eitaa logo
تاملات
778 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
374 ویدیو
80 فایل
تاملاتی پیرامون آنچه در اکنون میگذرد... 🌐وبلاگ: http://noghte-sarkhat.blog.ir/ 👤ادمین: @rasoul1414
مشاهده در ایتا
دانلود
تاملات
🔰چند سوال به بهانه‌ی بیلبوردِ "لحظه‌ی خاصِ میلیاردر شدن" . چرا در اوج روزهای تحریم و جنگِ اقتصادی، م
🔰چند سوال به بهانه‌ی بیلبوردِ "لحظه‌ی خاصِ میلیاردر شدن" از بینِ "شدن"‌های مختلف، آنها چطور گونه‌های خاصی از "شدن"‌ها را تبلیغ و ترویج می‌کنند؟ چطور آن "شدن"‌ها را به "لحظاتِ خاصِ" ما تبدیل می‌کنند؟ چرا این مجموعه‌های "پول‌باز" اینقدر به تلویزیون علاقه دارند؟ چرا این مجموعه‌های جابه‌جا کننده‌ی پول اینقدر به خندیدن، سرگرم شدن و شکوفا شدنِ استعدادهای ما علاقه دارند؟ آیا استعدادی که آنها می‌خواهند شکوفا شود، نوعی "شدن" است؟ آیا فعل امریِ شدن، "شو" است؟ چرا تلویزیون ایران این روزها پر از "شو" است؟ فصلِ مشترکِ همه‌ی این آرزوی " شدن"‌ها، امرِ به کدام "شو" است؟ "ستاره شو"، یک ترکیبِ امری است؟ خنداننده شو چطور؟ برنده باش چه؟ کسی که ستاره می‌شود، بالا می‌رود؟ دور می‌رود؟ دور رفتنِ ستاره‌وار با کَنده شدن و پرتاپ شدن همراه است؟ در لحظاتِ خاص؟ وقتی کَنده شدیم و دور رفتیم و ستاره شدیم، یعنی استعدادهایمان شکوفا شد؟ از بین ۸۰ میلیون نفر، چند نفر می‌توانند کَنده شوند و "دور" روند؟ وقتی ۸۰ میلیون نفر "دور" روند، "دور" همان نزدیک می‌شود؟ چرا این مجموعه‌های "پول‌باز" اینقدر ملق‌زدن و آواز خواندن و خندیدن و سرگرم بودنِ ما را دوست دارند؟ وقتی سرگرمیم یادمان می‌رود که ۸۰ میلیون نفر با هم نمی‌توانند "دور" روند؟ اصلا "نزدیک بودن" چه اشکالی دارد که پول‌بازها دوست دارند عده‌ای کنده شوند و "دور" روند؟ وقتی "لحظاتِ خاصِ" یک‌ ملت شد لحظاتی که کنده می‌شوند و دور می‌روند، آیا آن ملت دیگر ملت می‌شود؟ آیا در میانِ آن ملت کسی برای "باهم" بهتر بودن، "کار" و تلاش می‌کند؟ . . . ♨️ "پول‌باز"ها امروز با همه‌ی توان به فکر و اندیشه و زندگیِ ما جهت می‌دهند. با رسانه‌ای که اشغال شده، به چگونه بودن و چگونه‌ شدن‌های ما نظم می‌دهند. به ملت بودن ما خیانت می‌کنند. به فرهنگِ کار و تلاش و یاریگریِ ما خیانت می‌کنند. امکان زایش را از فکر و فرهنگ و اندیشه‌ی ایرانی سلب می‌کنند. 📌میهن را از دست "پول‌بازها" نجات دهیم. این بزرگترین وظیفه‌ی ما در این دوران است. ✍ کمیل سوهانی 🆔 @lotfi74
🔰 بت وارگی کالا و کالایی شدن مفاهیم ✍کمیل سوهانی دیروز از بیلبوردی تبلیغاتی در اتوبان شیخ فضل‌الله عکسی گرفتم که در آن خانم جوانی در حالی که لبخند رضایتی بر لب دارد اعلام می‌کند که "انتخاب من آقای فرش" است. پس از اینکه این عکس را به همراه هشتگ‌های #مصرف و #معنی‌زدایی در یک استوری قرار دادم، برخی از دوستان از چرایی این هشتگ‌ها و ارتباطش با این عکس و همچنین استوری‌های مشابه پیشین #پرسش داشتند. توضیح کوتاه زیر در پاسخ به پرسش این دوستان است. 🆔 @lotfi74👇👇👇
