✳️ آثار صلوات: دیدار امام زمان عج
🌼امام صادق (علیه السلام):
🍃اَلشَّيْخُ إِبْرَاهِيمُ اَلْكَفْعَمِيُّ فِي اَلْجُنَّةِ ، عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: مَنْ قَالَ بَعْدَ صَلاَةِ اَلْفَجْرِ وَ بَعْدَ صَلاَةِ اَلظُّهْرِ - اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلَ فَرَجَهُمْ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يُدْرِكَ اَلْقَائِمَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ.🍃
🌿هر که بعد از نماز صبح و ظهر بگوید: ألّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم نمیمیرد تا آنکه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را درک کند.🌿
📚مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۹۶
#حدیث
#امام_زمان_عج
#صلوات
🎁 برای دسترسی به مطالب تبلیغی
بپیوندید👇👇👇
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@tabligheslam
✳️ راز فریاد آیتالله بهجت (ره) هنگام سلام نماز
✍ تهران زندگی میکردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیتالله بهجت (ره) میخواندند را دیدم و لذت بردم.
تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیتالله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه میشود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامهام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم.
یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح میرفتم قم نماز میخواندم و برمیگشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه میکرد که چرا از کار و زندگی میزنی و به قم میروی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و … .
کم کم نسبت به فریادهای آیتالله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد میکشه؟ چرا داد میزنه؟ چرا با درد سلام میده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلامهای آقا سلام میدادم.
به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد میکشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران میخونم، این هفته هفته آخرمه …
یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطهور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف میزدم، آقا اگر بهم نگی میرم هان! آقا دیگه نمیام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیتالله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی میگفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟
سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم میگفتم آقا چطور حرفهای من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیتالله بهجت (ره) ایستادم و در صف اول نماز میخوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمیتوانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول!
خوشحال بودم و پشت آقا نماز میخواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوهای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم.
یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد میکشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم میرفتم و سپس به تهران بازمیگشتم تا آقا رحلت کردند.»
این مطالب خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیتالله العظمی بهجت (ره) بود که توسط پسر این مرجع تقلید فقید در مراسم سالگرد حضرت آیتالله بهجت (ره) در مسجد صاحب الزمان (عج) ورامین بازگو شد.
📚 خبرگزاری فارس
#داستان
#نماز
#حضور_قلب
#آیت_الله_بهجت
🎁 برای دسترسی به مطالب تبلیغی
بپیوندید👇👇👇
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@tabligheslam
✳️ لذت نماز
👤 علامه مصباح یزدی(ره):
✍ برنامه آیت الله بهجت در حدود چهل سال قبل چنین بود که پیش از غروب قدم زنان به سوی صفائیه - که آن وقت ها تا نزدیک پل صفائیه زمین مزروعی بود - می رفتند و از زمین های مزروعی می گذشتند و در آنجا می نشستند و بعد، نماز مغرب و عشا را در آن زمین ها می خواندند و بعضی دوستان که علاقه مند بودند، خدمت ایشان می رسیدند. یکی از آن دوستان می گفت: آیت الله بهجت یک شب بعد از نماز فرمودند: «اگر سلاطین عالم می دانستند که انسان در حال عبادت چه لذت هایی می برد، هیچ گاه دنبال این مسائل مادی نمی رفتند...».
📚 سایت حوزه
#داستان
#نماز
#آیت_الله_بهجت
#محبت_دنیا
#لذت
🎁 برای دسترسی به مطالب تبلیغی
بپیوندید👇👇👇
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@tabligheslam
✳️ چرا از عبادت لذت نمیبریم؟
✅ کسی که به گناه عادت کرده، از عبادت لذت نمیبرد.
✍ روزی یک نفر در حال عبور از بازار عطاران بود. در میانه بازار وقتی که بوی عطرها به مشام او رسید، بیهوش شد و بر روی زمین افتاد. مردم به دور او جمع شدند تا ببیند چه مشکلی دارد و هرکسی سعی می کرد علت غش کردن او را تشخیص دهد و درمان کند. یک نفر شکم او را ماساژ می داد و یک نفر گلاب به سر و روی او می ریخت. این فرد نمی دانست که مشکل او به خاطر همین بوی گلاب است. خلاصه مردم به درمان ادامه دادند و یک نفر دست و پایش را ماساژ می داد و دیگری کاهگل تر آورد. یک نفر دیگر بخور عود و شکر درست کرد و یک نفر دیگه لباس های او را در می آورد. یک نفر دیگر نبض او را گرفته بود و دیگری دهانش را بو می کرد تا ببیند شراب خورده یا تریاک و حشیش کشیده است ولی هیچ کسی نتوانست علت غش کردن او را بفهمد و مردم حیران به دور او ایستاده بودند. بالاخره چند نفر برای بستگان او خبر بردند که فلانی بیهوش در آنجا افتاده است. هیچ کسی اطلاع نداشت که آیا آن فرد صرع دارد یا مشکل دیگری؟ آن فرد در واقع یک پوستکن بود و برادری داشت که خیلی سریع خودش را به سر او رسانید. وی کمی سرگین و مدفوع حیوانات در دست خود داشت و مردم را کنار زد و به پیش برادرش رسید. او گفت که من می دانم مشکل او چیست و وقتی که مشکل کسی را بدانی راحت می توانی او را درمان کنی. او گفت که در مغز و رگ و تمام وجود برادر من بوی مدفوع سگ نفوذ کرده است زیرا کار او دباغی است و صبح تا شب از این کار روزی به دست می آورد. جالینوس پزشک بزرگ گفته است که بیمار به هرچیزی عادت داشت همان چیز را به او بدهید. اگر خلاف عادتش به او چیزی بدهید دچار مشکل می شود. برادر من از بس با مدفوع کار کرده است، خودش مثل مدفوع شده است و چنین کسی مثل حشره سرگین غلطان است و اگر به او گلاب بزنید بی هوش می شود. داروی او در واقع همان سرگین است چون به آن عادت کرده است.
مولانا علاوه بر بیان واضح مقصود خود در این داستان، در ادامه می گوید که این حکایت شامل حال قضیه ازدواج نیز می شود و همان طور که خداوند در قرآن فرموده است که انسان های خبیث با هم زوج می شوند و انسان های نیکو نیز با هم، همینطور کسی که به بدی عادت کرده است، اگر خوراک فکری و عاطفی و جسمی خوب به او بدهیم دچا مشکل می شود و آن دباغ نیز در واقع به خاطر اینکه بوهای خوش به مشامش رسیده بود غش کرده بود.
📚 مثنوی مولوی
#داستان
#نماز
#لذت
#گناه
🎁 برای دسترسی به مطالب تبلیغی
بپیوندید👇👇👇
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@tabligheslam
✳️ دلبستگی به دنیا، مانع لذت بردن از عبادت
🍃الإمامُ عليٌّ عليه السلام : كَيفَ يَجِدُ لَذَّةَ العِبادَةِ مَن لا يَصومُ عنِ الهَوى ؟!🍃
🌿امام على عليه السلام : چگونه لذّت عبادت را بچشد كسى كه از هوى و هوس باز نمى ايستد؟🌿
📚غرر الحکم، ج ۱، ص ۵۱۷
🍃عيسى عليه السلام : بِحقٍّ أقولُ لَكُم : إنَّهُ كَما يَنظُرُ المَريضُ إلى طَيِّبِ الطَّعامِ فلا يَلتَذُّهُ مَعَ ما يَجِدُهُ مِن شِدَّةِ الوَجَعِ، كذلِكَ صاحِبُ الدّنيا لا يَلتَذُّ بِالعِبادَةِ و لا يَجِدُ حَلاوَتَها مَعَ ما يَجِدُ مِن حُبِّ المالِ .🍃
🌿عيسى عليه السلام : حقيقتى را به شما بگويم: همان گونه كه شخص بيمار به خوراك خوب و خوش مزه مى نگرد اما به سبب درد شديدى كه دارد از آن لذتى نمى برد، دنيادار نيز به سبب مال دوستيش از عبادت لذّت نمى برد و طعم شيرين آن را نمى چشد.🌿
📚تحف العقول، ج ۱، ص ۵۰۲
🍃عنه عليه السلام : بِحَقٍّ أقولُ لَكُم : مَن لا يُنَقِّي مِن زَرعِه الحَشيشَ يَكثُرْ فيهِ حَتّى يَغمُرَهُ فيُفسِدَهُ، و كذلِكَ مَن لا يُخرِجُ مِن قَلبِهِ حُبَّ الدّنيا يَغمُرُهُ حَتّى لا يَجِدَ لِحُبِّ الآخِرَةِ طَعما.🍃
🌿عيسى عليه السلام : حقيقتى را به شما بگويم: كسى كه علفهاى هرز زراعت خود را وجين نكند، آن علفها زياد مى شود ، تا جايى كه تمام مزرعه را فرا مى گيرد و زراعت را از بين مى برد؛ همچنين كسى كه دوستى دنيا را از دلش بيرون نكند، دنيا دوستى دلش را فرا گيرد ، تا جايى كه طعم آخرتْ دوستى را نچشد.🌿
📚تحف العقول، ج ۱، ص ۵۰۲
🍃في أخبارِ داوودَ عليه السلام : ما لِأولِيائي و الهَمَّ بالدّنيا ؟! إنّ الهَمَّ يُذهِبُ حَلاوَةَ مُناجاتي مِن قُلوبِهِم . يا داوودُ، إنَّ مَحَبَّتي مِن أولِيائي أن يَكونوا رُوحانِيّينَ لا يَغتَمّونَ.🍃
🌿در خبرهاى داود عليه السلام آمده است: دوستان مرا به غمِ دنيا خوردن چكار؟ غمِ دنيا شيرينى مناجات را از دلهايشان مى برد. اى داود! من دوست دارم كه دوستان من روحانى باشند و غمِ دنيا را به خود راه ندهند.🌿
📚مسكّن الفؤاد، ج ۱، ص ۸۵
#حدیث
#نماز
#لذت
#محبت_دنیا
🎁 برای دسترسی به مطالب تبلیغی
بپیوندید👇👇👇
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@tabligheslam
✳️اجازه گرفتن عزرائيل براى ورود به محضر پيامبر _صلّى اللّه عليه و آله_، در هنگام وفات
🍃سَهْلُ بْنُ أَبِي صَالِحٍ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ : أَنَّهُ أُغْمِيَ عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي مَرَضِهِ فَدُقَّ بَابُهُ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ مَنْ ذَا قَالَ أَنَا رَجُلٌ غَرِيبٌ أَتَيْتُ أَسْأَلُ رَسُولَ اَللَّهِ أَ تَأْذَنُونَ لِي فِي اَلدُّخُولِ عَلَيْهِ فَأَجَابَتْ اِمْضِ رَحِمَكَ اَللَّهُ لِحَاجَتِكَ فَرَسُولُ اَللَّهِ عَنْكَ مَشْغُولٌ فَمَضَى ثُمَّ رَجَعَ فَدَقَّ اَلْبَابَ وَ قَالَ غَرِيبٌ يَسْتَأْذِنُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ أَ تَأْذَنُونَ لِلْغُرَبَاءِ فَأَفَاقَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ غَشْيَتِهِ فَقَالَ يَا فَاطِمَةُ أَ تَدْرِينَ مَنْ هَذَا قَالَتْ لاَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ هَذَا مُفَرِّقُ اَلْجَمَاعَاتِ وَ مُنَغِّصُ اَللَّذَّاتِ هَذَا مَلَكُ اَلْمَوْتِ مَا اِسْتَأْذَنَ وَ اَللَّهِ عَلَى أَحَدٍ قَبْلِي وَ لاَ يَسْتَأْذِنُ لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي اِسْتَأْذَنَ عَلَيَّ لِكَرَامَتِي عَلَى اَللَّهِ اِئْذَنِي لَهُ فَقَالَتْ اُدْخُلْ رَحِمَكَ اَللَّهُ فَدَخَلَ كَرِيحٍ هَفَّافَةٍ وَ قَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَى أَهْلِ بَيْتِ رَسُولِ اَللَّهِ فَأَوْصَى اَلنَّبِيُّ إِلَى عَلِيٍّ بِالصَّبْرِ عَنِ اَلدُّنْيَا وَ بِحِفْظِ فَاطِمَةَ وَ بِجَمْعِ اَلْقُرْآنِ وَ بِقَضَاءِ دَيْنِهِ وَ بِغُسْلِهِ وَ أَنْ يَعْمَلَ حَوْلَ قَبْرِهِ حَائِطاً وَ يَحْفَظَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ.🍃
👤ابن عباس :
✍رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هنگامى كه در بستر بيمارى افتاده بود، لحظه اى بى هوش شد، در اين هنگام در خانه كوبيده شد.
فاطمه عليها السّلام فرمود: كيستى؟
كوبنده در: من مرد غريبى هستم، آمدهام از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بپرسم؛ آيا به من اجازه ورود مى دهد تا به محضرش آيم؟
فاطمه: خدا تو را بيامرزد، بازگرد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در بستر بيمارى است.
مرد غريب رفت، پس از ساعتى بازگشت و در خانه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را كوبيد و گفت: غريبى هستم كه از محضر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اجازه مى خواهم تا به خدمتش برسم، آيا به غريبان اجازه مى دهيد؟
در اين هنگام رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به هوش آمد و به فاطمه عليها السّلام فرمود: «اى فاطمه جانم! آيا مى دانى اين غريب كيست؟ ».
فاطمه: نه، اى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «اين كسى است كه جمعيّتها را پراكنده مى سازد، و لذّتها را از هم مى پاشد، اين فرشته مرگ است، كه سوگند به خدا براى قبض روح هيچ كس قبل از من و نه بعد از من اجازه نمى گيرد، ولى به خاطر مقام ارجمندى كه نزد خدا دارم، از من اجازه مى خواهد، به او اجازه ورود بده».
فاطمه عليها السّلام به عزرائيل فرمود: خدا تو را رحمت كند، وارد خانه شو!
عزرائيل مانند نسيم ملايم و آرام بخشى وارد شد و وقتى كه وارد خانه گرديد، گفت:
السّلام على اهل بيت رسول اللّه: «سلام بر اهل خانه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله»
📚 المناقب ج ۳، ص ۳۳۶
#حدیث_داستان
#پیامبر_اعظم_صلی_الله_علیه_و_اله
#مرگ #عزائیل
🎁 برای دسترسی به مطالب تبلیغی
بپیوندید👇👇👇
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@tabligheslam