد؟ صوت داوودی و انفاس مسیحا دارد؟ از سر هر مژه‌اش معجزه بر می‌خیزد با طنینش همه آفاق به هم می‌ریزد با نسیم از غم دل گفت به صد شیون و آه به ادب نافه‌گشایی کن از آن زلف سیاه گرچه این شیوۀ رندان بلاکش باشد حیف از این زلف که بر نیزه مشوش باشد با دلی سوخته آمد به طواف سر ماه پاره پاره دلش از داغ لب پرپر ماه گفت ای جان جهان نذر غمت! جانم باش امشبی را ز سر لطف تو مهمانم باش ماه را همره خود با دلِ بی‌تاب آورد نذر لب‌های ترک خورده کمی آب آورد خون از آن چهره که می‌شُست، دلش خون می‌شد حال او منقلب و دیده دگرگون می‌شد اشک در چشم پر از شیون راهب می‌خواند روضه می‌خواند از آن اوج مصائب می‌خواند روضه می‌خواند: همه عمر در این چرخ کبود بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود نشنیدم که سرِ نیزه سری را ببرند یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند آه از سوز و گدازی که در آن محفل بود عشق می‌گفت به شرح، آن‌چه بر او مشکل بود گفت: عالم شده حیرانِ پریشانی تو! کیستی تو؟ به فدای سر نورانی تو! ناگهان ماه،‌ چه جانکاه دمی لب وا کرد محشری در دل آن سوخته‌دل، برپا کرد گفت: من کشتۀ لب‌تشنۀ عاشورایم زینت دوش محمد، پسر زهرایم دید راهب به دلش شعله و شور افتاده‌ست شعلۀ‌ آتشی از نخلۀ طور افتاده‌ست تشنۀ عشق شد از غصه نجاتش دادند ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند صورتش را به روی صورت خونین حسین... و مُشَرَّف شد از آن لحظه به آیین حسین... ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
بعد شهر بعلبک آل زیاد راهشان در دیر راهب اوفتاد کهنه دیری در درونش راهبی شعله های طور دل را طالبی دیر نه، نه، یک جهان دریای نور او چو موسی بر فراز کوه طور ترک دنیا گفته ای در کنج دیر همچو عیسی آسمان را کرده سیر لحظه لحظه سال ها در انتظار تا شود دیرش زیارتگاه یار بی خبر خود رازها در پرده داشت در تمام عمر یک گم کرده داشت پیر دیری در نوا چون بلبلی چشم جانش در ره خونین گلی با گل نادیده اش می کرد حال تا شبی بگرفت دامان وصال دید در پایین دیر خود شبی هر طرف تابیده ماه و کوکبی گفت الله کس ندیده این چنین  هیجده خورشید، یک شب بر زمین این زنان مو پریشان کیستند گوئیا از جنس انسان نیستند لاله ی حمرا کجا و آبله بازوی حورا کجا و سلسله چیستند این عقده های گوهری یاس های کوچک نیلوفری آمده از طور، موسای دگر در غل و زنجیر، عیسای دگر سر به نوک نیزه می گوید سخن یا سر یحیی است پیش روی من گشته نیلی ماه روی کودکی بسته دست نونهال کوچکی طفل دیگر بسته با معبود عهد یا سر عیسی جدا گشته به مهد کرد نصرانی نزول از بام دیر گرد سرها روح او سرگرم سیر دیده بر شمع ولایت دوخته چون پر پروانه جانش سوخته راهب پیر و سر خونین شاه رازها گفتند با هم با نگاه شد فراق عاشق و معشوق طی این به پای نیزه او بالای نی ناگهان زد بانگ بر فوج سپاه کای جنایت پیشگان رو سیاه کیست این سر؟کاین چنین خواند فصیح وای من داوود باشد یا مسیح یا شده ایجاد صفین دگر گشته قرآن بر سر نی جلوه گر پاسخش گفتند مقصود تو چیست؟ این سر خونین، سر یک خارجیست کرده سر پیچی ز فرمان امیر خود شهید و عترتش گشته اسیر بود هفتاد و دو داغش بر جگر تشنه لب از او جدا کردیم سر لرزه بر هفت آسمان انداختیم اسب ها را بر تن او تاختیم شعله ها از هر طرف افروختیم خیمه هایش را سرارسر سوختیم هر یتیمش از درون خیمه گاه برد زیر بوته خاری بی پناه ریخت نصرانی به دامن خون دل گشت سرتا پا وجودش مشتعل بر کشید از سینه چون دریا خروش گفت ای دون فطرتان دین فروش ثروت من هست چندین بدره زر در جوانی ارث بردم از پدر در بهای این همه سیم و زرم امشب این سر را امانت می برم می کنم تا صبح با او گفتگو کز دهانش بشنوم سری مگو شمر را چون دیده بر زر اوفتاد عشق سیمش باز در سر اوفتاد داد، سر را و ز راهب زر گرفت راهب آن سر را چون جان در بر گرفت برد سوی دیر سر را با شتاب کرد ناگه هاتفی او را خطاب راهب از اسرار، آگه نیستی هیچ دانی میزبان کیستی؟ میهمانت میزبان عالم است هر چه گیری احترامش را کم است این که لب هایش به هم خشکیده است بحر رحمت از دمش جوشیده است اینکه زخمش را شمردن مشکل است زخم هفتاد و دو داغش بر دل است گوش شو کآوای جانان بشنوی از دهانش صوت قرآن بشنوی گرد ره با اشک، از این سر بشوی با گلاب و مشک، خاکستر بشوی برد راهب عاقبت سر را به دیر تا خدا در دیر خود می کرد سیر شد چراغ دیر آن سر تا سحر دیگر این جا دیر راهب بود و سر خشت خشت دیر را بود این سلام کای چراغ دیر و مطبخ السلام ناگهان آمد صدای یا حسین واحسینا واحسینا وا حسین آن یکی می گفت حوا آمده دیگری می گفت سارا آمده هاجر از یک سو پریشان کرده مو مریم از سو زند سیلی به رو آسیه رخت سیه کرده به بر گه به صورت می زند گاهی به سر ناگهان راهب شنید این زمزمه ادخلی یا فاطمه یا فاطمه آه راهب دیده بر بند از نگاه مادر سادات می آید ز راه بست راهب دیده اما با دو گوش ناله ای بشنید با سوز و خروش کای قتیل نیزه و خنجر حسین ای فروغ دیده ی مادر حسین ای سر آغشته با خون و تراب کی تو را شسته است با خون و گلاب؟ بر فراز نی کنم گرد تو سیر یا به مطبخ یا به مقتل یه به دیر؟ امشب ای سر چون گل از هم واشدی بیشتر از پیشتر زیبا شدی ای نصاری مرحبا بر یاری ات فاطمه ممنون مهمان داری ات هر کجا این سر دم از محبوب زد دشمنش یا سنگ یا چوب زد تو نبوی، گرد این سر صف زدند پیش چشم دخترانش کف زدند پیش از آن کافتد در این دیرش عبور من زیارت کردم او را در تنور راهب اول پای تا سر گوش شد   ناله ای از دل زد و بی هوش شد چون به هوش آمد به سوی سر شتافت سینه ی تنگش ز تیر غم شکافت گفت ای سر تو محمد نیستی گر محمد نیستی پس کیستی ناگهان سر، غنچه ی لب باز کرد با نصاری درد دل ابراز کرد گفت کای داده ز کف صبر و شکیب من غریبم من غریبم من غریب گفت می دانم غریب و بی کسی گشته ثابت غربتت بر من بسی تو غریبی که به همرا سرت هره آید دست بسته خواهرت باز اعجازی کن ای شیرین سخن لب گشا و نام خود را گو به من آن امیر المومنین را نور عین گفت راهب من حسینم من حسین من که با تو هم سخن گشته سرم نجل زهرا زاده ی پیغمبرم دیده این سر از عدو آزارها خوانده قرآن بر سر بازارها اشک راهب گشت جاری از بصر گفت ای ریحانه ی خیر البشر از تو خواهم ای عزیز مرتضی شافع راهب شوی روز جزا
هنیئا لک یا هنیه ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
مادر مادر چشمت روز بد نبینه درد زینبت همینه دیدم که نشسته قاتل با خنجر به روی سینه مادر مادر چشمت روز بد نبینه زینب میزنه به سینه دیدم رد نعل اسبو روی استخوان سینه مادر مادر چشمت روز بد نبینه شد کرببلا مدینه دیدم که تن داداشم با صورت روی زمینه ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
به کربلا کفن مگر بغیر بوریا نبود مگر حسین فاطمه عزیز مصطفی نبود مگر کسی که کشته شد تنش برهنه میکنند مگر که پاره پیروهن به پیکرش روا نبود سرش به نوک نیزه ها تنش به خاک کربلا کفن برای او بجز شکسته نیزه ها نبود تشنه جگر شهید شد ز ظلم دشمنان مگر؟ فرات مهر مادرش سیده النساء نبود گر از بدن بریده شد سر عزیز مصطفی دگر به نوک نیزه ها نهادنش سزا نبود ------ به سوی شام و کوفه ات چه ظالمانه می برن نمی روم ولی مرا به تازیانه می برن سر تو را به روی نی زدند این ستمگران نمی روم ولی مرا به این بهانه می برن ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
عاشق به این‌جا آمدم، عاشق از این‌جا می‌روم نوکر به دنیا آمدم، نوکر ز دنیا می‌روم قبل از تمام نوکران، زهرا به هیئت می‌رود وقتی به روضه می‌روم، دیدار زهرا می‌روم من دوست دارم روضه را، چون خانه‌ی امن من است غم‌هام یادم می‌رود، تا پیش آقا می‌روم این کوچه و آن کوچه حسین،این خانه آن خانه حسین مجنونم و دنبال او، صحرا به صحرا می‌روم صدسال عارف هر چه کرد، آخر نشد کارش درست من این مسیر سخت را، با گریه حالا می‌روم (مولا تنزل می‌کند، نوکر ترقی می‌کند او رفته در گودال و من، بالای بالا می‌روم)۲ وقتی که چشمم بسته شد، ارباب خاکم می‌کند تا خانه‌ی قبر خودم، کی گفته تنها می‌روم؟ چند وقتی می‌شود، راهم نداده کربلا اما از برکت نام حسن، امسال اما می‌روم زینب صدا می‌زد حسین، خون گریه کن بر حال ما دارم کنار قاتلت، تنهای تنها می‌روم مرد میدان را دو چشم تر، نمی‌ریزد به هم اذن میدانم بده، مادر نمی‌ریزد به هم دست‌خط مجتبی را، روی چشمانت بکش خیمه با اِذن حسن، دیگر نمی‌ریزد به هم فکر جوشن را نکن، شخصاً حریف اَزرقم هیبتم را این همه لشکر، نمی‌ریزد به هم پیش زینب، من به دست و پایت افتادم عمو پیکرم مثل علی‌اکبر، نمی‌ریزد به هم مثل زهرا، استخوان سینه‌ی من هم شکست میخ پشت در، از این بهتر، نمی‌ریزد به هم با همین اَمامه، زخم ابروی من را ببند این‌چنین دیگر دل خواهر، نمی‌ریزد به هم لااقل با تیغ و نیزه، سیزده قسمت شدم روی دامان تو ام که، سر نمی‌ریزد به هم تشنه زیر نعل مرکب، یاد تو بودم عمو همچون گودال تو این معبر، نمی‌ریزد به هم _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
حاجت به شرح آن نیست,دردی که خود عیان است این اشک شور گونه, شیرین ترین بیان است از عشق یوسف مصر یک دل فقط جوان شد در خیمه ی حسینی, دلها همه جوان است بالاترین عبادت, شادی قلب زهراست شادی قلب زهرا, ذکر حسین جان است زهرا تمام ما را با اسم می شناسد نزدیک درب هیئت چشم انتظارمان است این سرخی بدن ها, یا این به سرزدن ها از جهل سینه زن نیست, از عشق بی کران است “اینجا گناه بخشند, کوهی به کاه بخشند” وقتی که پیرمردی, با عشق روضه خوان است آهی کشید خواهر در ماتم برادر این آه تا قیامت در سینه ها نهان است مثل لب برادر, خون شد جبین خواهر گویا که چوب محمل همدست خیزران است ✍علی ذوالقدر _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
روزامو با هرکی غیر از تو سرکردم ضررکردم چشامو هرجایی جز روضه، ترکردم ضررکردم ضررکردم به غیر از کربلا هرجا سفر کردم ضررکردم به غیر از روضه از هرجا گذرکردم ضررکردم نزار که بشم سرگردون حسین من و به خودت برگردون حسین جز عشق تو هر عشقی رو باورکردم ضررکردم جز اسم تو هر اسمی رو از بَرکردم ضررکردم ضررکردم چه شب‌هایی که بی‌روضه سرکردم ضررکردم چه روزایی رو که بی تو هدرکردم ضررکردم کلافه شدم از دنیا حسین بیا بغلم کن آقا حسین _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم در چَشم ها دو چِشمه ی زمزم گذاشتیم قطعاً دعای فاطمه پشت و پناه ماست وقتی دم حسینیه پرچم گذاشتیم ما ارث گریه از پدر خویش برده ایم پا جای پای حضرت آدم گذاشتیم این اشک ها برای تو باشد ، حسین جان شاید به روی زخم تو مرهم گذاشتیم تفسیر روضه هاست ، حروف مقطعه جان را میان سوره ی مریم گذاشتیم خیلی حسین زحمت مارا کشیده ای خیلی برای روضه ی تو کم گذاشتیم یک عمر دم حسن شده و بازدم حسین این عشق را به سینه دمادم گذاشتیم یک اربعین زیارت مارا ردیف کن ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
«رمی شیطان» دارد صداهای عجیبی می‌رسد بر گوش برخیز از خوابِ گران ای همره مدهوش! در کل دنیا گشته غوغایی به پا زنهار! کور و کر و گنگی؟ چرا وامانده‌ای بیهوش؟! جمع شیاطین جهان در لرزه افتاده دارد چو پژواک طنین یاعلی در گوش از آتش سجیل لرزان لشگر پیلان از یاد خیبر می‌رود قوم یهود از هوش ما را چه خوفی چونکه موسی رهنمای ماست عیسی گشوده بر یلان ناصری آغوش هرگز فلاخن در کف جالوت کاری نیست ما نسل داودیم و با طالوتیان همدوش بر رمی شیطان عزم ابراهیم، ما داریم مذبوح گشتن همچو اسماعیل ما را نوش باید بترسد دشمن مولای ما آری! باید بگردد در پی سوراخ خود این موش ما در ره صبح ظهور از جان گذر کردیم خون شهیدان در رگ این مردمان در جوش ما را مترسان از شهادت، حیدری هستیم فرزند عاشورا ندارد ترس، پس خاموش! سجاد رستمعلی (تهمتن) ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
تا خداییِ خدا در دل و‌جان است حسین ما پناهنده به اوییم امان است حسین یک حسین گفتم و غم‌ها همه از یادم رفت همه‌ی دلخوشی ما ز جهان است حسین بیشتر از خود ما غصه‌ی ما را خورده شُکر دارد پدر سینه زنان است حسین تا بر این سینه زدی بار گناهت را شست بیشتر سینه بزن خانه تکان است حسین او‌ صدا کرده که امشب همه اینجا هستیم مردی ‌اش بیشتر از حد بیان است حسین وارد روضه شدی محضر زهرا هستی روضه‌هایش بخدا عین جنان است حسین اربعین کرب و بلای همه را امضا کن این گدا بهر زیارت نگران است حسین _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
می رسد روضه به یک طشت خدا رحم کند خیزران کاش به زخم دل ما رحم کند چند جای لبت از چوب ترک خورده حسین زخم چشمان ترت باز نمک خورده حسین با سرت خنده کنان حرمله بازی می کرد خیزران با دل یک قافله بازی می کرد مگر از خاطره ام می رود آن بزم عذاب می چکید از لب آن مردک سرمست شراب خواهرت می رسد از راه طنابی بر دست دشمنت دور سرت پیک شرابی در دست مست بود و به دهانش غزلی کفر آمیز تکیه می کرد به ضرب المثلی کفر آمیز دخترت خواست روی پنجه ی پا برخیزد به تماشای تو در طشت طلا برخیزد هر چه کردم نگذارم به تو سوگند نشد خیزران از لب و دندان تو دل کند نشد حسن_کردی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
