eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
426 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️ملامت وجدان‏ 🔹انسان مرتکب می‌شود، بعد خودش را می‌کند. این ملامت وجدان یعنی چه؟ این که همه شنیده‌اید یعنی چه؟ دولت های استعماری افرادی را طوری تربیت می‌کنند که در اینها بمیرد. در عین حال موقعش که می‌شود، وجدانی که خیال می‌کنند مرده است، باز یک چراغ کوچکی در آن روشن و زنده است. خلبان هیروشیما را اصلًا برای یک چنان جنایتی تربیت کرده بودند، ولی وقتی که رفت بمب خودش را انداخت و بعد هم نگاه کرد به شهری که در آتش می‏‌سوخت و دید مردم بی‏‌گناه، پیرمرد، پیرزن، بچه کوچک، افرادی که اساساً در میدان جنگ وارد نشده‌اند دارند چه جور در میان آتش دست و پا می‏‌زنند، از همان ساعت حالش بهم خورد. بعد در آمریکا آمدند از او استقبال و تجلیل و او را تشویق کردند، اما جلوی او را نتوانستند بگیرند. کم کم همان آدم به خاطر عذاب وجدان دیوانه شد، بردندش دارالمجانین. 🔹قرآن هم می‌فرماید: «لا اقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّامَة». [قیامة، ۲] خدا در انسان آفریده؛ انسان خودش واعظ خودش می‌شود. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «مَنْ لَمْ یجْعَلِ اللهُ لَهُ واعِظاً مِنْ نَفْسِهِ لَمْ ینْفَعْهُ مَوْعِظَةُ غَیرِهِ‏؛ هر کسی که خداوند در درونش برای او واعظی از خودش برای خودش قرار ندهد، موعظه دیگران در او اثر نمی‌کند». یعنی شما اگر خیال می‌کنی که پای موعظه دیگران بنشینی و بهره ببری، اشتباه می‌کنی. اول باید در درون خودت واعظی ایجاد کنی، خودت را زنده کنی، آن وقت از موعظه واعظ بیرونی هم استفاده می‌کنی. انسان خودش، خودش را موعظه می‌کند، خودش خودش را ملامت می‌کند، خودش علیه خودش حکم صادر می‌کند و قضاوت می‌کند. انسان خودش را محاسبه می‌کند. 🔹جزء دستورهای عجیب مسلّم دینی ما است، می‌گوید از خودتان حساب بکشید: «حاسِبوا انْفُسَکمْ قَبْلَ انْ تُحاسَبوا» (متأسفانه این حرفها فراموش شده) از خودتان حساب بکشید، و انسان می‌تواند از خودش حساب بکشد و باید از خودش حساب بکشد. «وَ زِنوا انْفُسَکمْ قَبْلَ انْ توزَنوا» [۱] خودتان را وزن کنید، بسنجید قبل از آنکه شما و اعمال شما را در قیامت بسنجند، وزن کنند. انسان، خودش خودش را وزن می‌کند، می‌‏سنجد، خودش از خودش حساب می‌کشد. انسان خودش را مجازات می‌کند. همه اینها دلیل بر این است که انسان شخصیت مرکبی دارد. این شخصیت مرکب، قسمت عالی دارد که قسمت انسانی اوست و قسمت دانی دارد که قسمت حیوانی اوست. یعنی قسمت عالی و انسانی انسان از قسمت حیوانی و شهوانی او آزاد باشد. پی نوشت؛ [۱] وسائل الشيعة، ج ۱۱، ص ۳۸، ح ۹ 📕آزادی معنوی، مطهری، مرتضی، (نسخه سایت) ص ۳۵ و ۳۶ منبع: پورتال جامع استاد شهید مطهری @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«تشویق» و «تنبیه» چه شرایطی دارد و برای تأثیر گذاری آنها چه نکاتی را باید مد نظر قرار دهیم؟ (بخش دوم و پایانی) 🔸در و بايد شرایط آن را مد نظر قرار دهیم؛ مثلا تشويق نبايد مايه و تشويق شونده، يا خاموشی شعله فعّاليّتها و نظم و انضباط او گردد بلکه بايد بیشتر بر جنبه هاى معنوى تکیه کرد تا موجب تعالی شخصيّت افراد گردد و معیار در آن ضوابط باشد نه روابط. در مورد نیز شرايطی وجود دارد که باید رعایت شود و از آنجایی که «تنبيه» چنان كه از نامش پيداست، به منظور «آگاه سازى» صورت مى گيرد، بايد جهت گيرى آن به اين سمت باشد. 