eitaa logo
کانال خاطرات آزادگان
1.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
222 ویدیو
9 فایل
کانال خاطرات آزادگان روایتگر مقاومت، ایثارگری, از خودگذشتگی و خاطرات اسرای ایرانی در اردوگاه‌‌ها (سیاهچال‌های) حزب بعث عراق در سال‌های دفاع مقدس است. از پذیرش تبلیغات معذوریم. دریافت نظرات، پیشنهادات‌ و انتقادات: @takrit11pw90 @Susaraeiali1348
مشاهده در ایتا
دانلود
عباسعلی مومن| ۷۷ درد و دل نظامیان عراقی پیش اسرای ایرانی بچه‌های تکریت ۱۱ یادشون هست که اوایل اسارت، مُهر گذاشتن برای نماز ممنوع بود. در همین اوضاع و احوال، گاهی وقت‌ها گروهبان امجد می‌آمد نجاری، پیش بچه‌ها درد و دل می‌کرد و از گذشته‌ها بخصوص از دوران پدران و مادران نسل خودش می‌گفت. گروهبان امجد‌ مرد روستایی بود و خیلی دوست داشت از کشاورزی و دامداری و فرهنگ مردم خودش صحبت کند و من پرسیدم: سید امجد! شما مسلمون هستید ما هم مسلمون هستیم ما شیعه شما سنی شما بدون مهر نماز می‌خوانید و شیعه با مهر حالا این‌که سیاسی نیست که بخوان ممنوع کنند!!! امجد لبخندی زد گفت؛ تو این زمانه قدرت‌ها ممنوع کردند و بخصوص برای شما که اسیر عراق هستید و ما مجبوریم به خواسته بالادستا احترام بزاریم و اجازه مُهر در اردوگاه را ندهیم. آزاده تکریت ۱۱ https://eitaa.com/taakrit11pw65
سفر عشق عباسعلی مومن ( نجار) و همسر گرامی ایشان در سفر پیاده روی و زیارت اربعین حسینی - شهریور ۱۴۰۲
عباسعلی مومن(نجار)| ۷۸ ▪️ حسینی خودش را بخاطر ما گرفتار می‌کرد! خدا رحمت کند سید علی ابوالحسن حسینی، را در اوایل اسارت مترجم بود و کمی عربی هم بلد بود. می‌گفت: می‌تونم مترجم بشم. این‌کار را برای اینکه به بچه‌ها کمک کنه انجام داده بود وگرنه می‌دانست مترجمی در اردوگاه چقدر کار سختی است و همیشه باید از طرف عراقی‌ها فحش و کتک بخوری و همین کار باعث شد اذیت شود. 🔻کتک خوردن بخاطر اشتباه یک روز سرباز عراقی بهش گفته بود، قبل از این‌که من بیام مسئولین غذا آماده شوند تا من معطل نشوم و سریع بیان بیرون‌. این خدابیامرز هم گفته بود باشه ولی متوجه حرف اون خبیث نشده بود، همان روز کتک خورد. 🔻می‌گه گناه داره! نزنید! یه دوست دیگه داشتیم تو آسایشگاه اگر اشتباه نکنم فامیلیش رحیمی بود. ایشان به جرم این‌که با بند بعدی صحبت کرده بود خیلی کتک می‌خورد. نامردا همش کابل را به سر و صورتش می‌زدند. چند سرباز با هم می‌آمدند، چون جاش هم تو یه زاویه و کنج آسایشگاه بود‌ کابل‌هایی که زده بودند سر بعضی از کابل‌ها به دیوار گرفته بود و دیوارها را سوراخ کرده بود. یک روز همین دوستمان خدابیامرز «سید علی» بهشان گفت: گناه داره نزنید! که اون لعنتی‌ها برگشتند مسخره‌اش کردند، خندیدند سید را کتک می‌زدند و می‌گفتند «ایگول خطیه» می‌گه گناه داره نزنید! آزاده اردوگاه تکریت ۱۱ https://eitaa.com/taakrit11pw65
دسترسی به قسمت های دیگر خاطرات به لطف خدا و تلاش دوستان، دسترسی به کلیه خاطرات آزادگانی که در زیر مکتوب شده محقق شده است. با کلیک بر قسمت آبی رنگ، آنها را مشاهده بفرمایید: نگهبانان عراقی 🔻موضوعات کتاب نحوه استفاده: 🔻 روی این اسامی که لینک شده و به رنگ آبی است کلیک کنید. 🔻 پایین آن را ببنید. سمت چپ نوشته مثلا « ۱ از ۳۰ » 🔻سمت راست آن فلاش بالا و پایین برای اسکرول کردن کنارش هست که می توانید با آنها، تمام خاطرات فرد مورد نظر را ببنید. 🔻 ان شاءالله این اسامی کم کم و با زحمات مدیر محترم که بصورت خاموش در حال تلاش هستند، بیشتر خواهد شد.
عباسعلی مومن (نجار) | ۷۹ ▪️ساخت تسبیح در نجاری اردوگاه تکریت گاهی باتوم نگهبان ها می شکست و جای خورده های چوب باتوم، داخل نجاری بود و من بخاطر محکمی چوب، انها را به قطر - نیم سانت در نیم سانت - برش زده و بهترین ابزار برای گرد کردن که در اختیار داشتم همین مهره پیچ بود که داخلش رزوه تیز داشت استفاده می کردم و مهره را لای گیره می بستم و یک سرچوب را داخل مهره کرده و با ضربه به یک سر چوب از آن طرف گرد و صاف می آمد بیرون و به اندازه دانه های مهره تسبیح برش می زدم و بعد تک تک مهره ها را با درفش سوراخ و رنگ جلا براق می کردیم و اینطوری یک تسبیح چوبی خیلی زیبا برای ذکر گفتن دوستان درست می شد. آزاده اردوگاه تکریت ۱۱ https://eitaa.com/taakrit11pw65
🔻تازه ترین کارهای هنری آزاده سرافراز، عباسعلی مومن معروف به عباس نجار از آزادگان مشهدی اردوگاه تکریت ۱۱ توضیح: این ستاره‌ها همون گره چینی است که برجسته روی درب‌های چوبی کنار هم چیده می‌شود با چند رنگ طبیعی خود چوب و بدون رنگ شیمیایی https://eitaa.com/taakrit11pw65
عباسعلی مومن- نجار | ۸۱ سالگرد اسارت من امروز بیست و سوم دی ماه، سالگرد اسارت من در کربلای ۶ است. عملیات کربلای ۶ اندکی بعد از کربلای ۵ و برای کاستن فشار به منطقه عملیاتی کربلای ۵ در منطقه سومار و نفت شهر انجام شد تا ارتش عراق مجبور شود بخشی از لشگرهای خود را از منطقه کربلای ۵ به این منطقه بیاورد و کار برای کربلای ۵ راحتتر شود. عملیات نیمه موفق بود، بعضی اهداف ناموفق بود، از جمله این‌که ما شکست خوردیم. بعد از این که محاصره و اسیر شدیم عراقی‌ها دست‌های ما را از‌‌ پشت بستند و سوار کامیون کردند به سمت خطوط پشتی حرکت کردند. 🔻ما را در شهر گرداندند چند ساعتی گذشت بچه‌ها را در یک مکان نظامی پیاده کردن و همه به صورت ردیف و پشت سرهم نشستیم تا این‌که چند کامیون ایفا وارد شد و تعدادی از بچه‌های اسیر که بدون لباس بودند پیاده کردند. من با خودم گفتم شاید اسیر قدیمی است و هر روز برای بیگاری بیرون می‌برند! نگو بچه‌های ارتشی نفت شهر بودند و بعد از فیلمبرداری چادرهای کامیون‌ها را باز کردند و دوباره هر کامیون ۲۰ نفر سالم و مجروح روی هم سوار شدیم و دو نگهبان همراه شدن و شهر به شهر، دیار به دیار در هوای سرد چرخاندند، مردم با سنگ و آب دهان از ما استقبال و پذیرایی کردند. در همین ساعتی که خاطره می‌نویسم وارد مکان نظامی شدیم و از کامیون پیاده و همه را داخل سالن توالت کردند 🔻گرسنگی و تشنگی علیرضا متاسفانه برخی از مجروحین به خاطر سرمای شدید و گرسنگی و تشنگی به شهادت رسیدند و شهید «علیرضا کلاه‌ دراز» از‌ ناحیه چشم تیرخورده بود، هر دو چشمانش نابینا شده بود و همش داد می‌زد عباس کی منو می‌بری بیمارستان! گفت: عباس! گرسنه هستم، گفتم: الان شام می‌ارند کمی صبر کن! ناخودآگاه چشمم افتاد روی سرم که یک جالباسی طبقه‌ای بود و یک سمون (نان عراقی) خشک مثل سنگ روی جالباسی گذاشته بودند برداشتم رفتم کمی خیس کردم و کم کم به علیرضا دادم چون جراحت شدید بود فکش به خوبی باز نمی‌شد و به سختی چند تیکه خورد تا این‌که نزدیک صبح اتوبوس‌ها آمد و سوار بر اتوبوس بعد از چند ساعت به زندان الرشید بغداد رسیدیم. آزاده اردوگاه تکریت ۱۱ https://eitaa.com/taakrit11pw65
🔻آزاده سرافراز، عباسعلی مومن معروف به عباس نجار که در اردوگاه اسارت با ابتکارات خود خدمات زیادی به اسرا کرد اکنون در وطن نیز منشأ هنرهای خوبی است ایشان در توضیح عکس ها نوشته است: این باکس را امروز ساختم فردا باید رنگ جلا بزنم. از چند قطعه چوب که بدون استفاده کنار میوه فروشی افتاده بود این باکس ساختم حالا جوان ها میگن کار نیست. باور کنید چند بار این تکه چوبها را با کمی خلاقیت کنار هم چیدمان می کنم تا چنین باکسی خلق بشه البته بدون کپی برداری، اگر جوانهای خوب و روشن فکر ما برای شغل دوم بخواهند انجام بدن با کمترین ابزار نجاری میشه بهترین صنایع دستی ساخت و به فروش گذاشت. https://eitaa.com/taakrit11pw65
عباسعلی مومن -نجار ▪️اینگونه می خوابیدم عباسعلی مومن معروف به عباس نجار در توصیف حالت خود در هنگام خوابیدن در اردوگاه اسارت چنین نوشته است: شبهایی که ما اسرا سر بر بالین می گذاشتیم و در آن برزخ و حصارهای پولادی و سیم های خاردار از فردای خودمون وحشت داشتیم که فردا چه بلایی بر سر همه و یا یک عزیزی که که توسط کدام خود فروخته لو رفته خواهد آمد و باید صبح می کردیم در حالی که امیدی نداشتیم که فردا زنده باشیم یا نه ولی شب هایی که خواب نداشتیم و من گاهی با خودم موقع خواب چنین دعایی زمزمه می کردم و تا یک خواب بدون استرس داشته باشم: خدایا دنیای بیرون، از تسلط من خارج است پس توفیقم بده تا بر دنیای درونم تسلط یابم و یواش یواش با ذکر صلوات می خوابیدم. آزاده تکریت ۱۱ https://eitaa.com/taakrit11pw65
7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نان پختن آزاده سرافراز عباس نجار - ۱ عباس آقا ساکن مشهد هستند ولی اهل فریمان است و همشهری استاد شهید مرتضی مطهری هستند که مرتبا به زادگاه خود سر می زند و گاهی هنرنمایی می کند ☺️
10.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نان پختن آزاده سرافراز عباس نجار - ۲ عباس آقا ساکن مشهد هستند ولی اهل فریمان است و همشهری استاد شهید مرتضی مطهری هستند که مرتبا به زادگاه خود سر می زند و گاهی هنرنمایی می کند ☺️
نان پختن آزاده سرافراز عباس نجار - ۳ عباس آقا ساکن مشهد هستند ولی اهل فریمان است و همشهری استاد شهید مرتضی مطهری هستند که مرتبا به زادگاه خود سر می زند و گاهی هنرنمایی می کند ☺️