مبانی ارتباط با رسانه.pdf
556.7K
📖 دانلود pdf | مبانی #ارتباط_با_رسانه
📌 #پک_ویژه #روز_خبرنگار
نویسنده: تورج مهدی زاده
🔹ارتباط صحيح با رسانه یکی از كليدهاي موفقيت عملكرد سازمانها و روابط عموميهاست، چرا كه رسانهها، نمايندگان افكار عمومي هستند و ميتوانند اطلاعات لازم را در اختیار روابط عموم ها ي بگذارند و اعلام نمايند كه انتظارات مردم چيست و به عنوان پل ارتباطی میان سازمان و مردم عمل كنند.
⚜️ @taammolat74
♨️ ویژههای روز خبرنگار در کانال تاملات:
✍️ باز هم روز خبرنگار؛ در سال۹۹ کجا هستیم؟ / امیر بابایی
✍️ «فضول»، «لیز» و «سوتزن» / داود مدرسییان
✍️جنگ روایتها از غدیر تا کربلا / محسن مهدیان
💠 پک ویژه روز خبرنگار:
📚 کتاب فن نویسندگی
📚 کتاب آموزش خبرنگاری
📚 کتاب تکنیکهای عملیات روانی در حوزه رسانه و خبر
📚 کتاب مبانی ارتباط با رسانه
💠 پرونده ویژه ژورنالیسم و اندیشه:
🔖 ژورنال به چه کار میآید؟! / احمد رهدار
🔖 اندیشه ژورنالیستی / علی نجات غلامی
🔖 سیاستگذاری امر ژورنالیسم / سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی
🔖 روزنامهخوان و رازخوانی فلسفه / علیرضا سمیعی
🔖 تفکرزدایی ژورنالیسم / محمد خندان
🔖 نقد و ژورنالیسم / محمود اکسیری فرد
🔖 ژورنالیسم سایبری / حمید ضیایی پرور
📩 انتقادات، پیشنهادات و یادداشتهای خود را برای ما بفرستید.
⚜️ @taammolat74
🍃دلخوشم با نفسی
حبه ی قندی
چایی
صحبت اهل دلی،
فارغ از همهمه ی دنیایی؛
دل خوشی ها کم نیست
دیده ها نابیناست!🌷
⚜️ @taammolat74
🔰 سیر تطور غربشناسی
✍️ ذبیح الله نعیمیان
🔸بهنظر بنده ما با یک سیر تطور در بحث غربشناسی روبهرو هستیم، به این معنا که غربشناسیهای مختلفی داریم که هرکدام نیز تحولاتی داشتهاند و در مجموع نیز میتوان گفت غربشناسی ما در کل دچار تحولاتی شده است...غربشناسی ما با تکیه بر رویکردهای فکری-فرهنگی و اجتماعی-سیاسی بعضی اشخاص رقم خورده است.
🔹هرچند در شهیدمطهری فکر فلسفی پررنگ است ولی بهواسطه دغدغههای تاریخی و دغدغهها و رویکردهای فقهی و کلامی، تجربه تعمیق نگاه فلسفی را دارد. یعنی شهیدمطهری غنای غربشناسی فلسفی را خیلی بالاتر میبرد. نگاههای فکری اقبال و سیدجمال حائز اصالتهایی است که این اصالتها در شهیدمطهری، با تکیه بر نگاه تاریخی و اجتماعی، تعمیق میشود. در حاشیه این بحث میبینیم که شریعتی نیز پیگیر نوعی غربشناسی فیالجمله اصالتگراست و با تاملات تاریخی-اجتماعی و جامعهشناسانه سعی میکند غربشناسی را رونق بدهد.
🔸در مقایسه با روشنفکرانی که دنبال غربشناسی هستند بعضی نکات مثبت در جلال آلاحمد یا سیدحسین نصر وجود دارد. سیدحسین نصر هم نوعی غربشناسی فلسفی دارد و با رویکرد عرفانی-فلسفی سعی میکند به غربشناسی بپردازد. با رسیدن به انقلاب اسلامی در سیر تطور تاریخی غربشناسی و دنبال کردن رگههای پررنگشده تحلیل آن به امامخمینی(ره) میرسیم. امام برخی موارد را بهصورت اجمالی فرموده اما میتوان گفت تلاش کرده تا یک نوع نگاه تمدنی را در غربشناسی پایهریزی کند، چراکه امام نگاه اخلاقی، فلسفی، کلامی و سیاسی را توامان دارد.
🔗 ادامه این گفتگو را در اینجا بخوانید.
⚜️ @taammolat74
تاملات
🔰 نقد و بررسی ایده پسااسلامیسم میلاد دخانچی 🔸اکنون با گذر از دهه چهارم انقلاب مساله #عدالت کلیدواژه
♨️#میلاد_دخانچی پژوهشگر و منتقد حوزه فرهنگی و مجری سرشناس برنامه جیوگی تلویزیون است. او که به تازگی دکترای رشته مطالعات فرهنگی در کانادا را گرفته است از مسالهی «خوداگاهی تاریخی» سخن میگوید و اسلامیسم را جریانی توصیف میکند که خوداگاهی ما را به سمت عاملیت پیش میبرد.
