🔻بيل زدن براى دنيا
همين طور كه مى رفت دانه دانه تسبيحش را كه از هسته هاى خرما درست كرده بود مى شمرد و ذكر مى گفت ، در اطراف شهر كارى داشت . به كنار مزرعه اى رسيد. سه نفر را ديد كه به سختى مشغول بيل زدن بودند.
با خود گفت : ((بهتر است بروم يك خسته نباشيد به آنان بگويم و اگر آب خنكى هم داشته باشند جرعه اى بنوشم .)) و راهش را به سوى آنان كج كرد.
🔺سلام .
🔻عليكم السلام .
🔺خدا قوت ، خسته نباشيد!
🔻سلامت باشى !
مدتى به عرق هاى روى پيشانى او، كه در زير آفتاب مثل دانه هاى مرواريد مى درخشيد، نگاه كرد. او بزرگى از بزرگان قريش بود، در چنين هواى گرمى به شدت روى مزرعه اش كار مى كرد و دو غلام نيز كمكش مى كردند.
با خود انديشيد از امامى مثل او بعيد است در اين هواى گرم و طاقت فرسا و با اين همه زحمت به فكر دنيا باشد، بهتر است به نزد او بروم و او را نصيحت كنم.
🔺 جلو رفت و گفت : خدا كارهايتان را سامان دهد، آب خوردن داريد؟
🔺يكى از غلامان آب گوارايى به او داد. مشك آب را به دهانش چسباند و چند جرعه خورد، با خود گفت: الان موقعيت خوبى است، رو به امام باقر كرد و گفت : آقا، شما با اين مقام و مرتبه درست است به فكر دنيا و طلب مال باشيد؟ اگر خداى نكرده ، در اين حال اجل شما فرا رسد چه خواهيد كرد؟
🔻امام دست از كار كشيد و جلوتر آمد و با پشت دست عرق هاى درشتى را كه روى پيشانى اش بود پاك كرد و فرمود: مگر در حال ارتكاب گناه هستم؟
🔺نه ، ولى شما نبايد اين قدر براى مال دنيا به خود زحمت بدهيد.
🔻به خدا سوگند، اگر در اين حال مرگ به سراغم بيايد در حال اطاعت خدا از دنيا رفته ام.
🔺چه اطاعتى ، شما كه داريد بيل مى زنيد، آن هم براى دنيا!
🔻همين تلاش من براى كسب روزى ، عبادت خداست ؛ با همين كار، خود را از تو و ديگران بى نياز مى سازم و دست نياز پيش كسى دراز نمى كنم ؛ زمانى از خدا بيمناكم كه در حال نافرمانى از او اجلم فرا برسد.
🔺محمد بن منكدر از اين حرف امام به خود آمد و رو به امام كرد و گفت : خدا رحمتت كند، من مى خواستم شما را نصيحت كنم ، اما بر عكس شد، شما مرا آگاه كرديد.
📚حیات پاکان،مهدی محدثی
#داستان
#امام_باقر
#پند
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
💠 #صدقه
🔸رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:
با صدقه دادن روزى را فرود آورید.
📚بحارالأنوار/ج76/ص318
✍🏼خداوند روزی برخی را در اموال دیگران قرار داده است تا هم #بخشندگی توانگران را امتحان کند و هم #صبر نیازمندان را.
✍🏼کمک کردن به نیازمندان، عملی است که الفت و برادری را میان جامعه زیاد میکند. عملی که موجب رضای خداست و روزی را زیاد میکند.
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
دیده در حسرت دیدار شما مانده هنوز
به تمنای نگاهت دل ما مانده هنوز
🎙با صدای آقای موسوی
___ سه شنبه ها من ، جمکران ، بی قراری
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🔻چهل روز
4⃣0⃣☀️4⃣0⃣☀️4⃣0⃣☀️
شیخ عبدالقائم شوشتری :
علامه سید ابوالحسن حافظیان می فرمودند؛ در یکی از شهرهای هند به قصد ملاقات عارفی از عارفان هندو رفته بودند.
