eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
425 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️جامعيت و رشد متوازن شخصيتی (بخش چهارم و پایانی) 💠موانع رشد هماهنگ در قرآن 🔷موانع رشد هماهنگ در يک کلام، پيروی از و تن ندادن به است که زيرشاخه‌های آن بدين قرار است: خود پرستى، دنيا زدگی، غفلت، تکبر، خودبرتربينی، شخصيت زدگی، تقليد، کثرت زدگی، سخن بدون علم، پيروی از گمان، کتمان حق، مجادله با حق، تزيين و خوب جلوه دادن بدی ها توسط نفس، قساوت قلب، از خودبيگانگی، عناد جويی، خودستایی، دوست بد؛ هر يک از اين موانع به يک يا چند بعد از ما لطمه ميزند. مثلاً شخصيت زدگی و تقليد کورکورانه، بعد عقلی شخصيت ما را آسيب ميرساند. 💠روش های رشد هماهنگ [۱] 🔷 ۱) سرمشق و نمونه عملی: ، يعنی را الگوی ما قرار داده است. کلام، رفتار و سکوت (ع) ميتواند معيار خوبی در کارها و حرکات و سکناتمان باشد. بعد از معصوم (ع)، ما در هر عصر داشته ايم که به معصوم نزديک بوده اند و به خاطر مبارزه با نفس و تزکيه آن، قابليت الگو بودن را برای ما در تمام ابعاد شخصيتی دارا می‌باشند. نمونه بارز آن (ره) است. ۲) پند و اندرز: قرآن، کلمات معصوم و ادعيه پر است از مفاهيم خيرخواهانه و انسان‌ساز. ۳) کيفر و پاداش: دو نظام روانشناسانه تعليم و تربيتی هستند (تشويق و تنبيه). ۴) داستان، امثال، تاريخ گذشتگان: قرآن و معصوم با توجه دادن به آن ها سير انحرافی برخی از ظالمين و مشرکين و منحرفين را به ما گوشزد ميکنند، مثل پول پرستى و دنيا خواهی قارون و... ۵) امر به معروف و نهی از منکر. ۶) توبه. ۷) دعا و نيايش. ۸) تمرين و تکرار. ۹) روش محبت به گنهکار و مردم برای هدايت. ۱۰) روش ابتلاء و امتحان الهی. ۱۱) عادت مثبت، و بعد ملکه کردن صفات خوب با تمرين پيوسته. ۱۲) عنايت های الهی. ۱۳) تربيت و توجه عوامل مؤثر در تحول شخصيت (محيط زندگی، شغلی، آموزشی) اراده، سن. 💠خطر تک بعدی بودن 🔷 تحت تأثير تفکرات مادی و انحرافی قرار نميگيرد، و هستی شخصيت او نیز در معرض آشوب و اضطراب قرار نميگيرد. [۲] آری همان گونه که معيوب بودن يک چرخ خودرو بر کل وضعیت خودرو تأثير دارد، رشد تک بعدی يا سرطانی و کاريکاتوری نیز و اسلامی فرد را معيوب ميکند، چرا که اين فرد در ابعاد ديگر شخصيت، پرورش نيافته است. انحراف ها و فسادها از اين شکل ها ناشی ميشود. مثلا فرد به بعد حيوانی خود فقط توجه نموده و از بعد عقلی، دل و يا روحانی خود غافل بوده است. پس ميتوانيم بگوييم ، با همديگر در تعامل هستند؛ مثلا بعد عقلی بر اراده مؤثر است، اراده بر تلاش فرد، و آن بر بعد اجتماعی و...؛ 🔷در آخر با توجه به مطالب بخش‌های قبلی و این بخشِ نوشتار نتيجه ميگيريم که و را بايد در تن دادن به يافت، انسان ميتواند در اين زمينه مطالعه کند، خود را با الگوهای زنده و صالح تطبيق دهد. برای خود دوستانی پيدا کند که تک بعدی رشد نکرده باشند. خود را به الگوی نيکوی کامل، یعنی (عج) نزديک کند. در برنامه ای کتبی ابعاد شخصيت را يادداشت کند و روزانه آن را تغذيه نماید، و با استفاده از برنامه ريزی زيبای ، ، ، ، هر روز حساب خود را رسيدگى نمايد. از جمله کارهای مفيد در اين زمينه انس گرفتن با ادعيه است؛ بطور مثال ما در صحيفه سجاديه رشد هماهنگ اين ابعاد را در قالب دعا می بينيم، و يا در خطبه متقين امیرالمؤمنین (ع) (خطبه همام) ترسيمی از يک انسان و و الهی را به ما ارائه داده اند. نکته مهم ديگر اين که برای رشد هماهنگ شخصيت بايد به کل بحث، ديدی کلی نگر داشت، يعنى با توجه به کل مباحث، انسان کند، و ديگر اينکه همه اين مباحث فرع بر اين است که ما را موجودی با کرامت، خليفه الله، امانتدار الهی ميدانيم، موجودی که سرشار از است و انبياء و ائمه عليهم السلام برای آنها تلاش و تبليغ ها کرده اند و امکان پرورش آن را به ما گوشزد نموده‌اند. پی نوشت ها: [۱] احمدی، سيد احمد، اصول و روش های تربيت در اسلام، ص ۱۵۰، با تغيير و اضافه [۲] شخصيت اسلامی، ترجمه محمد سپهری، مرکز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامی، ص ۸۲ نویسنده: محمدحسین قدیری منبع: وبسایت مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️منظور از «معاقبه» كه در جهاد با نفس لازم است چيست؟ (بخش اول) 🔹علماى اخلاق براى امورى را بيان كرده اند كه التزام به آنها لازم است. يكی از اين امور، است كه بعد از «مشارطه» و «مراقبه» و «محاسبه» قرار دارد. بعد از ، اگر معلوم شد كه تقصير كرده و دست به ارتكاب معاصى زده، بايد به او مهلت نداد؛ كه مهلت دادن همان و ارتكاب معاصى و مانوس شدن با آن همان. و اگر نفس با انس گیرد و مثل كودك که به شير مادر وابسته است و به آن خو کرده، با معصيت خو گرفته باشد، همانند جدا کردن نوزاد از شیر مادر جدا کردن او از و معصیت دشوار و سخت است. 🔹اگر «لقمه مشتبهى» از روى شهوت نفسانى خورده، بايد با گرسنگى شكم را تنبيه كند، و اگر به «نامحرم» نظر كرده، بايد چشم را از نظر كردن منع كند، و همين طور سایر اعضاء و جوارح! «طلحه» نقل كرده: روزى مردى لباسش را كند و شروع كرد در هواى گرم [كه زمين داغ بود] خود را در خاك ماليدن و به خود مى گفت: «بچش كه عذاب جهنم شديدتر و گرم‌تر از اين است! آيا مثل مرده اى در شب و فرد بيهوده اى در روز هستى؟!» او در ادامه مى گويد: پيامبر (صلی الله علیه و آله) در زير درختى بودند، وقتى این مرد را ديدند، نزديك آمدند، آن مرد گفت: من بر من غلبه كرده است. 🔹پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «آيا چاره اى جز اين نبود؟» [گويا مرد گفته باشد، نه، فقط به اين صورت نفس من تنبيه مى شود،] پيامبر فرمودند: «درب هاى آسمان به روى تو گشوده، و خداوند عز و جل نزد ملائكه به تو مباهات و افتخار مى كند». سپس به اصحاب فرمودند: «تَزَوَّدُوا مِن اَخِيكُم» [۱] (از برادرتان توشه برگيريد) و اين گونه در مقابل مقاومت كنيد، و از او حساب بكشيد و عقابش كنيد. 🔹تعجب است اهل و فرزند و زيردستان خود را به خاطر كار زشتى كه كرده اند مورد عتاب قرار مى دهى، و از اين مى ترسى كه اگر عقاب نكنى از تحت قدرت و امر تو خارج شوند و بر تو طغيان كنند، ولى به خود كه «بزرگترين دشمن» تو است مهلت مى دهى، به كسى كه و ضررش از طغيان و ضرر زيردستانت بيشتر است! نهايت ضررى كه اهل تو در اثر نافرمانى به تو مى رسانند اين است كه معيشت و زندگى تو را مشوش و دچار اختلال مى كنند و اگر تعقل مى كردى مى يافتى كه زندگى، است و نعمتِ بهشت ماندنى است، و تو چيزى است كه عيش ابدى تو را منغّض و ناگوار مى كند، پس او اولى به و است! 🔹بعضى همين چهار مرحله را برشمرده اند، ولى بعضى ديگر مثل مرحوم فيض كاشانى در «محجة البيضاء» دو تاى ديگر يعنى و [توبيخ] را هم اضافه كرده اند، كه شايد بتوان به گونه اى اين دو را در همان معاقبه ادغام كرد؛ ولى ما به تبع مرحوم فيض اين دو را نيز در دو قسمت بعدی شرح مى دهيم. ... پی نوشت؛ [۱] المحجة البيضاء فی تهذيب الإحياء، فيض كاشانى، مؤسسه انتشارات اسلامى جامعه مدرسين، ۱۴۱۷ق، چ۴، ج۸، ص۱۶۸ 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ۱، ج۲، ص۲۹۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️منظور از «معاقبه» كه در جهاد با نفس لازم است چيست؟ (بخش دوم) 🔸علماى اخلاق براى امورى را بيان كرده اند كه التزام به آنها لازم است. يكی از اين امور، است كه بعد از «مشارطه» و «مراقبه» و «محاسبه» قرار دارد. بعضى همين چهار مرحله را برشمرده اند، ولى بعضى ديگر مثل مرحوم فيض كاشانى در «محجة البيضاء» دو تاى ديگر يعنى و [توبيخ] را هم اضافه كرده اند، كه شايد بتوان به گونه اى اين دو را در همان ادغام كرد؛ ولى ما به تبع مرحوم فيض اين دو را نيز شرح مى دهيم: 1⃣«مجاهده» 🔹وقتى تمام شد و را متضّرر و كاسب معاصى دانست، گفتيم بايد عقاب كند، و اما اگر آن را در بعضى فضائل يا اذكار سست و بى حوصله يافت، بايد او را وارد آنها كند و با او نمايد. در ، «نفس» را از چيزهایی كه دوست داشت محروم مى كرد، و اينجا را به كارهاى سنگين وا مى دارد، به كارهایی كه برايش سستى به خرج مى دهد، و اين كار كسانى است كه براى خدا عمل مى كنند. 🔹يكى از بزرگان وقتى نماز عصرش فوت شد، زمينى كه قيمتش صد هزار درهم بود، براى جبران، آن را در راه خدا داد؛ و ديگرى نماز جماعتش در شب ترك شد و آن شب را به شب زنده دارى مشغول شد؛ ديگرى نماز مغرب را به تأخير انداخت براى جبران آن، دو بنده آزاد كرد و از ابن ربيعة دو ركعت نماز صبح قضا شد و بنده اى آزاد كرد. بعضى براى «مجاهدت‌ با نفس»، روزه يك سال يا حج با پاى پياده يا صدقه دادن تمام مال را بر خود واجب مى كردند. 🔹در روايتى در «مصباح الشريعة» از امام صادق (عليه السلام) آمده است: «طُوبَى لِعَبدٍ جَاهَدَ لِلّهِ نَفْسَه وَ هَوَاهُ» [۱] (خوش به حال بنده اى كه برای خدا با و هواى خود كند!). خداوند هم فرمود: «وَ الَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» [۲] (و كسانى كه در راه ما كردند، راه هاى خود را به آنها نشان داده و مى كنيم و خداوند با است). 🔹حكايت شده كه: «عده اى به عيادت عمر بن عبدالعزيز آمدند، و در بين آنها جوان‌ لاغر اندامى بود؛ عمر بن عبدالعزيز به او گفت: اى جوان چه به تو رسيده كه اين قدر لاغر و نحيف هستى؟ جواب داد: دچار بيمارى شده‌ام، گفت: چه بيمارى به جان تو افتاده؟ گفت: اى خليفه شيرينى را چشيدم تلخ يافتم، و نزد من خوشى و زيبائى و شيرينى دنيا كوچك آمد، و طلا و سنگش مساوى آمد، و گويا به عرش پروردگارم به طور واضح نظر مى كنم، و مردم را مى بينم كه به طرف و مى روند، پس روزم را به تشنگى و شبم را به شب زنده دارى به سر كردم، و هر چه در آن هستم كوچك است در كنار خداوند و او [و بيمارى من اين است كه شيرين را تلخ و چيز بزرگ را كوچك و شىء گرانقيمت و بى ارزش، در نظرم يكى است]». [۳] ... پی نوشت‌ها؛ [۱] مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة، امام صادق (ع)، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۰ق، چ۱، ص۱۶۹ [۲] سوره عنكبوت، آيه ۶۹ [۳] المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء، فيض کاشانی، مؤسسه انتشارات اسلامی جامعه مدرسين، ۱۴۱۷ق، چ۴، ج۸، ص۱۷۲ 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ۱، ج۲، ص۲۹۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️منظور از «معاقبه» كه در جهاد با نفس لازم است چيست؟ (بخش سوم و پایانی) 🔸علماى اخلاق براى امورى را بيان كرده اند كه التزام به آنها لازم است. يكی از اين امور، است كه بعد از «مشارطه» و «مراقبه» و «محاسبه» قرار دارد. بعضى همين چهار مرحله را برشمرده اند، ولى بعضى ديگر مثل مرحوم فيض كاشانى در «محجة البيضاء» دو تاى ديگر يعنى و [توبيخ] را هم اضافه كرده اند، كه شايد بتوان به گونه اى اين دو را در همان ادغام كرد؛ ولى ما به تبع مرحوم فيض اين دو را نيز شرح مى دهيم: 2⃣«معاتبه» (توبيخ نفس) 🔹دانستيم‌كه دشمن‌ترين دشمنان، است و امر كننده به و ميل كننده به شر و فرار كننده از است؛ و از طرفى امر به و كشاندن آن به سوى عبادت پروردگار و خالقش، و نهی از شهواتش شده ايم، و اينكه آن را از لذاتش جدا كنيم. 