تاملات
📍 یادداشت | «پناهگاه کلمات؛ شورش علیه عصر بیمعنایی» به مناسبت روز کتاب ▪️ #کتابخوانی بیش از هر چ
🔸 #کتابخوانی بیش از هر چیزی به یک شعار بیروح فرو کاسته شده است، به مناسبتهایی که تنها در تقویم ثبت میشوند و از حقیقتِ ضرورتِ خود فاصله گرفتهاند. در دنیایی که آکنده از #هوش_مصنوعی، رسانههای مجازی و حجم انبوه تصویرهای گذراست، کتاب دیگر نه مرکزیت دارد و نه جاذبهای که زمانهای گذشته را به یادمان میآورد.
🔹با این حال در این زمانه رسانهزده و روزگار شتابزده، دقیقاً #کتاب همان چیزی است که میتواند #زیست_اصیل ما را بازآفرینی کند، ما را از سطح به عمق برساند و به تامل و درنگ دعوت کند. کتاب همان نقطهی سکون و ژرفای اصالتی است که به آن نیاز داریم. در حالی که رسانهها با سرعتی بیامان هر لحظه ما را از خودمان دورتر میسازند، کتاب با هر واژه و جمله، دست ما را میگیرد و ما را به درنگ، به #فکر، و به بازگشت به اصل و ریشهمان دعوت میکند.
🔸خواندن کتاب، نوعی بازگشت به اصل است؛ آن لحظههای بیتعلقی که در آن، اندیشهورزی به جای تعجیل مینشیند و ذهن ما دوباره به جستجوی #معنا برمیخیزد. هر کلمه از کتاب، همچون درختی است که ریشههای خود را در جانمان فرو میکند، و هر مفهوم تازه، جریانی از پرسشهای عمیقتر را در دل ما به حرکت درمیآورد. این روزها، شاید هیچچیز به اندازهی یک کتاب نمیتواند ما را از هیاهوی مداوم و کاذب دنیای رسانهها دور کند و به سمت خودی درونی، آرام و معنادار هدایت کند.
🔹کتاب خواندن، نوعی #شورش در برابر گذرای بیمعناست؛ شکلی از #مقاومت در برابر موج سرگیجهآور اطلاعاتی که از پسزمینههای مجازی بر سر ما میبارند. در واقع، کتاب، همچون آیینهای است که ما را به خودمان بازمیگرداند؛ اما نه خود سطحی و گذرای روزمره، بلکه خودی که در جستجوی معنا، ارزش و جاودانگی است. در حقیقت، کتاب، ما را از شلوغیِ بیپایان و تنهاییِ پر از ترس #تکنولوژی بیرون میکشد و به ساحل اندیشه میبرد، جایی که نه زمان و نه مکان میتواند ما را از تجربهی درونی بازدارد.
💢کتاب خواندن، در این زمانه، #شجاعت میخواهد، شجاعت ورود به سرزمینهایی از معنا که ممکن است پرسشها و ابهامات بیشماری بههمراه داشته باشند. اما همین جستجو است که زیستن اصیل را برایمان رقم میزند، زیستنی که به ما امکان میدهد به جای آنکه تنها در زمان غوطهور شویم، زمان را زندگی کنیم، در لابلای سطورِ یک کتاب، حقیقتی را کشف کنیم که به تمامی از ماست و به ما تعلق دارد.
⚜️ @Taammolat74
تاملات
📍 یادداشت | «شانهای برای زلفهای آشفته» طرح حافظ شیرازی برای ساماندهی اندیشه ▪️ اگر از شما بخواهند
🔸او در یک حرکت هنرمندانه، شانهای را در دستان #قلم میگذارد و با آن زلف #سخن را مرتب میکند؛ گرههای آشفتگی را باز میکند و رخ اندیشه را از #نقاب ابهام بیرون میآورد. چه خوش گفته است حافظ، که در نهایت، تمام آنچه درباره نظم و ساماندهی باید گفت، همین تصویر #شاعرانه است: قلمی که دنیای بینظم افکار را به جهان زیبای #دانش بدل میکند.
🔹"رخ اندیشه" در این بیت نمادی است از حقیقتی که در پس حجاب ناپیدایی پنهان است. حافظ با ظرافت، قلم را وسیلهای میداند که این #حجاب را میدرد و حقیقت را آشکار میکند. این اشارهی شاعرانه به نقشی است که نوشتار و زبان در بازنمایی دانش و انتقال آن داشتهاند. اندیشههای پراکنده، بیسامانی را به همراه دارند، اما قلم، این ابزار جاودانه، پلی میسازد میان ذهن و متن، میان #تفکر و #تاریخ.
🔸او قلم را شانهای میداند که زلفِ سخن را از آشفتگی به لطافت و زیبایی درمیآورد. این #استعاره نه تنها نشانگر #هنر و مهارت #نویسندگی است، بلکه به بعد معرفتی قلم نیز اشاره دارد. زلفِ سخن، اگرچه میتواند زیبا باشد، اما اگر شانهای نباشد، درهم و ناشفاف باقی میماند. قلم، با نظمدادن به این آشفتگی، سخن را به ابزاری برای ساختن #فرهنگ، #اندیشه و #تمدن بدل میکند.
🔹آلان که کیبوردها جای قلم را گرفتهاند، شاید نقش آن برایمان کمرنگ شده باشد. دنیای امروز، با تمام شلوغیهایش، بیشتر از همیشه به #قدرت قلم نیاز دارد؛ قلمی نیاز داریم که راهبر باشد؛ قلمی که نه فقط بنویسد، بلکه سامان دهد، نور بیفشاند و #معنا خلق کند. این جنس قلم، هنوز هم نیرویی است که فرهنگ و تمدن را پیش میبرد.
💢 امروز، میان سیلاب واژهها و تصویرها که بیوقفه از صفحهنمایشها جاری میشوند، این پرسش جدیتر از همیشه است که آیا هنوز به شانه زدن زلفِ سخن میپردازیم؟ یا در هیاهوی بینظمی دنیای دیجیتال، رسالت نظم بخشیدن به اندیشه و کلام را فراموش کردهایم؟
⚜️ @Taammolat74
تاملات
📍 یادداشت | میانه آرمان و واقعیت جمهوری اسلامی در #جدال با #خویشتن؛ ▪️ امروز، روز #جمهوری_اسلامی
🔹جمهوری اسلامی را نمیتوان تنها در شکستها و دشواریهایش خلاصه کرد. این نظام، از دل یک #انقلاب برخاست که حامل امیدهای یک ملت بود. امیدهایی که شاید در گذر زمان و زیر فشار طوفانهای اقتصادی و اجتماعی ضعیف شده باشند، اما همچنان در گوشه و کنار این سرزمین، در جانهای بیقرار، در نگاههای معصوم، و در باورهای عمیق مردمانی که هنوز به #عدالت و #حقیقت دل بستهاند، زنده است.
🔸همین عنصر، جمهوری اسلامی را از بسیاری نظامهای سیاسی دیگر متمایز میکند: این که تنها دغدغهی بقا ندارد، بلکه بقای معنادار را میجوید. تمایزی که آن را از دولتهایی که صرفاً به حفظ خویش میاندیشند، جدا میکند. بقای معنادار، نه صرفاً امتداد یک ساختار، بلکه استمرار یک #اندیشه، یک روح، و یک آرمان در بطن #زمانه است. اگر صرفاً بقا کافی بود، امپراتوریهای بزرگی که قرنها دوام آوردند، همچنان زنده بودند، اما بقای بدون معنا، همان مرگی است که به تعویق افتاده است.
🔹برای همهی ما که در این کشتی نشستهایم، این نکته اساسی است: آنچه یک #نظام را زنده نگاه میدارد، توانایی آن در ایجاد #معنا برای انسانهایی است که در آن زیست میکنند. جمهوری اسلامی، هنوز یک #آلترناتیو است؛ تجربهای که در برابر سلطهی مدرن جهانی، در برابر #جهان_بیروح تکنوکراسی، به تعبیر دکتر #علیرضا_شفاه، آخرین سنگر انسانیت باقی مانده است. سنگری که، هرچند زخمخورده و خاموش، هنوز مدافع مظلومان است، حتی اگر زبان گویای این حقیقت را از کف داده باشد.
🔸#جذابیت جمهوری اسلامی در آن است که در یک دنیای امروز، هنوز #پرسش دارد، هنوز #مسأله دارد، هنوز آرمانمند است و هنوز به جهان از دریچهای متفاوت نگاه میکند. در حالی که بسیاری از دولتها در سراسر جهان صرفاً در حال مدیریت وضعیت موجود هستند، جمهوری اسلامی درگیر یک نبرد دائمی برای تعریف و بازتعریف خود است.
🔹آنچه جمهوری اسلامی امروز نیاز دارد، نه صرفاً دفاعی نظری از مشروعیت خود، بلکه بازآفرینی روحی تازه در کالبدی است که از فرسایش و تردید، زخم برداشته است. آقای جمهوری اسلامی، با همهی ضعفها و قوتهایش، هنوز در مسیر #تاریخ ایستاده است؛ نه تماماً به آرمانهایش وفادار، نه از آنها کاملاً جدا، بلکه در میانهی راه، در تلاطم فهم خویش و تطبیق با جهانی که هر روز دگرگون میشود. و شاید رمز بقای آن، نه در ایستادن بر نقطهی آغاز، که در جرأت حرکت به سوی #آینده ای نو باشد.
⚜️ @Taammolat74
تاملات
📍 یادداشت | آخرین سنگر آموزش ایستادن در برابر ابتذال آموزش ماشینی ▪️در هیاهوی روزافزون #پلتفرم ه
🔹 پلتفرم، ما را در جهانی بیمرز و بیزمان معلق میکند؛ جاییکه هیچ تعهدی به #اکنون نیست، و هیچ ضرورتی به بودن. اما کلاس، اکنونِ زیسته را احضار میکند؛ اکنونی که در آن هر غیبت، #معنا دارد؛ هر #سکوت، گفتوگوست؛ و هر نگاه، افقی برای ادراک. کلاس، تمرینی است برای بودن در #جهان.
🔸 کلاس، شاید آخرین سنگر آموزش بهمثابه زیستن است؛ جایی که دانش نه از جنس داده، که از جنس تجربهی مشترک است. در پلتفرم، #آموزش به #اطلاعات تقلیل مییابد؛ به صوت و تصویر، به اسلاید و سرعت. اما در کلاس، آموزش، اتفاق است. رخداد است. یک رخداد انسانی، میان دو آگاهی.
🔹 آموزش در کلاس، تجربهای پدیداریست: نوعی از همنفسی وجودی. شکلی از باهمبودگی در راه فهمیدن. چیزی که هیچ اتصال اینترنتی، هیچ یادگیری شخصیسازیشدهای، و هیچ ویدئوی پربازدیدی، نمیتواند آن را تولید کند.
🔸 کلاس، #حافظ فرم است. فرمی که در خود #نظم دارد: زمانبندی دارد، انتظار دارد، #صبر دارد، و حتی سکوت. این همان چیزیست که در فضای پلتفرمی رو به زوال است؛ آنجا که همهچیز باید بیوقفه و بیتأمل در جریان باشد. در جهانی که #شتاب ارزش است، کلاس کند است. در زمانی که سرعت معیار #موفقیت است، کلاس مجال #درنگ است. در کلاس، زمان فقط گذرِ دقیقهها نیست؛ زمان تجربه است. زمان اندیشیدن.
🔹 کلاس، واپسین شکل #مقاومت است؛ در جهان تسریعشدهی پلتفرمها، که در آن زمان «فشرده» است، صبر «بیمعنا» شده، و تجربه «غیابپذیر»، کلاس نوعی نوعی #ایستادن در برابر تسلیمشدن به آسانسازی، در برابر #مصرفگرایی آموزشی، و در برابر ماشینیشدنِ تجربهی #دانایی. در کلاس، ما هنوز میتوانیم انتخاب کنیم که حاضر باشیم، درگیر شویم، و بهجای #مصرف معنا، آن را بسازیم.
💢کلاس، مهمترین اقلیم تنفسیِ زیستن است؛ تا وقتی هنوز کلاس هست، هنوز امکان «مواجهه» باقیست. کلاس، نه صرفاً حافظ آموزش، بلکه حافظ امکان #انسان بودن در #عصر_پساآموزش است.
⚜️ @Taammolat74