eitaa logo
💗زندگی بانوی بهشتی
9.7هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
از کانال خوشتون اومد یه فاتحه برای همه اموات خلقت از ازل تا ابد بفرستید کانال ما به خاطر راحتی اعضا تبادل نداره و تبلیغات لازمه رشد کانال هست از صبوری شما متشکرم ادمین @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
17.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آمد به دنیا، امید دلها نور افشان شده، خورشید زهرا آید ندا از عرش معلی انّ الحسینَ مصباحُ الهُدی...😍❤️ . کلیپ زیبای «ماه شب‌های من» با مولودی‌خوانیِ .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ آموزش 40 مهارت به سبک کوچینگ 🔹در کنارتان هستیم با جدیدترین متدهای مهارت آموزی کودکان 7 تا 12 سال 🔹والدین دغدغه مند همین حالا کلیک کنید : https://eitaa.com/joinchat/3260219685C7a0a8f3daa شهناز آرامی ، مدرس دانشگاه 09151210178
اوایل سال تحصیلی ۸۸ بود و من دختری ۱۶ ساله، پر شور و شیطون بودم. یه روز پاییزی که از مدرسه برگشتم، دیدم مادرم تند تند داره ناهار آماده میکنه، منم شیطنتم گل کردو سر به سر مادرم گذاشتم😅 (وای مامان هنوز ناهار نذاشتی! حالا ما هیچی الان شوهرت میاد خونه میبینه هنوز ناهار نذاشتیا🤭ما بچتیم، شوهرت چی خسته و کوفته الان از مدرسه میاد ناهار نداری) مادر منم از کوره در رفت که همش تقصیر توعه دیگه، منو میگی شدم این شکلی😯 گفتم والا من از صبح رفتم الان دارم میام، دیدم با قیافه زیرکانه (که آره حالا نوبت منه اذیتت کنم گفت) یه خانومه زنگ زد یه ساعت حرف زد ناهارم دیر شد، راستش تا اون موقع هیچ کس حق نداشت جلو من حرف از خواستگار بزنه، چون یکی یکدونه بودم با دو برادر که یکی بزرگتر بود و یکی کوچیکتر، هر وقت هم بین فامیل حرف ازدواج دختر پیش می اومد پدرم میگفت من دخترم رو تا ۲۵ سالگی شوهر نمیدم. وقتی با دختر های فامیل جمع میشدیم بهم می گفتن بابات قراره ترشی بندازتت و شروع میکردند تعریف از خواستگارهای رنگ و وارنگ شون و من غصه میخوردم که حتی یه خواستگار هم ندارم. غافل از این که سرنوشت چیز دیگه ای بود و من از همشون زود تر رفتم خونه بخت😅 خلاصه از قصه دور نشیم، اون خانم چون از اقوام دور بودن هرچی مادرم گفته بود بابا این دختر داره درس می خونه، راه دور شوهرش نمیدیم، اون خانم قبول نکرده بود و بالاخره اومدن خواستگاری و من با شرط ادامه تحصیل در تیر ماه سال ۸۸ به خانه بخت، یعنی تهران اومدم، دوری از خانواده و حتی دوری از شهری که از بچگی توش بزرگ شده بودی واقعا سخت بود. شغل همسرم مدیریت و برنامه ریزی پروژه های عسلویه بود و باید مدتی بعد از ازدواج بر می گشت عسلویه و این فراق برای منی که در شهر غربت بودم و هنوز با پدر و مادر و خانواده ایشون احساس نزدیکی نمی کردم خیلی سخت بود، اما خودم رو با درس مشغول کرده بودم، کنکور دادم و در رشته تربیت معلم قبول شدم اما دیگه نتونستم دوری همسر رو تحمل کنم و همسر هم همین طور، درس و دانشگاه رو بوسیدم و کنار گذاشتم، یه اتاق ۱۲ متری با لوازم و وسایل ضروری اجاره کردو ما اونجا ساکن شدیم. زن صاحب خونه خیلی مهربون و با محبت بود. ان شاءالله خدا دامن اون رو هم سبز کنه، منو هر جا که میرفت میبرد دیگه با همه اقوامش آشنا بودم، بعد از یک سال یه خونه بزرگتر از طرف شرکت دادند و ما از اون اتاق ۱۲ متری به یه واحد تقریبا ۸۰ متری نقل مکان کردیم. یک سال هم اونجا ساکن بودیم، تو این دو سال که عسلویه بودم خیلی انتظار بچه رو می کشیدیم اما خبری نبود تا این که در شب ولادت امام حسین علیه السلام فهمیدم که باردارم😍 البته خیلی دکتر میرفتم و امید های زیادی به من می دادند و حالا نتیجه صبر و بردباری که اونها می‌ گفتند رو می دیدم. خیلی خوشحال بودم، اما نگران هم بودم چون خیلی کار های خطر ناک که موقع بارداری نباید انجام داد از جمله بلند کردن اجسام سنگین، مصرف قرص، هایلایت کردن موها رو انجام داده بودم. اما به خدا توکل کردم. بعد از یک ماه چون به دکتر های اون جا اطمینان نداشتم تو تهران به یک سونوگرافی مطمئن رفتم. وقتی خانم دکتر شروع به حرف زدن کرد واقعا شوکه شده بودم و نمیدونستم باید چه عکس العملی نشون بدم. دکتر گفت: جنین ها سالم سلامت هستند و قل اول پسره😶 👈ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
💗زندگی بانوی بهشتی
#تجربه_من #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #دوتا_کافی_نیست #قسمت_اول اوایل سال تحصیلی ۸۸ بود و من
از خود مطب دکتر تا خونه رو گریه کردم، که خدایا سالم باشند، طوری که وقتی رسیدم خونه همسرم از چهره ام وحشت کرده بود. وقتی دوقلو بودن بچه ها رو فهمید، خیییلی خوشحال شد.😁 هفته ۲۰ فهمیدم قل دوم دختره، خیلی خوشحال بودم که هم دختر دار شده بودم هم پسر، این هم بگم که بعد از اولین سونو و خطرناک بودن وضعیتم باید کنار مادرم می موندم و حتی رفتن به مطب دکتر هم برام ضرر داشت. تا بلاخره غروب روزه ۲۸ دی ماه بچه ها دنیا اومدن. خدا رو شکر با این که زود دنیا اومده بودند به دستگاه احتیاج نداشتند. هر دو زردی داشتند، یکی بیشتر و یکی کمتر و هر دو احتیاج به دستگاه مهتابی 😔 اما هیچ بیمارستانی جا نداشت، آخر دستگاه رو به خونه آوردیم، خیلی روز های سختی بود، هر وقت نگاه من به بچه ها میافتاد از غصه دلم میخواست دق کنم، یه مشکل دیگه این بود که دوست داشتم فقط شیر خودم رو بخورند، اما انگار سیر نمی شدند و به خاطر همین زردی شون روز به روز بیشتر میشد، آخر با اصراره مادرم شروع به دادن شیر خشک کردم، عذاب وجدان داشتم با غصه بهشون شیر خشک میدادم. تا بالاخره زردی خوب شد و دوماه خونه مادرم گذشت. حالا باید به خونه خودمون که طبقه همکف خانواده همسر بود، می رفتیم. هم کار خونه، هم رسیدگی به بچه ها، بچه هایی که رفلکس داشتند و دارو و شربت دادن بهشون واقعا سخت بود، دلم نمی خواست کسی کمکم کنه، دوست داشتم فقط خودم باشم و دوتا بچه شیطون. سال ۹۰ خونه ثبت نام کردیم و سال ۹۴ ساکن خونه خودمون شدیم. دیگه صاحب خونه شده بودیم.🤩 سال ۹۵ بود و دوقلو های ما ۴ ساله بودند که کم کم دلم بچه خواست، اصلا بارداری و لذت های بارداری و تکون های یه بچه رو احساس نکرده بودم، دلم میخواست اون ها رو هم تجربه کنم. در آخرین روز های ماه مبارک فهمیدم باردارم، خیلی خوشحال شدم با این که اطرافیان خیلی خوشحال نشدند😆سختی های زیادی رو تحمل کردم از استرس برای چسبندگی رحم که اشتباه تشخیص داده بودند تا بعضی از تیکه ها و حرف ها که دل آدم رو بد می‌سوزند، حتی مادرم هم از این بارداری ناراحت بود اما مهم خودمون بودیم و بچه هامون. برکاتی که این بچه با خودش آورد از قبل از دنیا اومدن شروع شد☺ همسرم در مسابقات حفظ کل قرآن سوم شد، خیلی وقت بود که تصمیم داشتیم ماشین رو عوض کنیم اما نمی شد تا با قدم این بچه ماشین هم عوض شد😉 تا قبل از این هر کی میگفت بیا روضه بیا مسجد و کلاس های مختلف، می گفتم دوتا بچه دارم وقت نمیکنم اما همون موقع که زینب خانم ما نوزاد بود همراه من و خواهر و برادرش به کلاس کامپیوتر، خیاطی میومد😅 و هر کس می شنید تعجب میکرد که چطور با ۳ تا بچه این کلاس ها رو شرکت میکنی. منی که اصلا از خیاطی خوشم نمی اومد حالا پشیمونم که چرا وقتی عسلویه بودم و وقت باز تر بود این کار رو نکردم البته حتما از برکات وجود بچه هاست. حالا بعد از گذشت ۴ سال مادری هستم ۲۹ ساله، دارای سه فرزندم و مشغول کلاس های کیک، نان و دسر آنلاین با دوقلو هایی که الان کلاس دوم هستند. نه از ازدواج زود، نه از داشتن ۳ فرزند پشیمون نیستم، درسته که خیلی سخته اما خدا رو شاکر هستم که بچه هایی سالم و شاداب رو به من و همسرم عنایت کردند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️ اگه حال دل مادر خانه خوب باشه، این مادر میتونه بهترین سرباز امام زمان رو تربیت کنه... ⭕️ قسمت چهل و هشتم 🔹 جلسه پرسش و پاسخ مهارت های ارتباطی زوجین (قم، مسجد و حسینیه بقیة الله عج) 🔺محسن پوراحمد خمینی، روان‌شناس 🌼 ... 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
در تبریز قبری مشهور به قبر حمال است و از آنِ کسی است که دعای امام زمان عجل الله تعالی فرجه در حقش مستجاب شده است. نقل شده: 🔺️در بازار تبریز بار می‌برده، یک روز بار، سر شانه‌اش بود که دید، بچه کارگری، از بالای داربست پایش لغزید و به طرف پایین افتاد، این بنده خدا هم دستانش را بلند می‌کند، می‌گوید الهی نگه دارش! این بچه کارگر بین زمین و آسمان معلق می‌ماند، این حمال دستش را دراز می‌کند، این بچه را بغل می‌کند، زمین می‌گذارد، مردم دورش ریختن، تو کی هستی؟! گفت: من همان حمالی هستم که ۶۰ سال دارم برای شما بار می‌برم، گفتند: چطور شد گفتی خدایا نگه دارش، خدا هم بین زمین و آسمان نگه داشتش،گفت: چیز مهمی نیست، ۶۰ سال است به من گفت دروغ نگو، گفتم: چشم، گفت حرام نخور، اطاعت کردم، گفت: تهمت نزن، گفتم: چشم … یک بار هم من گفتم، خدایا این کودک را حفظ کن، خدا گفت: چشم 📚 به نقل قول از علامه طباطبایی ‌‌🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
🌷 شهید، وقتی در تبریز بودند، روی میز خودشان، جمله‌های اخلاقی را می‌نوشتند و می‌گذاشتند‌. مثلاً خود ایشان علی‌ رغم اینکه آدم حلیم و سلیمی بودند، گاهی ناملایماتی که می‌ دیدند، عصبانی می‌شدند و حالت غضب پیدا می‌کردند. در این مواقع، روایاتی را که در مورد غضب است که مثلاً هنگام غضب، خدا را فراموش نکن، فوراً این‌ها را نگاه می‌کردند. ⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘ 📚 به نقل از داماد شهید مدنی (ره) کتاب پندهای سعادت، ص۳۱۸ 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ اگر از اول زندگی دنبال خوشبختی هستی، به این نکته دقت کن... ⭕️ قسمت چهل و سوم 🔹 جلسه پرسش و پاسخ مهارت های ارتباطی زوجین (قم، مسجد و حسینیه بقیة الله عج) 🔺محسن پوراحمد خمینی، روان‌شناس 🌼 ... 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇 http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
حاج قاسم و فرزندآوری(2)(2).mp3
1.95M
👤 استاد 🔻 چیکار کنیم فرزندان‌مون مثه حاج قاسم بشن؟! 🔖 تاثیر نیت در سرنوشت فرزند 📥 دانلود سخنرانی 👼🏻کانال واحد کودک مؤسسه مصاف (قندِعسل) 👼🏻 @ghandeassall