🔸او در حالی از پروژه خود با عنوان «چپ نو» یا «پسااسلامیسم» دفاع میکند که چندی پیش کتاب جدید خود را همین عنوان پسااسلامیسم روانه باز کرد. مواضع اخیر او موجب شده تا بسیاری به نقد و تحلیل آراء او بپردازند، اما مساله آنها شاید فقدان یک چارچوب نظری محکم از سوی دخانچی بوده است.
🔹او در کتاب جدیدش سعی نموده ایده خود را در قالب فلسفه سیاسی و رابطه مذهب و سیاست طرح کند و بیان میدارد که این سوال هنوز حل نشده باقی مانده است. او در این کتاب گفتمان اسلامیسم را طرح نموده و با انتقاد از برخی زوایای این گفتمان، گفتمان پسااسلامیسم و یک دیالتکتیک پیشنهادی را مطرح میسازد ، اما به هر حال روشن نیست این گفتمان اسلامیسم که مطرح میسازد به چه معناست. دخانچی نقدهایی به وضع کنونی دارد و سعی میکند آنها را به مسائل فکری برگرداند.
📚 بخشی از «دیدهبان اندیشه شماره 7»
در اینباره نظر دوستان را به دو مصاحبه اخیر ایشان راجع به کتاب پسااسلامیسم جلب میکنم. 👇👇👇
⚜️ @taammolat74
تاملات
🔰 نقد و بررسی ایده پسااسلامیسم میلاد دخانچی 🔸اکنون با گذر از دهه چهارم انقلاب مساله #عدالت کلیدواژه
🔰درباره اهمیت احیای پروژه روشنفکری صحبت میکنم!
👤 میلاد دخانچی در گفتوگو با قدس آنلاین
«پسااسلامیسم» کتابی است که توسط میلاد دخانچی نگاشته و یکی دو هفته بیشتر نیست که منتشر شده است. میلاد دخانچی اعتقاد دارد آسیبشناسیها نشان میدهد رابطه مذهب و سیاست همچنان یک سؤال باز و به اصطلاح حل نشده است که در این کتاب سعی کرده راه حلی برای آن پیدا کند. ما از او در مورد اینکه عدهای میگویند او میخواهد از فقه عبور کند و حتی او را به شروع کردن پروتستان اسلامی متهم میکنند پرسیدهایم:
🔸سؤال این است که در دوران سیطره مدرنیته باید چکار کنیم. حال این مدرنیته خودش را در هگل، یکبار در مارکسیسم و بار دیگر در تکنولوژی مدرن نشان میدهد و از این جهت سؤال همواره جاری و ساری است. پس از انقلاب از قضا این سؤال همچنان زنده است، چرا که ما تجربه شکلگیری حکومت دینی را داریم!
🔹پس از انقلاب همچنان این سؤال سرجای خودش است، ولی کمی پیچیدهتر شده است... من اینجا دو جریان را میشناسم. یکی جریان داوری اردکانی است که هایدگری و تحت تأثیر فردید هستند و یکی از مهمترین بروزهای آنها آوینی است. دیگری نیز جریان سروش است که یک رابطه تنگاتنگ با هم دارند و از قضا سیاسی هست، یعنی پیامدهای سیاسی هم دارد که به نوعی اصلاح طلبی و اصولگرایی دهه ۷۰ از این دو جریان ایده گرفتند.
💢اصلاً جریان روشنفکری ما از اساس مرده و پروژه روشنفکری نداریم. اینکه سینما و ادبیات ما عقیم است و حرفی برای گفتن ندارد به همین دلیل است. من در وهله اول درباره اهمیت احیای پروژه روشنفکری صحبت میکنم. میگویم این باید احیا شود و تضاد دیالکتیک باید آغاز شود.
🔗 لینک کامل مصاحبه را در اینجا بخوانید.
⚜️ @taammolat74
تاملات
🔰 نقد و بررسی ایده پسااسلامیسم میلاد دخانچی 🔸اکنون با گذر از دهه چهارم انقلاب مساله #عدالت کلیدواژه
🔰پسااسلامیسم در صدد بازگرداندن دیالکتیک در فلسفه اسلامی است!
👤 میلاد دخانچی در گفتوگو با فرهیختگان
گرچه کار اهالی علومانسانی این است که «مشکلات» ما را – که بعضا اظهر منالشمس هستند - به «مسائل علمی» تبدیل کنند و اولا «تبیینی علمی و قابلدفاع» و ثانیا «راهی برای حل آنها» ارائه کنند، اما بیشتر گفتار و نوشتارهای غالب اهالی علوم انسانی ما، تکرار مشکلاتی است که برای عارف و عامی شناخته شدهاند و نه صورتبندی آنها و تبدیلشان به «مسائل علمی.»
در این میان بعضی از اهالی علومانسانی، برآنند که «صورتبندیها و راهحلهای کلان سیاسی» برای حل «عمده مشکلات» ارائه کنند و دکتر میلاد دخانچی نیز از همین زمره است. دخانچی نقدهایی به وضع کنونی دارد و سعی میکند آنها را به مسائل فکری برگرداند. او بر آن است که با تبارشناسی به متافیزیکهای مسلط غلبه کند اما مشخص نیست متافیزیک مسلط او، «مدرنیته» است یا «اسلامیسم» یا «فلسفه ماقبل مدرن ملاصدرا.»
گرچه ظاهرا بنای او به Destruktion یا همان نسخ «اسلامیسم» است اما مشخص نیست این اسلامیسم دچار سوءتفاهم نسبت به استیت مدرن(که اخص است از مدرنیته و تلقی مدرن) بوده یا خود، امری بوده مدرن؛ چنان که میگوید: «ماشینسواری و موبایل داشتن» یعنی «مدرن بودن» و اسلامیستها هم «خیلی دوست داشتند تا nation-state مدرن بسازند.»
گذشته از اینها اگر بناست دخانچی «متافیزیک مدرن» یا «اسلامیسم» - که بهرغم چالش سابقالذکر، از نظر وی خوانشی مدرن است- را نسخ کند، باید توجه داشت که دیالکتیک پیشنهادی خود او هم بازگشتش به مدرنیته و سوبژکتیویته است. بههرحال بنای ما این بود که لااقل در مصاحبه با او برای خودمان روشن شود که چقدر تفسیر او از وضع کنونی ما یا راهحل پیشنهادیاش، قابل دفاع است.
🔗 لینک کامل مصاحبه را در اینجا بخوانید.
⚜️ @taammolat74
تاملات
🔰پسااسلامیسم در صدد بازگرداندن دیالکتیک در فلسفه اسلامی است! 👤 میلاد دخانچی در گفتوگو با فرهیختگان
👁🗨 این بیانات علاوه بر اینکه از مغالطه استدلالی بهره میبرد و بی دلیل پیامدهایی را برای ادعا خود ذکر میکند، در واقع #تئوریزه کردن_سکولاریسم در بطن انقلاب است.
متاسفانه یکی از مشکلات اساسی، ضعف در تبیین #جایگاه_عرف و رابطه آن با شرع و قانون است که متاسفانه در تحلیلها رهزن میشود و اشخاص را از پیامدهای سکولاریسم آن غافل میسازد.
تعبیر دخالت نیز مغالطه دیگر ایشان است چراکه اگر بحث از #فقه به عنوان قانون مطرح میشود نه از باب دخالت! بلکه اساسا فقه شانیت قانون گذاری را دارد.
ایده #چپ_نو و به تعبیری #پسااسلامیسم، به میلاد #دخانچی بسنده نمیشود و شخصیتهای #عدالتخواه و گروههای فکری دیگری را درگیر کرده و طرفداران بسیاری پیدا کرده است. شاید بتوان از چهرههای بارز این جریان، به #محمدحسین_بادامچی مسئول اندیشکده مهاجر اشاره کرد. به نظر میرسد لازم است تا جامعه علمی به این جریان فکری پرداخته و آنرا نقد و بررسی کنند.
🔻 نقدهای ما بر این مصاحبه و اندیشههای میلاد دخانچی را در دیدهبان اندیشه هفت(بزودی) بخوانید. ✔️
⚜️ @taammolat74
📮جریان #روشنفکری و مدرن کشور با همان ادبیاتی که یک دهه گذشته دولت #احمدینژاد را نقد کرد و سپس رأساً و نیابتاً، دولت بنجل حسن #روحانی را به کشور و مردم غالب کرد، امروز دارد ج.ا و ولی فقیه را نقد میکند.
بدانیم و آگاه باشیم که این جریان در نقد، مغرض و در معرفی #آلترناتیو، چلاق است.
✍️حسین دانش
#چاله_به_چاه
⚜️ @taammolat74
💥 انا لله و انا الیه راجعون
🏴 روح بلند استاد بزرگوار حضرت حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید #عباس_موسویان به ملکوت اعلی پیوست.
🔸این ضایعه بزرگ را به محضر آقا بقیت الله الاعظم، مقام معظم رهبری، مراجع عظام تقلید و عموم اساتید و شاگردان حوزوی و دانشگاهی آن استاد فرزانه به ویژه بیت مکرمشان تسلیت عرض می نماییم. سید عباس موسویان در اثر ابتلاء به ویروس منحوس کرونا روز یکشنبه صبح در بیمارستان کامکار قم به رحمت خدای متعال واصل شد.
جهت آشنایی با فعالیتهای علمی-پژوهشی استاد موسویان در سایت مؤسسه طیبات کلیک کنید. 👇👇👇
🌐 https://tyb.ir/?p=23101
⚜️ @taammolat74
⚜️ @Tayebat_Public
تاملات
🔰 نقد و بررسی ایده پسااسلامیسم میلاد دخانچی 🔸اکنون با گذر از دهه چهارم انقلاب مساله #عدالت کلیدواژه
🔉 گفتگو
🔶 موضوع |چپ نو چگونه انقلاب را بازخوانی می کند؟
🎙گفتگو اصغر طاهرزاده با میلاد دخانچی
سها (سیمای هنر و اندیشه)
⏰ ۲۰ اسفند ۱۳۹۷
⚜️ @taammolat74 👇👇👇
گفتگو دخانچی با طاهرزاده.mp3
37.31M
🔉 گفتگو
🔶 موضوع |#چپ_نو چگونه #انقلاب را بازخوانی می کند؟
🎙گفتگو اصغر #طاهرزاده با #میلاد_دخانچی
شرایطی که در آن به سر می بریم ما را به شنیدن وا می دارد شرایطی که دیگر نمی توان بر فهم خود اتکا کرد و از کنار سخن دیگری گذشت!
🔸اصغر طاهرزاده:
من متفکر اصیل را کسی می دانم که در عین حضور در سنت خودش، از اطرافش بیگانه نیست و می فهمد بر عالم چه می گذرد.
برای ماندن در سنت خودمان باید به سرزمین بیگانه سفر کنیم و برگردیم و خود را بازخوانی کنیم!
🔻 پ.ن: این گفتگو میتواند برای فهم ایده فکری دخانچی بسیار راهگشا باشد. آیا شما با آقای طاهرزاده موافق هستید؟!🤔
⚜️ @taammolat74
🔰 اندیشمندانی که افول آمریکا را پیشبینی میکنند!
🔸در سالهای گذشته در مراکز تحلیلی و رسانهها مباحثاتی درباره #زوال_قدرت_آمریکا و تغییر نظم دنیا از نظام تکقطبی به نظام چند قطبی در جریان بوده است؛ اما این بحثها تا چه اندازهای جدی هستند؟ کسانی که از آن سخن میگویند چه نشانهها و شاخصهایی برای اثبات گفتههایشان دارند؟ در این گزارش به معرفی استدلالها و نظرات 7 نفر از اندیشمندانی خواهیم پرداخت که از مدتها پیش، چنین افولی را پیشبینی کردهاند.
✍️ نوام چامسکی
✍️ جیمز پتراس
✍️ فرید زکریا
✍️ دیوید رانی
✍️ آلفرد مککوی
✍️ رابات پاتنیک
✍️ کریستوفر لین
⚜️ @taammolat74
🌹زندگی که ژرف و شکوهمند است، با حضور کسانی که آن را پاس نمیدارند، ناخوشآیند میشود. کسانی غرق در آنات و هیجانات مرگآلود، زندگی را در چارچوب کوچک وجود خود اسیر میسازند و با حضورشان والایی و شکوه حیات را تحقیر میکنند. اوهامی غریب، کودکانه و خام، سهم آنان از زندگی است که در درون مرگآلودشان خانه کرده است. حقارت اینها، تمام نابی و پاکی زیستن را به زشتی میآلاید، و با فروبستگی جانشان، شکوه شادی از چهرۀ زندگی میگریزد؛ ایشان با زندگی کوچک خود، مرگ را به جهان هدیه میکنند.
🍃آنان که گامبهگامِ حرکتشان، لبریز از اوهام بیمایه و کوچک است، و پشت سر خویش ویرانههایی از کامجویی و خودستایی برجای میگذارند، هماینان زندگی را بیآبرو و حیات را رسوا میکنند. شکوه و ژرفای زیستن از آن کسی است که تمامیت آن را زیسته است؛ همانکه دمادم از حصار وجود خود فراتر میرود تا زندگی را پاس بدارد. او جان خود را در زندگی غرق میکند، نه آنکه ژرفا و سرشاری آن را در حصارهای وجود کوچکاش اسیر نماید.
⚜️ @taammolat74
🔰چالش متخلق شدن
✍️ حمیدرضا آیتاللهی
🔸تخلق به اخلاق با آموزش اخلاق فرق میکند؛ اخلاق میتواند در حوزه نظری باشد، اما تخلق امری است که در درون افراد نهادینه شده است. کار اصلی ما متخلق کردن افراد به ملکات اخلاقی مثل صبر، شکر، صداقت است و نه آموزش نظری آنها.
🔹متخلق شدن مبتنی بر روشهای تجویزی است، نه روشهای توصیفی. خیلی وقتها ما در همان سطح مسائل توصیفی میمانیم. مثلاً میگویند وضعیت حجاب در دانشگاه خوب نیست. این یک توصیف است، اما سؤال این است که ما اگر بخواهیم حجاب را در دانشگاه افزایش دهیم چه راهحلهای تجویزی وجود دارد؟
🔸متخلق شدن ارتباط بسیاری با انتخاب و اختیار دارد. اخلاق باید توسط دانشجو، استاد و دیگر افراد انتخاب شود. اگر دانشجو از ترس یا حتی از روی عادت یک کار اخلاقی خوب انجام دهد یا کار اخلاقی بد را انجام ندهد، باید او را به جهتی سوق دهیم که خودش مختارانه رفتارهای اخلاقی از خود نشان دهد.
🔹ما در متخلق کردن افراد بیشتر به حسن فعلی فکر میکنیم. اگر در دانشگاه هیچ دانشجویی دروغ نگوید، دانشگاه را اخلاقی میدانیم در حالی که بین اینکه دانشجویان از ترس دروغ نمیگویند با اینکه برای رضایت خداوند دروغ نمیگویند فرق بسیاری وجود دارد. در اخلاق اسلامی به حسن فاعلی خیلی توجه شده است، بنابراین باید روی انگیزهها هم کار کرد، نه فقط بر صرف رفتار اخلاقی.
⚜️ @taammolat74
🔰 چرا جهانِ سرمایهداری به صنعتیکردن هنر روی آورده است؟
🔸هنر، دستکاری طبیعت، ذخیرهسازی یا مصرف آن نیست، بلکه هنر خلق جهان است؛ آنهم خلق جهانی ممکن یا حتی ناممکن. هر اثر هنری، نه تکرار جهان که خلق آن است. در خلق جهان شما میتوانید جهانی بهتر، بدتر، تاریکتر یا اخلاقیتر از آنچه هست را بیافرینید. این خلق میتواند تولید الگو کند، یعنی از مجرای یک فیلم با جهانی که حتی اگر مابهازایی در جهان خارج نداشته باشد، باز یک امر مخلوق در خیال و ذهن آفریده است که میتواند سرمشقی برای وضعیت امروز ایجاد کند.
🔹از اینرو هنر همواره معطوف به تغییر است و این تغییر امری انقلابی است یعنی بنیان یک جهان را به طریقی دیگر و از نو سامان میدهد. اما نظم سرمایهداری تاب و تحمل این میزان از آزادی را ندارد؛ برای جهانِ شکلگرفته بر اساس مناسبات تولید و ثروت و انقیاد، ایده هنر در مقام یک نیروی رهاییبخش همواره قرین آنارشیسم، ضد عقلانیت و مفاهیمی از این دست است. نظام سیاسی و اقتصادی حاکم بر جهان با تزریق سرمایه هنگفت به هنر، آن را به بخشی از صنعت جهانی تبدیل میکند. سرمایه با ورود خود منطق خاص خود را به همراه میآورد.
🔹اصلیترین منطق سرمایه، تلاش برای امنیت کیان خود سرمایه و نظامی است که حیات سرمایه درون آن ممکن است. از اینرو هنر در وهله اول در خدمت منافع این نظام صنعتی جهانی قرار میگیرد تا بقای آن را تضمین کند. پس سرمایهداری نهادهایی جعل میکند تا بتواند سیاستهای کنترلی مورد علاقه خود را بر آن اعمال کند. این سیاستها بنا نیست هیچ محتوای خاصی را پیشنهاد دهند یا نهادهایی برای سانسور ایجاد کنند؛ بلکه مهمترین کارکرد این سیاستها صنعتیکردن هنر است.
🔸در هنری که به صنعت تبدیل شده، پول شبیه خون برای بدن است. وقتی پول را وارد سیستم کنید، منطق حاکم بر سرمایه را هم باید بپذیرید. باید گفت که مسئله بر سر بد بودن سرمایه در هنر نیست، بلکه مسئله این است که صنعت در باب مصرف است و هنر در باب خلق کردن و تغییر. اما اولی چنان پرزور است که اگر قصد نفوذ به دومی را کرده باشد، چیزی از هنر و ذات آن باقی نخواهد گذاشت.
⚜️ @taammolat74
🔰 عوام و روشنفکران
جامعه ای دو قطبی، نتیجه ای یکسان
📍 ما در جهانی زندگی می کنیم که هر چه جلوتر می رود،از نظر فرهنگی ، اجتماعی و... سطحی تر می شود و البته می توانیم به راحتی آثار آن را در میزان مطالعه ، پیروی بدون چون و چرا از #شبکههای_اجتماعی ، مد و از این قبیل، مشاهده نماییم. نکته آنجاست که در یک جامعه سطحی ، خلاف آن چیز که به نظر می رسد ( یعنی بی اهمیت بودن مسائل) اتفاقا همه چیز برای افراد مهم می شود.
مهمترین سوال شاید آن باشد که در این دنیا و با این شرایط، مسئولیت ما دقیقا چیست؟ 🤔
⬅️مشکل از آنجا شروع می شود که در کشور ما عوام و روشنفکران نمی توانند همدیگر را درک کنند و جامعه ما بسیار دو قطبی می باشد. عده کوچکی به نام روشنفکران با سطح سواد خوب، نظریاتی را مطرح کرده و از طرفی شاید عوام را مشکل اصلی می دانند چراکه معمولا آنها هستند که به دنبال کسب حقایق در زمینه های بی اهمیت میباشند.
⚜️ @taammolat74 👇👇👇
🔰 عوام و روشنفکران
✔️ ادامه...
🔸انتقادی که به #روشنفکران وارد است،اول آن است که بعضا دیده شده است که صرفا نظری داده می شود بدون آنکه مسئولیت نتایج آن را به عهده بگیرند و بعدا هزینه اش را عوام می پردازند و همچنین انتقاد دیگر آن است که اغلب روشنفکران متوجه این مطلب نمیشوند که باید مطالب خود را به زبان عوام مطرح نمایند نه آنکه کتاب هایی بنویسند که شاید هر خط آن نیازمند رجوع به #فرهنگ_دهخدا باشد.
🔹لذا پیچیده کردن مسائل نشان دهنده بالا بودن مقام ما و رتبه علمی ارجح نیست بلکه اتفاقا بدان معناست که شاید چیزی برای ارائه کردن نداریم. در نقطه مقابل ، انتقاد وارد بر عوام آن است که دنباله رو هر #جریان_اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی ، سیاسی و فکری میشوند و سعی ندارند قبل از پذیرفتن مطلبی، لااقل کمی زمان برای #مطالعه، #تحقیق و #تفکر راجع به آن بگذارند. چرا باید وارد بورس شوم؟ لباس مد شخصیت من را بالا می برد؟ موقعی که خودم زباله ام را بیرون میاندازم باید از شهرداری انتظار معجزه داشته باشم؟! اگر یک سلبریتی راجع به اقتصاد نظر دهد، باید آن را دنبال کنم؟ و از این قبیل سوالات.
🔸شاید بیشترین مسئولیت در این زمان پر کردن شکاف بین این دو دسته باشد. این مسئله البته باید از قشر دانشجو شروع شود که متاسفانه #مدرک_گرایی و موسسات مرتبط به پروژه دانشگاهی در خیابان انقلاب و امثالهم، مانع از این می شوند که بتوانیم بخوبی این شکاف را توسط مطالعه بیشتر قشر دانشجو و جوان پر کنیم.
🔹در سریال هیولا به کلمه ای اشاره شد که به ما می تواند بسیار کمک کند و آن #شرافت است. شرافت یعنی قبول این امر که من برای کسب لذت آنی، به دنیا نیامده ام؛ یعنی دیدن دیگران و توانایی درک نیازمان به دیگری. هم عوام الناس نیاز به روشنفکر دارند و هم روشنفکر نیازمند عوام می باشد.
🔸جالب است بدانید که #انقلاب_کبیر_فرانسه به همین صورت شکل گرفت. شخصی به نام ولتر که روشنفکر زمان خود بود، برای اولین بار مفاهیم پیچیده را به زبان شعر در جامعه ترویج داد. با کلمات و مفاهیمی بسیار قابل درک و قابل لمس. همین اتفاق باعث درک دو گروه نسبت به یکدیگر گردید که منجر به انقلاب شد. لذا مسئولیت ما آن است که در هر دو سوی طیف باشیم ، بتوانیم سوی دیگر طیف را درک کنیم. این بدان معناست که روشنفکر باید بتواند تا از علم خود به سادگی استفاده کند و عوام باید کمی در کارهایشان (حتی روزمره) بیشتر تامل نمایند.
⚜️ @taammolat74
تاملات
🔰 نقد و بررسی ایده پسااسلامیسم میلاد دخانچی 🔸اکنون با گذر از دهه چهارم انقلاب مساله #عدالت کلیدواژه
🔰در نقد پروژه ی اسلامیسم
✍️ سعید ابریشمی
📍سلام بر دکتر میلاد عزیز، ابهامات و مسائلی به نظرم میاد که بد ندیدم آنها رو خیلی تلگرافی و با شماره بندی طرح کنم. سعی میکنم ادعاهامو در قالب گزاره و پرسش صورت بندی کنم و تا حد امکان استدلال هاشونو نگم یا کوتاه بگم تا از تشتت متن و تکرار مطالب پرهیز کنم:
🔻پ.ن: با پوزش بابت طولانی بودن مطلب پیشرو، به دلیل اهمیت و نوع استدلالهای منتقدانه نویسنده، بنا شد که کامل آن منتشر شود.
⚜️ @taammolat74 👇👇👇
تاملات
🔰در نقد پروژه ی اسلامیسم ✍️ سعید ابریشمی 📍سلام بر دکتر میلاد عزیز، ابهامات و مسائلی به نظرم میاد ک
🔰در نقد پروژه ی اسلامیسم
✍️ سعید ابریشمی
🔘 [بخش 1 از 4]
1️⃣ ارائه ی مفهوم انتزاعی از استیت:
وقتی در متن تو از استیت سخن گفته میشه، دقیقا روشن نیست که از چه نوع موجودیت تاریخی حرف میزنیم؟ نسبت آن با خلافت، امپراطوری، سلطنت، دولتشهر، دولت و ملیت چیست؟
ظاهرا تعریف تو این قدر وسیع است که تمام این ها را در بر میگیرد، اما چگونه میتوان مفهومی عام که تمام این تکثرات ماهوی را در بر بگیرد ساخت و احکامی معین برایش تراشید؟
به نظر میرسد که تو به جای مفهوم پردازی -یعنی ارائه ی تعریف معین و استنتاج احکام مشخص از آن تعریف- بر اساس سه پارامتر درونی و ایجاد تقابل با قبیله فرم، یک مجموعه ناهمگون رو کنار هم جمع کردی.
در قدم بعدی احکامی که مربوط به یک عضو این مجموعه بوده -مثلا خلافت- را به تمام اعضای دیگر آن مجموعه تسری دادی که اساسا ابهام آفرین و گاه مساله دار است. وحدت مفهومی استیت را تنها با استفاده از تقابلی توضیح دادی که اساسا خودش هم مساله دارد است.
2️⃣ ارائه ی مفهوم انتزاعی از قبیله فرم:
اما تکلیف طرف مقابل، یعنی قبلیه فرم هم چندان روشن نیست. به نظر میاد سعی کردی با کنار هم قرار دادن برخی توصیفات انسان شناختی-تاریخی و عطف نظر به مباحث دلوز و گتاری در هزار فلات، فرماسیون سیاسی ای تعریف کنی که بازهم مفهوم دقیق آن چندان روشن نیست.
اینجا هم باز تکثری ناهمگون از صورت های حیات جمعی از طریق چند توصیف انسان شناختی انتزاعی کنار هم نشانده شده اند: از قبایل بدوی تا ایلات و عشایر تا مدینه النبی و امت و حتا مفهوم خلافت! به خصوص این مفهوم وقتی مساله دار می شود که با تمسک به ابن خلدون، در صدد اطلاق آن بر مدینه النبی پیامبر برآمدی و این آشکارا با همان سه مولفه مفهومی که قید کردی ناسازگار است. چرا که همت پیامبر در مدینه النبی تاسیس قلمرویی معین بود.
⚜️ @taammolat74
🔰در نقد پروژه ی اسلامیسم
✍️ سعید ابریشمی
🔘 [بخش 2 از 4]
در ثانی مفهوم امت نیز خصلتی ایلیاتی و افقی ندارد، امت اولا هماره امت یک امام است و امام نه شیخ قبیله که حاکم است. در امت شرع مبنای قانونی رفتار است. امت قلمروزدا نیست، بلکه قلمروگذار است و بنادارد کل ارض مسکون و زمین را مسخر مومنین کند و اساسا نیز بر اساس غیری به نام کفار میتوان مرز عیان او را دید. همچنین پیامبر سپاهیانی داشت و بر اساس ضابطه ی قبیله فرم نمیتوانست چنین چیزی نداشته باشد.
تو مفهوم خلافت ابن خلدون را به نفع تصور دلوزی مصادره کردی و از آن نتایج عجیبی گرفتی. ظاهرا این کار را کردی تا دامن پیامبر را از چیز بدی به نام استیت مبرا کنی، ولی اصلا معلوم نیست استیت در این دیسکورس چیست و چرا بد است؟
اشتباه روش شناختی دیگر تو، آن است که سیالیت و ابهام و عدم تعین در مناسبات حکومتی پیامبر را ذاتی حکومت او گرفتی، در حالی که چنان ابهامی، برای حکومت و مدینه ای تازه تاسیس اساسا گریزناپذیر است، چنین نیست که الا و لابد تصویر مطلوب مد نظر پیامبر آن تصویر ایلیاتی دلوزی باشد، برعکس، اگر مناسبات حکومتی پیامبر در مواردی نامشخص و ظاهرا افقی ست، از آن روست که آن حکومت و مدینه هنوز قوام و قدرت نداشت و میبینیم که هر چه در طول زمان نهاد قدرت بیشتر تثبیت شود، از قضا روابط نیز عمودی تر میشود و پیامبر و خلفای راشدین و به ویژه علی ابن ابی طالب هم هیچ گاه در پی افقی کردن آن مناسبات نبوده اند.
البته که من هم بر این باورم حکومت آغازین اسلام، استیت نبوده و نیست، اما نه به این دلیل که ذاتا قبیله فرم و قلمروزدا و ... بود، بلکه چون بر مبنای مفهوم خلافت و تعبیر اهل سنت از امامت -ریاست امور دنیوی- شکل گرفت و رفته رفته در پی قلمروگشایی، به صورت یک امپراطوری اسلامی درآمد. اینها هیچ کدام در معنای دقیق کلمه استیت نیستند.
گذشته از موضوع اسلام، اصلا این تعبیر دوگانه از استیت و قبیله هیچ توضیح دقیقی از پدیده های سیاسی در طول تاریخ نمیدهند. دولتشهر یونانی، برخی خصایل چیزی را دارد که تو استیت مینامی و برخی خصایل چیزی که قبیله فرم میخوانی. امپراطوری ها هم در این نظریه تو بلاتکلیفند. همچنین نظام های شاهنشاهی که حاصل تجمیع نظام های ملوک الطوایفی در یک دربار واحدند -نظیر ساسانیان- باز در اینجا معنای روشن ندارند.
⚜️ @taammolat74
🔰در نقد پروژه ی اسلامیسم
✍️ سعید ابریشمی
🔘 [بخش 3 از 4]
3️⃣روش شناسی غیرتاریخی: دو ایراد پیشین را باید ذیل یک ایراد روش شناختی خلاصه کرد. روش شناسی تو به عوض ابتنا و تمرکز بر تاریخ، اعم از تاریخ عملی و تاریخ اندیشه، از مفاهیم انتزاعی و پراکنده شروع میکند و بعد در تاریخ عینی میکوشد مصادیقی برای مفاهیمش بتراشد و پدیده های تاریخی را ذیل احکام از پش معین شده بگنجاند. آغاز کردن از مفاهیم شاید این حسن را داشته باشد که روایتی جدید را به ما بدهد تا با آن روایات تثبیت شده را به چالش بکشیم، اما این ایراد را هم دارد که چشم بر خود تاریخ و نزاع های درونی آن ببندد و پیچیدگی و تناقضات آن را نبیند، و حتا گاهی تا مرز تحریف تاریخ هم پیش رود.
روایت تو از تاریخ اسلام در فصل دوم، هیچ ارجاعی به تقریر خود مسلمین از تاریخ خودشان و دستگاه های مفهومی که برای آن تقریر داشتند، نداشت، مگر ارجاعی بسیار مجمل و نامشخص به ابن خلدون. بگذار با لحن بهروز افخمی بگویم که تو تاریخ اسلام را توضیح نمی دهی، تو تاریخ اسلام را آنگونه که دوست داری و توقع داری که باشد توضیح میدهی.
4️⃣بی توجهی به تنش های نظری و عملی تاریخ اسلام: متن تو عمدتا نسبت به تطور تاریخی و تنش های عملی و نظری اسلام ساکت و خاموش است. توگویی نزاع شیعه و سنی و تفاوت تقریرشان از مفهوم امامت در نهایت هیچ چیز نیست جز تمایز مورد علاقه ات یعنی استیت فرم و قبیله فرم!
تمایزهای درونی تر و جزیی تر مثل تمایز امویان و عباسیان، قدرت گرفتن آل بویه و سلجوقیان و تفاوت شان نسبت به خلفای سلسله های قبل، تمایز میان قمست شرقی امپراطوری اسلامی که از عراق تا خراسان را دربر میگرفت با قسمت غربی آن و هزاران هزار تنش و تفاوت دیگر که همگی گویی هیچ نکته و اهمیتی در درک مسلمین از مناسبات و ساز و کار قدرت نداشته اند!