🔰یلدای مصرف و آلودگی هوا ✍ کمیل سوهانی تابلوهای یلدای خرید، یلدای شگفت‌انگیز، جشنواره‌ی یلدا و ... را این روزها در فضای حقیقی و مجازی بسیار می‌بینیم. پرسش؛ آیا میان آلودگی هوای این روزهای تهران و #یلدای_خرید ارتباطی هست؟ پاسخ ساده‌ی مثبت به رابطه‌ی میان مصرفِ زیادِ بنزین و آلودگیِ هوا، و یا تعداد زیاد خودروهای بی‌کیفیت و آلودگی هوا اشاره می‌کند. اما از نظر من، پاسخ، یک رابطه‌ی خطی میان میزانِ کمیِ مصرف و آلودگی نیست. نمی‌دانم از چه زمانی استفاده از #مواد_مخدر در میان معتادانِ به این مواد "مصرف" نامیده شد. اما براستی "مصرف" همان عملِ نادرستی است که ایشان مرتکب شده و پیامد ناگزیرِ آن نیز همان تخدیری است که گرفتار آن هستند. مصرف کننده‌ی دائمیِ مواد مخدر از انجام ابتدایی‌ترین کنش‌های فکری و جسمی ناتوان است. هیچ کس از او انتظار تفکر و تعقل برای حل مسائل و مشکلاتش را ندارد. مصرف‌کننده در دنیای غیر واقعیِ خود سرخوش است. در دنیای خیالیِ او، مهمترین عمل، پر کردن فاصله‌ی میان #خماری و #نشئگی است. انتظارِ حل مساله از یک #مصرف‌_کننده بی‌معناست، چرا که #مساله برای او بی‌معناست. اکنون با شرطی شدن #یلدای_ایرانی با #خرید و #مصرف شاهد این معنی‌زداییِ بی‌رحمانه هستیم. به نظر می‌رسد اینکه از حل مسائل‌مان ناتوانیم، اینکه هر سال تا مرز خودکشیِ چند میلیون نفره می‌رویم و نهایتا آسمان نجاتمان می‌دهد، ارتباط وثیقی با شبِ درازِ مصرفی دارد که به صبح نمی‌رسد. به نظر می‌رسد تا گرفتار یلدای مصرفیم نباید توقع #حل_مساله از خودمان داشته باشیم. ⚜ @lotfi74
تاملات
📍 یادداشت | آخرین سنگر آموزش ایستادن در برابر ابتذال آموزش ماشینی ▪️در هیاهوی روزافزون #پلتفرم‌ ه
🔹 پلتفرم، ما را در جهانی بی‌مرز و بی‌زمان معلق می‌کند؛ جایی‌که هیچ تعهدی به نیست، و هیچ ضرورتی به بودن. اما کلاس، اکنونِ زیسته را احضار می‌کند؛ اکنونی که در آن هر غیبت، دارد؛ هر ، گفت‌وگوست؛ و هر نگاه، افقی برای ادراک. کلاس، تمرینی است برای بودن در . 🔸 کلاس، شاید آخرین سنگر آموزش به‌مثابه زیستن است؛ جایی که دانش نه از جنس داده، که از جنس تجربه‌ی مشترک است. در پلتفرم، به تقلیل می‌یابد؛ به صوت و تصویر، به اسلاید و سرعت. اما در کلاس، آموزش، اتفاق است. رخداد است. یک رخداد انسانی، میان دو آگاهی. 🔹 آموزش در کلاس، تجربه‌ای پدیداری‌ست: نوعی از هم‌نفسی وجودی. شکلی از باهم‌بودگی در راه فهمیدن. چیزی که هیچ اتصال اینترنتی، هیچ یادگیری شخصی‌سازی‌شده‌ای، و هیچ ویدئوی پربازدیدی، نمی‌تواند آن را تولید کند. 🔸 کلاس، فرم است. فرمی که در خود دارد: زمان‌بندی دارد، انتظار دارد، دارد، و حتی سکوت. این همان چیزی‌ست که در فضای پلتفرمی رو به زوال است؛ آن‌جا که همه‌چیز باید بی‌وقفه و بی‌تأمل در جریان باشد. در جهانی که ارزش است، کلاس کند است. در زمانی که سرعت معیار است، کلاس مجال است. در کلاس، زمان فقط گذرِ دقیقه‌ها نیست؛ زمان تجربه است. زمان اندیشیدن. 🔹 کلاس، واپسین شکل است؛ در جهان تسریع‌شده‌ی پلتفرم‌ها، که در آن زمان «فشرده» است، صبر «بی‌معنا» شده، و تجربه «غیاب‌پذیر»، کلاس نوعی نوعی در برابر تسلیم‌شدن به آسان‌سازی، در برابر آموزشی، و در برابر ماشینی‌شدنِ تجربه‌ی . در کلاس، ما هنوز می‌توانیم انتخاب کنیم که حاضر باشیم، درگیر شویم، و به‌جای معنا، آن را بسازیم. 💢کلاس، مهمترین اقلیم تنفسیِ زیستن است؛ تا وقتی هنوز کلاس هست، هنوز امکان «مواجهه» باقی‌ست. کلاس، نه صرفاً حافظ آموزش، بلکه حافظ امکان بودن در است. ⚜️ @Taammolat74