پسرجوان میزبان همراه ایشان بوده ؛ وقتی به محل ملاقات آن مرتاض هندو رسیدند به محض وارد شدن در آنجا ، آن هندو دستی به بدن آن جوان زده بود و در واقع ایشان رابیهوش، مانند مرده ای بر روی زمین انداخته بود.
مرحوم حافظیان می فرمودند:
من عمدا اعتنایی نکردم و پرسیدم:
شمابالاترین قدرتتان همین است؟ می توانید ایشان را بدون لمس زنده کنید؟
گفت : نه باید حتما لمس کنیم .
گفتم : ولی بنده بدون لمس کردن زنده اش می کنم ، همان جا رو به قبله نشستم و از خداوند متعال خواستم که زنده شود و ذکری راهم گفتم ، بلافاصله پسر زود بلند شد آمد و نزد ما نشست.
آن هندو پرسید: شمافلان ریاضت را کشیده اید؟
من گفتم : نخیر ما ریاضت های شما را باطل میدانیم. شما با قدرت منفی شیطانی کار می کنید ولی قدرت ما رحمانیست و آن این است که ما معتقدیم که :
هرکس چهل شبانه روز گناه را ترک کند و واجبات را انجام دهد وتمام این کارها برای خدا باشد می تواند این کارها را انجام دهد.
📚مظهر وصف خدا ص۹۸
#داستان
#ریاضت
#گناه
@tafakornab
#حکایاتبهلولوملانصرالدینضربالمثل👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
آیتالله بهجت (قدسسره):
🔶در عبادات، کوه کندن (کار دشوار و طاقتفرسا) از ما نخواستهاند، سختترینش نماز شب خواندن است، که در حقیقت، تغییر وقت خواب است، نه اصل بیخوابی، بلکه نیم ساعت زودتر بخواب تا نیم ساعت زودتر بیدار شوی.
📚در محضر بهجت، ج٢، ص١٧٠«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج» @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 امشب
🌺از پروردگار مهربان میخواهم
🌸فاصله نباشد میان شما و
🌺تمام احساس های خوبتون
🌸شما باشید و عشق باشد و
🌺یک دنــیــا سلامتی و شــادی و
🌸امضای خدا پای تمام آرزوهاتون
🌺زندگیتون پر از یاد خــدا
🌸شب زیباتون بخیر عزیزان
🌺در آرامش بخوابید🌙⭐
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❤️بسم الله الرحمن الرحیم
🌹الهی به امیدتو
❤خدایاکمک کن در
🌹آخرین روزها ازفصل زیبای پاییز
❤آخرین غم هارا
🌹پشت سربگذاریم
❤آخرین کینه هاو
🌹آخرین حسرتهارا
❤فراموش کنیم
🌹آخرین ناامیدی هارا
❤ازذهنمان پاک کنیم
🌹وآرام وسبک بال درخانه زمستان واردشویم
الهی آآآآآآآمین ❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم #سلام_ارباب_خوبم
♥️رخســارشـهیدِکربلا را صلوات
♥️ سـالارِ قیــامِ نینــــوا را صلوات
♥️جانها به فدای نـامِ والای حسین
♥️آن نورِدوچشمِ مصطفی را صلوات
♥️اللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلےٰمحَمَّدٍ وَّ آلِ
♥️و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آیهنگار
💌 «وقتی بندگانم درباره من از تو میپرسند، از قول من بگو: نزدیکم من! همیشه هم دعای دعاکننده را وقتی فقط من را بخواند، سریع جواب میدهم. پس آنان هم دعوتم را بپذیرند و مرا باور داشته باشند تا در مسیر رشد قرار گیرند.»
📖سوره بقره - آیه ۱۸۶
#قاری: احمد العجمی
🤲 همانا آنکه دعا را به انسان الهام نمود، اجابت را هم روزی او کرد.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
✅افرادي كه صبح ها همراه با صبحانه نان جو مي خورند
نسبت به ساير افراد كالري بيشتري مي سوزانند.
🍞نان جو از سفيد شدن مو جلوگيري مي كند و سلامت قلب را تضمين مي كند
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸چهارشنبه تون آباد
🍎به نیت ۸ روز مانده
🌸 تا پایان پائیز
🍎۸ اتفاق خوب
🌸۸ خبر خوش
🍎۸موفقیت عالی نصیبتون بشه
🌸وخوشبختی ۸بار
🍎دَرِ خونه تونو بزنه
🌸آمین یا حی یاقیوم
🍎 ۴شنبه پاییزتون بخیر
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#قشنگه_بخونید 🌹🍂
سالها پیش پسربچه ی فقیری ازجلوی یه مغازه ی میوه فروشی رد میشد که بطور اتفاقی چشمش به میوه های داخل مغازه افتاد، صاحب مغازه که پسرک را تو اون حال دید دلش سوخت ورفت یه سیب ازروی میوه ها برداشت و دادبه پسربچه.پسربچه باولع زیادسیب رابه دهانش بردو خواست یه گازمحکم به سیب بزند که یه فکری به ذهنش خطورکرد، اون باخودش گفت بهتره این سیب را ببرم دم یه مغازه ی دیگه و بادوتا سیب کوچکتر عوض کنم و این کارا انجام دادو بعدیکی از سیبها راخورد و اون یکی راهم به یه نفر فروخت و باپولش دوباره دوتا سیب خرید و این کار را اینقدر انجام داد تا اینکه تونست یه مقدارپول جمع کنه وبعدش با این پول ها دیگه برای خرید سیب سراغ میوه فروش نمیرفت و مستقیمأ از جایی که میوه فروش میوه تهیه میکرد میوه میخرید.چندسال گذشت و حالا دیگه اون پسرک بزرگترشده بودو با این کارش موفق شده بود مغازه ای دست وپا کنه و کم.کم بااین مغازه اوضاع مالیش خوب شده بود. اون جوان دیگه به این پول ها راضی نمیشد وسعی کرد برای خودش یه کاردیگه ای دست وپا کنه وباهمین هدف یه شرکت کوچیک تولیدقطعات الکترونیک دست چندسالی گذشت واون شرکتش راگسترش داد و بجای چند نفر، چندین هزار نفر رو استخدام کردو بجای تولید قطعات شروع به ساخت موبایل ولب تاب کرد و موفق به تولید بزرگترین و باکیفیت ترین موبایلهای دنیا شد، اون شخص کسی نبود بجز "استیوجابز" مالک معتبرترین برند موبایل و لب تاب دنیا "اپل"
اون توی یه مصاحبه گفته علت اینکه شکل مارک جنسهای من عکسه سیبه، به این دلیله که یادم نره کی بودم.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درختی مدتی استراحت کند، لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید.
وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست.
بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند !!
فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را از سرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند.
به فکرش رسید… که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد، میمون ها هم کلاه ها را به طرف زمین پرت کردند، او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد…
سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدربزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند.
یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد.
او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، میمون ها هم این کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت.
ولی میمون ها این کار را نکردند. یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت:
فکر می کنی فقط تو پدر بزرگ داری؟
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#لطفاتوجهکنید
❣خدا رو چه دیدی شاید شد...
✍ دوم راهنمایی یه معلم ریاضی داشتیم تیکه کلامش این بود «خدا رو چه دیدی شاید شد».
🔸 یادم میاد همون سال یکی از بچه ها تصادف کرد و دیگه نتونست راه بره... دیگه مدرسه هم نیومد. فقط یه بار اومد واسه خداحافظی که شبیه مراسم عزاداری بود. همه گریه می کردیم و حالمون خراب بود.
🔸 گریه مون وقتی شروع شد که گفت به درک که نمی تونم راه برم، فقط از این ناراحتم که نمی تونم بازیگر بشم. آخه عشق سینما بود. سینما پارادیزو رو صد بار دیده بود. سی دی ۹ تایتانیک رو اون برای همه ی ما آورده بود.
🔸 معلم ریاضی مون وقتی حال ما رو دید اون تیکه کلام معروفش رو به اون رفیقمون گفت... « خدا رو چه دیدی شاید شد ».
🔸 وقتی این رو گفت همه ی ما عصبی شدیم چون بیشتر شبیه یه دلداری مزخرف بود برای کسی که هیچ امیدی برای رسیدن به آرزوش نداره.
🔸امشب تو پیج رفیقم دیدم که برای نقش اول یه فیلم با موضوع معلولیت انتخاب شده و قرارداد بسته... مثل همون روز تو مدرسه گریه م گرفت.
👈 فکر می کنی رسیدن به آرزوت محاله؟!
«خدا رو چه دیدی شاید شد»
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 داستان زیبای آخوندی که به یوسف قم و عزیز تایلند معروف است!
🆔@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. #اینجملهپدرمهنوزتوگوشمِ☝️
انا لله و انا الیه راجعون😢
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
می گویند حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی می ساختند. روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام می دادند.
پیرزنی از آنجا رد می شد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه!
کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت: چوب بیاورید! کارگر بیاورید! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید...!!! و مدام از پیرزن می پرسید: مادر، درست شد؟!!!
مدتی طول کشید تا پیرزن گفت: بله! درست شد!!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت...
کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند؟!
معمار گفت: اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت می کرد و شایعه پا می گرفت، این مناره تا ابد کج می ماند و دیگر نمی توانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم...
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.
جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است
پیرزن گفت:اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود
جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد
پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد
جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است
پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی برد
جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است
پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد
جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد
پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
داستان عمارت شمس العماره !
شمس العماره ساختمانی در هفت طبقه با محاسبه زیرزمین با معماری ایرانی و اسلوب فرنگی که پس از بازگشت ناصرالدین شاه از سفر اول فرنگ بنا می گردد.
می گویند که چون پایه های مرتبه اول آن به زیر نعل درگاه(پایه بنا) میرسد میرزا مهدی خان معمار آن، آنها را ذرع و پیمان کرده ، اندازه هایشان را برای ناصرالدین شاه می فرستد و خود گم شده شش ماه و به روایتی تاچند سال ناپدید می گردد تا آنکه دستگیرش ساخته وبه حضور شاه می آورند و چون مورد خطاب و عتاب معطل گذاردن کار واقع می شود ، قبل از هر جواب از شاه درخواست اندازه ها را می کند که آنها را آورده با پایه ها به مقیاس بیاورند و چون چنین می کنند معلوم می شود هر یک از پایه ها،از چهار انگشت،تا یک وجب و زیادتر افت کرده فرو نشسته است و با همین عمل دلیل غیبت و تعطیل کار را توجیه نموده می گوید بنایی که می بایست تا اندازه افت بکند اگر با شتاب و عجله کار بپایان میرسید معلوم بود چه بر سر آن می آمد و وقفه در خدمت و غیبت و اختفا ی اینجانب از آن جهت بوده که شِفته ها جوش خورده و بنیانی که تا انقراض عالم و ظهور حضرت حجت باید پابرجا باشد.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
❖═▩ஜ••🌸🍃••ஜ▩═❖
#داستان_آموزنده_واقعی
💠درسی از مکتب حضرت اباالفضل العباس(ع)
⭐️ ماجرای داش علی مست و روضه حضرت عباس(ع) ....
یکى از جاهلهاى محل ما «داش على» بود که چند سال پیش فوت شد، در زمان حیاتش یک روز من از توى بازار رد مىشدم، دیدم داش على بازار را قُرقُ کرده و چاقویش را هم دستش گرفته و یک نفس کش جرأت نطق نداشت، آن روزها هنوز ماشین و اتومبیل نبود، من با قاطر به مجالس سوگواری حضرت سیدالشهدا(ع ) مىرفتم، از سرگذر که رد شدم متوجه شدم که مرا دید و تا چشمش به من افتاد، گفت: از قاطر پیاده شو، پیاده شدم، گفت: کجا مىروى؟
دیدم مست مست است و باید با او راه رفت، گفتم: به مجلس روضه مىروم! گفت: یک روضه ابوالفضل همین جا برایم بخوان، چون چارهاى نداشتم، یک روضه اباالفضل(ع ) برایش خواندم، داش على بنا کرد گریه کردن، اشکها روى گونهاش مىغلتید و روى زمین مىریخت، چاقویش را غلاف کرد و قرق تمام شد، بعد فهمیدم همان روضه کارش را درست کرده و باعث توبهاش شده بود.