🔹گرچه و هرگز نمى تواند نخستين واكنش در برابر باشد - بلكه، بايد قبل از هر چيز دست به دامان زد - و نه مى تواند مشكل و بى انضباطى ها و خيانت ها را به طور كامل حل كند، ولى به هر حال، چيزى است كه چشم پوشى از آن به طور كلّى نيز براى هر تشكيلاتى خطرناك است، چرا كه هميشه «درصد» معيّنى از افراد هستند كه بدون اين «عامل باز دارنده» و يا لااقل «ترس از آن» انجام وظيفه نمى كنند. براى اين كه مديران بتوانند از و به هدف هاى تربيتى مورد نظر برسند، رعايت اصول زير مناسب به نظر مى رسد: 1⃣ هميشه بايد مقطعى باشد، يعنى راه را به روى افراد متخلّف براى خويشتن نبندد. جالب است كه در در بسيارى از آيات، بعد از مجازات هاى شديد، بلافاصله را استثناء مى كند؛ يعنى راه را به روى باز نگاه مى دارد. جمله «اِلا الَّذينَ تابُوا» و امثال آن در آيات زيادى از قرآن به همين منظور آمده است. 2⃣ و نبايد حسّ كينه توزى افراد را برانگيزد، و در عين حال ايجاب مى كند كه در اين مورد گرفتار وسوسه نشود و از ترس كينه توزی هاى آينده، بكلّى چشم از يا توبيخ و گنهكاران نپوشد، وگرنه سازمان تشكيلاتش به مى گرايد. 3⃣رعايت تناسب ميان «جرم» و «جريمه»، از مسلّم ترين مسائل اسلامى و تشكيلاتى است كه دقّت در باب حدود و ديات در فقه اسلام، اين معنى را كاملاً مشخّص مى كند. 4⃣اصل در اين است كه خصوصى باشد به عكس ، ولى مواردى استثنایی پيش مى آيد كه شرايط ايجاب مى كند كه در حضور جمع انجام گيرد، و يا خبر آن به گوش ديگران برسد. 5⃣از مسائلى كه در مورد و مجازات كاملاً ضرورى به نظر مى رسد، اين است كه، بايد دليل آن دقيقاً به طرف شود، و هرگز به اين قناعت نشود كه او خودش مى داند كفّاره چه گناهى را مى پردازد. چه بسيار افرادى كه از اعمال سوء و تخلّفات خويش بى خبرند و يا به گفته قرآن «يَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» آن را عمل نيكى مى پندارند و يا اگر آگاهند، درجه اهمّيّت آن را نمى دانند؛ لذا تفهيم دقيق اين مسأله، براى و ، ضرورت دارد. 6⃣مدير و فرمانده نبايد در و ملامت زياده روى كند، زيرا گاه مى شود كه تكرار آن اثر معكوس دارد. را در اعمال ناپسند خود جرى تر مى كند، و آنان را به لجاجت وا مى دارد. امير مؤمنان (عليه السلام) فرمود:  «الافراطُ فِى المَلامَة تَشُبُّ نيرانِ اللَّجاج» [۱] (زياده روى در و سرزنش، آتش و را مشتعل مى كند!). باز در جاى ديگر فرموده است: «إِيّاكَ أَنْ تُكَرِّرَ الْعَتَبَ فَإِنَّ ذلِكَ يُغْرِى بِالذَّنْبِ وَ يَهُونُ بِاْلعَتَبِ» [۲] (از پرهيز كن! چرا كه تكرار سرزنش، گناهكار را در اعمال ناپسندش و جسور مى كند؛ به علاوه، ملامت را بى اثر مى سازد!). اين بحث دامنه وسيعى دارد كه در اينجا به همين مقدار اكتفاء گرديد. پی نوشت‌ها؛ [۱] بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، چ دوم، ج ‏۷۴، ص ۲۳۰، باب ۸ [۲] غرر الحكم و درر الكلم‏، تميمى آمدى، رجائى، سيد مهدى‏، دار الكتاب الإسلامي، قم، ‏۱۴۱۰ق، چ دوم‏، ص ۲۵۹، (حکمت ۴۲) 📕مديريت و فرماندهى در اسلام‏، مكارم شيرازى، ناصر، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۹ش، ‏چ دوازدهم، ص ۱۲۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️دشمن درونی انسان (بخش دوم و پایانی) 🔸دشمن حقیقی انسان کیست؟ 🔹اگر گفته می شود، خود را تقویت کن و پرورش بده، مراد است و اگر گفته می شود او را سرکوب و مغلوب و کنترل کن مراد او است. بین این دو «خود» یا دو مرتبه وجودی ، کشمکش دائم وجود دارد. کوشش دارد که خود را با ارضای خواسته ها و تمایلات سازد و راه ترقی و تکامل و صعود الی الله را بر نفس انسانی سد نماید و او را مسخر خود گرداند؛ 🔹برعکس یا مرتبه عالی وجود انسان، همواره در تلاش است کمالات انسانی را طی کند و به مقام برسد. برای نیل به این مقام منیع، باید غرایز و تمایلات حیوانی را کنترل و مهار نماید و به استخدام خود درآورد. اگر و ملکوتی در این مبارزه چیره گردد، زنده می شود و انسان را به مقام شامخ صعود می دهد؛ و اگر غالب گردد، چراغ عقل انسان را خاموش می سازد و او را در وادی و گمراهی ساقط می گرداند. 🔹بر این اساس و با این تحلیل مسأله و نفس اماره، مربوط به و انسان، ولی مرتبه پایین و پست آن همردیف حیوان است، و و والای آن از سنخ «مجردات» و «ملکوتیان» و «فرشتگان» می‌باشد. «نفس اماره» و «نفس لوامه» و «نفس مطمئنه»، در واقع حالات و مراحل یک حقیقت واحدند. 🔹 که در افق حیوانیت و مرتبه پست است و به و زشتی ها فرمان می دهد، با و و به جایی می رسد که هر چند در برخی موارد دچار لغزش و انحراف می گردد، ولی میدان را به کلی به تمایلات و خواهش ها واگذار نکرده، و گاهی بر اوضاع مسلط می گردد و خود را نسبت به گناهان سرزنش و می کند و تصمیم بر جبران خطاها می گیرد و دل و جان را با آب می شوید، و در هر صورت کفه سنگین مبارزه به نفع و است؛ چنین نفسی که به این مرحله راه یافته، یعنی «سرزنشگر» نام دارد. 🔹اگر مردانه وارد میدان مبارزه گردد، پس از و و ، به مرحله ای می رسد که غرائز، رام او می گردند و دیو ، در بند عقل و ایمان اسیر می‌شوند و متعادل می گردند. این همان مرحله آرامش و سکینه است و نفسی که به این مرحله رسیده، نام دارد که از آنِ و مقرب درگاه الهی، مانند پیامبران و اولیاء و رهروان راستین مکتب آنها است. 🔹در به هر سه این مرحله نفس اشاره شده است: ۱) : «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ َلأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبّی إِنَّ رَبّی غَفُورٌ رَحیمٌ». [یوسف، ۵۳] ۲) : «لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّامَةِ». [قیامت، ۱و۲] ۳) : «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی». [فجر، ۲۷-۳۰] برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به: ۱- خودسازی (ابراهیم امینی)، بحث روح انسانی و حیوانی؛ ۲- تعلیم و تربیت در اسلام (مرتضی مطهری)؛ ۳- فلسفه اخلاق (مرتضی مطهری) منبع: وبسایت پرسمان @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️منظور از «معاقبه» كه در جهاد با نفس لازم است چيست؟ (بخش سوم و پایانی) 🔸 براى امورى را بيان كرده اند كه به آنها لازم است. يكی از اين امور، است كه بعد از «مشارطه» و «مراقبه» و «محاسبه» قرار دارد. بعضى همين چهار مرحله را برشمرده اند، ولى بعضى ديگر مثل مرحوم فيض كاشانى در «محجة البيضاء» دو تاى ديگر يعنى و [توبيخ] را هم اضافه كرده اند، كه شايد بتوان به گونه اى اين دو را در همان ادغام كرد؛ ولى ما به تبع مرحوم فيض اين دو را نيز شرح مى دهيم: 2⃣«معاتبه» (توبيخ نفس) 🔹دانستيم‌كه ، است و امر كننده به و ميل كننده به و فرار كننده از خير است؛ و از طرفى امر به و كشاندن آن به سوى و خالقش، و نهی از شهواتش شده ايم، و اينكه آن را از لذاتش جدا كنيم. 🔹اگر در اين كار اهمال كنيم كرده، به طورى كه ديگر نمى باشد، لذا بايد با تازيانه و و هر لحظه بر گرده آن زد، تا از مسير خود منحرف نشود. اگر به اين مقام ملامت رسيد مى شود، كه اگر رشد كند به مقام عالى مى رسد. پس تا به و وعظ خود مشغول نشده اى، به پند دادن ديگران مپرداز. 🔹خداوند تعالى به (عليه السلام) وحى فرستاد كه «يَابنَ مَريَمَ عِظْ نَفسَكَ فَاِنْ اِتَّعَظْتَ فَعِظ النَّاسَ وَ اِلَّا فَاستَحىِ مِنِّى»؛ [۱] (اى فرزند مريم، خود را ده، وقتى خود پند گرفتى آن وقت را پند ده، و گرنه از من حيا كن!). وقتى را ساختى، هم سريعاً از تو ساخته مى شوند: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ». [۲] 🔹پس اى برادر! از متابعت مكن كه (صلى الله عليه و آله) فرمود: «الكَيِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسُهُ وَ عَمِلَ لِما بَعدَ المَوتِ وَ الاَحمَقُ مَنْ اَتْبَعَ نَفْسَهُ هَوَاهَا وَ تَمَنَّى عَلَى اللهِ الاَمَانِىّ»؛ [۳] ( كسى است كه ضعيف شده، و براى بعد از مرگش مى كند، و و نادان كسى است كه متابعت كرده و از خدا، آرزوها [ی غيرمعقول و دور و دراز] تمنّا مى نمايد). 🔹اگر اين مراحل به خوبى طى شد ديگر جاى تقلّب و دزدى و تكبر و نخوت نيست، و چنان مى شود كه در برابر حق، مثل على بن يقطين صورت بر خاك سياه مى گذارد و از ابراهيم جمال ساربان مى خواهد تا كف كفش خود را بر صورت آن وزير هارون گذارد. 🔹داستانش اين بود كه در اثر بى اعتنايى علی بن يقطين به ابراهيم جمّال - كه يكى از دوستان (عليه السلام) بود - حضرت به او بى اعتنايى كردند و گفتند: بايد رضايت او را حاصل كنى. ابن يقطين براى رضايت ابراهيم جمّال، صورت بر خاك درب خانه او گذارد، و از او خواست براى اين كه (عليه السلام) عذر او را بپذيرد و از او درگذرد، ته كفش خود را روى صورت وى گذارد، و آن ساربان با اصرار على بن يقطين چنين كرد و على بن يقطين گفت: «اللّهم اشْهَدْ»؛ (خدايا تو شاهد باش [كه بنده ات از من گذشت]). 🔹آرى اگر و گفتار عمل شود، پشت وزير را هم خم كرده و صورتش را به خاك تقرب الهى مى گذارد، آن هم وزير كسی مثل هارون كه به ابر مى گفت: «هر كجا مى خواهى ببار، كه از مُلك و سلطنت من خارج نيست!». 🔹آرى با به راهيان اين راه، على بن يقطين تربيت مى شود به طوری كه (عليه السلام) به اصحاب خود مى فرمودند: «اگر مى خواهيد يكى از صحابى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را ببينيد، در صورت او نظر كنيد» و نيز مى فرمودند: «من شهادت مى دهم كه او اهلِ بهشت است». 🔹خداوند ما را در مسير خود موفق و در عمل به مراحل فوق مؤيّد فرمايد! انشاء الله تعالى. مرحوم «الهى» آن مست باده معارف در ذيل اين فراز «اِنْ اِسْتَصْعَبَتْ عَلَيهِ نَفْسُهُ فِيمَا تَكرَهُ لَمْ يُعطِهَا سُؤلَهَا فِيمَا تُحِبُّ» چنين گويد: اگر نفسش به طاعت سختى افزود - ز نفس، او هم خوشيها دور بنمود ؛؛ دهد كيفر به كار نفس دونش - كند هنگام خواهشها زبونش. پی نوشت‌ها؛ [۱] المحجة البیضاء في تهذيب الاحیاء، فيض کاشانی، مؤسسه انتشارات اسلامی جامعه مدرسين، چ۴، ج۸، ص۱۸۰ [۲] سوره ذاريات، آيه ۵۵ [۳] المحجة البيضاء فی تهذيب الإحياء، همان، ص ۱۸۴ [۴] مرحوم حاج شيخ عباسى قمى در منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل (ع)، جريان على بن يقطين را با رواياتى آورده است. 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ۱، ج۲، ص۲۹۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
