ﭘﺴﺮﯼ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ شام ﺑﻪ
ﺭﺳﺘﻮﺭﺍنی ﺑﺮﺩ ..
ﭘﺪﺭ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺿﻌﯿﻒ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ،
ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺩ ﺭﺳﺖ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﺮرﻭﯼ
ﻟﺒﺎﺳﺶ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ..
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺍﺭﻥ ﺑﺎ ﺣﻘﺎﺭﺕ
ﺑﺴﻮﯼ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﻣﯿﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ،
ﻭ ﭘﺴﺮ ﻫﻢ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﻮﺩ و در عوض غذا را به دهان پدر میگذاشت..
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻏﺬﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﭘﺴﺮ
ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺑﺮﺩ،
ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺷﺎﻧﻪ ﺯﺩ
ﻭ ﻋﯿﻨﮏﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﺁﻭﺭﺩ ..
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺁﻥ
ﺩﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ
ﻭ ﺑﺎ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺴﻮﯼ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻣﯿﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ!!
ﭘﺴﺮ ﭘﻮﻝ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﺎ ﭘﺪﺭ ﺭﺍﻫﯽ
ﺩﺭب ﺧﺮﻭﺟﯽ ﺷﺪ .
ﺩﺭ این هنگام ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﺟﻤﻊ
ﺣﺎﺿﺮﯾﻦ بلند شد و ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩ؛
.
ﭘﺴﺮ.. ﺁﯾﺎ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯿﮑني ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ؟!
.
ﭘﺴﺮ ﭘﺎﺳﺦ داﺩ؛ خیر ﺟﻨﺎﺏ . ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎﻗﯽ
ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ .
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :
ﺑﻠﻪ، ﭘﺴﺮم. ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ .
ﺩﺭﺳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﭘﺴﺮﺍﻥ..
ﻭ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﭘﺪﺭﺍﻥ..
و ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﻣﻄﻠﻖ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ
ﺣﺎﮐﻢ ﺷﺪ..
کاش سوره ای به نام "پدر" بود
که این گونه آغاز میشد:
قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان میدهد
و قسم بر چشمان همیشه نگرانت...
• قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند
و قسم بر غربتت،
وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست....
(زنده باد همه ی پدران در قید حیات و شاد باد روح تمامی پدران از دنیا رفته)
🔰🔰🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
📚#داستانک
💎 روزی مردی در بیابان در حال گذر بود که ندائی رااز عالم غیب شنید: « ای مردهرچه همین الآن آرزو کنی، به تو داده میشود.»
مرد قدری تأمل کرد، به آسمان نگاه کرد و گفت: میخواهم کوهی روبرویم قرار گرفته، به طلا تبدیل شود.
در کمتر از لحظه ای کوه به طلا تبدیل شد. ندا آمد: « آرزوی دیگرت چیست؟ »
مرد گفت: کور شود هرکه آرزو و دعای کوچک داشته باشد.
بلافاصله مرد کور شد!
نکته : وقتی منبع برآورده کردن آرزوهایت خداست، حتی خواستن کوهی از طلا نیز کوچک است. خدا بزرگ است، از خدای بزرگ چیزهای بزرگ بخواهید.
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
💠ملانصرالدین و مرد تشنه
☘روزی ملانصرالدین در حال راه رفتن در بیابان بود
که دید مردی در حال تشنگی است. ملانصرالدین به مرد گفت: بیا من به تو آب میدهم.
☘ملانصرالدین از کوزهای که همراه داشت، آب برداشت و به مرد داد. مرد آب را خورد و گفت: آفرین، این آب خیلی خوشمزه است.
☘ملانصرالدین گفت: این آب از چشمهای در این نزدیکی است.
☘مرد گفت: پس لطفاً مرا به آن چشمه ببر.
☘ملانصرالدین مرد را به چشمه برد. مرد آب چشمه را چشید و گفت: این آب خیلی بدمزه است.
☘ملانصرالدین گفت: این آب همان آبی است که به تو دادم.
☘مرد گفت: اما آن آب خیلی خوشمزه بود.
☘ملانصرالدین گفت: چون آن آب را تشنه خورده بودی.
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل👆
هدایت شده از تبلیغات همشهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌨کم کم روزای سرد و برفی داره شروع میشه
هر خودرویی تو این روزا نیاز به زنجیرچرخ و دردسراش داره 🤦♂
اسپری ضد یخ لاستیک P3 بهترین جایگزین برای زنجیرچرخ که به تولید داخل رسیده با قیمت یک سوم خارجیش
همین الان کلیک کن و این محصول رو برای ماشینت با کمترین قیمت تهیه کن 👇
https://www.20landing.com/91/602
https://www.20landing.com/91/602
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درمان قطعی ریزش مو طی هشت روز
توسط محقق تبریزی در آنتن زنده
شبکه ســـه ســیــمــا!!😳😳
ویدیو داخل لینک را حتما مشاهده کنید
تا با تاثیرات عجیب این روش درمانی
آشنا شوید 👨⚕👨🏻✨🩺
بـیـش از ۳۰هـــزار خـانم و آقـا از
این روش معجزه_آسا نتیجـه گرفتن 😍
روی لینک زیر کلیک کنید 😃👇
https://www.20landing.com/60/603
https://www.20landing.com/60/603
🔻مِهر پنهان خدا
🔰🔰🔰🔰🔰
🔰ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﺳﻦ ٧٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ بیمار ﺷﺪ و ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯی ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﺩارو، ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻪ
ﺍﻭ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻋﻤﻞ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﺩﺍﺩ و ﻣﺮﺩ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﺮﺩ.
🔰ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﺧﺺ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ بیمارستان، برگه تسویه حساب ﺭﺍ به پیرمرد ﺩﺍﺩند تا هزینه جراحی را بپردازد.
🔰پیرﻣﺮﺩ همین که برگه را گرفت؛ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ. ﺑﻪ ﺍﻭ گفتند که ﻣﺎ میتوانیم ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﺨﻔﯿﻒ ﺑﺪﻫﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮔﺮﯾﻪ میکرد.
🔰ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ گفتند: میتوانیم ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺭﺍ ﻗﺴﻄﯽ بگیریم
ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﮔﺮﯾﻪﺍﺵ ﺷﺪﯾﺪﺗﺮ ﺷﺪ.
🔰ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪند و از او پرسیدند:
ﭘﺪﺭﺟﺎﻥ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ تو را ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯﺩ؟ نمیتوانی هزینه را ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯼ؟
🔰ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ:
ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﺑﻠﮑﻪ چیزی که مرا به گریه میاندازد این است ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ٧٠ ﺳﺎﻝ به من ﻧﻌﻤﺖ ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻋﻄﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ برگه تسویه حسابی ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩ.
#پند
#پیر_مرد
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
🔻نفس بزرگ
«به بزرگی گفتند : هیچ ندیدم که از کسی غیبت کنی گفت: از خود خشنود نیستم، تا به نکوهش دیگران بپردازم».
#پندانه
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالا رفتن سن حتمی است 🍁
اما اینکه "روان تو پیـر شود"
بستگی به خودت دارد!
زندگی را ورق بزن...!
🍁مبادا، مبادا. . . !
زندگی را دست نخورده
برای "مرگ" بگذاری دوست من..
🍁پایان آدمیزاد ....
نه از دست دادن معشوق است!
نه رفتن یار! نه تنهایی!
هیچ کدام پایان آدمی نیست....
آدمی آن هنگام تمام میشود
و "دلش پیر شود"
که دنبال رویاهایش نرود..🍁
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🦋#درسنامه
مردم میگویند، آدمهای خوب را
پیدا کنید و بدها را رها ...
اما باید اینگونه باشد،
خوبی را در آدمها پیدا کنید
و بدی آنها را نایده بگیرید ...
«هیچکس کامل نیست»...👌👌
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜موضوع: چرا خدا جلوی ظلم اسرائیل رو نمی گیره؟
✅ 4نکته مهم معارفی در این موضوع.
🎚📻 سخنران:حجة الاسلام محمد رضا #هاشمی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🔮✨✨🔮
✍#تلنگر
#پندهاییزیباوآموزنده
#پنداول 👌🏻
هر سال حجامت رو انجام بده
حتی اگر خدا رو شکر گرفتار هیچ درد و
مرضی نیستی !
#پنددوم 👌🏻
همیشه آب بخور حتی اگر تشنه نباشی
و احساسش رو نداشته باشی ،
که بیشتر مشکلات سلامتی مون از
کم آبی بدن هست !
#پندسوم 👌🏻
ورزش کن حتی اگر در اوج مشغولیت
باشی ، جسمت باید تحرک داشته باشه
حتی اگر پیاده روی و یا شنا باشه ...
#پندچهارم 👌🏻
غذات رو کم کن . هوس خوردن رو ترک
کن که هیچ خیری درش نیست.
خودت رو محروم نکن از خوردن ولی
مقدارش رو کم کن !
#پندپنجم 👌🏻
تا جای ممکن کمتر از ماشین استفاده کن،
سعی که پیاده بری مسجد ، بازار ، خونه
کسی و یا هر جای دیگه ای ...
#پندششم 👌🏻
از عصبانیت دوری کن ، قهر و ناراحتی
رو ترک کن ، سعی کن مسائل رو آسون
بگیری .
خودت رو در شرایط ناراحت کننده قرار
نده ، همه اینا سلامتیت رو از بین میبره
و روحیهات رو داغون میکنه !
#پندهفتم 👌🏻
همان طور که میگن پولت رو توی آفتاب
رها کن و خودت بشین تو سایه !
برای خودت و اطرافیانت چیزی کم نذار !
که پول اومده تا ما راحت زندگی کنیم ،
نه اینکه ما زندگی کنیم تا جمعش
کنیم فقط ...
#پندهشتم 👌🏻
نه حسرت کسی رو بخور ، و نه حسرت
کاری که نمیتونی انجامش بدی ، و نه
حسرت چیزی که نمیتونی بدستش بیاری ،
از ذهنت کنارشون بزن ،
اصلا فراموشش کن !
#پندنهم 👌🏻
فروتن باش و باز هم فروتن ...
که پول و مقام و قدرت و نفوذ و همه چیز
با غرور و خود بزرگ بینی از بین میره !
اما متواضع که باشی همه دوستت خواهند
داشت و خداوند هم قدر و منزلتت رو بالاتر
خواهد برد .
#پنددهم 👌🏻
موهای سرت که سفید شد به این
معنا نیست که داری به آخر عمرت نزدیک
میشی ! بلکه نشونه اینه که زندگی بهتری
داره آغاز میشه ، خوش بین باش !
خاطره بساز ، برو سفر ، خودت رو با خوشی
های حلالِ دنیوی سرگرم کن !
#پندآخر 👌🏻
نمازت رو هرگز ترک نکن !
که نماز برگ برنده تو از دنیاست
برای روزی که نه ثــــــــــــروت بدردت میخوره
و نه فــــــــــــرزند ... !!!
براتون بهترینها رو آرزو دارم🦋
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
#پندانه💖🌷
از جدال با کسی که قدردان محبت های تو نیست بپرهیز اینکه تصور کنی روزی میتوانی او را متوجه اشتباهش سازی درست مثل آب کردن کوه یخ با "ها " است ..
چاره ای نیست! باران هم باشی برای کاسه های وارونه کاری نمیشه کرد..
این انسانها نیستد که ما را آزرده میکنند، بلکه امیدی ست که ما به آنها بسته ایم.
👤الهی قمشه_ایی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🔹قاضی درستکار
🥀در زمان مهدی عباسی، (عاتبه بن یزید) قاضی بغداد بود. روزی هنگام ظهر عاتبه همراه با دفتر دیوان قضاوت بر مهدی وارد شد و از او خواست که دفتر را از او بگیرد و استعفای او را بپذیرد. پرسید: سبب استعفا چیست؟ قاضی گفت: دو نفر برای حل مشکلی نزد من امدند و هر کدام دلیل و شاهدی اوردند که محتاج به تامل و اندیشه بود. انها را رد کردم تا شاید بروند اشتی کنند و نزاع بر طرف شود.
🥀یکی از انان متوجه شده بود که من به رطب علاقه دارم؛ لذا مقداری رطب عالی تهیه و به خادم هم پول قابل توجهی داده بود که ان را به من برساند. تا چشمم به رطب افتاد، به خادم گفتم: به صاحبش برگردان! امروز دوباره ان دو نفر برای قضاوت امدند. دیدم در نظر من صاحب رطب مقدم و محبت من به او بیشتر است.
🥀این است داستان من که هنوز هدیه را قبول نکرده، ان گونه تمایل به صاحب رطب دارم. بعد از قبول هدیه چه خواهد شد؟ من می ترسم فریب هدیه ها را بخورم و نتیجه اش فساد در میان مردم باشد؛ لذا مرا معاف دار!)
📚مجله مبلغان مهر و آبان 1385، شماره 83
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍸🥝توی این عصر قشنگ
🍧🍓در قوری دوستی
🍨🍌چـــای دم کنیــم..
🍸🥝بـا قنــد مهربانــی
🍷🍇نوش جان کنیم...
🍹🍊و بــــا عشـــــق
💖 با هم بودن رو جشن بگیریم...
#سلامعصربخیرونیکی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث #مستجاب_نشدن_دعا
🌼حضـــــرت اماام سجاد(ع):
✨دعاى مؤمن
از سه حال خارج نيست:
✨يا برايش ذخيره می گردد
✨يا در دنيا برآورده می شود
✨يا بلايى را كه می خواهد
✨به او برسـد دفع می کند
📒بحار، ج ۷۵ ، ص ۱۳۸
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
🔅 #امام_باقر_علیه_السلام :
#راست_گفتاری #انفاق
🔹 «اى گروه شيعيان ما! سفارش ها و توصيه هاى ما به دوستدارانمان را بشنويد و بفهميد كه : راست گفتار باشيد ، و به پيمان هايتان با دوست و دشمنتان وفادار بمانيد ، و با اموالتان يكديگر را يارى كنيد .»
📚 دعائم الإسلام: ج ۱ ص ۶۴
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
#نیک_خویی_ومدارا
🔅 #امام_صادق_علیه_السلام :
🔹كمال ادب و مروّت، در هفت چيز است: خردمندى، بردبارى، شكيبايى، ملايمت، خاموشى، نيك خويى، و مدارا.
📚معدن الجواهر: ص ٥
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
☝️📰 #عکس_نوشته📰☝️
#احکام_شرعی #احکام_نجاسات
حکم کندن و جویدن پوست لب و سایر جاهای بدن
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
﷽ #احکام_نجاسات
❓پرسش
آيا گربه نجس است؟
📝پاسخ
بدن گربه نجس نیست ولی ادرار و مدفوعش نجس است و اگر موی آن در لباس باشد نماز باطل است.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
لطفا حداقل به یک نفر بفرستین☝️
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ
✨الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ
✨الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ
✨سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۲۳﴾
✨اوست خدايى كه جز او معبودى نيست
✨همان فرمانرواى پاك سلامت بخش و
✨مؤمن به حقيقت حقه خود كه
✨نگهبان عزيز جبار و متكبر است
✨پاك است خدا از آنچه با
✨او شريك مى گردانند (۲۳)
📚سوره مبارکه الحشر✍آیه۲۳
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ضرب_المثل
✍ اصطلاح "بوق سگ" چیست؟
🔹 اینکه گفته می شود از صبح تا بوق سگ سر کارم!!
در قدیم بازارها دارای چهار مدخل بودند که شبانگاهان انان را با درهای بزرگ می بستنذ. وتمامی دکانها نیز به همین طریق قفل می شدند .از انجا که همیشه احتمال خطر میرفت،نگهبانانی نیز شب در بازار پاسبانی میدادند. به دلیل اینکه نمی توانستندتمامی بازار را کنترل کنند ، سگهای وحشی به همراه داشتند که به جز خودشان به ** دیگری رحم نمی کردند. پاسبانان شب، در ساعت معینی از شب، در بوق بزرگی که ازشاخ قوچ بود ، با فاصله زمان معینی می دمیدند . بدین معنا که عنقریب سگها را دربازار رها خواهیم کرد . دکانداران نیز سریع محل کسب خود را ترک کرده وبه مشتریان خود میگفتند دیر وقت است وبوق سگ را نواختند. از ان زمان بوق سگ اصطلاح دیر بودن معنا گرفته !
