10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخرین لحظات یک رزمنده فلسطینی که قبل از شهادت به سجده می رود
💐 احمد چلداوی | ۱۴۷
▪️روزگار خوب در ملحق
بعد از اینکه فرار شکست خورد، محاکمه شدیم با بازگشت به اردوگاه، دوران محکومیت خود را در اردوگاه قسمت ملحق میگذرانیدیم، البته فرقی با بقیه اسرا نداشت. روزگار خوبی را در ملحق میگذراندیم. به غیر از برخی شکنجهها معمول تقریباً خود عراقیها هم از کتک زدن ما خسته شده بودند و خیلی سربه سرمان نمیگذاشتند.
🔻از سرگیری کلاسهای آموزشی!
با فراغت نسبی که داشتیم مجدداً کلاسهای اموزشی مختلف را شروع کردیم. غذا را با هم در یک قصعه، اما این بار برخلاف اوایل اسارت در آرامش میخوردیم.
🔻 بخاطر نقاشی نکردن عکس صدام به انفرادی رفت
در ملحق با سربازی به نام «کامران فتاحی» آشنا شدم. او آنجا نقاشی میکرد و بخاطر تسلیم نشدن در برابر خواست عراقیها برای نقاشی عکس صدام، مدتها در یک زندان یک متر مکعبی که نه جای ایستادن داشت، نه جای خوابیدن زندانی شده بود. بچهها میگفتند: وقتی آزاد شده بود نمیتوانست راه برود و بعد از مدتها تمرین توانسته بود سرپا بایستد. کامران سرباز مؤمن و شجاعی بود. او سرباز ارتش میهن اسلامی بود که حماسه میآفرید.
🔻روی چهره صدام پا میگذاشتم
بهوهر ترتیبی بود او را مجبور کرده بودند تا بالاخره عکس صدام را نقاشی کند، او میگفت: بعثیها خواسته بودند که عکسی از صدام را در مقیاس بزرگ بکشد و او را مجبور به اینکار کرده بودند. میگفت: «برای نقاشی باید روی عکس راه میرفتم و نقاشی میکردم. بعثیها اعتراض کردند چرا پا روی عکس سیدالرئیس میذاری؟ گفتم: بابا عکس بزرگه چطور بدون پا گذاشتن همش رو بکشم؟» میگفت: یک بار هم یک افسر عراقی آمده بود نزدیک او در حالیکه روی عکس صدام ایستاده بود و مشغول کشیدن قیافه نحس صدام بود، از کامران میپرسد چکار میکنی؟» او جواب داده بود: «عکس صدام رو میکشم. آن افسر پرسیده بود این عکس کجاست؟» او جواب میدهد: «قربان همین الآن شما روی صورت صدام ایستادهاید. افسر با شنیدن این جمله درجا پرشی به عقب کرده و به عکس نیمه کشیده صدام احترام نظامی میگذارد و چند تا لیچار هم بار کامران میکند.
🔻 شوخ طبع تکلویی باعث روحیه ما می شد
با اسدالله تکلویی، بسیجی بچه تهران هم آشنا شدم. اسدالله خیلی شوخ بود و بچهها را با شوخیهایی که به کسی بر نمیخورد میخنداند. همیشه از صحبت کردن با او روحیه میگرفتیم البته هنوز هم همان طور است.
آزاده اردوگاه تکریت ۱۱
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#احمد_چلداوی
💐 محسن جامِ بزرگ | ۵۹
🔻قرآن آوردند
مدتی بعد از اینکه فرمانده سخت گیر اردوگاه جایش را به فرمانده دیگری داد قرآنی بدون ترجمه برای همه آسایشگاه ها آوردند. آن قدر ذوق زده بودیم که تا چند روز دور قرآن جمع می شدیم و با هم می خواندیم. واقعاً از اشتیاق، دور قرآن طواف معنوی می کردیم. نگهبان عراقی گفت: ها! چیه چه خبره قرآن ندیدید؟ قرآن خوردنی نیست که این جوری ریختید دورش!
🔻نوبت بندی برای قرآن خوانی
چون به هر آسایشگاه یک عدد قرآن بیشتر نداده بودند بناچار برای اینکه همه از قرآن بهره ببرند، زمان بندی کردیم و به هر نفر در طول شبانه حدود ده دقیقه تا یک ربع می رسید. در این برنامه طبیعی بود که نوبت بعضی به نیمه شب بیفتد. آنها بیدار می شدند و با عشق و ایمان قرآن می خواندند. برای اینکه نگهبان متوجه بیداری قاری قرآن نشود، هرکس که نوبتش می شد، پشت ستون قرار می گرفت و در زیر چراغ همیشه روشن آسایشگاه سهمیه اش را تلاوت می کرد. بعضی سهمیه دو روز را در یک روز می گرفتند و بیشتر می خواندند. واقعا اشتهای معنوی زیادی برای تلاوت قرآن در بچه ها وجود داشت.( این علاقه در بین سپاهی ها و بسیجی ها بیشتر بود.) در همین زمان بندی ها، البته بصورت پنهانی، آموزش و حفظ قرآن هم صورت می گرفت.
🔻سخت گیری برای قرآن خوانی
نگهبان ها برای خواندن قرآن سخت گیری می کردند، ولی برای نگاه کردن تلویزیون تشویق و برای نگاه نکردنش حتی اذیت می کردند. اگر کسی در آخر شب در زمان اجباری دیدن تلویزیون، خوابش می برد، نگهبان به مسئول آسایشگاه دستور می داد روی صورتش آب بپاشد.( کم نبودند بچه هایی که به خاطر نگاه نکردن و بی اهمیتی به تلویزیون کتک می خوردند و به آنها توهین می شد. شکر خدا من بعلت درازکش بودن از توفیق دیدار فیلم های چرند و گاه ضد اخلاقی آن معاف بودم.)
🔻برنامه های خبری تلویزیون
جدای از فیلم ها و سریال های عربی که اکثر بچه ها به دلایل شرعی مایل به تماشای آنها نبودند اما معمولاً بخش های خبری تلویزیون عراق و بخش برنامه اخبار فارسی تلویزیون را نگاه می کردیم. اخبار انگلیسی هم پخش می شد که بعضی می دیدند. سازمان منافقین هم یک بخش ویژه تلویزیونی داشت که اغلب به جمهوری اسلامی و مسئولین آن فحاشی می کردند و اخبار تحریف شده از ایران پخش می کردند و با این برنامه ها و تبلیغات دروغین می خواستند افراد ناآگاه را شست و شوی مغزی بدهند و آنها را جذب سازمان کنند. بخش فارسی تلویزیون عراق هم بیشتر به پخش دروغ های گنده و بی سر و ته بر علیه ایران و پخش ترانه های دوران طاغوت اختصاص داشت.
آزاده اردوگاه تکریت ۱۱
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#محسن_جام_بزرگ
مرتضی رستی | ۲۹
▪️عکس العمل جالب جوان سنی
در بیمارستان الرشید بغداد، یک پرستار روزهای اول می پرسید: که شیعه هستی یا سنی؟ یکی از دوستان اهل تسنن بود گفت: سنی هستم .پرستار عراقی گفت: چی لازم داری برایت بیاورم! البته برای ما مهم نبود چون او هم اسیری مثل ما بود ولی اون آقا مثلاً میخواست بفهماند که نسبت به شماها بی تفاوتم، اتفاقا آن دوست اهل تسنن ما هم خودش متوجه این جریان بود و جوری وانمود میکرد که من هم یک ایرانیم و فرقی بین ما نیست و در ایران همه ما مثل هم هستیم.
از آن طرف در بین ما یک خلبان هلیکوپتری هم بود که چند تیر خورده بود و با ما بسیجیها روی خوشی نداشت و گاه متلکی میگفت. من با بی تفاوتی به افکار و عقایدش کمکش میکردم حتی یکبار از من پرسید تو بسیجی هستی؟ جواب دادم بله! با همین حال باز هم گاه و بیگاه با زبان سردش کلمهای بیرون میپراند که در خور شأن یک هم وطن یا یک خلبان نبود. گاهی آن پرستار عراقی به ایران توهینی میکرد او هم نصف و نیمه تائید میکرد.
🔻چرا انگلیسی بلد نیستید!؟
یک روز پرستار آمد و مثل همیشه مستقیم سراغ آن دوست اهل تسنن زاهدانی رفت و موقع بیرون رفتن از آسایشگاه آن دوست گفت: پنکه سقفی خراب است یا اینکه لامپ روشن نمیشود یکی از این ۲ که یادم نیست. پرستار چهارپایهای آورد، بالا رفت که درست کند به انگلیسی کلمهای گفت و پرسید: کی انگلیسی بلده، چند نفرتون انگلیسی صحبت می کنید؟ کسی چیزی نگفت حالا شاید نمیخواستند با این آدم هم کلام شوند این پرستار هم کلی ماها را سرزنش کرد البته این آقای خلبان بزحمت چند کلمهای صحبت کرد. بعد آن پرستار عراقی گفت: در کشور ما بچهها همه از کودکی انگلیسی یاد میگیرند حتی برنامه کودک مثل کارتونها با زبان انگلیسی پخش میشود که بچهها انگلیسی بفهمند.
🔻خمینی نگذاشته انگلیسی یاد بگیرید!
بعد ادامه داد که بله خمینی در کشور شما فوتبال و یادگیری زبان انگلیسی را حرام کرده و ... در همان لحظه صدایی امد! نگو که برق گرفتش، خیلی وحشت کرد! این آقای خلبان گفت: دیدی اسم خمینی را آوردی برق گرفتت! بعد که رفت بچهها گفتند: اتفاقاً خیلی خوب شد چون دفعه بعد یا اسم امام رو نمیاره یا هرکاری رو به امام منسوب نمیکنه. با این حرف، جناب خلبان تو لاک خودش فرو رفت، فهمید که مجروحین همه برای امام احترام خاصی قائل هستن.
🔻درس عبرت برای پرستار
رو راست بگم علیرغم اینکه معمولا ما بد کسی رو نمیخوایم از اینکه این پرستار در حین بد و بیراه گفتن به رهبرمان برق گرفتش تو دلمان خوشحال شدیم. بعد یکی از بچهها گفت: همچی ته دلم یخ کرد، با خودم گفتم ایکاش با سر میآمد پایین. خلاصه یکی دو بار دیگه هم آمد گفت: دیگه از خمینی بد نمیگم چون ممکنه برق بگیرتم یا بلایی به سرم بیاد.
آزاده اردوگاه تکریت ۱۱
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#مرتضی_رستی
30.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 دیدار با کربلای ۴
🔺گردهمایی حماسهسازان کربلای ۴ در خیمه گلستان شهدای اصفهان با حضور خانواده معزز شهدا و رزمندگان این عملیات برگزار شد.
با تلاش آزادگان اردوگاه تکریت ۱۱ و سایر اردوگاهها و به برکت شهدا بیش از ۱۵۰۰ نفر از خانواده شهداء کربلای ۴ اصفهان و رزمندگان ۶ گردان حاضر در عملیات کربلای ۴ با خانواده در مراسمی که آزادگان اصفهانی این عملیات برگزار کردند شرکت کردند.
https://eitaa.com/taakrit11pw65
♦️بزرگداشت کربلای ۴ توسط آزادگان
چندین تن از آزادگان خوزستانی عملیات کربلای ۴ و اردوگاه تکریت ۱۱ و تعدادی از ازادگان مشهد مقدس، برازجان و همدان در تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۰۸ در آبادان «یادمان شهدای علقمه» یاد و خاطره ی شهدای عملیات کربلای ۴ را گرامی داشتند جای همه سبز بود .
https://eitaa.com/taakrit11pw65
احمد چلداوی | ۱۴۸
▪️اشغال کویت، فصل آخر صدام
از پذیرش قطعنامه توسط ایران بیش از دو سال میگذشت و از آمدن صلیب سرخ و آزادی هیچ خبری نبود. یک روز صبح تلویزیون عراق آواز معروفی که در زمان جنگ با ایران مواقع حمله میخواندند را پخش کرد. تعجب کردیم، جنگ که تمام شده، این بار صدام هوس کرده کدام کشور را سه روزه تصرف کند؟! آواز که تمام شد، گوینده اعلام کرد در کویت کودتا شده و یک افسر نظامی به نام «سرهنگ علاء» قدرت را به دست گرفته است. با خودم گفتم عراق چه ربطی به کویت داره؟». رو کردم به بچه ها و گفتم باور کنید عراق کویت رو اشغال کرده و اسمش رو گذاشته کودتا. البته کویت در دوران جنگ هشت ساله پشت صدام بود و بیشترین کمک ها را به صدام کرده بود ولی این اواخر در اخبار، درگیری رسانهای عراق با مصر و کویت را در مورد بدهی های عراق در دوران جنگ میشنیدیم.
🔻صدام اجرت نگهبانی می خواست!
عراق مدعی بود که بوابه (دروازه) شرقی امت عربی را به تعبیر خودش از دسترس فرس مجوس در امان نگه داشته است. بنابراین کشورهای عربی هر کمکی در طول جنگ به عراق کرده اند، در حقیقت برای امنیت خودشان بوده است و حق ادعای مطالبات خود را ندارند اما مصر و کویت وام هایی را که در طول جنگ به عراق داده بودند مطالبه می کردند.
🔻زندانی شدن پسر صدام بخاطر ...!
در همین ایام زن حسنی مبارک رئیس جمهور مصر، برای آشتی کنان به عراق سفر کرد که در جریان آن یکی از محافظ هایش توسط عدی پسر صدام کشته شد. صدام هم برای جلوگیری از تنش بین عراق و مصر دستور داد فرزندش را زندانی کردند. چیزی نگذشت که خانواده مقتول دست به دامن صدام شدند که ای سید الرئیس! حالا فرزند شما یک کاری کرد و فرزند ما را کشت، جان فرزند ما که قابل این حرفها نیست. یک فرزند صدامی گفتن یک فرزندِ مایی گفتن!!! خلاصه با اعلام رضایت خانواده مقتول، فرزند صدام آزاد شد. ما هم آخرش درست حسابی نفهمیدیم که قضیه زن حسنی مبارک و این محافظ کشته شده و پسر صدام چه بود!
🔻کویت خیلی داشت هارت و پورت می کرد!
مدتی گذشت و فشارهای این دو کشور برای بازپس گیری وام هایشان به صدام ادامه داشت تا این که گویا صدام با خودش گفت حالا مصر یک چیزی اما این کشور زپرتی کوچولو یعنی کویت خیلی داره هارت و پورت میکنه و اصلاً از ابهت ما نمیترسه و باید کاری کنیم که تا آخر عمر فراموشش نشه. از طرفی چشمش به چاه های نفت کویت بود تا هم از بدهی سنگین پس از جنگ بر بیاد و هم اقتصاد ورشکسته عراق را سر و سامانی بده لذا تصمیم گرفت به کویت حمله کند و این کشور را در کمتر از سه روز اشغال کامل کرد و سربازان کویتی حتی چند ساعت هم نتوانستند مقاومت کنند و اکثراً اسیر شدند و کویت شد استان نوزدهم عراق!
🔻نصرت الهی
پیش خودم گفتم اینم شد قوز بالا قوز. جا برای خودمون کم بود، حالا باید واسه چند هزار تا اسیر کویتی هم جا باز کنیم. ولی انگار قصه جور دیگری داشت رقم می خورد. به زودی دریافتیم این همان وعده الهی است که به صابران وعده داده که خداوند صابرین را دوست دارد چرا که بطرز معجزه واری حمله صدام به کویت مقدمه آزادی ما شد.
🔻محاسبات صدام غلط از کار در آمد
صدام هیچگاه فکر نمی کرد واقعا غرب بخواهد او را که با جنگ هشت ساله و صدها هزار قربانی بخیال خودش و با خوش خدمتی به غرب و ارتجاع منطقه جلوی گسترش انقلاب اسلامی ایران را سد کرده بود سرنگون کند ولی بوش پدر که حس می کرد دیگر به صدام احتیاج ندارد و مدعی بود کشور آمریکا نقش اربابی بر این کره کوچک خاکی دارد با حمله عراق به کویت به رگ غیرتش برخورد که ای بابا پس ما این ور دنیا برگ چغندریم که هر کس هر موقع هوس کرد به نوکر ما حمله کنه و ما بی خیال باشیم؟! لذا ناوگانهای جنگی اش را برای یک تهاجم جدید راهی خلیج فارس کرد. همه این اتفاقات ظرف چند ماه افتاد و صدام که داشت درگیر یک جنگ خونین با آمریکا میشد میخواست که حمایت ایرانیان را برای مبارزه با دشمن دیرینه شان آمریکا همراه خود کند.
آزاده اردوگاه تکریت ۱۱ و ۱۸
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#احمد_چلداوی
🔻تازه ترین کارهای هنری آزاده سرافراز، عباسعلی مومن معروف به عباس نجار از آزادگان مشهدی اردوگاه تکریت ۱۱
توضیح: این ستارهها همون گره چینی است که برجسته روی دربهای چوبی کنار هم چیده میشود با چند رنگ طبیعی خود چوب و بدون رنگ شیمیایی
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#عباسعلی_مومن #تصویر