eitaa logo
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
799 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
73 فایل
🔴کانال رسمی دانشجوی شهید مدافع حریم اسلام #مصطفی_صدرزاده با نام جهادی #سید_ابراهیم #خادمین_کانال مدیرت کانال @Hazrat213 انتقاد و پیشنهاد @b_i_g_h_a_r_a_r
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 💠 وقتی قرار شد بیاییم تهران، حواسم خیلی به وضعیت مذهبی و اقتصادی‌مان در تهران بود. بعد از پرس‌و‌جو دیدم بهترین جا کهنز در شهرک‌ خانواده‌های سپاه است. 💠 حالا که خوب فکر می‌کنم به آن روزها، به این نتیجه می‌رسم که خدا وقتی می‌گوید «من هدایتگرم»، واقعا همین‌طور است.😊 خودش این راه را پیش‌رویمان گذاشت و ما را از اهواز آورد و آورد تا بالاخره به تهران و این منطقه رسیدیم. 💠 با همسرم مشورت کردم. برادرخانمم هم اطلاعاتی از این منطقه و خانه‌هایش در اختیارم گذاشت. بالاخره تصمیم به این شد که خانه‌ی اهواز را بفروشیم و با وام و کمی قرض، در محل جدید صاحب خانه شویم. خدا را شکر بچه‌ها سن بلوغشان را در اینجا گذراندند.🙏😊 💠 مصطفی جذب بسیج شد و از اینجا راهش را پیدا کرد.❣ او عاشق لباس‌های پلنگی و خاکی من بود و این لباس برای من چون جزو بهداری سپاه بودم، بلااستفاده بود. 💠 هر لباسی که سپاه برای جیره به من می‌داد، او می‌گفت: «بابا این به من میاد!» بعد هم آن را برای خودش برمی‌داشت.😉 💠 با اینکه پدرش بودم و همیشه میان پدر و پسر یک فاصله و جذبه‌ای وجود دارد، مصطفی سریع با یک ماچ و قربان‌صدقه سروته همه چیز را هم می‌آورد.💕 💠 سپاه یک اورکت به من داده بود. مثل همیشه مصطفی ان را برای خودش برداشت. می‌پوشید و با آن همه جا می‌رفت. اما عمر اورکتم خیلی زیاد نبود، چون به دلیل بی‌احتیاطی بچه‌ها کانکس پایگاه بسیج آتش گرفت، اورکت من هم خاکستر شد.😔 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح @syed213
اے این روزها عجیب به سیم خاردار های دنیا ! کرده است ... دسٺـم را بگـیر .. @syed213
غم هایِ مرده در دلِ ما زنده کرد هجر گویی شبِ فراقِ تو روزِ قیامت است سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 @syed213
✨ امام صادق (ع) ✨ هیچ تنگنا و گشایشی نیست... مگر آنکه مشیت و قضا و امتحان الهی در آن نهفته است...🌺 @syed213
#قانع بودند و راضے از هرچه کہ متعلق بہ دنیا بود کمترین را انتخاب مےکردند! اما در مرگ بهترین و بالاترین! سهم شان از سفره #انقلاب تڪہ ای نان بود و کنسروی اهدایے از مردم... @syed213
✳️ مصطفی میگفت حوزه مثل اعتکافه، من نماز خوندنا و شوخی کردنای مصطفی رو توی اعتکاف دیدم. 🔷 خیلی مراقب مردم بود، کسی اذیت میکرد، میگفت اذیت نکنید...سلب توفیق میشید. 🔹یادم میاد یه بنده خدایی توی پایگاه کار میکرد، اذیت میکرد. گفتم مصطفی چرا به این چیزی نمیگی؟ گفت اگه لیاقت نداشته باشه خدا میذارتش کنار. و همینم شد.... ✅ مصطفی یه خاصیتی که داشت خیلی خوب میتونست به مردم روحیه بده، بمب روحیه بود. ازش پرسیدم مصطفی تو توی سوریه چیکار میکنی؟ گفت همین کارایی که توی پایگاه نوجوان ها انجام میدم، مثلا بشین پاشو میدم و همین کارا رو انجام میدم. اگه فکر میکنی یکم عوض شده باشم، نشدم..... ➖➖➖➖ ( با نام جهادی سید ابراهیم) @syed213
مغازه دار همدانی: حسابشان توسط پدران شهیدشان پرداخت شده است #شرافت #خبرخوب @syed213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨برخورد عجیب پلیس عراق با زائرین✨ رابطه ما با برادرهای شیعه‌مون این طوریه ؛ بذارید اصلاح‌طلبا و نوچه‌هاشون هر چقدر دوست دارن لجن‌پراکنی کنند. @syed213
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✳️ مصطفی با بسیج می‌رفت ایست بازرسی و شب‌ها دیر وقت به خانه می‌آمد. برای همین من و مادرش ناراحت بودیم😔 و تلاش می‌کردیم جلویش را بگیریم تا برایش اتفاقی نیفتد. مدام به او می‌گفتم که «اینا کار نیروی انتظامیه». ✳️ یک شب که خیلی دیر برگشت با او به شدت برخورد کردم.😠 تا ناراحتی و عصبانیم را دید بغلم کرد و دستم را بوسید 💕 و گفت: «هر چی بگید حق دارید، اما منم جوونم و جوونا باید یه جوری انرژی‌شون رو خالی کنن. هر جور شما بگید. من می‌تونم توی هیئت و بسیج انرژی خالی کنم یا توی پارتی؟» مات و مبهوت ماندم،😳 مجبور شدم به رفتنش رضایت بدم. ✳️ یک شب کلی منتظرش ماندیم. خیلی دیر برگشت. بهش گفتم: «کجا بودی؟»⁉️ سرش را خاراند و با من‌ومن گفت: «چندتا از بچه‌ها هستن که پدر و مادراشون خیلی به فکرشون نیستن. باهاشون رفتم سینما!»👏 بعدا متوجه شدم که با هزینه‌ی خودش آن‌ها را برده سینما تا بتواند در دلشان جا باز کند و جذب بسیج کند.👏 ✳️ در یکی از گشت‌ها در شهریار چندتا از بچه‌ها را حین قماربازی می‌گیرند. مصطفی یکی از بچه‌ها را که پایه‌ای در قمار بود، گوشه‌ای می‌برد و می‌پرسد: «چرا قماربازی میکنی؟»❓ پسر هم با ناراحتی می‌گوید: «از این راه کسب درآمد می‌کنم!» از پسر پرس‌وجو می‌کند و پدر طرف را پیدا می‌کند. بعد هم می‌رود مغازه‌اش و می‌گوید: «تو که پدرشی، اون‌قدر کار توی دم‌ودستگاهت نداری که پسرت مجبور به قماربازی و درآمد حرام می‌شه؟!»⁉️ بالاخره پدر را متقاعد می‌کند که دست پسرش را در مغازه بند کند.👏 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔴 ادامه دارد... 📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح @syed213
ارسالی از کاربران عزیز: 👇👇👇 در حال درست کردن گلدون و بسته فرهنگی برای میلاد و یادواره شهید سید ابراهیم🌺 ✅قبول باشه 🌹التماس دعا