از آن عجیب تر تاویل کردن عاشورا به قیام اقلیت قبیله فرم علیه استیت فرم بود که حقیقتا تحریف و مصادره به مطلوب کردن تاریخ بود! در کدامین سخن حسین بن علی طرح نظری یا ادعای عملی علیه مناسبات به قول تو استیت فرم یا همان مناسبات عمودی قدرت میتوان یافت؟ چه او و چه پدرش، قیام علیه جور کردند و حاکم جائر را به سبب غصب مقام خلافت و روا داشتن ظلم و افعال ضد شریعت -که معادل عدالت فهم میشد- به چالش کشیدند. شیعه خود را بر اساس عدالت در حکومت توضیح میدهد و نه بر اساس آنارکیزم و افقی ساختن نظم حکومت.
⚜️ @taammolat74
🔰در نقد پروژه ی اسلامیسم
✍️ سعید ابریشمی
🔘 [بخش 4 از 4]
شیعه مدعی ست که حاکم عادل است به دو دلیل: یک آنکه از جانب خدا و به لطف او، توسط پیامبر برای مقام امامت نصب شده و اگر عدل به معنای وضع شی در ماوضع له باشد، موضع امام هم در مصدر حکومت و خلافت است. در ثانی، شریعت و کتاب رسول، فی نفسه ساکت و خاموشند پس نیاز به امام ناطق است تا شرع را توضیح دهد و تفسیر کند و دانش توضیح شریعت تنها در اختیار امام است، پس عدل و امامت به عنوان دو اصل شیعه، از قضا هر دو مقوم حکومت و شان قانونگذاری حاکمیت هستند، نه بر هم زننده ی آن. نزاع کربلا، نزاع میان استیت و قبیله نبود، نزاع میان خلیفه ی عادل و خلیفه ی جائر بود.
5️⃣تناقض در روایت اسلامیسم.
اگر از فصل دو عبور کنیم و به فصل سوم برسیم، جایی که روایتی از اسلامیسم ارائه میدی، تناقضی مهم در روایت تو -به ویژه در نسبت با فصل چهار- دیده میشود. تو ضعف و شکست پهلوی را به ناتوانی در ایجاد تعادل میان دپارتمان های استیت جدید باز میگردانی، و مدعی هستی پیروزی انقلاب به سبب آن بود که اسلامیسم از قضا دیسکورسی بود شامل تمام این دپارتمان ها، اما اساسا وقتی به آسیب شناسی دولت پسا انقلابی می رسی از این میگویی که اسلامیسم هیچ تفکری درباره لوایاتان و هابز نداشت. چگونه اسلامیسم میتواند هم شامل گفتار هابزی بوده باشد و هم فاقد آن باشد؟
6️⃣ نقد دیگر، به مفهوم سازی تو از استیت جدید باز میگردد. به نظر میرسد که تو با مطالعه ی کلی بر تاریخ استیت غربی، چهار دپارتمان و دیسکورس اصلی را برمی شماری که تا حد زیادی هم روایت درستی از اندیشه سیاسی غرب معاصر است.
اما در جهشی ناگهانی این توصیف تاریخی را بدل به مفهومی فلسفی میکنی و مدعی میشوی استیت اساسا اگر بخواهد استیت باشد باید شامل این چهار گرایش بشود. این نتیجه مستند به چه استدلالی ست؟ چرا هر استیت «باید» شامل این چهار گفتار باشد؟ چرا گفتار پنجمی نمی توان به آن افزود یا آن را به سه گفتار تقلیل داد یا اصلا گفتارهای دیگری به جای آن آورد؟ چه کسی گفته است که هابز و لاک و مارکس و باخونین تنها پاسخ ممکن به پرسش های اساسی سیاست را داده اند؟ تو از یک «است»، یک «باید» استنتاج کردی و این به لحاظ روش شناختی مساله دار است.
⚜️ @taammolat74
🔉 درسگفتار
🔶 موضوع |جستاری در استعداد فقه امامیه در حل مسائل معاصر
🎙حجت الاسلام محمدحسین عبدی
درسگفتارهای مدرسه عالی روزگار نو
جلسه دوم
⏰ ۹ مرداد ۱۳۹۹
⚜️ @taammolat74 👇👇👇
F.m.2.mp3
14.26M
🔉 درسگفتار
🔶 موضوع |جستاری در #استعداد_فقه_امامیه در حل مسائل معاصر
🎙حجت الاسلام #محمدحسین_عبدی
درسگفتارهای مدرسه عالی روزگار نو
جلسه دوم
🔹 درس گفتار جستاری در استعداد فقه امامیه در حل مسائل معاصر فقه امامیه از ناحیه استعداد منابع، متصل به وحی و عقلانیت است. هم معتقد به وجود واقع است هم راه به واقع را گشوده می داند. در حالیکه در نظریات سوبجکتیویسم (ذهنیت گرایی) منبعی خارج از خود ندارد ولذا نه تنها ذهن را با خارج تطبیق نمی دهد بلکه واقع را خود ذهن می داند و براین اساس در ابعاد مختلف علمی مانند حقوق و اخلاق و ...منبعی واقعی ندارد و هم چنین اُبجکتیویسم که در عین اعتراف به واقع و عینیت خارجی با نقص علمی مواجه است.
🔗 جلسه اول را در اینجا بشنوید.
🔻 پ.ن: هر سهشنبه به این درسگفتار خواهیم پرداخت.
⚜️ @taammolat74