✍به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکانهای شهر سر زد و ماست خواست.
ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی میخواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه !
وی شگفتزده از این دو گونه ماست پرسید.
ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر میگیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه میفروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان میبینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته میفروشیم. تو از کدام میخواهی؟!
مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگههای تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آبهایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد!
چون دیگر فروشندهها از این داستان آگاه شدند، همگی ماستها را کیسه کردند!!!
وقتى ميگن فلانى ماستشو كيسه كرده يعنى اين...
🔹اگه جالب بود فورواردكنيد براي دوستانتون تا اونها هم لذت ببرن
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فوروارد👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
🔴بازنجبیل باسرماخوردگی خداحافظی کنید!
اگرمیخواهید تمام زمستان را درگیرآنفلوانزا نباشید
زنجبیل رادریابید.
به عقیدهی محققان این گیاه درمان طبیعی مشکلات زمستانی است
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
💕ناراحت شدن
دسـت مـــا نیست
اما
ناراحت ماندن دست ماست ،
پس اجازه ندهیم
که،
رفتار تلخ دیگران،در ما اثر کند
و روزگارمان را تلخ کند …!!
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
👌👌با ظاهر سازی کسی به بزرگی نمیرسه
💫شغالی بـه درونِ خم رنگآمیزی رفت و بعد از ساعتی بیرون آمد, رنگش عوض شده بود. وقتی آفتاب بـه او میتابید رنگها میدرخشید و رنگارنگ میشد. سبز و سرخ و آبی و زرد و. .. شغال مغرور شد و گفت مـن طاووس بهشتیام, پیش شغالان رفت. و مغرورانه ایستاد. شغالان پرسیدند,
💫چـه شده کـه مغرور و شادکام هستی؟ غرورداری و از مـا دوری میکنی؟ این تکبّر و غرور برای چیست؟
💫یکی از شغالان گفت: اي شغالک آیا مکر و حیلهاي در کار داری؟ یا واقعاً پاک و زیبا شدهاي؟ آیا قصدِ فریب مردم را داری؟
💫شغال گفت: در رنگ هاي زیبای مـن نگاه کن, مانند گلستان صد رنگ و پرنشاط هستم. مرا ستایش کنید. و گوش بـه فرمان مـن باشید. مـن افتخار دنیا و اساس دین هستم. مـن نشانه لطف خدا هستم, زیبایی مـن تفسیر عظمت خداوند اسـت. دیگر بـه مـن شغال نگویید. کدام شغال اینقدر زیبایی دارد.
💫شغالان دور او جمع شدند وی را ستایش کردند و گفتند اي والای زیبا, تـو را چـه بنامیم؟ گفت مـن طاووس نر هستم. شغالان گفتند: آیا صدایت مثل طاووس اسـت؟ گفت: نه, نیست. گفتند: پس طاووس نیستی. دروغ می گویي زیبایی و صدای طاووس هدیه خدایی اسـت. تـو از ظاهر سازی و ادعا بـه بزرگی نمی رسي.
#تکبر
#ادعا
#ظاهر_سازی
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل👆
حکایت قشنگ و خواندنی بهلول و زبیده خاتون همسر هارون الرشید(دیده و ندیده)
بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه میرفت. در ساحل مینشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را میشست. اگر بیکار بود همانجا مینشست و مثل بچه ها گِل بازی میکرد. آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه میساخت.
جلوی خانه باغچهایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت. ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی ازخدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت: «بهلول، چه میسازی؟»
بهلول با لحنی جدی گفت: «بهشت میسازم.»
همسر هارون که میدانست بهلول شوخی میکند، گفت: «آن را میفروشی؟!»
بهلول گفت: «میفروشم.»
زبیده خاتون پرسید: «قیمت آن چند دینار است؟»
بهلول جواب داد: «صد دینار.»
زبیده خاتون گفت: «من آن را میخرم.»
بهلول صد دینار را گرفت و گفت: «این بهشت مال تو، قباله آن را بعد مینویسم و به تو میدهم.»
زبیده خاتون لبخندی زد و رفت. بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.
زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلاییرنگ به زبیده خاتون داد و گفت: «این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریدهای!»
👇👇👇👇
ادامه
وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد. صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت: «یکی از همان بهشتهایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش!»
بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت: «به تو نمیفروشم.»
هارون گفت: «اگر مبلغ بیشتری میخواهی، حاضرم بدهم.»
بهلول گفت: «اگر هزار دینار هم بدهی، نمیفروشم.»
هارون ناراحت شد و پرسید: «چرا؟!»
بهلول گفت: «زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو میدانی و میخواهی بخری، من به تو نمیفروشم!»
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل👆
🔷جنازه ای که کسی بالای سرش حاضر نشد
⚡️⚡️شيخ بهائى مى گويد : از مردى مورد اطمينان شنيدم ، گنهكارى از دنيا رفت ; همسرش براى انجام مراسم تغسيل و تكفين و تدفين از مردم درخواست كمك كرد ، ولى شدت نفرت مردم نسبت به آن گنهكار به اندازه اى بود كه كسى براى انجام مراسم حاضر نشد ، به ناچار كسى را اجير كرد كه جنازه را به مصلاى شهر ببرد ، شايد اهل ايمان به انجام مراسم اقدام كنند ، ولى يك نفر براى حضور در مراسم حاضر نشد !
پس جنازه را به وسيله اجير به صحرا برد تا آن را بى غسل و كفن و نماز دفن كند .نزديك آن صحرا كوهى بود كه در آن كوه زاهدى مى زيست كه همه عمر به عبادت گذرانده بود و ميان مردمى كه در آن نزديكى مى زيستند مشهور به زهد و تقوا بود . همين كه جنازه را ديد از صومعه خود به سوى جنازه رفت تا در مراسم او شركت كند ، اهل آن اطراف وقتى اين مطلب را شنيدند به سرعت خود را به آنجا رساندند تا همراه عابد در مراسم مربوط به ميت حاضر شوند .مردم سبب شركت كردن عابد را در مراسم آن گنهكار از شخص عابد پرسيدند ، گفت : در عالم رؤيا به من گفتند فردا از محل عبادت خود به فلان موضع از صحرا برو ، در آنجا جنازه اى است كه جز يك زن كسى همراه او نيست ، پس بر او نماز گذار كه او مورد آمرزش و عفو قرار گرفته است .مردم از اين واقعه تعجب كردند و در دريايى از حيرت فرو رفتند . عابد همسر ميّت را خواست و از احوالات ميت پرسيد ، همسر ميت گفت : بيشتر روزها دچار يكى از گناهان بود .
💥عابد گفت : آيا عمل خيرى از او سراغ دارى ؟ گفت : آرى سه عمل خير از او مى ديدم :
🌱1 ـ هر روز پس از ارتكاب گناه ، جامه هايش را عوض مى كرد و وضو مى گرفت و خاشعانه به نماز مى ايستاد .
🌱2 ـ هيچ گاه خانه اش از يتيم خالى نبود و بيش از مقدارى كه به فرزندان خود احسان مى كرد به يتيم احسان مى نمود .
🌱3 ـ هر ساعت از شب بيدار مى شد مى گريست و مى گفت : پروردگارا ! كدام زاويه از زواياى دوزخ را با اين گنهكار پُر خواهى كرد ؟!
📚بر گرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز، نوشته استاد حسین انصاریان
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل👆
🔺ملانصر الدین و شکار آهو
با حاکم و جمعی به شکار رفتند. آهوئی پدیدار شد. حاکم تیر انداخت ولی به شکار نخورد. ملا گفت: آفرینت.
حاکم برآشفت که مرا مسخره میکنی؟ ملا گفت: خیر آفرینت را به آهو گفتم.
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل👆