eitaa logo
معلم یار
5.7هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
6.1هزار فایل
اینجا همونجایی هست که بهت کمک میکنه تا با خیال راحت از معلمی لذت ببری. تمام مطالب کانال رایگان می باشد .تنها یک صلوات برای اموات بفرستید .
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️دانستنی 🌍 بیشترین ضربان قلب را قناری با 1000 بار در دقیقه و کمترین را فیل با 27 بار در دقیقه دارند. ✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar
📖کتاب فن بیان و سخنوری 📌قسمت بیست و سوم 💠 راهکارهای ساده و کاربردی برای تقویت فن بیان در تدریس 1⃣ کنار گذاشتن خودستایی 2⃣ بهره وری از صدایتان به شیوه اصولی 3⃣ داشتن توجه کامل به راه رفتن، ایستادن و نشستن های خود 4⃣ مراقب زیر و بم صدا بودن ادامه دارد… 📚کانال تخصصی سامان نیرو ✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar
🧩بازی های آموزشی برای افزایش خلاقیت 🎲 نام بازی: بریدن تیترها 🕓 زمان: 20 دقیقه 🚻 محدوده سنی: 11 تا 18 سال (نوجوانان دوره متوسطه و دوره دبیرستان) 🔷 وسایل مورد نیاز: تعدادی روزنامه، قیچی، چسب مایع، ورقه های کاغذ از هر بازیکن بخواهید چهار یا پنج تیتر را با قیچی از روزنامه ها جدا کنید و بعد هر تیتر را به چند بخش قیچی کند؛ هر بخش می تواند شامل چند کلمه، یک کلمه، یا بخشی از یک کلمه باشد. از بچه ها بخواهید این تکه ها را دوباره بچینند و تیترهای جدید و غیرمنتظره بسازند. به بازیکن ها بگویید که در صورت تمایل می توانند تکه ها را با بازیکن های کناری شان مبادله کنند. بازیکن ها را تشویق کنید تا تیتر های خنده دار، جالب یا ترسناک خلق کنند. بازیکن ها می توانند تیترهای جدیدشان را روی کاغذ بچسبانند و به بقیه گروه ها نشان بدهند. ادامه دارد… 📝نویسنده: پائول رویاکرز ✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar
🟪ضرب المثل 💨چند فوت و کمی صبر: مرد دنیا دیده‌ای بود که درِ خانه‌اش به روی دوست و دشمن باز بود. عقیده داشت که مهمان، حبیب خداست و به همین دلیل شب و روزی نبود که یکی دو نفر در خانه‌اش مهمان نشده باشند. یک روز، مرد غریبه‌ای که از راهی دور آمده بود، وارد شهر این مرد مهمان نواز شد و از آنجایی که هم گرسنه بود و هم تشنه و هم جایی را برای اقامت سراغ نداشت، یک راست رفت به در خانه مرد مهمان نواز، درِ زد و وارد خانه شد. صاحب خانه از دیدن مهمان، خوشحال شد و با نگاهی به سر و روی او فهمید که گرسنه و تشنه است و خسته. این بود که به خدمتکارش گفت: «هر چه زودتر سفره‌ای بیندازید و از مهمانمان پذیرایی کنید». خدمتکارها گفتند: «امروز غذای خوبی نداریم. برای شما آش پخته‌ایم. به نظرتان بد نیست که از مهمان با آش پذیرایی کنیم؟» صاحب خانه گفت: «اگر وقت داشتیم، می‌گفتم که غذاهای بهتری برای مهمانمان بپزید. اما از قدیم گفته‌اند مهمان هر که هست، خانه هر چه هست! فکر می‌کنم خیلی گرسنه باشد. حالا برای‌مان آش بیاورید و برای وعده بعد، غذای بهتری تهیه کنید». خیلی زود، سفره غذا آماده شد. مهمان که واقعاً گرسنه بود، از دیدن سفره غذا خوشحال شد. خدمتکارها دو ظرف بزرگ آش داغ جلو مهمان و صاحب خانه گذاشتند. صاحب خانه دستی به کاسه آش زد و دید خیلی داغ است. قاشق خود را توی کاسه آش برد و با به هم زدن آش، بازی بازی کرد تا زمان بگذرد و آش کمی سرد شود. اما مهمان که از شدت گرسنگی به فکر داغ و سرد بودن آش نبود، حتی به قاشق هم دست نزد. کاسه