سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
دکتر حسن عباسی به اتهام توهین به #سرهنگ حسن روحانی به 7 ماه حبس محکوم شد سخنرانی بالا ر و گوش ندید
💢دو نکته مهم در رابطه با حکم زندان حسن عباسی
🔴 همونطور که میدونید دکتر حسن عباسی با شکایت آقای روحانی محکوم به حبس شدن.
⭕️ در این زمینه دو تا نکته قابل توجه هست:
اول اینکه با توجه به متن شکایت، دیده میشه که در دو زمینه شکایت شده:
🔴 یکی مستنداتی هست که دکتر حسن عباسی در مورد رابطه آقای روحانی با یه مقام اسرائیلی در سال 65 ارائه کردن.
در اون مستندات به صراحت دیده میشه که آقای روحانی در سال 65 دیداری با یکی از مقامات اسرائیلی داشته و در اون دیدار راهکار های نابودی حکومت خمینی رو به اسرائیلی ها میداده.
🔴 تمام این مستندات توی کتابی به نام تماس منتشر شده که البته از طرف دولت ممنوع الانتشار اعلام شده.
و نکته مهمش اینه که دفتر رئیس جمهور بابت نشر این موارد از دکتر حسن عباسی شکایت کرده ولی جناب دکتر تونستن توی دادگاه مستندات کاملی ارئه کنن و در این زمینه تبرئه بشن
✅ یعنی تمام صحبتای دکتر عباسی در این زمینه درست بوده!
☢ نکته بعد اینکه در قسمت دوم شکایت میبنیم که از دکتر عباسی به خاطر توهین در سخنرانی دانشگاه اراک در تاریخ 27 دی 95 شکایت شده که اساسا در این روز دکتر حسن عباسی هیچ سخنرانی نداشتن!
و کاملا به دروغ و به تهمت حکم حبس برای ایشون بریده شده.
🔶 به نظر میرسه بهترین کار در این شرایط اینه که کتاب #تماس نوشته دکتر حسن عباسی به طور گسترده در فضای مجازی منتشر بشه.
اینطوری برخی ها هم که هدفشون خفه کردن نیروهای انقلابی بوده به اهداف پلیشون نمیرسند...
#حسن_عباسی_تنها_نیست
#کتاب_تماس
@syed213
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_شصت_و_شش
#فصل_پنجم_کتاب
#سلام_بر_ابراهیم
#از_زبان_عمه_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌀 یک بار یادم است ماه رمضان بود و اکثر مردم محله برای مراسم احیا راهی مسجد و هیئت شده بودند.
🌀 بچههای بسیج حین گشت، دو تا دزد گرفتند و دستشان را بستند تا تحویل پلیس بدهند که مصطفی نگذاشت.
گفت: «امشب اینا مهمان هستن!» 👏آنها را برد هییت و بهشان گفت: «بشینید و ذکرمصیبت گوش کنید!»
🌀 وقتی برایم ماجرا را تعریف کرد، پیش خودم گفتم: اگه من بودم همون لحظه تحویلشون میدادم! اما مصطفی آنقدر عادی جریان را برایم تعریف کرد که انگار اگر جز این میشد عجیب بود! این رفتارش همانموقع تنم را لرزاند.
🌀 کتاب #شهید_هادی را بعد از شهادت مصطفی توانستم تمام کنم. بسیاری از کارهای شهید هادی برایم یادآور مصطفی بود.💕
🌀خیلی وقت بود که تلاش میکرد تا بتواند مجوز بگیرد و #شهید_گمنام در بوستان دفن کند. مدام از من میخواست تا برای آوردن شهدا به بوستان محله دعا کنم.🙏
🌀 پارکی که به خاطر جوّ نامناسبی که داشت، من که یک زن بودم، جرئت رفتن به آنجا را نداشتم.😱
🌀 اردیبهشت بود که به خانهمان آمد و کنارم نشست و دم گوشم گفت: «عمه، شهدا رو آوردیم، 😍 میخوای یه دیدار خصوصی باهاشون داشته باشی؟»❣
🌀 ساعت یازده شب آومد دنبال من و خواهرم و پسر برادرم. با هم به پایگاه بسیج رفتیم و همراه چند نفر دیگر با شهدا دیدار داشتیم. آن شب به یاد ماندنی و حال و هوای معطر و دلچسبش را تا آخر عمر فراموش نمیکنم. "این را مدیون مصطفی هستم".💕
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح
@syed213
Shab02Safar1393[06].mp3
زمان:
حجم:
5.99M
🏴 شاد گردد دلم از شوق وصال #مادر...
خاطرات در و دیوار اگر بگذارد...
🏴 تن و تابوت مرا تیر به هم خواهد دوخت
دست عباس علمدار اگر بگذارد...
#شهادتامامحسنمجتبیع
🎙 #حاجمیثممطیعی
@syed213
امام حسن مجتبی(علیهالسلام) میفرمایند:
«إِنَّ أَبْصَرَ الْأَبْصَارِ مَا نَفَذَ فِي الْخَيْرِ مَذْهَبُهُ وَ أَسْمَعَ الْأَسْمَاعِ مَا وَعَى التَّذْكِيرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ»
به راستى، بيناترين ديدهها آن است که در طریق خير نفوذ نمايد، و شنواترين گوشها آن است كه پندها را نگه دارد و از آن بهرهمند شود.
تحف العقول، صفحۀ ۲۳۵
@syed213
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
8.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_شصت_و_هفت
#فصل_پنجم_کتاب
#سلام_بر_ابراهیم
#از_زبان_عمه_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💠 من در هتل کار میکردم. مصطفی به آنجا زیاد میآمد و به من سر میزد. گاهی اگر از مسئلهای ناراحت بودم آنقدر سر به سرم می گذاشت تا بخندم. 😁 وقتی هم که میخواست برود نگاهی به من میانداخت و میگفت: «نه، اخم توی محیطی که پر از نامحرمه خیلی هم خوبه!»😉
💠 بزرگترین مربی مصطفی پدر و مادرش بودند. پدر با لقمهی حلال و مادر با تاکید بر انجام واجبات فرزندانش بهویژه نماز اول وقت، بهترین الگو بودند برای مصطفی.💕
💠 طوری شده بود که اگر مصطفی در خانه بود و اذان میدادند، برای اینکه نماز اول وقتش دیر نشود نماز اول را در خانه میخواند و نماز دوم را در مسجد.👏
💠 بعد از فوت خواهرم از سوریه آمد. برای هیچ کدام از مراسمها نبود، آن موقع هم که آمد مجروح شده بود.
💠 آذرماه همهی فامیل خانهی ما جمع بودند. بچهی برادرش تازه به دنیا آمده بود و سمیه خانم هم محمدعلی را باردار بود.
💠 مصطفی شوخی میکرد. من هم داشتم با دوربینم فیلم میگرفتم. میان شوخیها مرتضی مصطفی میگوید: «نکنه شهید شی و به جای شهدای افغانستانی، مشهد یا جایی دیگه دفنت کنن!»😉 یکدفعه مصطفی جدی شد و گفت: «نه، من گلزار شهدای کهنز پایین پای #شهید_شقاقی دفن میشم!»❣
💠 آنموقع این حرفش را نشنیدم تا دو سه هفته بعد از شهادتش که فیلمها را مرور میکردم به این قسمت رسیدم، اما باز دقیق متوجه نشدم چه گفت.
💠 یادم است شب جمعه سر مزارش رفتم. چشمم مزار #شهید_شقاقی افتاد. آمدم خانه و برحسب عادت دوباره فیلمهایش را دیدم. به اینجای فیلم که رسیدم شوکه شدم. بیتاب بودم تا صبح شود و بروم ببینم واقعاً بالای سر مصطفی، #شهید_شقاقی است که رفتم دیدم.
💠 بله، دقیقا همان جایی دفن شد که یک سال قبل از آن در فیلم گفته بود و هیچکس هم نشنید. سر مزار رو به هردویشان گفتم: شما به هم راه رو نشون میدهید!🌹
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح
@syed213
2.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ این همون فیلمی هست که در این قسمت #کتاب_قرار_بی_قرار در موردش گفته شده...
#پیشنهاد_دانلود
@syed213