🔹اگر در اين كار اهمال كنيم كرده، به طورى كه ديگر قابل كنترل نمى باشد، لذا بايد با تازيانه و و هر لحظه بر گرده آن زد، تا از مسير خود منحرف نشود. اگر به اين مقام ملامت رسيد مى شود، كه اگر رشد كند به مقام عالى مى رسد. پس تا به پند و وعظ خود مشغول نشده اى، به پند دادن ديگران مپرداز. 🔹خداوندتعالى به (عليه السلام) وحى فرستاد كه «يَابنَ مَريَمَ عِظْ نَفسَكَ فَاِنْ اِتَّعَظْتَ فَعِظ النَّاسَ وَ اِلَّا فَاستَحىِ مِنِّى» [۱] (اى فرزند مريم، خود را پند ده، وقتى خود پند گرفتى آن وقت مردم را پند ده، و گرنه از من حيا كن!). وقتى را ساختى، هم سريعاً از تو ساخته مى شوند: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ». [۲] 🔹پس اى برادر! از متابعت مكن كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: «الكَيِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسُهُ وَ عَمِلَ لِما بَعدَ المَوتِ وَ الاَحمَقُ مَنْ اَتْبَعَ نَفْسَهُ هَوَاهَا وَ تَمَنَّى عَلَى اللهِ الاَمَانِىّ» [۳] ( كسى است كه ضعيف شده، و براى بعد از مرگش عمل مى كند، و و نادان كسى است كه متابعت هواى نفس كرده و از خدا، آرزوها [ی غيرمعقول و دور و دراز] تمنّا مى نمايد). 🔹اگر اين مراحل به خوبى طى شد ديگر جاى تقلّب و دزدى و تكبر و نخوت نيست، و چنان مى شود كه در برابر حق، مثل على بن يقطين صورت بر خاك سياه مى گذارد و از ابراهيم جمال ساربان مى خواهد تا كف كفش خود را بر صورت آن وزير هارون گذارد. 🔹داستانش اين بود كه در اثر بى اعتنايى علی بن يقطين به ابراهيم جمّال - كه يكى از دوستان امام كاظم (عليه السلام) بود - حضرت به او بى اعتنايى كردند و گفتند: بايد رضايت او را حاصل كنى. ابن يقطين براى رضايت ابراهيم جمّال، صورت بر خاك درب خانه او گذارد، و از او خواست براى اين كه امام كاظم (عليه السلام) عذر او را بپذيرد و خداوند از او درگذرد، ته كفش خود را روى صورت وى گذارد، و آن ساربان با اصرار على بن يقطين چنين كرد و على بن يقطين گفت: «اللّهم اشْهَدْ» (خدايا تو شاهد باش [كه بنده ات از من گذشت]). 🔹آرى اگر «دستورات اسلامى» و «گفتار اولياء الهى» عمل شود، پشت وزير را هم خم كرده و صورتش را به خاك تقرب الهى مى گذارد، آن هم وزير كسی مثل هارون كه به ابر مى گفت: «هر كجا مى خواهى ببار، كه از مُلك و سلطنت من خارج نيست!». 🔹آرى با عمل به راهيان اين راه، على بن يقطين تربيت مى شود به طوری كه امام کاظم (عليه السلام) به اصحاب خود مى فرمودند: «اگر مى خواهيد يكى از صحابى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را ببينيد، در صورت او نظر كنيد» و نيز مى فرمودند: «من شهادت مى دهم كه او اهلِ بهشت است». 🔹خداوند ما را در مسير خود موفق و در عمل به مراحل فوق مؤيّد فرمايد! ان شاء الله تعالى. مرحوم «الهى» آن مست باده معارف در ذيل اين فراز «اِنْ اِسْتَصْعَبَتْ عَلَيهِ نَفْسُهُ فِيمَا تَكرَهُ لَمْ يُعطِهَا سُؤلَهَا فِيمَا تُحِبُّ» چنين گويد: اگر به طاعت سختى افزود - ز نفس، او هم خوشيها دور بنمود ؛؛ دهد كيفر به كار نفس دونش - كند هنگام خواهشها زبونش. پی نوشت‌ها؛ [۱] المحجة البیضاء في تهذيب الاحیاء، فيض کاشانی، مؤسسه انتشارات اسلامی جامعه مدرسين، چ۴، ج۸، ص۱۸۰ [۲] سوره ذاريات، آيه ۵۵ [۳] المحجة البيضاء فی تهذيب الإحياء، همان، ص ۱۸۴ [۴] مرحوم حاج شيخ عباسى قمى در منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل (ع)، جريان على بن يقطين را با رواياتى آورده است. 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ۱، ج۲، ص۲۹۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel