فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ «عزیزم حسین(۲)»
🔹پویش عزیزم حسین به مناسبت ایام ولادت امام حسینعلیهالسلام آغاز شد
🎙باصدای عبدالرضا هلالی و محمداسداللهی
اخبار داغ سلبریتی ها
┄┅❅📀🖥📀❅┅┅
@BaSELEBRTY
هدایت شده از اخبار داغ سلبریتی ها
❌❌چطورقلب همسرم روتسخیرکنم❌❌
یه روزکه توخونه نشسته بودم پای گوشیم یهوچشمم 👀به یه کانال افتادکه نوشته بود✍
چطورمیتونیدبافقط چندرازمهم قلب همسرت روبدست بیاری وزندگیت رولذت بخش ترکنی؟ 💑
واردکانال شدم وچندروزی هم دنبالش کردم، کم کم تونستم باترفندهایی که یادمیده، به یه همسرجذاب وباهوش تبدیل بشم وزندگیم روازاین روبه اون روکنم💪معجزه کرداین کانال😉
کانالش اینجاست👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2956394754Cd5f192b49f
ازدستش نده☝️☝️
جهاد فرزندآوری را جدی بگیریم به خاطر فرزندان بیگناه مان
#شعبان
#ماه_شعبان بوی #امام_زمان دارد...
اما این رفتار ماست که لحظه آمدنش راتعیین میکند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : چرا تمایل به فرزندآوری کاهش پیدا کرده است؟
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_نظافت
━━━━⪻✿⪼━━━
«#عمه_سادات»
💞join ➣@ameyeh_sadat🌹
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
هدایت شده از اخبار داغ سلبریتی ها
🎀بزرگترین مجموعه ملزومات حجاب 🎀
🆔 @vadiehhejab
✨ ودیعه حجاب، تولید کننده
انواع ملزومات حجاب،
و متخصص در تولید #روسری
و #ست های #نگین_دار با بهترین کیفیت😍
✨انواع روسریهای مجلسی
و ستهای ساق و جوراب کارشده
با نگین، گلدوزی ونقاشی با دست
🔶فروش انواع #عبا، روسری های حریر رنگی سجاده، #ست_جشن_عبادت و...
🆔 https://eitaa.com/joinchat/4000579869Ce206c5e312
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 دیدن این کلیپ زیبا رو از دست ندید...
💠 مشکلات زندگی...
🎤 استاد پناهیان
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
#ناراحت_شدن_همسر
سلام آقای دکتر
خواهش میکنم پاسخ سوال من رو بدین
چند روز پیش غذایی رو که ریخته بود زمین(برنج) جمع کردم و گذاشتم یخچال و بعد فردای اون روز اون غذارو گذاشتم همسرم برد سر کار برای ناهارش
از اون روز کینه کرده تو دلش که من چرا غذایی رو که از زمین جمع کردم گذاشتم برد برای ناهارش
میگه مگه من آشغال خورم
میدونم که کارم اشتباه بوده ولی باور کنین که منظوری نداشتم
فکر کردم که روی غذارو جمع کردم زیرشم انداختم پس دیگه کثیف نیست شاید بچه گی کردم ولی خب هیچ جوره راضی نمیشه که ببخشه منو
اصلا هم غذا نمیخوره و کاملا بی اعتماد شده بهم
نمیدونم چیکار کنم هر جوری هم معذرت خواهی میکنم درست نمیشه کینه کرده....😞😞😞
خدا خیرتون بده
خواهش میکنم جواب بدید
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
1_5717760472195792903.mp3
1.34M
#ناراحت_شدن_همسر
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
هدایت شده از اخبار داغ سلبریتی ها
❌ سوغات کرمان شهر سردار دلها❌🎀🎀🎀
🔸 قاووت(قووتو) خونگی فوق العاده خوشمزه😍😍
⭕زیره سیاه فقط کرمون 😋
💥💥💥💥💥💥💥💥💥
قاووت چهل گیاه ممتاز کرمان 🌸
🌷بالاترین وسواس در شستن مواد
🌷کیفیت عالی
🌷در بسته بندی کاملا بهداشتی و سالم🌷مشاوره رایگان
بایکبار خرید مشتری دائم ما میشین
، 🔶سلامتی شما هم وطن.،دغدغه ماست 😊اگر شماهم به سلامتی عزیزانت اهمیت میدی
وارد لینک زیر شو👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1621033263C61630e2de1
#وابستگی_شدید_به_مادر
#دلایل_دور_شدن_از_پدر
سلام ، پسر ۲ سال و ۷ ماهه دارم که شدیداً به من وابسته است، یعنی حتی اجازه نمیده پدرش بینی اش را پاک کند یا ساده ترین کارها رو انجام بده، حتی لقمه غذا رو حتما خودم باید بهش بدم..فقط میگه مامان..شما که می فرمایید فاصله بین فرزندآوری ۲/۵ تا ۳ باشه با این وضع من چه جوری برای بچه دوم اقدام کنم؟
برای از پوشک گرفتن ۷ ماه روش کار کردم هنوزم ۱۰۰٪ جواب نگرفتم و با یک مسافرت همه چیز به هم میریزه..دوست دارم بازم بچه داشته باشم اما با این وابستگی پسرم فکر می کنم زود باشه..می خواستم نظرتون رو هم بپرسم..
و اینکه چی کار کنم رابطه اش با پدرش خوب بشه..باباش خیییلی بهش محبت می کنه و بازی فوتبال و شتر بازی و ...می کنه اما پسرم حتی به زور بهش بوس میده یا شب بخیر و ....در حالی که روزی ۱۰۰ بار بیشتر دست و پای من رو می بوسه..این بوسیدن های زیادی اشکالی نداره؟؟به نظرتون با وجود این همه محبت چرا باید با پدرش رابطه اش خوب نباشه؟
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
4_5940754560023791371.mp3
2.99M
#وابستگی_شدید_به_مادر
#دلایل_دور_شدن_از_پدر
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
هدایت شده از آشپزی ونکات اسلامی
#خبرهای_تلخ
بعد از خبر خونریزی مغزی شهرام عبدلی
امروز سکته یکی از بازیگران محبوب
بازیگر سریال یوسف پیامبر سکته مغزی کرد
این بازیگر روز ۲۲ بهمن هم در راهپیمایی حضور پررنگی داشت
شرح خبر و مصاحبه در راهپیمایی با این بازیگر 👇
http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340
اخبار لحظه ای از اقای شهرام عبدلی👆
💗زندگی بانوی بهشتی
💚 قسمت پانزدهم #رمان_آموزشی ❣خانه مریم و سعید❣ خاطره گویی سعید تمام شد. بچه ها کم کم داشت خوابشون
ثبت نام کلاسهای آموزشی:
🔻 داستان خانه مریم و سعید
🔹 قسمت ١۶
جمعه؛ وقت نماز صبح بود. مریم سعید رو برای نماز بیدار کرد. با همون ناز و نوازش همیشگی. با وجود اینکه شب قبل حسابی از دست سعید ناراحت بود و صریحاً ازش انتقاد کرده بود ولی باز مثل همیشه لبخند به لب داشت. گویی هیچ اتفاقی نیفتاده.
سعید هم مثل همیشه برخاست. سلام کرد. گونه ی مریم رو بوسید و صبح بخیر گفت. وضو گرفت و نمازش رو خوند.
بچه ها هنوز خواب بودند. سعید رفت سمت اتاق بچه ها تا علی و فاطمه رو برای نماز بیدار کنه. اول سراغ علی رفت. کمی پتو رو از روش بلند کرد و یواش و با لحنی آروم گفت:
_علی آقا. بابا صبح شده. سلام بابا. صبح بخیر. پاشو بابا جون. نمازت قضا نشه خوشگل پسرم. پاشو بابا جون. قربون پسر نماز خونم برم.
علی چشماشو کمی باز کرد و یواش گفت:
_سلام. پنج دقیقه دیگه خودم بیدار میشم بابا.
سعید هم باشه ای گفت و رفت سراغ فاطمه.
_فاطمه خانم. فاطمه خوشگل. پاشو بابا. صبح شده. دختر خوشگل بابا پا شه وضو بگیره.
فاطمه عادت داره که صبحا با قلقلک لطیف بابا بیدار بشه. سعید همزمان که از زبونش قربون صدقه می ریخت برای فاطمه، با دستاشم پهلوهاشو قلقلک می داد. فاطمه به مدد قلقلکای بابا داشت کامل بیدار می شد که چرخید به اون سمت و گفت:
_بابا من بعد از علی میرم وضو می گیرم.
دوباره چشماشو بست و خوابید.
سعید گفت پس مواظب باشید نمازتون قضا نشه ها... بعد هم بلند شد و از اتاق بچه ها اومد بیرون. متوجه شد گوشیش داره زنگ میزنه. گوشی رو برداشت و دید یادآوری سال خمسی شونه که قبلا در گوشیش ثبت کرده بود. رو به مریم گفت:
_مریم! سر سال خمسی مونه ها. بیزحمت چیزایی که تو خونه داریم رو حساب کن ببینیم چقدر باید خمس بدیم.
مریم که سر سجاده نشسته بود و داشت قرآن میخوند، با لبخندی جواب داد:
_باشه ان شا الله حساب می کنم.
بعد هم خاطره اولین سال زندگی مشترکشون تو ذهنش مرور شد. وقتی خمس مالشون رو حساب و پرداخت کردند، اونقدر برکت داشت که تو همون سال دو مرتبه به زیارت امام رضا علیه السلام مشرف شدند.
علی بالاخره بیدار شد و تلوتلو خوران سمت دستشویی رفت. از کنار مامان و بابا که رد می شد یه سلام یواشی هم کرد.
سعید با ذوق زیاد و لحنی پر انرژی جواب داد:
_سلام بابا جون. صبحت بخیر. آخ قربون پسرم برم که نمازشو سر وقت می خونه.
مامان هم با نگاه پر مهرش علی رو مشایعت کرد و بهش گفت:
_علی جان نمازتو که خوندی فاطمه رو هم صدا کن که خواب نمونه.
مریم و سعید از همون اول روی وجوهات شرعی و پرداخت خمس خیلی توجه داشتند البته اهتمام زیاد مریم و صبر و تلاشش کم کم باعث شد که سعید هم مثل خودش بشه. روز سر رسید سال خمسی شون، از قصد به صورت عیان و پیش روی بچه ها از داشتن سال خمسی و حساب کردن اون صحبت می کنند. برای اینکه بچه ها هم کاملاً در جریان این موضوع باشند و اهمیت پرداخت خمس براشون جا بیفته و نهادینه بشه. مریم عاشق حساب و کتاب سال خمسی شونه؛ اصلا با یک شور و اشتیاق خاصی میشینه و همه چیزهایی که تو خونه هست رو حساب میکنه. مریم میدونه که اگر سریعتر این کار رو انجام بده دغدغه سعید هم رفع میشه، بلند شد و یک کاغذ و قلم برداشت و دوباره نشست سر سجاده تا اون چیزهایی که در منزل هست رو یادداشت کنه. موعد شرایط ماهانه اوست و وظیفه ای برای نماز خواندن نداره ولی بخاطر اینکه برای بچه ها سوالی پیش نیاد که چرا مامان این روزها نماز نمیخونه، در این چند روز هنگام نماز سر سجاده میشینه و دعا و قرآن میخونه. اولین چیزی که به ذهنش اومد تا یادداشت کنه، برنج بود. از آخرین باری که سعید برای خونه برنج خریده بود فقط حدود ٣ کیلو مونده. سه تا شامپو کندش، چندتا مواد شوینده دیگه رو هم نوشت، گوشت و مرغ که نداشتند ولی ماست و کره و مقدار مربایی که تویخچال داشتند رو هم یادداشت کرد. ٢ تا کتاب هم خریده بود که فرصت نکرده بود مطالعه کنه و اون هم یادداشت کرد... حساب و کتاب چیزایی که توی خونه هست با مریمه و موارد دیگه مثل مقداری که تو حساب بانکی دارند و... با سعیده.
❤️ ادامه دارد...
نویسنده: محسن پوراحمد خمینی
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓 http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبه است و دلتنگی ....😢😢
روحشان شاد
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
💗زندگی بانوی بهشتی
پنجشنبه است و دلتنگی ....😢😢 روحشان شاد ┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
سلام
روز بخیر
دوستان امروز سالگرد فوت خاله بنده هست
بسیار خانوم مومنه و بزرگواری بودن
ممنون میشم یک فاتحه به نیت خاله بنده و اموات همه اعضامون قرائت کنید 🌺❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ خدا رحمت کنه آیت الله فاطمی نیا رو... ایشان می فرمودند این جنگ و دعواهای زوجین در زندگی مشترک، نور خانه را از بین میبرد😔
⭕️ قسمت چهل و هفتم
🔹 جلسه پرسش و پاسخ مهارت های ارتباطی زوجین (قم، مسجد و حسینیه بقیة الله عج)
🔺محسن پوراحمد خمینی، روانشناس
🌼 #ادامه_دارد...
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
#تجربه_من ۶۵۷
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#آسیبهای_تک_فرزندی
من متولد ۷۳ هستم وبنده فقط یه برادر دارم مادرم عقیده داشت دوتا بچه بسه، که سه نیم سال با من اختلاف سن دارن...
همیشه دوره مجردی خوشحال که تک دخترم هرچی بخوام واسم میخرن، اگه مادر و پدرم میخریدن، خالم اینا میخریدن، برای این خیلی لوس بزرگ شدم تا اینکه بعد تموم شدن دانشگاه و آمدن کلی خواستگار، شوهرمو قبول کردم.
عقد کردیم اون زمان من و شوهرم بیست دو سالمون بود، شوهرم تک فرزند بود، منم اوایل میگفتم بهتر که خواهر شوهر و برادرشوهر ندارم.
ولی وابستگی شوهرم به مادرش خیلی اذیتم کرد، طوری که مادرشوهرم نمیذاشت با شوهرم تنها باشم منو به چشم کسی میدید که بچشو دزدیم، بارها دعوا افتادیم، نمی ذاشت شوهرم سرکار بره بقول خودش یدونه است، نباید کار میکرد، تا اینکه کم کم خوب شد.
بعد از پنج ماه عروسی کردیم، رفتیم خونه مون، دوماه بعد عروسی باردار شدم، اونم بخاطر اینکه مادرشوهرم میگفت تا نمردم نوه مو ببینم.
تازه فهمیدم چقدر تنهام تو دوره بارداری کسی نبود آب دستم بده، آخه مامانم ازم دور بود، همیشه دلم میگرفت، تو خودم میریختم، کسی نبود یا خونه شون برم، حرفمو بهش بزنم.
تا اینکه پسرم بدنیا آمد، شوهرم زیاد سرکار نمیرفت، مادرشوهرم حامی ما بود، هرچی میخواستیم واسمون تهیه میکرد تا به برکت یکسالگی پسرم، مادرشوهرم ما رو صاحب خونه کرد و به مرور شوهرم یه خورده پخته تر شد.
برای شوهرم کار در شهر دیگه ردیف میشد ولی نمیتونستیم بریم، آخه مامانش و باباش تنها میشدن، دلمون نمیاد تنهاشون بذاریم، هرجا مهمونی بریم با ما هستن.
پسرم بزرگ تر شد، میرفتیم مهمونی همه عمه و عمو خاله داشتن، بچم فقط نگاهشون میکرد، نمیدونست معنی اینا چیه ؟ میگفت مامان من چرا عمه و خاله ندارم؟ ما تنهایم ؟نمیدونستم چی بگم؟ الکی بهش میگم فلانی خالته؟ ولی اونا با پسرم مثل خاله رفتار نمی کردن، بچم میفهمید ناراحت میشد؟
وقایهمیبینم دوتا خواهر با هم حرف میزنن من دلم میگیره؟ یا گاهی میریم دور بزنیم با ماشین شوهرم، میگه کجا بریم میگم ما جایی جز خونه مامانت نداریم، بریم اونجا کاش برادر وخواهر داشتی حدقل میرفتیم اونجا یه حرفی میزدیم یا یه خدایی نکرده دعوا بیفتم همون دعوا جاریا دلم میخواد😂 کاش انقدر تنها نبودیم؟😔
من الان خداروشکر همه چی دارم بیشتر سفرهای زیارتی رو رفتم ولی احساس تنهایی میکنم، افسردگی گرفتم. از تنهایی با دوستام درد دلم میکنم که باعث ضربه خوردنم میشه.
دلم میخواد دختر بیارم براش خواهری کنم، بجایی مادری حتی خیلی نذر کردم که خدا بهم بچه بده ولی الان شوهرم با اینکه پسرم چهار سالشه میگه زود برای بچه آوردن، دعا کنید راضی بشه بیاریم.
هرکی منو میبینه، میگه خوشبحالت که تنهایی ولی من دلم آتیشه برای خواهر داشتن، تک فرزند بودن، همش استرسه، استرس اینکه مامان بابا پیر بشن، تنهایی چه کنم. استرس اینکه مریض بشن، چطوری نگه شون دارم. استرس اینکه من بمیریم، بچم بعد من خونه کی دلش گرفت، بره. استرس اینکه داداشم طوریش خدایی نکرده بشه بعد من چه کنم تنهایی...
تورو خدا با بچه هاتون اینکار رو نکنید الان شاید خیلی متوجه نشین، فردا به سلامتی بزرگ بشن، خیلی تنهان اگه تک فرزندی، یک حسن داشته باشه، هزار تا ضرر داره، نکنید اینکار رو....
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آمد به دنیا، امید دلها
نور افشان شده، خورشید زهرا
آید ندا از عرش معلی
انّ الحسینَ مصباحُ الهُدی...😍❤️
.
کلیپ زیبای «ماه شبهای من» با مولودیخوانیِ #حاج_محمود_کریمی
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
☀️ آموزش 40 مهارت به سبک کوچینگ
🔹در کنارتان هستیم با جدیدترین متدهای مهارت آموزی کودکان 7 تا 12 سال
🔹والدین دغدغه مند همین حالا کلیک کنید :
https://eitaa.com/joinchat/3260219685C7a0a8f3daa
شهناز آرامی ،
مدرس دانشگاه 09151210178
#تجربه_من
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#قسمت_اول
اوایل سال تحصیلی ۸۸ بود و من دختری ۱۶ ساله، پر شور و شیطون بودم. یه روز پاییزی که از مدرسه برگشتم، دیدم مادرم تند تند داره ناهار آماده میکنه، منم شیطنتم گل کردو سر به سر مادرم گذاشتم😅 (وای مامان هنوز ناهار نذاشتی! حالا ما هیچی الان شوهرت میاد خونه میبینه هنوز ناهار نذاشتیا🤭ما بچتیم، شوهرت چی خسته و کوفته الان از مدرسه میاد ناهار نداری)
مادر منم از کوره در رفت که همش تقصیر توعه دیگه، منو میگی شدم این شکلی😯 گفتم والا من از صبح رفتم الان دارم میام، دیدم با قیافه زیرکانه (که آره حالا نوبت منه اذیتت کنم گفت) یه خانومه زنگ زد یه ساعت حرف زد ناهارم دیر شد، راستش تا اون موقع هیچ کس حق نداشت جلو من حرف از خواستگار بزنه، چون یکی یکدونه بودم با دو برادر که یکی بزرگتر بود و یکی کوچیکتر، هر وقت هم بین فامیل حرف ازدواج دختر پیش می اومد پدرم میگفت من دخترم رو تا ۲۵ سالگی شوهر نمیدم.
وقتی با دختر های فامیل جمع میشدیم بهم می گفتن بابات قراره ترشی بندازتت و شروع میکردند تعریف از خواستگارهای رنگ و وارنگ شون و من غصه میخوردم که حتی یه خواستگار هم ندارم. غافل از این که سرنوشت چیز دیگه ای بود و من از همشون زود تر رفتم خونه بخت😅
خلاصه از قصه دور نشیم، اون خانم چون از اقوام دور بودن هرچی مادرم گفته بود بابا این دختر داره درس می خونه، راه دور شوهرش نمیدیم، اون خانم قبول نکرده بود و بالاخره اومدن خواستگاری و من با شرط ادامه تحصیل در تیر ماه سال ۸۸ به خانه بخت، یعنی تهران اومدم، دوری از خانواده و حتی دوری از شهری که از بچگی توش بزرگ شده بودی واقعا سخت بود.
شغل همسرم مدیریت و برنامه ریزی پروژه های عسلویه بود و باید مدتی بعد از ازدواج بر می گشت عسلویه و این فراق برای منی که در شهر غربت بودم و هنوز با پدر و مادر و خانواده ایشون احساس نزدیکی نمی کردم خیلی سخت بود، اما خودم رو با درس مشغول کرده بودم، کنکور دادم و در رشته تربیت معلم قبول شدم اما دیگه نتونستم دوری همسر رو تحمل کنم و همسر هم همین طور، درس و دانشگاه رو بوسیدم و کنار گذاشتم، یه اتاق ۱۲ متری با لوازم و وسایل ضروری اجاره کردو ما اونجا ساکن شدیم.
زن صاحب خونه خیلی مهربون و با محبت بود. ان شاءالله خدا دامن اون رو هم سبز کنه، منو هر جا که میرفت میبرد دیگه با همه اقوامش آشنا بودم، بعد از یک سال یه خونه بزرگتر از طرف شرکت دادند و ما از اون اتاق ۱۲ متری به یه واحد تقریبا ۸۰ متری نقل مکان کردیم.
یک سال هم اونجا ساکن بودیم، تو این دو سال که عسلویه بودم خیلی انتظار بچه رو می کشیدیم اما خبری نبود تا این که در شب ولادت امام حسین علیه السلام فهمیدم که باردارم😍
البته خیلی دکتر میرفتم و امید های زیادی به من می دادند و حالا نتیجه صبر و بردباری که اونها می گفتند رو می دیدم.
خیلی خوشحال بودم، اما نگران هم بودم چون خیلی کار های خطر ناک که موقع بارداری نباید انجام داد از جمله بلند کردن اجسام سنگین، مصرف قرص، هایلایت کردن موها رو انجام داده بودم. اما به خدا توکل کردم.
بعد از یک ماه چون به دکتر های اون جا اطمینان نداشتم تو تهران به یک سونوگرافی مطمئن رفتم. وقتی خانم دکتر شروع به حرف زدن کرد واقعا شوکه شده بودم و نمیدونستم باید چه عکس العملی نشون بدم.
دکتر گفت: جنین ها سالم سلامت هستند و قل اول پسره😶
👈ادامه در پست بعدی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
💗زندگی بانوی بهشتی
#تجربه_من #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #دوتا_کافی_نیست #قسمت_اول اوایل سال تحصیلی ۸۸ بود و من
#تجربه_من
#برکات_فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_زندگی
#قسمت_دوم
از خود مطب دکتر تا خونه رو گریه کردم، که خدایا سالم باشند، طوری که وقتی رسیدم خونه همسرم از چهره ام وحشت کرده بود. وقتی دوقلو بودن بچه ها رو فهمید، خیییلی خوشحال شد.😁
هفته ۲۰ فهمیدم قل دوم دختره، خیلی خوشحال بودم که هم دختر دار شده بودم هم پسر، این هم بگم که بعد از اولین سونو و خطرناک بودن وضعیتم باید کنار مادرم می موندم و حتی رفتن به مطب دکتر هم برام ضرر داشت.
تا بلاخره غروب روزه ۲۸ دی ماه بچه ها دنیا اومدن. خدا رو شکر با این که زود دنیا اومده بودند به دستگاه احتیاج نداشتند.
هر دو زردی داشتند، یکی بیشتر و یکی کمتر و هر دو احتیاج به دستگاه مهتابی 😔 اما هیچ بیمارستانی جا نداشت، آخر دستگاه رو به خونه آوردیم، خیلی روز های سختی بود، هر وقت نگاه من به بچه ها میافتاد از غصه دلم میخواست دق کنم، یه مشکل دیگه این بود که دوست داشتم فقط شیر خودم رو بخورند، اما انگار سیر نمی شدند و به خاطر همین زردی شون روز به روز بیشتر میشد، آخر با اصراره مادرم شروع به دادن شیر خشک کردم، عذاب وجدان داشتم با غصه بهشون شیر خشک میدادم. تا بالاخره زردی خوب شد و دوماه خونه مادرم گذشت. حالا باید به خونه خودمون که طبقه همکف خانواده همسر بود، می رفتیم.
هم کار خونه، هم رسیدگی به بچه ها، بچه هایی که رفلکس داشتند و دارو و شربت دادن بهشون واقعا سخت بود، دلم نمی خواست کسی کمکم کنه، دوست داشتم فقط خودم باشم و دوتا بچه شیطون.
سال ۹۰ خونه ثبت نام کردیم و سال ۹۴ ساکن خونه خودمون شدیم. دیگه صاحب خونه شده بودیم.🤩
سال ۹۵ بود و دوقلو های ما ۴ ساله بودند که کم کم دلم بچه خواست، اصلا بارداری و لذت های بارداری و تکون های یه بچه رو احساس نکرده بودم، دلم میخواست اون ها رو هم تجربه کنم.
در آخرین روز های ماه مبارک فهمیدم باردارم، خیلی خوشحال شدم با این که اطرافیان خیلی خوشحال نشدند😆سختی های زیادی رو تحمل کردم از استرس برای چسبندگی رحم که اشتباه تشخیص داده بودند تا بعضی از تیکه ها و حرف ها که دل آدم رو بد میسوزند، حتی مادرم هم از این بارداری ناراحت بود اما مهم خودمون بودیم و بچه هامون.
برکاتی که این بچه با خودش آورد از قبل از دنیا اومدن شروع شد☺ همسرم در مسابقات حفظ کل قرآن سوم شد، خیلی وقت بود که تصمیم داشتیم ماشین رو عوض کنیم اما نمی شد تا با قدم این بچه ماشین هم عوض شد😉 تا قبل از این هر کی میگفت بیا روضه بیا مسجد و کلاس های مختلف، می گفتم دوتا بچه دارم وقت نمیکنم اما همون موقع که زینب خانم ما نوزاد بود همراه من و خواهر و برادرش به کلاس کامپیوتر، خیاطی میومد😅 و هر کس می شنید تعجب میکرد که چطور با ۳ تا بچه این کلاس ها رو شرکت میکنی.
منی که اصلا از خیاطی خوشم نمی اومد حالا پشیمونم که چرا وقتی عسلویه بودم و وقت باز تر بود این کار رو نکردم البته حتما از برکات وجود بچه هاست.
حالا بعد از گذشت ۴ سال مادری هستم ۲۹ ساله، دارای سه فرزندم و مشغول کلاس های کیک، نان و دسر آنلاین با دوقلو هایی که الان کلاس دوم هستند.
نه از ازدواج زود، نه از داشتن ۳ فرزند پشیمون نیستم، درسته که خیلی سخته اما خدا رو شاکر هستم که بچه هایی سالم و شاداب رو به من و همسرم عنایت کردند.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ اگه حال دل مادر خانه خوب باشه، این مادر میتونه بهترین سرباز امام زمان رو تربیت کنه...
⭕️ قسمت چهل و هشتم
🔹 جلسه پرسش و پاسخ مهارت های ارتباطی زوجین (قم، مسجد و حسینیه بقیة الله عج)
🔺محسن پوراحمد خمینی، روانشناس
🌼 #ادامه_دارد...
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6