آش را برداشت و با یک قلپ گنده، آش را بالا کشید. آش آنقدر داغ بود که دهان و زبان و گلو مهمان بیچاره را سوزاند و اشک از چشم‌های او جاری شد. در این گیر و دار بود که متوجه شد که میزبان به او چشم دوخته و حال و روزش را فهمیده است. مهمان خودش را به آن راه زد و نگاهی به سقف پر نقش و نگار خانه انداخت تا اشک چشمش سرازیر نشود. آن وقت، رو به صاحب خانه کرد و گفت: «این سقف زیبا را در چه مدت ساخته‌اید؟» صاحب خانه که متوجه همه قضایا شده بود، جواب داد: «در مدت چند فوت و کمی صبر». از آن به بعد، به آدم‌های عجولی که سعی می‌کنند خود را عادی نشان بدهند و فکر می‌کنند دیگران ترفندشان (حقه‌) را نفهمیده‌اند، این مثل را می‌گویند. ✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar
🧩بازی های آموزشی برای تقویت قصه گویی 🎲نام بازی: صبح بخیر 🕓زمان: 20 دقیقه 🔢محدوده سنی: همه گروه سنی گروه را دایره وار بنشانید و خودتان هم کنارشان بنشینید. چند دقیقه درباره اینکه امروز صبح چطور بیدار شدید و آماده بیرون رفتن شدید برای گروه صحبت کنید. جزئیات حسی و اتفاقات جالب یا غیر معمولی را لحاظ کنید. در داستان تان درباره چیزهای خوشایند و ناخوشایند و تیز زمان های شلوغی و وقت های آرامش تان حرف بزنید. تنش و آرامش دائم جایگزین هم می شوند. حالا از بازیکنان بخواهید یکی یکی داستان صبحگاهی شان را بگویند. محدودیتی وجود ندارد؛ هر کس فقط شرح کوتاهی از تجربیات خویش را ارائه می دهد. ❇️پیشنهادها: 1⃣ از بازیکنان بخواهید به جای امروز صبح، رویدادهای شب گذشته را توصیف کنند. چطور برای خوابیدن آماده می شوند؟ اتاقشان در تاریکی چه شکلی است؟ 2⃣ از بازیکنان بخواهید در داستان هایشان از تکرار کردن عبارات و جملات دیگران دوری کنند. آنها باید در مورد داستان هایشان با دقت فکر کنند. چند راه برای توضیح بیرون آمدن از تخت خوابشان به ذهنشان می رسد؟ چه چیزی صبح آنها را متفاوت از بقیه می کند؟ 3⃣ با گروه بچه های بزرگتر می توانید درباره صبح تان با عبارات تاثیرگذار حرف بزنید و روی حواس و احساسات تاکید کنید تا اینکه فقط اتفاقات صبح را بیان کنید. به تمام چیزهایی که در صبح می بینید و انجام می دهید روح ببخشید. به این ترتیب داستان ها می توانند تبدیل به شعرهای شفاهی و بداهه شوند. ادامه دارد… 📝نویسنده: پائول رویاکرز ✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar
🟪ضرب المثل 🌱آنچه تو از رو میخوانی من از برم: فروشنده‌ی دوره گردی بود که به روستاها می‌رفت و جنس خرید و فروش می‌کرد. روزی به خانه‌ی یک مرد روستایی رفت، مرد برای او چایی آورد. دوره گرد چشمش به گربه‌ای افتاد که از یک کاسه‌ی سفالین گران قیمت آب می‌خورد. او که فهمیده بود ظرف عتیقه است به مرد روستایی گفت: چه گربه‌ی نازی آن را به من می‌فروشی؟ روستایی گفت قابل ندارد، صد تومان می‌شود دوره گرد گفت اشکالی ندارد و صد تومان داد و دوباره گفت: اگر ممکن است ظرف آب این گربه را هم بدهید که به آن عادت کرده ظرف را برداشت و مشغول خواندن نوشته‌های داخل آن شد. مرد روستایی گفت: این کاسه را نمی‌فروشم تو هم برای خواندن نوشته زحمت نکش من از برم. روی کاسه نوشته: کاسه‌ای که باعث می‌شود هر روز یک گربه‌ی بی ارزش را صد تومان بفروشی از دست نده... از آن زمان به بعد به کسانی که حیله‌گری می‌کنند می‌گویند: آنچه تو از رو می‌خوانی من از برم. ✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar