#احمد_خنجری
احمد خنجری | ۱
یه روز بنده به اتفاق ۹ نفر از بچه های آسایشگاه برای گرفتن شام راهی آشپزخانه شدیم.
نگهبان همراه ما «عدنان» بود همانگونه که سرمان پایین بود و به ستون یک حرکت می کردیم نفر جلوی من شروع به دویدن کرد، بنابر این من دیگر نمی توانستم ببینم که او به کدام سو رفته است. لذا قدری سرم را آوردم بالا که ببینم نفر جلویی به کدام سمت رفته که پشت سرش بروم در این هنگام «عدنان» متوجه من شد و مرا صدا زد و گفت :
چرا سرت را بالا آوردی؟
من نیز به او گفتم که بین من و نفر جلویی فاصله افتاد خواستم ببینم که به کدام سمت رفته تا به دنبالش بروم.
عدنان باور نکرد. در همان حیاط آشپزخانه ۴۸ ضربه مشت و لگد و سیلی به ناحیه سر و صورتم زد. آخرین لگد را که بالا آورد که بزند یکی از بچه ها همینطور که نشسته بود و سرش پایین بود آهسته گفت: خودت رو بنداز زمین، من نیز چنین کردم تا اینکه «عدنان» دست از سرم برداشت و به زدن من پایان داد و گفت: این بار تو را نزدم دفعه بعد اگر سرت را بالا بیاوری اینقدر تو را میزنم که جنازه بشی بری اون دنیا. مسئول آسایشگاه «امیر» بود وقتی این جریان را از همراهان شنید آن شب شام نخورد من نیز تا یک شبانه روز اشتها نداشتم و شبها به گفته بغل دستی هام تا چند شب در خواب ناله می کردم.
آزاده تکریت ۱۱
@taakrit11pw65
#احمد_خنجری
احمد خنجری|۲
فردای روزی که امام خمینی (ره)به رحمت خدا رفت یکی از بچه ها که برای گرفتن صبحانه آسایشگاه به آشپزخانه رفته بود وقتی که از آشپزخانه برگشت گفت:
بچه های بند ۳ و ۴ میخوان به مدت سه روز لباس زمستانی رو که تیره است بپوشند.
ما هم بعد از شنیدن این خبر، به مدت سه روز به نیت عزاداری برای امام خمینی(ره) لباس زمستانی پوشیدیم. در طول این سه روز عراقیها به ما اعتراض نکردند لکن روز چهارم به مدت ده روز بشدت ما را کتک زدند برای هر آسایشگاهی ۱۵ دقیقه وقت گذاشته بودند که به دستشویی برویم به طوری که به عدهای که انتهای صف بودند نوبت توالت رفتن نمی رسید به هر آسایشگاه یک عدد سطل آب میدادند. هواکشها را قطع می کردند و اجازه رفتن به حیاط را نمی دادند و به مدت ده روز موقع آمار گرفتن و موقع بردن به دستشویی ما را بشدت کتک می زدند.
آزاده تکریت ۱۱
@taakrit11pw65
#احمد_خنجری
احمد خنجری| ۳
▪️خدایی صدام خیلی ضایع شد!
حدود ۱۰ روزی بود که برای هر آسایشگاه یک قالب یخ میآوردند.بعد از گذشت حدود ۱۰ روز فرمانده اردوگاه آمد داخل و گفت:بند یک و دو بیایند داخل حیاط جمع شوند.
ما نیز وسط حیاط جمع شدیم شروع کرد به سخنرانی و تعریف کردن از صدام؛؛گفت:پرزیدنت صدام حسین گفته:اسیران ایرانی مهمانان ما هستند و از آنها پذیرایی کنید.همچنین گفت:همین یخهایی که برای شما میآوریم سفارش پرزیدنت صدام حسین است.هر بار که در صحبتهایش به اسم صدام میرسید مکث میکرد.ولی علیرغم تعریفهایی که از او کرده بود عکسالعملی از ما نمیدید،لذا اعتراض کرد و گفت:چرا وقتی اسم پرزیدنت صدام حسین را میبرم شما کف و سوت نمیزنید و هورا نمیکشید!؟
مترجم گفت:سیدی!
اینها کف زدن و سوت زدن و هورا کشیدن را حرام می دانند.
فرمانده اردوگاه گفت:پس در ایران وقتی در سخنرانی اسم فرد بزرگی یاد میشود چکار میکنند؟
مترجم گفت:سیدی صلوات میفرستند.
سرهنگ گفت:اینجا پادگان است و در مکان نظامی جای صلوات نیست.لیکن من اطلاع دارم شما در ایران شعار زیاد میدهید.من از رادیوی شما شعار زیاد شنيدهام.بنابر این من سرود میخوانم هر جا به اسم"سیدالرئیس"رسیدم شما بگویید«یعیش صدام حسین یعیش»(زنده باد)
شروع کرد به خواندن سرود، وقتی رسید به اسم«صدام»سکوت کرد تا ما شعار بدهیم نشان به آن نشان که حتی یک نفر هم شعار مدنظر او را نداد،بلکه هر کسی یک عکسالعمل خاصی از خود نشان داد،بعضی میخندیدند و به پشت سرشان نگاه میکردند یا با بغل دستی خودشان صحبت میکردند و عکسالعملهایی از این دست از خود نشان دادند.خدایی صدام خیلی ضایع شد.
فرمانده اردوگاه وقتی این عکسالعمل را دید، برآشفته شد و با عصبانیت شدید گفت:شما لیاقت ندارید که برایتان صحبت کنم و اردوگاه را ترک کرد.ما ماندیم و نگهبانها به مدت ۱۰ روز بشدت ما را تنبیه میکردند.هر آسایشگاه ۱۵ دقیقه فرصت برای رفتن به مرافق (دستشویی)داشت.هواکش آسایشگاهها را خاموش و آب لولهکشی را قطع میکردند.به هر آسایشگاه از عصر تا صبح روز بعد،یک سطل آب خوردن میدادند.بچهها را دور محوطه میدواندند و با کابل میزدند.بعد از گذشت ۱۰ روز شرایط به حال قبل برگشت و قدری راحتتر بودیم.
🔹آزاده تکریت ۱۱
@taakrit11pw65
#احمد_خنجری
احمد خنجری| ۴
▪️ این چرا سکسکه می کند؟
شبی که خبر ارتحال امام از طریق تلویزیون به ما رسید تا ساعت ۱۲ شب همه گریه می کردند و از حضور نگهبان نیز در آن چند ساعت خبری نبود. بعد از ساعت ۱۲ شب « عماد » آمد پشت پنجره آسایشگاه ۲ و دید یکی از بچهها دارد سکسکه می کند! مسئول آسایشگاه را خواست و پرسید که این فرد چرا سِکسِکه می کند!؟
مسئول آسایشگاه گفت: از وقتی که تلویزیون خبر ارتحال امام خمینی را پخش کرده همه بچه ها تا کنون گریه می کردند و ایشان نیز سِکسِکه اش بخاطر گریه ای است که کرده «عماد» چیزی نگفت و رفت.
فردا صبح، بچه هایی که برای گرفتن صبحانه به آشپزخانه رفته بودند وقتی که بر گشتند گفتند بچه های بند ۳ و ۴ قرار است به مدت سه روز لباس زمستانی که رنگش یشمی تیره است را بپوشند گویا همه تصمیم مشابهی داشتند بنا بر این ما نیز با لباس یشمی تیره برای آمار صبح وارد حیاط شدیم و به مدت ۳ روز با لباس تیره بودیم.
آزاده تکریت ۱۱
@taakrit11pw65
#احمد_خنجری
دسترسی به قسمت های دیگر خاطرات
به لطف خدا و تلاش دوستان، دسترسی به کلیه خاطرات آزادگانی که در زیر مکتوب شده محقق شده است. با کلیک بر قسمت آبی رنگ، آنها را مشاهده بفرمایید:
#حسین_پیراینده
#علیرضا_باطنی
#احمد_فراهانی
#محمد_خطیبی
#صادق_گلستانی
#علی_علیدوست_قزوینی
#حسن_اسلامپور_کریمی
#علی_اصغر_صالح_آبادی
#اسدالله_خالدی
#نادر_دشتی_پور
#احمد_چلداوی
#محمد_سلطانی
#محسن_جام_بزرگ
#حمید_رضا_رضایی
#خسرو_میرزائی
#فرهاد_سعیدی
#علی_خواجه_علی
#باقر_تقدس_نژاد
#علی_سوسرایی
#بهمن_دبیریان
#عباسعلی_مومن
#علیرضا_دودانگه
#حسینعلی_قادری
#محمد_سلیمانی
#محمدرضا_کریم_زاده
#هادی_غنی
#محسن_نقیبی
#صادق_جهانمیر
#هادی_حاجی_زمان
#سلام_الله_کاظم_خانی
#اسفندیار_ریزوندی
#احمد_دهباشی
#اسماعیل_یکتایی
#مهدی_وطنخواهان_اصفهانی
#ایوب_علی_نژاد
#محمد_عبدلی_نژاد
#محسن_مصلحی
#علیرضا_صادق_زاده
#مرتضی_شهبازی
#محسن_میرزایی
#محمد_مجیدی
#سروش_جعفر_بیگی
#کرامت_امیدوار
#ابراهیم_فخاری
#مرتضی_رستی
#علی_یوسفی
#ابراهیم_تولایی
#عزت_الله_محمدزاده
#رضا_رفیعی
#پرویز_سلطانی
#احمد_خنجری
#مصطفی_جوکار
#میرزا_صالحی
#رضا_آقاخانی
#مصطفی_شاهزیدی
#حبیب_الله_احمد_پور
#محسن_اشرفی
#محمدعلی_نوریان
#علی_دهقان
نگهبانان عراقی
#شجاع
🔻موضوعات
#رحلت_امام
#فعالیت_تبلیغی
#زندانی_سیاسی
#نظرات_شما
#شهید
#بنر_غزه
#کلیپ
#تصویر
#صوت
#کتاب
کتاب
#مردی_که_خواب_نمیدید
نحوه استفاده:
🔻 روی این اسامی که لینک شده و به رنگ آبی است کلیک کنید.
🔻 پایین آن را ببنید. سمت چپ نوشته مثلا « ۱ از ۳۰ »
🔻سمت راست آن فلاش بالا و پایین برای اسکرول کردن کنارش هست که می توانید با آنها، تمام خاطرات فرد مورد نظر را ببنید.
🔻 ان شاءالله این اسامی کم کم و با زحمات مدیر محترم که بصورت خاموش در حال تلاش هستند، بیشتر خواهد شد.