💐 علی علیدوست قزوینی
▪️آخرین پیام | ۲۹
دوستان عزیز این متن پیامی است که سید آزدگان مرحوم حجت الاسلام والمسلمین ابوترابی مدت کمی قبل از آزادی از طریق صلیب سرخ برای اردوگاه های دیگر فرستاده است. روحش شاد یادش گرامی باد.
🔻مردم از ما انتظار صبر دارند
برادران عزيز! ما اساس كار را با دفاع از حقوق مردم و رسيدن به يك صلح نهايي شروع كرديم و امروز در جهت ادامة اين عقيده، شما بايد صبر را پيشه خود كنيد همان طور كه در گذشته بوده است و اگر ما صبر و اميد را از دست بدهيم تمام زحماتي كه در گذشته كشيدهايم بيثمر خواهد ماند و اين امري است كه در جلوي ديد مردم ايران خواهد بود. آنها از ما انتظار صبر دارند؛ همان طور كه در گذشته صبور بودهايم. آنها از سختيهاي ما مطلع هستند.
🔻 زمستان گذشته و منتظر بهار هستیم
تحمل سختيهاي گذشتة ما مانند كار كشاورزي است كه در زمستان انجام گرفته و الآن بهار است و انتظار كشت خود را داريم. سختيهاي زمستان گذشته است و وعدة بهار در پيش است و اميدوار كه اين بهار براي اسرا و بشريت سرشار از نعمت باشد.
🔻بی ثمر نباشیم، به دیگران کمک کنیم
به جاي بيثمر بودن بكوشيم تا داراي انديشههاي مثبت و كارساز باشيم و لازم است كه مستقيماً به فكر يكديگر باشيم و بر ما است كه در حال حاضر خدمات خودمان را به برادران اسيرمان و در آينده به مردم ايران تقديم داريم و اين بسيار مهم است كه هرگونه خدمتي كه از ما ساخته است براي برادرانمان انجام دهيم.
🔻کار خوب انجام دادن یک وظیفه است
برادران بايد كار خوب انجام دادن را به عنوان يك وظيفه بدانند و اگر خوبي كرديد انتظار خوبي متقابل را نداشته باشيد. خوبي كنيد، اگرچه ممكن است در مقابل، بدي ببينيد و با تكرار و استمرار خوبي و كار خوب است كه زندگي، بناي محكمي پيدا ميكند و خوب عمل كردن اثر خود را خواهد گذاشت، همان طوري كه استمرار آب، سنگ را سوراخ خواهد كرد. اگر ما به فكر يكديگر باشيم موقعيت را به بهترين شكل درخواهيم آورد و برعكس با سهل انگاري، اين موقعيت را ازدست خواهيم داد.
🔻افرادی که موجب مشکلات برای دیگران می شوند تاسف خواهند خورد
فكرهاي بيهوده و نابهجا و بيمورد يا افكاري كه در جهت اصلاح نباشد، مانند حركت در شنزار است كه هر چه بيشتر حركت كنيم، بيشتر فرو خواهيم رفت و در جا خواهيم زد. براي دور ماندن از افكار بيهوده به وظيفة خطيرمان در جامعه و خدماتي كه بايد در آينده به مردم داشته باشيم، فكر كنيم و در هر حال، حاضر در خدمت برادرانمان باشيم. با داشتن چنين فكري است كه ما مثبت خواهيم بود و در اين شرايط كنوني زندگي بهتري خواهيم داشت و براي روز آزادي، آماده و مهيا ميباشيم و آنهايي كه با ايجاد مشكلات باعث ناراحتي و فشار براي خود شوند، در موقع رفتن و تعويض، تأسف خواهند خورد.
🔻عزاداری محرم و عاشورا با رعایت شرایط
دربارة ايام محرم و عاشورا بايد بدانيد كه در كل، مجموعهاي از دستورات اسلامي وجود دارد كه اجبار و دستور است و بعضي ديگر اجباري نيست ... كه اين مراسم را بايد برحسب اقتضاي محيط انجام دهيم و جهان آزاد، با محيط اسارت هم فرق دارد و ميتوانيم اين مراسم را به شكل كوچكتري برگزار نماييم زيرا مهمتر از همه چيز براي ما رفاه جامعه در اسارت ميباشد كه ميتوانيم بيشترين استفاده را از آرامش و عدم كشمكش و تشنج ببريم و با تثبيت آرامشِ اردوگاه، خود را براي روز تعويض كه انشاءالله نزديك است، آماده نماييم.
♦️هیچکس تکروی نکند
عزیزان ما هميشه شرايط محيط را در نظر بگيريم و به اين مسأله توجه داشته باشيم كه هيچ كس حق ابراز وجود و منيت ندارد كه بگويد دوست دارم و ميخواهم اين كار را انجام بدهم. اسارت شانس همكاري و همياري با ديگران را به شما ميدهد. اگر اين شانس را از دست بدهيد در آخر اسارت، تأسف خواهيد خورد.
🔻حتی در اسارت شانس رشد وجود دارد
بايد بدانيم كه حتي در اسارت شانس رشد كردن وجود دارد و مطمئن باشيد كه حتماً لحظة آزادي را كه خداوند براي ما مقدر كرده است، فرا خواهد رسيد و اميدواريم كه اين لحظه هرچه زودتر فرا رسد. انشاءالله! خدا نگهدار همهتان!
آزاده ده ساله
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#علی_علیدوست_قزوینی
میرزا صالحی | ۵
▪️چرا بهش چشمک زدی!؟
یک روز من با غلام اسد اللهی و یکی از دوستان بنام عبد الله ک بچه همان حوالی کرج بود اگر اشتباه نکنم . در هوا خوری با هم دوشادوش راه می رفتیم .ناگهان «علی سه فاز » لعنتی جلوی ما ظاهر شد. اول با شوخی نمی دانم چه سوالی از ما کرد که غلام اسد اللهی یک چشمک به ما زد و جواب داد .علی س فاز گفت لیش تاشر علیه چرا بهش چشمک زدی، منظورت چی بود؟
یک چوب به اندازه دسته بیل دستش بود
به غلام اسد اللهی گفت: چشمت رو ببند! غلام که چشمش رو بست با اون چوب زد رو لب های غلام و بعد گفت: دوباره ببند و دوباره زد! چند بار تکرار کرد و یکی هم زد بین بینی و ابرو، طوری شد ک لب بالا و پایین غلام ورم کرد و حتی به دندانش هم آسیب زد و رفت. بعد من به غلام گفتم این ها دنبال بهانه میگردند چرا اشاره دادی که این کار کرد!؟
چند روز قبل از آن هم با یک انبر دستی ، گوش همان برادرمان عبد الله که فامیلش یادم رفته رو گرفت و طوری فشار داد که از قسمت پایین گوش اون عزیز خون زد بیرون و بناچار عبد الله داد زد و اون پست فطرت می خندید .
آزاده اردوگاه تکریت ۱۱
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#میرزا_صالحی
💐 محسن جامِ بزرگ | ۷۰
🔻جنجال اهدای جوائز توسط عراقی ها
بعد از آتش بس و لطیف تر شدن عراقی ها مسابقات فوتبال را راهاندازی کردیم و برای شیره مالی سر عراقیها اهدای جوائز را به آنها سپردیم اما بعضی از دوستان با انجام این کار مخالف بودند و تا حد جنجالی شد حتی می گفتند مسابقات را تعطیل کنیم. سید مهدی موسوی از بچه های خوب و غیرتی نجف آباد اصفهان و چند نفر دیگر می گفتند: حاج محسن! از تو انتظار نداشتیم! چرا بچه های ما باید از دست این جنایتکارها جایزه بگیرند!؟
توضیح می دادم که: دست ما با این بعثی ها دست آشتی نیست. چرا شما فایده این برنامه را نمی بینید؟ چه قدر به برکت و در حاشیه این مسابقات بچه ها به هم حدیث و احکام یاد داده اند، چه قدر شاد شده اند!
گفتند: مسابقه خوب است، ما حرفی نداریم، ولی جایزه را عراقی ها ندهند.
گفتم: بابا ما با این کار آنها را خر کرده ایم که مانع کارمان نشوند و دلشان الکی خوش باشد. و اضافه کردم: یادتان نیست روزهای اول از شدت ناتوانی، پاهای بچه ها به هم پیچ می خورد و به زمین می افتادند. نمی توانستند درست راه بروند. الحمدالله الان سرحال و قوی شده اند. اسلام و انقلاب با این بچه ها حالا حالا کار دارد.....
ما مجبور بودیم حسن نیتمان را یک جوری به عراقی ها ثابت کنیم وگرنه این آدمها همان گرگهای دیروز بودند که لحظه ای از دستشان امان و آرام نداشتیم.
🔻مدال درست کردیم
به فکر مدال هم افتادیم. بچه ها صابونهای اضافی را له و سپس خمیر و آنگاه قالب زدند و با نوک سیم خاردار، تصویر یک فوتبالیست در حال شوت زدن را روی آن حک کردند. روی مدال عبارت انگلیسی football Sport هم وجود داشت. رنگ آمیزی طلایی، نقره ای و برنزی مدالها به ترفند و ابتکار یکی از بچه ها که کار نقاشی ساختمان اردوگاه را انجام می داد صورت گرفت. این مدالهای ابداعی با ابعاد و اشکال واقعی آن تفاوت چندانی نداشت. عراقی ها از این هنر نمایی و ظرافت و شباهت انگشت به دهان مانده بودند. هر دوره پانزده مدال به نفرات اول ، دوم و سوم اعطا شد.
🔻برگزاری لیگ دسته دو و سه!
کار که موفق از آب درآمد، بر اساس مقررات جدید، لیگ دسته دو و دسته سه هم راه انداختیم. گرفتگی عضلات و عدم هماهنگی فرمان مغز با دست و پاها، در اینمرحله بیشتر مشهود بود. شدت و مقدار این زمین خوردن ها، آه از نهادمان در می آورد چنان که به گریه می افتادیم! نامردها با رفتارها و روش های ظالمانه شان این رزمندگان دلاور و کارآمد را کاملاً زمین گیر کرده بودند.
🔻مجوز قرارداد با بازیکن خارجی ☺️
تقریباً تمام اسرا مستقیم و غیر مستقیم درگیر فوتبال شدند و این شادمانی داشت. یادم هست در آن دوره از هفت آسایشگاه، سی و شش تیم در لیگ های دسته یک و دو و سه بازی می کردند.(برای اینکه عدالت در تیم ها رعایت شود، قانون تلفیق اعضاء از آسایشگاه های مختلف را تصویب کردیم. به این ترتیب آسایشگاه یازده از دوازده، دوازده از سینزده، سینزده از چهارده و چهارده از هشت و ... می توانست یارگیری کند. تیمی که من مربی اش بودم، نفراتش این برادران بودند: مهدی فتحیان از همدان، مهدی چگینی از دزفول، حسین رمضانی از مشهد، پویا عظیم از دزفول و یک نفر دیگر که یادمنیست. آنها توانستند مقام اول را در یک دوره به دست آورند.)
آزاده اردوگاه تکریت ۱۱
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#محسن_جام_بزرگ
💐 میرزا صالحی | ۶
▪️انگار برق ۲۲۰ ولت بمن وصل کردند!
یک روز چون می خواستند کوله پشتی ها را تفتیش کنند ما را بخط کرده و در صف نشسته بودیم تا تفتیش تمام شود و آقای اسفندیار ریزوندی هم از ناحیه پا مجروح بود . دقیق یادم نیست ولی فکر کنم نگهبان «ولید» بود که گفت: «بارحه مینو گال نارک نارک»
یعنی دیشب کی می گفت آتیش آتیش میخوام؟ (احتمالا آتیش برای روشن کردن سیگار می خواست). کسی جواب نداد !
یک «گارس» نجاری ساختمان ک یک میله فلزی محکم هست و نجار ها برای کشیدن میخ از آن استفاده میکنند دست نگهبان بود ناگهان بطرف مجروح ها آمد و حدود ۴ الی ۵ تا با همین وسیله به پاهای آقای ریزوندی زد که بعد ایشان گفت: زمانی که به پاهام برخورد کرد فکر کردم برق ۲۲۰ بهم وصل کرده! خدا لعنتش کنه و خداوند جواب ظلم هایی که در حق اسرای دست بسته کرد بدهد.
آزاده اردوگاه تکریت ۱۱
https://eitaa.com/taakrit11pw65
#میرزا_صالحی