تبیین
⭕️امام علی (علیه السلام) به سرنوشت انسان های محروم می اندیشید... 🔹[ علیه السلام] وقتی که خبردار می‌شود که او (فرمانداری که از ناحیه او منصوب است) در یک شرکت کرده است، به او می‏نویسد که در هست. حال چه بوده است؟ آیا آن فرماندار در مهمانی‌ای شرکت کرده بود که در سر سفره آن مشروب بوده است؟ نه. در آنجا قمار بوده؟ نه. در آنجا مثلًا زنهایی را آورده و رقصانده بودند؟ نه. در آنجا کار حرام دیگری انجام داده بودند؟ 🔹نه، پس چرا آن مهمانی مورد قرار می‌گیرد و نامه تند نوشته می‌شود؟ می‌گوید: «وَ ما ظَنَنْتُ انَّک تُجیبُ الی‏ طَعامِ قَوْمٍ عائِلُهُمُ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیهُمْ مَدْعُوٌّ». (هرگز نمى پنداشتم كه تو دعوت مردمى را اجابت كنى كه را از در مى رانند و را بر سفره مى نشانند). این بوده که بر سر ‏‌ای شرکت کرده است که صرفاً بوده، یعنی طبقه در آنجا شرکت داشته و محروم بوده‌اند. 🔹 علیه السلام می‌گوید: من باور نمی‌کردم که من، نماینده من پای در مجلسی بگذارد که صرفاً از اشراف تشکیل شده است. بعد راجع به خودش و زندگی خودش برای آن فرماندار شرح می‌دهد. درباره خود می‌گوید را از درد خودش بیشتر احساس می‌کرد؛ درد آنها سبب شده بود که اساساً درد خود را احساس نکند. سخنان علیه السلام نشان داده که او واقعاً و و بوده است. 🔹اما علیه السلام را که اینقدر ستایش می‌کنیم نه فقط به خاطر این است که بوده که پیامبر فرمود: «انَا مَدینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلی بابُها»؛ بیشتر از این جهت ستایش می‌کنیم که بود، این رکن از را داشت که به سرنوشت می‌اندیشید، غافل نبود، را احساس می‌کرد، چنانکه سایر را هم داشت. 📕آزادی معنوی (نسخه سایت)، مرتضی مطهری، ص ۲۳۴ و ۲۳۵ منبع: پورتال جامع استاد شهید مطهری @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️حقيقت «وجدان» چيست و از چه راه هایی می توان آن را شناخت؟ 🔹ترديدى نيست كه هر كس «نيروى مرموزى» را در درون خود احساس مى كند كه بر تمام ، و حتّى بر و انديشه های او نظارت دارد. گرچه مردم در اين احساس با هم تفاوت بسيار دارند، ولى كمتر كسى را مى توان پيدا كرد كه اصل وجود آن را انكار كند، مگر افراد استثنايى و احياناً بيمار! هرگز اين راحت نمى نشيند و هميشه احساس مى كنيم كه با خود، ما را به تشويق مى كند و از باز مى دارد. 🔹مثلاً به ما مى گويد: پيمان شكنى مكنيد، ظلم و ستم روا مداريد، نسبت به يكديگر مهربان باشيد، ناتوانان را دستگيرى و حمايت كنيد، در برابر كسانى كه بر شما حقِّ تعليم و تربيت دارند خضوع نماييد، حقّ شناس، پاكدامن و راستگو باشيد و... اگر تصميم بر انجام عمل خلافى بگيريم، ما به جنگ با ما بر مى خيزد و در درونِ وجود ما، طوفان و انقلابى بر پا مى سازد. آری اين به صورت رنگ پريدگى، عصبانيت، پراكندگى حواس و بى خوابى در وجود ما ظهور مى كند، آيا هرگز چنين حالتى را در هنگام تصميم بر انجام يك در خود مشاهده مى كنيم؟ 🔹البته كه خير؛ زيرا در آن حال، ما با آن هماهنگ است و در محيطِ روحِ ما، حكم فرماست. اگر ، سودمند نيفتاد و عملِ خلاف انجام گرفت، شروع به سرزنش و مى كند، سيل اعتراض خود را متوجّه فكر انسان كرده و او را ناراحت و متأثّر مى نمايد، او را در دادگاه خود محكوم و مجازات مى كند، شلّاق بر او مى زند و او را وادار به مى سازد. 🔹بسيار اتفاق افتاده است كه افراد جنايتكار، پس از انجام عمل خود نه تنها به شدّت مى شوند، بلكه در وجود خود شعله هاى سوزانى را احساس مى كنند كه به جان آنها افتاده و آنها را شكنجه مى دهد. [۱] درست مانند اين است كه دستگاه مخصوصى از جنايت هولناكِ آنها فيلم بردارى كرده و به تكرار نمايش آن در مقابل چشم آدم ها مى پردازد. (مانند: ناله هاى جانخراشِ مظلومِ بى گناهى كه در لحظات آخر با لحن تضرّع آميزى به آنها التماس مى كرد) اين حالت باعث مى شود كه او با تازيانه وجدان، مورد شكنجه سختى قرار بگيرد! 🔹به همين دليل بسيار ديده شده كه براى رهايى از شكنجه دردناكِ ، خود را به دادگاه هاى بشرى معرفى مى كنند و گردن خود را زير شمشيرِ قانون مى گذارند، تا شايد آسوده شوند. داستان كه در جنگ دوم جهانى بر روى شهر هيروشيما  انداخت و در چند لحظه، شهر آبادى را به تلّ خاكستر تبديل نمود و ده ها هزار نفر از افراد بى گناه (كودكانِ شيرخوار، بيمارانِ بيمارستان ها و حيوانات بى زبان) را نابود كرد و بر اثر فشار و ، ديوانه شد، نمونه اى از است. 🔹اين افسر جنايتكار را ـ كه مجرى فرمان جنايتكاران ديگرى بود ـ چه چيزى ديوانه كرد؟ آرى، تنها و تنها فشار و شكنجه وجدان! اما هنگامى كه انسان تصميم به كار نيكى مى گيرد، او را تشويق مى كند، پس از انجام عمل، از وی تقدير و تحسين مى نمايد و تا آخر عمر هرگاه خاطره آن عمل را به ياد مى آورد، مورد نوازشِ وجدان قرار مى گيرد؛ به همين جهت احساس يك نوع خوشحالى، انبساط، غرور و سربلندى در خود مى كند. 🔹در همان لحظاتى كه انسان مشغول انجام يك عمل يا است، آرام نمی نشيند و با مى كوشد تا در صورت اوّل، انسان را و در صورت دوّم، نمايد، شجاعتى را كه انسان در هنگام انجام كارهاى خوب، و تزلزل، سرافكندگى، لكنتِ زبان، رنگ پريدگى و لرزش دستى را كه در هنگام انجام كارهاى بد در خود احساس مى كند، بر اثر فعّاليّت است. 🔹شايد ما نتوانيم براى تعريف جامعى ـ جز از راه همين آثار ـ پيدا كنيم، زيرا وجدان هم مانند ساير نيروهاى درونى ما (مانند روح، حقيقت مرموزى دارد كه تنها آن را از راه آثارش مى توان شناخت). ممكن است كه ـ كه جزء سرشت آدمى است ـ جلوه اى از عشق به كمال و فرار از نقصان باشد، اما آنچه كه مسلّم است اين است كه چنين با چنان در نهاد آدمى وجود دارد. پی نوشت؛ [۱] يك دانشمند روانشناس مى گويد: «بايد عدم ارضاى وجدان اخلاقى و شكنجه هاى ناشى از آن را در نظر گرفت: پشيمانى، خشم، هيجان در تبرئه خود و كينه، همه از شكنجه هاى وجدان اخلاقى هستند. اين شكنجه وجدان ممكن است بيمارى هاى روحى را به وجود آورد». (بيمارى هاى روحى و عصبى، با‌روک‌، ها‌نری، مترجم: اردوبا‌دی، احمد، معرفت‌، چاپ دوم، ص ۷۰). 📕رهبران بزرگ، مكارم شيرازى، ناصر، مدرسه الامام على بن ابيطالب(ع)، چ اول‏، ص ۶۱ الی ۶۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel