eitaa logo
سید یاسر جبرائیلی
35.6هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
655 ویدیو
83 فایل
🔸️استادیار تمدن اسلامی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ارتباط با ما: @jebraily_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
اثر جنگ اوکراین بر رقابت استراتژیک مسکو-واشنگتن و نظم آمریکایی ژانویه ۲۰۲۲، موسسه رند گزارشی تحت عنوان "رقابت استراتژیک آمریکا با روسیه" منتشر کرد که چکیده یافته‌های ۵۸ گزارش این موسسه از ۲۰۰۵ تا ۲۰۲۰ در موضوع این رقابت بود. ۹ نتیجه نهایی از مجموعه ۵۸ گزارش رند عبارت بودند از: "۱. رقابت استراتژیک روسیه و واشنگتن طولانی مدت خواهد بود. ۲. کشورهایی که بینابین روسیه و ناتو قرار دارند(اوکراین، مولداوی، بلاروس، ارمنستان، گرجستان و آذربایجان) در مرکزیت این رقابت استراتژیک هستند. ۳. جنگ متعارف میان روسیه و آمریکا بعید است. ۴. انتظار می‌رود اقدامات خصمانه روسیه در سطحی پایین تر از آستانه جنگ تداوم یابد. ۵. دستاوردهای روسیه در این رقابت تاکنون محدود بوده است. ۶. آمریکا دست برتر را در رقابت دارد اما با سیاست های اشتباه می‌تواند این موقعیت را از دست بدهد. ۷. تعامل با روسیه برای آمریکا همچنان‌ ممکن و مطلوب است. ۸. آمریکا می‌تواند به همپیمانان و شرکایش کمک کند تا تهدیدهای "منطقه خاکستری" (پایین تر از آستانه جنگ) را مدیریت کنند. ۹. این هم پیمانان و شرکا نقش کلیدی در کمک به برتری آمریکا در این رقابت استراتژیک دارند". می‌توان گفت که حمله روسیه به اوکراین و واکنش ضعیف آمریکا و هم‌پیمانان آن، معادلات بسیاری را هم ناظر به رقابت دو کشور و هم ناظر به نظم جهانی مرتبط با این رقابت، تغییر داده و خواهد داد. می‌توان گفت؛ ۱. اوکراین به عنوان مهم‌تر کشور از آن شش کشور بینابین ناتو و مسکو -از نظر جمعیت، وسعت و موقعیت- مورد تعرض روسیه قرار گرفته و سرنوشت این جنگ، معادلات پیشین در رقابت استراتژیک مسکو-واشنگتن را به نفع روسیه تغییر خواهد داد و اینک می‌توان گفت که روسیه هم دست برتر را به‌دست آورده و هم از وضعیت "دستاورد محدود در رقابت" خارج شده است. ۲. با حمله به اوکراین، اقدامات خصمانه روسیه از سطح منطقه خاکستری (پائین‌تر از آستانه جنگ) عبور کرده و وارد منطقه قرمز (جنگ تمام عیار) شد، اما آمریکا و هم‌پیمانان آن به تماشا نشستند و نتوانستند کمکی به یک عضو بالقوه ناتو کنند. یک تحلیل‌گر عرب به طنز نوشته بود "من و بایدن از خانه داریم جنگ اوکراین را نظاره می‌کنیم" و کنایه زده بود که هیچ تفاوتی میان او و رئیس جمهور آمریکا از نظر نقش‌آفرینی در جنگ اوکراین نیست؛ و واقع هم همین است. جنگ اوکراین یک ضربه حیثیتی به اقتدار جهانی آمریکا وارد کرد که تبعات آن منحصر به طنزگویی تحلیل‌گران و تحقیر بایدن در فجازی نخواهد بود. ۳. تنها واکنش قابل پیش‌بینی واشنگتن و شرکا، تحریم بود. آمریکا تحریم می‌کند چون در جعبه ابزار سیاست خارجی‌اش چیزی جز تحریم نمانده است. حتی اینک تحریم‌هایش نیز در حال بازدهی منفی است؛ مردم آمریکا کنایه می‌زنند که تاوان تحریم واشنگتن علیه دیگران را باید با افزایش قیمت سوخت بپردازند. رخدادهای چند دهه اخیر در غرب آسیا و شکست‌های مفتضحانه آمریکا، موجب بی‌اعتبار شدن تهدیدهای نظامی آمریکا در سرتاسر جهان شده است و این بی‌اعتباری یک رابطه متقابل با حمله روسیه به اوکراین دارد. هم آن بی‌اعتباری در حمله بی‌محابای مسکو نقش دارد و هم این حمله، آن بی‌اعتباری را تشدید می‌کند. در گرماگرم حمله روسیه به اوکراین، خبر درخواست کمک وزیر خارجه تایوان از آمریکا برای بازداشتن چین از حمله به کشورش بسیار جالب توجه است. می‌توان درک کرد که رژیم‌های وابسته و متکی به آمریکا در منطقه غرب آسیا نیز چه حس و حالی دارند. واکنش مفتضحانه آمریکا به حمله روسیه به اوکراین، زیرپای همه متکیان به قدرت آمریکا و متکدیان حمایت آمریکا را خالی کرده است. ۴. برخی گفته‌اند برخلاف روسیه که هم‌پیمان قابل توجهی در منازعاتی از این دست ندارد، آمریکا واجد هم‌پیمان است. این مسئله طبیعی است. روسیه، شوروی سابق نیست که در راس یک بلوک ایدئولوژیک قرار داشته باشد. لذا کشورها از زاویه منافع خود در قبال تحولات اوکراین موضع می‌گیرند و خواهند گرفت. اما آمریکا امروز در راس یک بلوک بنام بلوک غرب قرار دارد که نظم کنونی محصول پیمان و شراکت میان اعضای این بلوک است و لذا واکنش جمعی اعضای بلوک بدیهی است. اما این هم‌پیمانی و واکنش جمعی لزوما به معنی موفقیت در رقابت‌ها و منازعات کنونی و آتی نیست. اروپا امروز به شکلی بی‌سابقه گرفتار بحران ویرانگر انرژی است و از قضا کلید این بحران در ید کشورهایی است که اروپایی‌ها به سبب هم‌پیمانی با آمریکا با آنها در موقعیت مخاصمه قرار گرفته‌اند. لذا این هم‌پیمانی و به تبع آن این نظم غربی در ضعیف‌ترین موقعیت خود قرار دارد و نمی‌تواند اتفاق خاصی را در تحولات آینده جهان رقم زند. اروپا چاره‌ای جز کوتاه آمدن در برابر پادشاهان انرژی جهان ندارد و این عقب‌نشینی اجباری، انزوای آمریکا و انکسار بیش از پیش نظم آمریکایی را در پی خواهد داشت. @syjebraily
✨امروز را بخاطر بسپاریم تا فردا حق تنها نماند در جریان حمله روسیه به اوکراین، یکی از مسائلی که به سبب خلع سلاح تاریخی اوکراین بسیار برجسته شد، بازخوانی مواضع مشابه مرحوم هاشمی رفسنجانی مبنی بر محدودسازی توان نظامی ایران و مشخصا موشک زدایی از کشور با این جمله تاریخی بود که «دنیای آینده دنیای گفتمان هاست نه موشک‌ها». پاسخ همان ایام رهبر حکیم انقلاب اسلامی به آقای هاشمی نیز وایرال شد که فرمودند: «قدرتهای دنیا که شما می‌بینید با صدای کلفت حرف میزنند، زور میگویند، غلط میکنند، حرفهای بد میزنند و زورگویی میکنند، بیشتر از همه به استناد همان سلاحهایی است که دارند؛ آن‌وقت ما در مقابل اینها بیاییم دست خودمان را خالی کنیم؟». این مواضع آقای هاشمی و پاسخ رهبر انقلاب به وی، حکایت از یک تلاش تمام عیار در دوران صدارت آقای حسن روحانی برای تحدید قدرت موشکی ایران داشت. به عبارت روشن تر، آمریکایی ها به صراحت خواهان محدودسازی قدرت موشکی ایران یا همان «برجام موشکی» بودند و حتی برد موشک‌های مجاز برای ایران را هم تعیین کرده بودند؛ و در این سو، آقای هاشمی که راس و عقبه دولت مستقر و جریان لیبرال محسوب می شد، آشکارا فریاد می زد که ایران باید موشک زدایی شود. او با خوشحالی و در مرئی و منظر ملت می‌گفت که راه محرومیت ایران از نیروی نظامی باز شده است، از مخاطبانش می‌خواست برای عملیاتی کردن ایده‌اش دست به کار شوند و می‌گفت مطمئنم که این اتفاق می‌تواند در دوره دوم دولت روحانی بیفتد. جماعتی هم برایش کف و سوت می‌زدند. اگر لیبرال‌ها پی در پی دم از رفراندوم می‌زدند، دلیلش این بود که می‌خواستند همین کف و سوت زن‌ها را برای تحریک رای به میل‌شان، بسیج کرده و کار را تمام کنند و بابت این دستاورد هم چون برجام جشن بگیرند و مدال آویزان کنند و سکه توزیع کنند. این ایام مردم عزیز ما با مشاهده وضع اوکراین، در حال تصور شرایطی هستند که تلاش‌های آقایان هاشمی و روحانی به ثمر می‌نشست و ایران قدرت موشکی خود را از دست می داد. بله! تصور چنان شرایطی نیز هولناک است، اما واقعیت این است که جریانی در پی این خیانت بود و عزمش نیز در این راه راسخ بود. اما با ایستادگی رهبر حکیم انقلاب اسلامی، این نقشه شوم که اجرایش، ایران را اوکراین می کرد، نقش بر آب شد. اما یک نکته ای که باید در این میان بدان توجه داشت اینکه مواضع آقایان هاشمی و روحانی یک دیدگاه شخصی نبود که با درگذشت یکی و کنار رفتن دیگری، تهدید ناشی از آن برطرف شده باشد. این تفکر از محکمات اندیشه جریان لیبرال است که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی برای عملی شدن دیدگاه خود از هیچ تلاشی فروگذار نکرده اند. در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، دولت موقت به ریاست آقای مهندس مهدی بازرگان -که می توان وی را پدر لیبرال های ایرانی در دوره پس از انقلاب دانست- به دنبال آن بود که هواپیماهای اف 14 خریداری شده از آمریکا توسط رژیم پهلوی را پس دهد. می گفتند چون جمهوری اسلامی سیاست تهاجمی ندارد، نیازی به این نوع هواپیما هم ندارد. از قضا کسی که همان هنگام نیز محکم در برابر نقشه لیبرال ها برای «خلع سلاح» ایران ایستاد، آیت الله العظمی خامنه ای بود. ایشان مرداد ماه 1358 در گفت و گویی به تبیین ابعاد این ماجرا پرداخته و گفتند: «درست است که ما قصد نداریم که مثل دوران گذشته ژاندارم منطقه باشیم و قصد نداریم که حافظ منافع ابرقدرت‌ها باشیم امّا به‌هیچ‌وجه جایز نمیدانیم که با وجود دشمنان سوگندخورده‌ی خود در منطقه و دولتهای ارتجاعی وابسته به امپریالیزم غافل بمانیم. ما به نیروی دفاعی کاملی نیازمندیم؛ حتّی برای جلوگیری از تجاوزات امپریالیزم که به‌آسانی با حضور دولتهای غاصب در منطقه قابل تصوّر است لازم است که ما قدرت تهاجمی نیز داشته باشیم.» . ایشان چند سال بعد نیز دراین‌باره گفتند: «زمزمه‌اش را راه انداختند که ما اف‌۱۴ میخواهیم چه‌کار کنیم، تهاجمى است، ما اهل تهاجم نیستیم؛ آمریکایى است، ما با آمریکا بدیم. حالا کى میگفت این حرفها را؟ آنهایى که با برژینسکى ملاقات میکردند.» اگر تصمیم لیبرال‌های حاکم بر دولت موقّت عملی میشد، ایران در واقع پیش از آغاز جنگ تحمیلی نیروی هوایی خود را در یک حوزه بسیار مهم خلع سلاح کرده بود. در طول جنگ تحمیلی، اف14ها برگ برنده نیروی هوایی ایران بودند و نه‌تنها ده‌ها جنگنده‌ی رژیم بعث را در آسمان شکار کردند، بلکه با تدبیر شهید بابایی، قابلیّت شلّیک هوا به زمین نیز در آنها ایجاد شد و ایران توانست تأسیسات رژیم صدّام را بمباران کرده و معادلات جنگ را تغییر دهد. این منازعه میان دو تفکر اقتدار و تسلیم، از تجلیات منازعه تاریخی حق و باطل است که بلاتردید در آینده نیز تداوم خواهد داشت. امروز را باید به خاطر سپرد و مکرر یادآوری کرد تا فردا که باطل بار دیگر لباس حق می‌پوشد و با استدلال‌های وارونه می‌خواهد ملت را بی‌پناه کند، حق غریب و تنها نماند... @syjebraily
آقای عباس عبدی نوشته‌اند: "‏واکنش بشدت دوگانه غربی‌ها با جنگ و پناهندگان اوکراینی در مقایسه با موارد مشابه در آسیا و آفریقا، غیر منتظره نیست. مشکل در ادعاهای آنان و فهمی است که برخی از ما از رفتار آنان داشته‌ایم که گویی آنان فراتر از نژاد و ملیت و مذهب و فقط بر اساس ارزشهای عام بشری رفتار می‌کنند". باید گفت ‏اتفاقا واکنش دوگانه لیبرال‌های ایرانی و لشکر حامی و پیروشان هم غیرمنتظره نیست. مشکل در خوش‌خیالی و فهمی است که برخی از ما از رفتار آنان داشته‌ایم که گویی برای آنان ممکن و مطلوب است که قدمی به وادی استقلال از غرب در ساحت اندیشه بگذارند و پری برای پرواز در آسمان آزادگی بگشایند. مشکل از برخی از ماست که برای آنان هویتی غیر از حاشیه‌زیستی غرب قائل هستیم و وقتی بلندگوی ارزش‌های غرب می‌شوند و زیر علم منافع غرب سینه می‌زنند، ایرانی و واقعی‌شان می‌پنداریم و از احوالشان متاثر شده و تن به مطالباتشان می‌دهیم. @syjebraily
🌟سروران ارجمند؛ ارزش جان شما 52 برابر ماست! ‏این ایام که بحث تفاوت در اهمیت جان انسان‌های غربی و غیرغربی -و برخی واکنش‌های وطنی- داغ است، بازخوانی این یادداشت که سال ۹۴ به مناسبت تجمع برخی هم‌وطنان در خیابان نوفل لوشاتو برای عرض تسلیت به فرانسه نوشته شد، خالی از لطف نیست. ماجرا خیلی تکراری است... https://www.mashreghnews.ir/news/497246/
‏در سرمقاله امروز روزنامه فرهیختگان، به صورت مبسوط و مستند دلایل سقوط اقتصاد ترکیه را بررسی کرده‌ام. ‎ می‌توانید از لینک زیر مطالعه فرمایید https://farhikhtegandaily.com/page/218451/
Page 01, 08.pdf
664.2K
نسخه pdf سرمقاله روزنامه فرهیختگان با عنوان "تعدیل اردوغان با لیر چه کرد؟" در این مقاله تفصیلی آثار اجرای سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال روی اقتصاد ترکیه واکاوی شده است. @syjebraily
هدایت شده از هاد
🌟مساله ما و فاصله با وضع مطلوب اسلامی: در جامعه امروز ما، نشانه‌ها برای طرح این ادعا کم نیستند که با یک جامعه مطلوب اسلامی فاصله داریم و البته این ادعا مورد تایید است. این فاصله گاهی دستاویزی می‌شود تا نظام اسلامی مورد شماتت قرار گیرد که چون به اهدافش نرسیده پس مسیرش اشتباه است و راه‌حل این است که باید به اسلام غیرسیاسی معتقد شد، تا جایی که برخی حتی مسلمات تاریخی ازجمله تشکیل حکومت توسط نبی‌مکرم اسلام در مدینه را هم انکار می‌کنند. آیا فاصله امروز ما با جامعه مطلوب اسلامی، نشانه غلط‌بودن مسیری است که پیموده‌ایم؟ یا مسیر درست است و باید سرعت حرکت به‌سمت جامعه مطلوب را بالا برد؟ و ملاک ما برای سنجش درستی مسیر طی‌شده چه باشد؟ اگر بپذیریم که فرآورده اصلی تمدن، انسان متمدن است، انسانی که دارای ویژگی‌های مطلوب تمدنش است و نماینده و نماد آن خصوصیاتی است که تمدنش آنها را ممدوح نامیده بود، آیا اساسا چنین چیزی ممکن است که مردمی با هویتی و با روحیاتی به مردمی دیگر با هویت و روحیات جمعی دیگری تبدیل شوند؟ چه عامل کلی این هدف را محقق می‌کند و ما چقدر در این مسیر پیش رفته‌ایم؟ آنچه با بعثت نبی‌اکرم در جامعه اتفاق افتاد و مقام‌معظم‌رهبری در بیانات اخیرشان به آن تصریح فرمودند، تغییر در چه چیزی است؟.... ✍اسماء اسدی پور متن کامل این یادداشت را در روزنامه فرهیختگان بخوانید👇 https://farhikhtegandaily.com/page/218507/   @haad1442
✨ دولت پیشران و وجه عقلانیت از امر عدالت برخلاف ادعای بنیادگرایان بازار که می‌گویند صرف تقاضای مصرف‌کننده برای اینکه تولید اتفاق بیفتد، کفایت می‌کند، واقعیت این است که عمده موفقیت‌های بشر در تولید مصنوعات پیشرفته، ناشی از تخصیص برنامه‌ریزی شده منابع عمومی برای تحقق اهداف خاص بوده است؛ و تاریخ بر این حقیقت گواه. "دستور برای تولید" که لیبرال‌ها مذمومش می‌خوانند، صرفا در جایی نیاز نیست که همه عوامل تولید برای همگان موجود باشد. آنجا که تحصیل عوامل تولید پیشرفته (به ویژه فناوری) برای تولید نیاز است، نه‌تنها دستور و برنامه‌ریزی حاکمیتی، بلکه تخصیص منابع عمومی نیز لازم است. چه، تحصیل عمده فناوری‌ها نیازمند سرمایه‌گذاری‌های سنگینی است که از عهده بخش خصوصی خارج است. اما یک پرسش اساسی که می‌تواند ناظر به تخصیص منابع عمومی برای دستیابی به اهداف خاص صورت گیرد، این است که آیا اقتضای عدالت این نیست که منابع عمومی به طور مساوی میان همه مردم تقسیم شود؟ آیا تخصیص این منابع به اهداف خاص، منجر به بهره‌مندی عده‌ای معدود مرتبط با آن هدف و محرومیت عموم مردم نخواهد شد؟ پاسخ در نکته‌ای است که اندیشه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای می‌توان آن را "وجه عقلانیت از امر عدالت" دانست؛ به نحوی که ایشان عدالت منهای عقلانیت - و البته معنویت- را مساوی ظلم می‌دانند. اقتضای عقلانیت این است که اگر بتوان با تخصیص منابع عمومی، به کشف و اختراع و دستاوردی نایل شد که عموم مردم از آن بهره‌مند می‌شوند و رفاه عمومی را بیشینه می‌کند، حکومت اسلامی باید در این جهت برنامه‌ریزی نماید. در صفحه ۱۰۹ کتاب "علی(ع) از زبان علی(ع)"، روایتی از زبان حضرت بیان شده که دقیقا ناظر به همین موضوع است‌. خلیفه دوم در موردی ناظر به باغستان‌های کوفه با اصحاب رسول خدا(ص) مشورت می‌کند‌. جمعی درخواست می‌کنند که آنها میان اصحاب رسول خدا(ص) تقسیم شود. خلیفه در این زمینه نظر حضرت را جویا می‌شود. امام(ع) می‌فرمایند: "اگر امروز آنها را تقسیم کنی، برای کسانی که بعد از ما خواهند آمد چیزی باقی نمی‌ماند؛ پس بهتر است آن باغ‌ها را به دست افرادی بسپاری تا در آن کار کنند تا هم نسل موجود از منافع آن ها بهره‌مند شوند و هم آیندگان از آن ها بهره ببرند". جناب عمر می‌گوید: "خدا توفیقت دهد! نظر درست همین است". نکته مهم دیگری که از این بحث استفاده می‌شود، این است که بدون اقتدار حاکمیت بر منابع عمومی و برنامه‌ریزی برای تخصیص هدفمند این منابع، پیشرفت ممکن نیست. به عبارت دیگر، نه تنها صرف تقاضای مصرف‌کنندگان منجر به پیشرفت نمی‌شود، و نه تنها تخصیص منابع عمومی برای تحصیل عوامل تولید پیشرفته لازم است، بلکه وجود یک دولت پیشران و مقتدر و برنامه‌ریز نیز برای تخصیص هدفمند منابع ضروری است. این است که اگر کوچک‌سازی دولت به‌معنی کاهش اقتدار آن در بسیج هدفمند منابع خصوصی و خلع ید آن از تخصیص هدفمند منابع عمومی باشد، دولت پیشران جای خود را به دولت پیرو خواهد داد؛ بدین معنی که به جای برنامه‌ریزی برای بنگاه‌ها، از برنامه‌ریزی بنگاه‌های قدرتمند متاثر شده و اندک امکانات عمومی در اختیارش، صرف تامین منافع خصوصی خواهد شد. @syjebraily
39.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨اگر در همان مسیر غلط گذشته، ما با تهور بیشتر و سرعت بالاتر حرکت کنیم، خسارت بیشتری خواهیم زد 🎥برشی از سخنرانی در نخستین دوره تبیینی روایت امین @syjebraily
✨ ریشه‌های زردرنگی در سیاست‌ورزی این پرسش، شاید ذهن بسیاری از نخبگان سیاسی ما را مشغول کرده که چرا سیاست در کشور ما گرفتار بحران حاشیه‌زیستی شده است. چرا در شرایطی که می‌توان ده‌ها مسئله اولویت‌دار برشمرد که باید دغدغه کارگزاران و مطالبه کنشگران باشد، پیش‌پا افتاده‌ترین و کم‌اهمیت‌ترین مسائل، تبدیل به دستور کار ملی می‌شود و واکنش و موضع و اقدام و دستور مقامات ارشد کشور را در پی دارد؟ سال ۱۹۹۹ در ژورنال ارتباطات سیاسی(Political Communication) مقاله‌ای منتشر شد که به رسانه‌زدگی سیاست (Mediatization of Politics) پرداخته بود و نویسندگان، تاثیرپذیری فزاینده نهادهای سیاسی از رسانه‌های جمعی را بررسی کرده بودند. نتیجه‌گیری آنها این بود که هرچند رسانه‌ها در شکل دهی به فضای سیاسی تاثیر زیادی دارند، اما بازی واقعی سیاست همچنان در نهادهای سیاسی -چون احزاب- در جریان است، نه در رسانه‌ها. فضای امروز با سال ۱۹۹۹ تفاوت زیادی کرده است. آن زمان، شبکه‌های اجتماعی نظیر توئیتر اساسا وجود خارجی نداشتند(توئیتر سال ۲۰۰۶ تاسیس شد). نهایتا روزنامه‌ها و شبکه‌های تلویزیونی بودند که بر فضای سیاسی یا کنش‌ها و واکنش‌های سیاسیون اثر می‌گذاشتند و حتی رسانه‌زدگی، به هیچ وجه مساوی حاشیه‌زیستی سیاست یا زردرنگی در سیاست‌ورزی نبود. اگر از رسانه‌زدگی سیاست بحث می‌شد، مسئله این بود که آیا قدرت تعیین دستور کار سیاسی، یا تعیین تکلیف امور، در ید نخبگان صاحب رسانه و صاحب تریبون است، یا در ید نخبگان حاکم بر نهادهای سیاسی. با ظهور شبکه‌های اجتماعی، این امکان برای همه آحاد جامعه فراهم شد که بتوانند "اثر رسانه‌ای" ایجاد کنند و طبیعتا سیاست را متاثر کنند. منتهی یک تفاوت مهم میان اثر رسانه‌ای امروز با عصر روزنامه و تلویزیون و حتی وب‌سایت وجود دارد و آن اینکه، میلیون‌ها فرد صاحب‌تریبون امروز، بر خلاف عصر روزنامه و تلویزیون، لزوما نخبگان فکری یا اجرایی نیستند که در اموری خاص صاحب علم و اطلاعات باشند و از رسانه در اختیارشان، برای طرح مسائل اساسی یا اثرگذاری روی مسائل اساسی جامعه بهره ببرند. چه بسا اکثریت حاضر در فجازی، به دلیل فقر دانش و اطلاعات، هنگام طرح موضوعات اساسی از سوی نخبگان، حتی قادر به واکنش هم نباشند و به همین جهت، این موضوعات هرگز در این فضا برجسته و داغ نشود! در چنین شرایطی و چنین فضایی، طبیعتا آن دست مسائلی برجسته می‌شود که سطحی اندک از دانش و اطلاعات که در دسترس "همگان" -نه فقط نخبگان- است، برای اظهار نظر درباره آنها کفایت کند؛ ولو در حد یک جمله و کلمه برای تقدیس و تقبیح. چندی پیش دیدم یک روزنامه‌نگار قابل احترام -هرچند مخالف فکری ما- به حق در شکایت از این فضای زرد نوشته بود می‌خواهد حتی مجله‌اش را از روی دکه هم جمع کند و از مشتری خواسته بود نشریه‌اش را در کتابفروشی‌ها بجوید. امروز نمی‌توان از همگان صاحب‌تریبون خواست که سکوت کنند و سیاست را گرفتار حاشیه نکنند، همچنین نمی‌توان از همگان خواست که در کلاس و تراز نخبگان سیاسی از تریبون روی گوشی خود بهره ببرند؛ اما می‌توان از نخبگان سیاسی خواست که با تاثر از این فضای زرد، سیاست را دچار حاشیه‌زیستی نکنند؛ در حاشیه سیاست‌ورزی نکنند؛ سیاست‌ورزی را زرد نکنند... وابستگی سیاستمدار به آرای عمومی، و تلاش بی‌امان او برای مراقبت از افت و خیز درصد محبوبیت، تحقق این مطلوب را سخت کرده است. لکن همین امر نیز چاره دارد. سیاستمدار تراز آن است که دستور کار برای کشور تعیین کند و با ترجمه ابعادی از آن به زبان همگان، سهمی برای مشارکت آحاد مردم -چه در اظهار نظر و چه در اقدام- پیش‌بینی کرده و ملت را با ایده خود همراه سازد؛ نه اینکه دستور کار خویش را از فضای توئیتر بگیرد و مراقبت کند که مبادا از لایک و ریت آخرین ترندها، بی نصیب بماند. @syjebraily
هدایت شده از خبرگزاری تسنیم
۱۲ فروردین؛ اولین پیروزی جمهور مردم بر دیکتاتوری لیبرال‌ها یادداشت سید یاسر جبرائیلی: 🔹دوازدهم فروردین ماه ۱۳۵۸، یک نقطه درخشان در تاریخ انقلاب اسلامی است که اهمیت آن چه بسا از سرنگونی رژیم پهلوی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بیشتر باشد. 🔹اگر ۲۲ بهمن‌ماه رژیم طاغوت سرنگون شد، ۱۲ فروردین‌ماه نظام اسلامی تاسیس شد؛ و تامل و تدبر در تاریخ انقلاب اسلامی نشان می‌دهد این تاسیس مبارک، مسیر همواری نبوده است. 🔹جریان لیبرال در ایران که پیش از سرنگونی رژیم پهلوی در پی حفظ سلطنت بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز همه همّ خود را مصروف جلوگیری از تاسیس یک نظام اسلامی کرد و در این مسیر هیچ ابایی نداشت که خواسته خود را بر جمهور مردم تحمیل کند؛ اما به فضل خدای متعال، انقلاب اسلامی با رای ملت به جمهوری اسلامی از سرقت لیبرال‌ها در امان ماند. @TasnimNews
عبور از طوفان تحریم با مقاومت در برابر فشارهای داخلی و خارجی برای سقوط در دام کنوانسیون‌های تکلیفی FATF سال ۹۸ در کمیسیون بررسی الحاق به لوایح تکلیفی FATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام، با ارائه آمار تجارت خارجی کشور در دوره قبلی حضور در لیست سیاه این نهاد، استدلال کردم که ادعای صفر شدن یا حتی کاهش تجارت خارجی کشور در صورت قرار گرفتن در لیست سیاه این نهاد کذب است. ۱۱ سوال اساسی از دولت درباره FATF شده بود که در یک گزارش مبسوط ۸۳ صفحه‌ای، این پاسخ‌ها را ارزیابی کرده و به کلیه اعضای مجمع ارائه کردیم. اگر گزارش طبقه‌بندی نداشت، انتشار آن، مجال مناسبی برای روشن شدن عیار ادعاهای آن ایام فراهم می‌کرد. مقامات دولت وقت مدعی بودند اگر وارد لیست سیاه شویم، حتی با کشورهای دوست هم نخواهیم توانست تجارت کنیم. بحمدلله با وجود فشارهای فراوان، مجمع الحاق به دو کنوانسیون CFT و پالرمو را تائید نکرد. زمستان ۹۸ وارد لیست سیاه شدیم، اما حجم تجارت خارجی ایران پس از آن نسبت به دوره اجرای برجام که از لیست سیاه خارج‌مان کرده بودند، نه تنها کاهش نیافت، بلکه افزایش نیز یافت. سال گذشته، حجم تجارت خارجی ایران با وجود قرار گرفتن در لیست سیاه FATF از ۱۰۰ میلیارد دلار عبور کرد و به لطف خدای متعال، رو به افزایش است. در صورتی که به دو کنوانسیون پالرمو و CFT ملحق می‌شدیم، اولا هیچ تضمینی نبود که FATF وضعیت ما را عادی کند، ثانیا تحریم‌های آمریکا به داخل مرزهای ما کشیده می‌شد، ثالثا بهانه جدید برای گشایش پرونده‌های حقوقی علیه کشورمان در مجامع بین‌المللی ایجاد می‌شد؛ چرا که هر اقدامی برای دور زدن تحریم می‌توانست تبدیل به پرونده‌ای تحت عنوان پولشویی و نقض کنوانسیون پالرمو شود. وال استریت ژورنال اخیرا نوشت که ایران با یک سیستم مالی مخفی، محاصره اقتصادی اعمال شده توسط آمریکا را دور می‌زند. اگر تحت فشار لیبرال‌های حاکم بر دولت وقت، تسلیم ادعاهای کذب و وعده‌های پوچ آنها می‌شدیم، این سیستم مالی مخفی لو می‌رفت، از کار می‌افتاد و امروز، به جای اینکه آمارها عبور از طوفان تحریم را مژده دهند، ترامپ از فشار حداکثری پاسخ مثبت گرفته بود. به لطف خدای متعال، لیبرال‌ها نتوانستند خسارت محض دیگری به کشور تحمیل کنند. آن منش و آن راه، هرگز نباید... @syjebraily
✨چرا نئولیبرال‌ها درباره اثر تورمی نقدینگی دروغ می‌گویند؟! پیرو انتشار آماری از نسبت بالای نقدینگی به تولید ناخالص داخلی در جهان (‏ژاپن: ۲۸۰٪؛ کانادا: ۱۲۲٪؛ انگلیس: ۱۶۰٪؛ کره جنوبی: ۱۶۵٪؛ سوئیس: ۱۸۲٪؛ استرالیا: ۱۳۷٪؛ چین: ۲۱۱٪؛ مالزی: ۱۳۷٪؛ میانگین جهانی: ۱۴۳٪)، و اشاره به پایین بودن نسبی این نرخ در ایران (۹۵ درصد) نئولیبرال‌های کراواتی و ریش‌دار هجمه سنگینی علیه حقیر شروع کرده‌اند که عمدتا فحاشی است و استدلال و استنادی در میان ناسزاهایشان دیده نمی‌شود. هدف از انتشار این آمار، به چالش کشیدن تلاش‌های بی‌وقفه و ایدئولوژیک این جریان برای تقلیل دادن مسئله تورم به نقدینگی و در نتیجه تجویز سیاست‌های خسارت‌بار و تورم‌زایی چون افزایش نرخ ارز و قیمت سوخت بود. ‏هیچ کس منکر اثر نقدینگی روی تورم نیست. مسئله ما اولا اغراق درباره اثر نقدینگی و انکار اثر متغیرهای دیگر است؛ ثانیا نتایجی است که از این اغراق گرفته می‌شود و سیاست‌های ویرانگری که در پی آن تجویز می‌شود. آقایان مدعی هستند که نقدینگی در ایران تورم ایجاد می‌کند - و در جاهای دیگر خیر- چون رشد نقدینگی در ایران بیش از رشد تولید است. دوباره و پیش از ادامه تذکر دهم که خلق نقدینگی توسط شبکه بانکی خصوصی برای فعالیت‌های سوداگرانه حتما باید متوقف شده و خلق پول صرفا باید توسط حاکمیت و صرفا برای تولید باشد. اما توجه بفرمایید؛ ‏در سال ۹۲ نقدینگی حدود ۶۴۰ همت و تولید ناخالص داخلی ۱۰۵۵ همت بوده است. یعنی نسبت نقدینگی به تولید حدود ۶۱٪ بوده است. در سال ۹۶ این نسبت به حدود ۹۵ درصد می‌رسد (نقدینگی= ۱۵۳۰ همت و تولید ناخالص داخلی= ۱۶۲۰ همت). به عبارت دیگر، در این دوره نقدینگی نسبت به تولید، نجومی بالا رفت اما تورم پائین بود! ‏برعکس، طی سال‌های ۹۶ تا ۱۴۰۰، ما شاهد کاهش نسبت نقدینگی به تولید ناخالص داخلی هستیم. در ۱۴۰۰ نقدینگی حدود ۴۹۰۰ همت برآورو می‌شود و تولید ناخالص ۵۷۰۰ همت؛ یعنی نسبت فوق با ۱۰ واحد درصد کاهش، به ۸۵٪ رسیده است. اما در همین دوره، تورم وحشتناکی را تجربه کردیم. ‏نئولیبرال‌های تصمیم‌ساز، تصمیم‌گیر و مجری رخنه کرده در دولت آقای رئیسی توضیح دهند که چگونه در دوره‌ای که نسبت نقدینگی به تولید ناخالص داخلی فزاینده بوده، تورم پائین بوده، اما در دوره‌ای که این نسبت کاهشی بوده، تورم نجومی داشتیم و اینک نیز داریم؟! ‏آقایان جوابی ندارند چون با چهار عمل اصلی نه می‌توان اقتصاد را فهمید و نه می‌توان مدیریتش کرد. پاسخ این معما را در ادامه بخوانید. ساختار تولید در ایران مع‌الاسف یک ساختاری است که حقیر آن را ساختار تولید استعماری می‌نامم. یعنی ساختار تولیدی است که تا حد زیادی وابسته به واردات است(مونتاژ خودرو تا مرغ و برّه). نتیجه این وابستگی آن است که اقتصاد به شدت از تلاطم نرخ ارز و قیمت جهانی اقلام وارداتی متاثر می‌شود. ‏علت اینکه در دوره ۹۲ (۲۰۱۳) تا ۹۵(۲۰۱۶) با وجود رشد وحشتناک نسبت نقدینگی به تولید، تورم بالا نداشتیم، تورم منفی در جهان و عدم افزایش نرخ ارز بود(بماند که از محل حراج ذخایر ارز و طلای کشور، نرخ ارز ثابت نگه داشته شد). در این دوره، قیمت جهانی مواد اولیه مرتبط با انرژی ۵۷٪، گندم حدود ۴۰٪، ذرت ۳۹٪، ماده اولیه لاستیک ۴۳٪، دانه سویا ۲۶٪، جو ۴۹٪ ‎کاهش یافت. ‏بنابراین، علت تورم پائین سال‌های ۹۲ تا ۹۶ نه هنرمندی آقای روحانی بود، نه اینکه نرخ رشد نقدینگی به تولید کم بود! مسئله، تورم منفی در جهان بود. با معکوس شدن این روند و افزایش وحشتناک قیمت مواد اولیه تولید و اقلام کشاورزی، قیمت‌ها در ایران نیز سر به فلک کشید. شاید برایتان جالب باشد که ما چون وارد کننده محصولات نفتی هستیم، با افزایش قیمت نفت، قیمت این محصولات نیز افزایش می‌یابد، لذا افزایش قیمت نفت اثر تورمی روی اقتصاد ما دارد. نئولیبرال‌ها - چه با محاسن و چه بی‌محاسن- با چشم بستن بر اینهمه واقعیت، می‌خواهند با تقلیل همه ماجرا به ‎نقدینگی، سیاست‌های معیشت‌سوز خود را که عبارتست از بی‌تفاوتی نسبت به تولید داخلی، بی‌تفاوتی به مسئله هدایت نقدینگی، تجویز افزایش نرخ ارز و قیمت سوخت و... به دولت تحمیل کنند. ‏من واقعا برای آقای رئیسی نگرانم. البته هیچ کس جز خود ایشان نخواهد توانست آقای رئیسی را از دست نئولیبرال‌ها نجات دهد. دعا کنیم بتواند. حرف آخر اینکه راهکار، تولید دانش‌بنیان است و آنچه من از تولید دانش بنیان می‌فهمم، رفع وابستگی تولید و مصرف کشور به اقلام وارداتی است. @syjebraily
هدایت شده از دکتر حمیدرضا مقصودی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از مدت‌ها تلاش علمی و عملی برای اولین بار در ایران کالای خواب ارگانیک (پشمی) با روش صنعتی به تولید انبوه رسید... مزایای فراوان این نعمت و هدیه طبیعت از جمله طبع گرم آن اثرات خیره‌کننده‌ای در سلامت انسان، پیشگیری و درمان بسیاری از بیماری‌ها دارد... محققان جوان ایرانی مجموعه ژینورا با زحمات شبانه‌روزی و مشورت با طبیبان و پزشکان متعددی اقدام به تولید کالای خواب ارگانیک نموده‌اند که تمامی واژه‌های "کالای ایرانی" و "تولید ملی" برازنده آن است. کالای خواب ارگانیک نیازی به تبلیغ ندارد اما حمایت از کالای تمام ایرانی و همت کارگرانِ ایرانی‌اش در سال حمایت از تولید دانش‌بنیان و کارآفرین کم‌ترین کاریست که می‌توانیم انجام دهیم✋ اولین کالای خواب ارگانیک ایران را به دیگران معرفی کنیم🇮🇷 پی نوشت: حسین زمانی به نظر من تصویر واقعی اقتصاد مقاومتی است. موفق باشی حسین جان. ☘کانال تحلیل های اقتصادی دکتر حمیدرضا مقصودی @hamidrezamaghsoodi
هدایت شده از اقتصاد فرهنگی
نظری به نظریه مقداری پول.pdf
350.2K
این روزها بحثهای مفصلی در مورد تورم و نقدینگی و نرخ ارز و گرانی و ... می‌شنوید. شاید بد نباشد بدانید ریشه این بحث‌ها به کجا برمی‌گردد... 💠 @h_abasifar
هدایت شده از اقتصاد فرهنگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرفسور مسعود درخشان: باید تورم را از بین برد. برای از بین بردن تورم اولین کاری که باید بکنیم این است که نظریات اقتصادی سرمایه‌داریِ لیبرال را کنار بگذاریم. دنبال فریدمن نروید که چطور تورم را باید کنترل کرد!!! بانکهای خصوصی و دولتی باید تعطیل شوند و یک بانک ملی داشته باشیم تا تورم از بین برود. 💠 @h_abasifar
🔴 از تویوپت تا لکسوس! 👤 🔹 سال ۱۹۳۹ میلادی، ژاپن دو شرکت خودروساز آمریکایی جنرال موتورز و فورد را از خاک خود بیرون کرد تا صنعت خودروی ملی ایجاد کند. ژاپنی‌ها می دانستند که هیچ کشوری از نظر صنعتی به هیچ جایی نمی‌رسد مگر اینکه یک صنعت خودروی پیشرفته داشته باشد. 🔸 و می‌دانستند که تا خودروساز خارجی در کشورشان حضور دارد، خبری از صنعت خودروی ملی نخواهد بود. پس از شانزده سال حمایت تمام قد دولتی و صرف هزینه‌های سنگین، شرکت تویودا (تویوتای فعلی) سال ۱۹۵۵ خودروی تویوپت را تولید کرد. ✅ این خودرو اما تبدیل به نماد سرخوردگی صنعتی مردم ژاپن شد. به آمریکا صادر شد اما آمریکایی ها آن را عودت دادند. ۲۵ سال گذشت و صنعت خودروی ژاپن به جایی نرسید. کار به جایی رسید که منتقدان صنعت خودروی ملی، خواهان بازگشت خودروسازان خارجی شدند. 🔹 اما این گفتمان نتوانست غالب شود و گفتمان تولید ملی همچنان به مسیر طاقت فرسای خود ادامه داد. اگر امروز می بینیم که شرکت تویوتا برند نخست خودروسازی جهان است، باید بدانیم این موفقیت نه از طریق مشارکت با فورد و جنرال موتورز به دست آمده و نه یک شبه حاصل شده است. 🔸 تویوتا مسیری طولانی برای رسیدن به این نقطه پیموده است. خودروسازی در کشور ما به همان مرضی دچار است که زمانی خودروسازی ژاپن گرفتار بود. آنها فورد زده بودند، ما پژو زده‌ایم! آنها از شر بیگانه خلاص شدند و ۶۰ سال بعد لکسوس را تاسیس کردند. ✅ یک تصور غلط درباره صنعت خودروی ایران وجود دارد و آن اینکه "خودروسازان ما تحت حمایت شدید دولت هستند". این گزاره از اساس اشتباه است و آن را باید به این شکل اصلاح کرد: "خودروسازان فرانسوی و مشخصا پژو-سیتروئن و رنو تحت حمایت شدید دولت ایران هستند". 🔹 امتیازات متعددی چون انحصار و... که تصور می‌شود برای خودروسازان ایرانی وجود داشته، در واقع برای خودروسازان فرانسوی بوده است. خودروسازان ما خودرو نساخته‌اند. خودروی فرانسوی را برای فرانسوی‌ها سر هم کرده و به ایرانی‌ها فروخته‌اند. 🔸 یکی دو سال پیش برای بازدید از خط تولید یک شرکت خودروسازی رفته بودم. مسئول یکی از خطوط مونتاژ می‌گفت قطعات ما در گمرک گیر کرده است. گفتم چرا؟ گفت چون روی تمام قطعات وارداتی، آرم یک قطعه‌ساز داخلی حک شده و گمرک می‌گوید این چجور کالای داخلی است که دارد وارد می‌شود؟! ✅ مشکل دیگر صنعت خودروی ما، همین مافیای قطعه‌سازی است که در واقع واردکننده قطعات و مونتاژ کار است، اما خود را تولیدکننده جا زده است. در یک کلام، ما خودروسازی نداریم، در یک سطح مونتاژ قطعات داریم، در سطحی دیگر، مونتاژ خودرو. 🔹 این مسئله نه در سطح ایران خودرو و سایپا قابل حل است، نه حتی در سطح وزارت صمت. مسئله، یک مسئله ملی است و بسیج همه ظرفیت‌های علمی، دانشگاهی، صنعت دفاعی(سرریز فناوری‌های تحصیل شده در صنایع دفاع) و... را می‌طلبد و این اقدام فرابخشی، صرفا با فرماندهی شخص رئیس‌جمهور ممکن است. 🔸 ما اگر از شر مونتاژکاری خلاص شویم و عزم تولید کنیم، یقین بدانیم در مدتی بسیار کوتاه‌تر مسیر پیشرفت این صنعت را خواهیم پیمود. جایی که ما امروز قرار داریم، به قله بسیار نزدیک تر از جایی است که ژاپن در آن روزها قرار داشت. ✅ پیشرفت، صبر و تلاش و هزینه و مجاهدت می‌خواهد. با مصرف کردن خودروی خارجی از محل صادرات نفت یا با مونتاژ پژو و رنو ما هرگز طعم شیرین پیشرفت را نخواهیم چشید. لیبرال‌های ایرانی که مخالف تولید داخلی‌اند، از پیشرفت فقط خوشگذرانی با پول نفت و تولید بیگانه را می‌فهمند. 🔹 ما همچون ژاپن که فورد و جنرال موتورز را بیرون کرد، پژو و رنو را بیرون نکردیم. به ما وعده خودروساز شدن با مشارکت خارجی را دادند، اما وابسته و عقب‌مانده نگه‌مان داشتند. الحمدلله که با تحریم‌ها فرانسوی‌ها از ایران رفتند. کاش صبر و اراده‌ای که در مسئولان و مردم ژاپن بود، برای پیمودن مسیر پیشرفت در مردم و مسئولان ما هم به وجود آید. آیا روزی می‌رسد که امثال مهندس آرین به مدیریت خودروسازی ما منصوب شوند و ظرفیت‌های مالی، دانش بنیان و دانشگاهی کشور موظف شوند در خدمت این صنعت راهبردی قرار گیرند تا خودروی پیشرفته ایرانی تولید شود؟ 💢 مردم ما هم دلسوزند، هم صبور، هم فهیم. اگر این عزم را در مسئولان کشور ببینند، اگر بسیج ظرفیت‌ها و اراده‌ها را ببینند، اگر پیش روی آنها چشم‌انداز دقیقی ترسیم شده و زمان‌بندی مشخصی پیش چشم‌شان باشد، شک نکنیم برای پیشرفت خودروسازی ایران از هیچ کمکی دریغ نمی‌کنند. @syjebraily
✅ نقش افزایش نقدینگی در تورم کنونی چقدر است؟ ✅به دنبال یاداشتی که در مورد نقش برجسته ارز در سه موج تورمی اخیر در اقتصاد ایران داشتم برخی دوستان این مطلب را به مفهوم نفی نقش نقدینگی در ایجاد تورم قلمداد کردند. ✳️ نمودارها نشان می دهد که تغییرات این دو هم جهت است : با افزایش نقدینگی تورم هم بالا رفته است، ولی کدامیک علت دیگری است؟ آیا افرایش نقدینگی تورم را ایجاد می کند یا تورم باعث می شود که تقاضا برای نقدینگی بالا برود ✅ شواهد زیادی وجود دارد که در اقتصاد ایران به خصوص در سالهای اخیر ، افزایش نقدینگی معلول تورم ناشی از فشار هزینه تولید بوده است، یعنی تورم ناشی از افزایش هزینه تولید آن هم عمدتا متاثر از افزایش قیمت ارز رخ داده ، فعالان اقتصادی نیاز به نقدینگی بیشتر پیدا کردند و همین امر زمینه افزایش نقدینگی را فراهم کرده است . یعنی تورم باعث افزایش نقدینگی شده نه اینکه نقدینگی باعث افزایش تورم شده باشد. ❇️ این امر مشابه کسی است که خورده و عطش گرفته است و مدام آب می‌خورد. تورم به وجود آمده می طلبد که پول بیشتری در رگهای اقتصاد کشور تزریق شود(تولید کننده سرمایه در گردش بیشتر میخواهد...)، هرچند که تزریق این خون چون ناعادلانه و ناکارآمد صورت می‌گیرد و قدرتهای سفته‌باز بیشتر از آن بهره‌مند می‌شوند، این نقدینگی اضافی عمدتا نه در خدمت تولید بلکه در خدمت ایجاد تورم بیشتر قرار می گیرد(یعنی در مرحله بعد نقدینگی علت تورم می‌شود) ✅ این یعنی تورم (ناشی از افزایش هزینه تولید) موجب افزایش نقدینگی و افزایش نقدینگی و استفاده نادرست از آن باعث تورم (ناشی از فشار سفته بازی و تقاضا) می‌شود ✍️ توکلی https://eitaa.com/eqmoq2
هدایت شده از دکتر حمیدرضا مقصودی
آقای رئیسی عزیز دل. سرور من! امید مردم ایران. گفتیم به حرف مهندس‌های دوکلاس اقتصادخوانده و نخوانده گوش نکن. این ها با همان ماشین حسابی که مقاومت مصالح را محاسبه می‌کنند، مقاومت اقتصاد و رفتار مردم و متغیرهای اقتصادی را هم اندازه گیری می‌کنند. تصور کردید برداشتن نرخ ارز کالای الف، نه تنها رانت الف را از بین می‌برد که کالای ب را هم تنظیم می‌کند. گفتید ارز ترجیحی نهاده دام را بر می‌داریم اما قیمت گندم و دارو را کنترل می‌کنیم. پیچیدگی‌های اقتصاد به همین در هم‌تنیدگی‌های نظام قیمتی و رفتار انسانی است که ریاضیات از فهم آن عاجز است و مع‌الاسف برای تدبیر آن سراغ افرادی رفتید که فقط کمی ریاضی خوانده‌اند. بسیاری اقتصاددانان انذار دادند و گوش‌شنوا نیافتند. حال از داروخانه ها و نانوایی‌ها و کارخانه‌های ماکارونی خبر بگیرید و دستور دهید که قیمت‌ها زیاد نشود. هرچند این دستور، دستور دوشیدن شیر از گاو نر است. گفتیم و گفتید و همچنان‌ هم می‌گویید که آبرویم را بر این سیاست تعدیلی می‌گذارم. و ما اصرار داریم که آبروی شما، آبروی انقلاب است و نباید به پای این اشتباه‌ها ذبح شود. چه بگوییم... ☘کانال تحلیل های اقتصادی دکتر حمیدرضا مقصودی @hamidrezamaghsoodi
🖊بچه‌های شیکاگو؛ از سانتیاگو تا تهران 1⃣بخش نخست آنچه در عرف به افشاگری موسوم است، نه شیوه این قلم بوده و نه شان آن است. اما خطری که از جانب سیاست‌های نئولیبرال کشور را تهدید می‌کند، طرح این بحث مهم را ضروری ساخته است. مخاطب این نوشته کوتاه هم دستگاه‌های امنیتی نیستند که از فردا راه بیفتند و بگیر و ببند راه بیندازند و پس‌فردا هم خیال کنند که توانسته‌اند به نفوذ پایان دهند؛ چه، مسئله یک یا دو فرد و یک تیم نیست که با بازجویی و بازداشت، خاتمه یابد. مخاطب اصلی حقیر در اینجا، نخبگان فکری و اجرایی انقلابی در کشور هستند که با شیوه‌های دشمن آشنا شوند و از یک که ابزار دشمن است، فاصله بگیرند. در دوره جنگ سرد، رقابت سختی میان آمریکا و شوروی برای قرار دادن کشورها در بلوک تحت سلطه خود در گرفته بود و هر یک با ابزارهایی در پی گسترش سلطه خود و جلوگیری از گسترش بلوک مقابل بودند؛ هم حاکم شدن ایدئولوژی‌شان بر کشورهای جهان را دنبال می‌کردند، هم در برابر حاکم شدن ایدئولوژی مقابل، می‌ایستادند. آمریکا با شعار کمک به توسعه کشورها در پی توسعه سلطه‌اش بود و این انگاره را تبلیغ می‌کرد که لیبرال-دموکراسی توسعه می‌آورد، اما کمونیسم ضد توسعه است. در همین چارچوب، هری ترومن سی و سومین رئیس‌جمهور آمریکا در سخنرانی تحلیف خود، از برنامه‌ای رونمایی کرد که به "اصل چهار ترومن" معروف شد. او مدعی بود آمریکا به دنبال استثمار کشورها با روش‌‌های استعماری نیست، بلکه می‌خواهد به توسعه آنها کمک کند. پیرو این مباحث، کنگره آمریکا قانونی تحت عنوان "کمک اقتصادی خارجی" برای حمایت از توسعه کشورهایی که پیمان دوجانبه با آمریکا منعقد می‌کردند- بخوانید زیر بلیط آمریکا قرار می‌گرفتند- تصویب کرد. اولین کشوری هم که تحت این برنامه مورد حمایت آمریکا قرار گرفت، ایران بود. سال ۱۹۷۳ توماس پترسون در مقاله‌ای نشان داد که این برنامه، در جهت تامین منافع یکجانبه واشنگتن عمل کرده است؛ آمریکا واردات مواد خام استراتژیک از این کشورها را افزایش داده، بدون اینکه تاثیر قابل توجهی روی محرومیت و توسعه‌نیافتگی آنها بگذارد. کمک‌های اقتصادی آمریکا در چارچوب اصل چهار ترومن، صرفا بخش کوچکی از برنامه را تشکیل می‌داد. کمک اصلی، کمک فنی به قربانیان برای تدوین برنامه‌های توسعه بود. شیلی یکی از قربانیان این کمک‌های فنی آمریکا در چارچوب اصل چهار ترومن بود. آنگونه که دیوید هاروی در کتاب تاریخچه مختصر نئولیبرالیسم گزارش می‌کند، در دهه ۱۹۵۰ میلادی، وزارت خارجه آمریکا از محل بودجه جنگ سرد، و با واسطه دو بنیاد فورد و راکفلر، تعدادی از اقتصاددانان شیلیایی را بورسیه کرد تا در دانشگاه شیکاگو زیر نظر میلتون فریدمن (از اجداد نئولیبرالیسم) علم اقتصاد بخوانند و پس از بازگشت به کشورشان، این علم را پیاده کنند تا توسعه پیدا کنند. وقتی در سال ۱۹۷۳ دولت سالوادور آلنده با کودتای تحت حمایت آمریکا توسط آگوستو پینوشه سرنگون شد، دست‌آموزهای فریدمن- که به بچه‌های شیکاگو معروف شدند- برنامه‌ریزی برای اقتصاد شیلی را در دولت پینوشه به دست گرفته و آنچه را اصلاحات می‌خواندند، آغاز کردند. اخذ وام از IMF، خصوصی‌سازی، مقررات‌زدایی، آزادسازی، کاهش هزینه‌های عمومی دولت و هرآنچه امروز به عنوان سیاست‌های نئولیبرال شناخته می‌شود را در شیلی پیاده کردند. فجایعی که در دوره پینوشه بر ملت شیلی گذشت، حدیث مفصلی است که شهره عالم شده است. موفقیت این سیاست‌ها در گسترش سلطه و تامین منافع آمریکا به قدری بود که ترویج و تجویز سیاست‌های نئولیبرال تبدیل به بخشی رسمی از سیاست خارجی آمریکا شد و نهادهایی چون صندوق بین‌المللی پول در خدمت این سیاست‌ها قرار گرفتند. لینک به بخش دوم @syjebraily
🖊بچه‌های شیکاگو؛ از سانتیاگو تا تهران 2️⃣بخش دوم لینک به بخش اول در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، هیلاری کلینتون که وزارت خارجه را برعهده داشت، از یک برنامه جدید رونمایی کرد که به نوعی در امتداد همان اصل چهار ترومن بود. این برنامه IDEP نام داشت و هدف آن، استفاده از ظرفیت خارج‌نشینان برخی کشورهای هدف، برای پیشبرد برنامه‌های آمریکا بود. کلینتون از قدرت هوشمند سخن می‌گفت و معتقد بود آمریکا باید در کنار داشتن ارتش قوی، روی دو بحث "دیپلماسی و توسعه" تمرکز ویژه‌تری داشته باشد. در همین راستا، دقیقا مانند دوره ترومن، بحث کمک فنی به توسعه کشورهای هدف در دستور کار قرار گرفت. دقیقا مانند دوره ترومن، وزارت خارجی آمریکا چندین بنیاد خاص را انتخاب کرد تا اقتصاددانانی را از کشورهای قربانی بورسیه کنند و دقیقا در دانشگاه شیکاگو، علم اقتصاد تعلیم‌شان دهند تا به کشورهای خود بازگشته و سیاست‌های نئولیبرال را پیاده کنند. یکی از این کشورها که آمریکا خیلی دغدغه توسعه‌اش را داشت ایران ما بود. بنیادی با نام HAND توسط خانمی با نام نوشین هاشمی در چارچوب برنامه IDEP و با بودجه وزارت خارجه آمریکا ماموریت یافت که افرادی را از ایران بورسیه کرده و به دانشگاه شیکاگو اعزام کنند تا در آنجا علم اقتصاد بیاموزند و راهی ایران شوند تا ایرانی را که آمریکا تحت شدیدترین تحریم‌ها قرار داده بود، توسعه یافته کنند. این افراد، پس از بازگشت به ایران، وارد سازمان برنامه و بودجه کشور شدند. یکی از اولین دست‌پخت‌هایشان، سند اصلاح ساختار بودجه کشور بود که اردیبهشت ۹۸ با همکاری یک هیئت چهار نفره از صندوق بین‌المللی پول تدوین کرده و به دست اجرا سپردند. یکی از برنامه‌های کوتاه‌مدت این سند، افزایش قیمت حامل‌های انرژی بود که منجر به فاجعه آبان ۹۸ شد. این افراد، که یک شبکه کامل هستند و جمعی از پژوهشگران انقلابی، مستندات قابل توجهی از ربط و ارتباطات و اقدامات این شبکه جمع‌آوری کرده‌اند، مدیریت یک دانشکده اقتصاد در یک دانشگاه فنی-مهندسی را نیز به‌عهده گرفتند. با روی کار آمدن دولت آقای رئیسی، در کمال شگفتی همین تیم و همان افراد خاص بورسیه شده توسط بنیاد HAND، به عضویت شورای تدوین سند تحول دولت در آمدند و با تمام توان، همان سیاست‌هایی را که در دولت آقای روحانی دنبال می‌کردند و کارشان ناتمام مانده بود، در دولت جدید پی گرفتند. در کمال تعجب، آقای رئیسی در روز دانشجو میهمان همان دانشکده اقتصاد شد... امروز به جرات می‌توان مدعی شد که سیاست‌های اقتصادی دولت جدید، تفاوتی با سیاست‌های اقتصادی دولت آقای روحانی ندارد و ریشه این همسویی، این‌همانی تصمیم‌سازان است. آمریکا با دغدغه کمک به توسعه ایران، افرادی را مامور اجرای سیاست‌های خاص اقتصادی در ایران نکرده است. راقم این سطور معتقد است سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال، مکمل تحریم هستند. پروژه تقابل مردم و حاکمیت که از طریق تحریم دنبال شد و به بن بست رسید، اینک از مسیر دیگری پی گرفته می‌شود. به تعبیر رهبر حکیم انقلاب، ‏"کم اهمیت‌ترین شکل نفوذ، جاسوسی است. گاهی نفوذی کارش بالاتر از خبرکشی و خبردهی است. تصمیم شما را عوض می‌کند. شما یک مسئولی هستید، می‌توانید حرکت بزرگ یا موثری انجام دهید. نفوذی کاری می‌کند که شما آن حرکت را جوری انجام دهید که به نفع دشمن تمام شود؛ یعنی تصمیم‌سازی". امروز اگر جوانان انقلابی می‌خواهند با آمریکا مقابله کنند، و اگر باور دارند که آمریکا علیه کشورمان دست به یک جنگ تمام‌عیار اقتصادی زده است، بدانند اجرای سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال در ایران که از طریق یک شبکه خاص و تحت عنوان علم اقتصاد دنبال می‌شود، سلاح استراتژیک دشمن است. باید به جنگ آن رفت. امروز کمک به آقای رئیسی برای رهایی از چنگ این جریان، از هر کمکی اولی‌تر است... @syjebraily
هدایت شده از هاد
💫سامری ام یا انقلابی؟ 🍀وقتی حضرت موسی(ع) به میعادگاه خود با خدا رفت و 10روز هم بر این قرار اضافه شد، سامری به قوم بنی‌اسرائیل گفت موسی رفته تا برای ما راهکارهای رسیدن به سرزمین موعود را بیاورد، اما معلوم نیست کی برگردد و مشخص نیست راهکاری بیاورد که به درد دنیای‌مان بخورد. بیایید تا من به شما بگویم که چطور می‌توانیم خیلی نقدتر و سریع‌تر، رفاه قابل‌قبولی را همین‌جا ایجاد کنیم. اقوامی آن‌طرف‌تر از ما هستند که زندگی‌شان زرق‌وبرقی دارد. ما می‌توانیم با استفاده از نسخه‌های آنها، به همان حد از آسایش و راحتی برسیم. دلیلی ندارد در بیابان منتظر موسی بمانیم که معلوم نیست کی برمی‌گردد. 🍀و همین شد شروع پشت‌کردن قوم بنی‌اسرائیل به موسی بعد از آن همه معجزات خیره‌کننده. سامری مرض بی‌نیازی به نسخه توحیدی را در جامعه سرایت داد. مرض بی‌نیازی یکی از شایع‌ترین امراض در جامعه ما نیز هست. افراد زیادی بیان می‌کنند که با وجود نسخه‌های غربی برای ساخت جامعه و اقتصاد، نیازی به نسخه‌هایی که از درون تفکر توحیدی جوشیده باشد، نداریم. ما هم بدون نیاز به اینکه بخواهیم بدانیم اساسا امتدادی برآمده از مبانی برای معضلات اقتصادی کشور وجود دارد یا نه، دنبال نسخه‌پیچی‌های تفکرات غربی راه می‌افتیم. 🍀در مقدمه کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی از انواعی از امراض نام برده می‌شود که وجود این مرض‌ها در نخبگان جامعه مانع از این است که تفکر ناب توحیدی پا به عرصه اجتماع بگذارد و در راهگشایی برای معضلات جامعه و روشنگری مسیر موحدانه نقش ایفا کند. یکی از این مرض‌های نخبگان جوامع، مرض بی‌نیازی از دستورالعمل‌های الهی و بومی است. به‌صرف اینکه از تمدنی دیگر هرچند معارض، نسخه‌ای تجویز شود، بدون اینکه بدانیم آیا همان نسخه کاربردی خودشان است یا نسخه تجویزی برای رقیب تمدنی‌شان، آن را در جامعه خود به‌کار ببندیم و حتی چشم روی تجربه‌های پیشین همین نسخه ببندیم و بارها تکرارش کنیم و دائما گمان کنیم ما بلد نبوده‌ایم این نسخه شفابخش را خوب و کامل اجرا کنیم وگرنه روی مبارک این نسخه که کمترین گردی از اشکال و تردید نمی‌نشیند. 🍀به‌نظر می‌رسد فراتر از سخن از مزایا و معایب طرح‌های اقتصادی باید به این سوال بیندیشیم که این طرح تجویز کدام مبانی اقتصادی است. مبانی توحیدی یا غیرتوحیدی؟ از تمدن پر از تبعیض و بی‌عدالتی غرب آمده یا از دل اندیشه استقلال‌طلبانه و عدالت‌گستر توحیدی؟ قبل از هرچیز باید ببینیم تصمیم‌گیران اقتصادی مثل سامری مردم را به بهشتی کاذب با نسخه‌های نئولیبرال وعده می‌دهند یا دل‌بریده از نسخه‌های ناکارآمد و مفتضح غربی هستند؟ سیاستمداران ما در شناخت نسخه‌های نئولیبرال اقتصادی چقدر تبحر دارند؟ چون ممکن است در کلام مرگ بر لیبرالیسم هم بگویند اما در عمل به‌دلیل نشناختن نسخه‌ها، اقدامات‌شان فرقی با لیبرال‌ترین سیاستمداران نداشته باشد. مشهور است که معاویه دستور داده بود در آموزش‌های دینی به مردم حرفی از بی‌دینی گفته نشود. شناخت مردم از دین و عدم شناخت از بی‌دینی بیشتر از اینکه هدایت‌کننده مردم به دین باشد، باعث کشیده شدن مردم به بی‌دینی شد. وقتی مرزهای دینداری و بی‌دینی را نمی‌شناسند کم‌کم به آن طرف مرز می‌غلتند و متوجه این غلتیدن نیستند. 🍀دشمن‌شناسی که یکی از وجوه مهم تفکر امام راحل است، امروز در عرصه اقتصاد باید در شناخت تفکر نئولیبرال و تجویزهایش و نتایج این تجویزها در گذشته همین کشور و سایر کشورها، خودش را نشان دهد. ما باید بدانیم دشمن در اقتصاد چه می‌گوید که دقیق بتوانیم با او مرزبندی داشته باشیم. در میانه جنگ اقتصادی، نخبگانی که سواد اقتصادی خود را ارتقا ندهند، قدرت تشخیص خود را از دست می‌دهند و نخواهند توانست هدایتگر جامعه باشند، بلکه به احتمال زیاد جاده‌صاف‌کن همان تجویزهای پرطمطراق دشمن باشند. بیایید از همین امروز از معتمدان اقتصادی خود بپرسیم چند کتاب در زمینه مسائل کلان اقتصاد سیاسی به ما معرفی کنند تا در زمینه اقتصاد عوام باقی نمانیم. ✍اسماء اسدی پور https://farhikhtegandaily.com/page/220944/ @haad1442
‏🌟چرا این مناظره را نپذیرفتم؟ فارغ از لحن موهن دعوتنامه و توئیت با عنوان بسیج دانشجویی شریف، شاید اینک توضیح چند نکته درباره دلایل عدم پذیدش مناظره با برادر مدنی‌زاده لازم باشد. به نظر می‌رسد دلیل اینکه عزیزان بسیج، برادر مدنی‌زاده را به عنوان طرف مناظره پیشنهاد کردند، برجی ارجاعات یادداشت "بچه‌های شیکاگو؛ از سانتیاگو تا تهران" باشد. درست است. در آن یادداشت، ارجاع عبارت "بورسیه بنیاد HAND" و "نویسنده سند اصلاح ساختار بودجه در دولت آقای روحانی" و "عضو شورای سند تحول دولت آقای رئیسی" ایشان بودند، اما مسئله و موضوع آن بحث، شخص آقای دکتر مدنی‌زاده -که انسان متشخصی نیز هستند- نبوده و نیست. آن یادداشت، یک بحث کاملا سیاسی و مرتبط با سیاست خارجی آمریکا و در چارچوب منازعه دولت آمریکا با جمهوری اسلامی ایران و تحریم فلج‌کننده و فشار حداکثری بود و اینکه اساسا نامی از آقای مدنی‌زاده و دیگران در آن مطلب نبردم، به این دلیل بود که موضوع، فراتر از فرد و افرادی مشخص است. و تقلیل یافتن مسئله به یک یا چند فرد، موجب انحراف در فهم و مواجهه با مسئله خواهد شد. موضوع بحث، یک اختلاف نظر اقتصادی هم نیست که به مناظره گذاشته شده و نتیجه‌ای از آن گرفته شود. موضوع، کاملا در ساحت سیاست و اندیشه سیاسی قرار دارد و طرف مناظره، باید متناسب و مرتبط باشد. برادر مدنی‌زاده یک نخبه المپیادی در رشته ریاضی بوده‌اند که ان‌شاءالله با انگیزه تحصیل علم و خدمت به کشور، به یک دانشگاه خاص در آمریکا (شیکاگو) رفته‌اند و یک بنیاد با ویترین کار خیریه(HAND)، ایشان را بورسیه کرده است. آیا از برادر مدنی‌زاده انتظار است که باید به تاریخ جنگ سرد و سیاست آمریکا برای توسعه لیبرال-دموکراسی و استفاده آمریکا از مکتب شیکاگو و اندیشه فریدمن به عنوان سلاح استعمار، مسلط و مشرف می‌بودند؟ آیا ایشان باید می‌دانستند که خانم نوشین هاشمی رئیس بنیاد HAND نه یک خیّر عاشق توسعه ایران، که یک فرد مرتبط با دولت جنایتکار آمریکا و عامل دستگاه سیاست خارجی آمریکا هستند که سیاست اعلام‌شده اش، به زانو درآوردن اقتصاد ایران است؟ آیا ایشان باید به ربط و ارتباطات خانم هاشمی با پروژه استنفورد ۲۰۴۰ و نانسی پلوسی و بنیاد راکفلر و هیلاری کلینتون و اهداف سیاسی اینها پی می‌بردند؟ آیا ایشان باید تاریخ شیلی دوران پینوشه را می‌آموختند و آگاهی می‌یافتند که وزارت خارجه آمریکا از محل بودجه جنگ سرد و با واسطه دو بنیاد فورد و راکفلر، تعدادی دانشجوی نخبه شیلی را در دانشگاه شیکاگو بورسیه کرد تا علم اقتصاد آمریکایی بیاموزند و با پیاده کردن این علم در وطن خویش، شیلی را قربانی استعمار و استثمار کنند آیا اساسا خود آن نخبه‌های شیلیایی از اینکه پشت صحنه بورسیه آنها وزارت خارجه آمریکاست آگاه بودند؟ یا تصورشان علم آموزی و خدمت به میهن بود و فورد و راکفلر را خیّر و خیرخواه می‌دیدند؟ ‏آیا برادر مدنی‌زاده باید از بیانیه ماموریت بنیاد HAND که عبارتست از "ترویج دموکراسی آمریکایی در ایران" آگاه می‌بودند؟ پاسخ این پرسش‌ها شاید آری یا خیر باشد، اما هرچه باشد، موضوع یک اختلاف نظر و سلیقه بر سر راه‌حل مسائل اقتصادی کشور نیست که موضوع مناظره باشد. ‏حقیر البته مشکلی برای مناظره ندارم. تلقی‌ام این بوده که آقای مدنی‌زاده در حوزه سیاست خارجی ورودی ندارند و از برنامه‌های وزارت خارجه آمریکا و ربط و ارتباطات و اهداف شبکه‌ای که خانم نوشین هاشمی در آن قرار دارند، بی‌اطلاع‌اند. اما اگر ایشان به همه موارد فوق علم داشته‌اند، می‌توانیم در این باره مناظره کنیم که بنیادی متصل به وزارت خارجه آمریکا و با هدف اعلامی ترویج دموکراسی آمریکایی در ایران، چگونه موجودیتی می‌تواند باشد. می‌توانیم مناظره کنیم و تجربه مشابه شیلی را واکاوی کنیم. می‌توانیم درباره اینکه IMF خیرخواه ملت‌هاست یا ابزار استعمارشان ساعت‌ها بحث کنیم. اما اگر تلقی حقیر صحیح است و ایشان و امثال ایشان در این مسائل ورودی ندارند و قربانی این طرح آمریکایی شده‌اند، آنکه باید طرف مناظره باشد، ایشان نیست. والسلام علی من اتبع الهدی @syjebraily