(نمااهنگ رسم ادب) امشبو به رسم ادب یاد قدیمیا کنیم به یاد درگذشته ها یه روضه ای به پا کنیم یاد همه اونا که زیر خاکن واسه حسین حسین ما هلاکن امشبو به یاد شهیدامونیم مخصوصا اونایی که بی پلاکن یاد همه اونا که با دلای بی قرار میومدن این شبا با علم سر قرار به سینه مون بزنیم با نوای سازگار گرد حرم دویده ام صفا و مروه دیده ام هیچ کجا برای من کرب و بلا نمیشود یا اباعبدالله حسین اباعبدالله ... یاد پدر مادرامون باید باشیم تو این شبا اونایی که پرچم یا حسین دادن به دست ما هدیه کنیم ثواب گریه ها رو به پیرغلاما و به مو سفیدا نیابتن به سینه مون بکوبیم به یاد مادر پدر شهیدا مثل قدیم بی ریا به حسین رو بزنیم دلا رو تو روضه ها آب و جارو بزنیم رو سینه با نوحه و دم دلجو بزنیم همه جا کربلا همه جا نینوا تو حسین منی نور عین منی دست ادب بزن به سینه یاد کل ذاکرا اونایی که با ناله شون دلا میرفت تا کربلا به یاد کوثری به یاد آهی ، کافی و نادعلی کربلایی امشبو سینه بزنیم به یاد تموم روضه خونای خدایی با دمای قدیمی دل مبتلا کنیم مرغ دلو راهی صحن کربلا کنیم دوباره با نوحه حاج سلیم صفا کنیم زینب زینب کنز حیا زینب خوان وفا زینب زینب زینب درد آشنا زینب زینب زینب غرق بلا زینب ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
هدایت شده از 🏴سرای شعر محتشم🏴
enc_17205066782772430974791.mp3
4.85M
نمااهنگ رسم ادب❤️ ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
شام شلوغ و یادمه دیدم همه دف می زدن یه عده ای می خوندن و می رقصیدن کف می زدن خرابه و خستگی و نافله های عمه مون گریه های سه ساله و زوزه چوب خیزرون تو دست یکی یه سپر دست یکی گوشواره بود بین سنان و حرمله دعوا سر شیرخواره بود یادم نمیره آتیش محله یهودیا سنگای روی پشت بوم سرای زیر دست و پا بابا قرآن می خونه سنگا به اون لب می خوره هر کدوم خطا میره به عمه زینب می خوره شامیا خون به دل خسته و مغموم می کنن یتیم و با یه سر بریده آروم می کنن بابام که قرآن می خونه اشک رقیه در میاد میون مجلس شراب بین طبق یه سر میاد ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
هدایت شده از 🏴سرای شعر محتشم🏴
چقدر میگفتی منو میندازی یاد مادرم برام دعا میکردی که پیر شی الهی دخترم نشسته میخوابم یه ماهه که با پهلوی شکسته میخوابم چشام وَرم داره یه ماهه با چشای نیمه بسته میخوابم تبم نمی اُفته یه ماهه اسمت از روی لبم نمی افته یعنی عمو عباس دیگه به یاد عمه زینبم نمی افته؟ ▪️بابا حسین من، من الّذی أیتمنی بابا حسین من سخته که بابا باشه و تو بغلش جات نده بگو به دختر یزید به ماها خیرات نده شال رو دوشم سوخت گوشواره مو یکی کشید لاله ی گوشم سوخت خبر داری بابا لباسی که دلم میخواست برات بپوشم سوخت تنم که اب میره پاهام ورم که میکنه دوباره خواب میره کنار سر نیزه ت رباب بخاطر تو زیره آفتاب میره ▪️بابا حسین من، من الّذی أیتمنی بابا حسین من گشواره هام پیدا بشه صبح به بازار میبرم گوشواره هامو میفروشم کفن براتو میخرم برات بمیرم من نشد یه مجلس عزا برات بگیرم من دلم بغل میخواد تو بغل کسی به غیره تو نمیرم من مگه امون میده با خیزرون یزید لبِ تو رو نشون میده اخه چطور میشه گرسنته ولی سره توی بوی نون میده ▪️بابا حسین من، من الّذی أیتمنی بابا حسین من شاعران: محمدصادق باقی زاده امیرحسین ثابتی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313