چند سال بعد داش على مرد، چند شب بعد از فوتش او را در خواب دیدم، حال او را پرسیدم ،کانال ذکرهای گره گشا مثل اینکه مىدانست مىخواهم وضع شب اول قبرش را بپرسم،
گفت: راستش این است که تا آمدند از من سؤالهایی بکنند، سقائى آمد، مقصودش حضرت ابوالفضل(ع) بود و فرمود: داش على غلام ما است، کارى به کارش نداشته باشد
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
❖═▩ஜ••🍃🌸••ஜ▩═❖
آیه قرآن دزد را زاهد و عارف كرد
فضیل عیاض در ابتدای جوانی یكی از راهزنان و سارقان و غارتگران و دزدان و بدكاران و هرزهگران و عیّاشان مشهور زمان خود بود كه هر كس اسم او را میشنید، لرزه به اندامش میافتاد كه در آن زمان حتّی سلطان و خلیفه وقت هارون الرشید هم از دست او ناراحت بود و ترس داشت.
روزی از روزها سوار بر اسب آمد كنار نهری ایستاد تا اسبش آب بخورد كه ناگهان چشمش به دختر بسیار زیبائی افتاد كه مشك خود را به دوش گرفته و میخواست كنار نهر بیاید و آب بردارد.
عشق و محبّت آن دختر به قلبش رخنه كرد و چشم از آن دختر برنداشت تا وقتی كه دختر مشك را پُر از آب كرد و راه خود را گرفت و رفت، به نوكران و بادمجان دورقاب چینهایش دستور داردتا او را تعقیب كرده و بعد به پدر و مادر دختر خبر دهند كه دختر را شب آماده كرده و خانه را خلوت نموده زیرا فضیل، راغب آن زیبارو شده، نوكران فضیل پس از تعقیب آن دختر، به در خانه ایشان رسیدند و در خانه را زدند و گفتههای فضیل را به آنها ابلاغ نمودند.
تا این خبر به گوش پدر و مادر دختر رسید بسیار ناراحت و متوحّش و لرزان گردیدند و چون چارهای نداشتند یك عده از پیران و ریش سفیدان شهر را دعوت كردند و با آنها مشورت نمودند كه چه كنیم؟
آنها گفتند: بیا و دخترت را فدای یك شهر كن، زیرا اگر فضیل به مقصود خود نرسد، همه این شهر را به غارت برده و همه چیز را به آتش میكشد، پدر و مادر از روی ناچاری دختر را مهیا كرده و خانه را خلوت نمودند.
شب هنگام، فضیل وارد شهر شد و قلّاب و كمند انداخت، از بالای دیوار پشت بام به روی بامهای دیگر رفت و تا به خانه دختر رسید همین كه خواست وارد منزل معشوقه خود گردد، یك وقت صدائی شنید، خوب كه گوش داد، شنید صدای قرآن میآید و یكی قرآن میخواند، توجّه خود را به این آیه جلب كرد. «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ».
آیا وقت آن نرسیده كه قلوب مؤمنین به ذكر خدا خاضع و خاشع گردد. (دیگر دست از گناه بردارند و به یاد خدا باشند) این آیه چنان در او اثر كرد كه زندگیش را بیكباره دگرگون ساخت و از نیمه راه برگشت و از دیوار فرود آمد و با كمال اخلاص و صفای دل گفت: پروردگارا، آری نزدیك شده، هنگام خضوع و خشوع و از همانجا جرقه نور خدا دل او را روشن كرد و با خدا رابطه برقرار نمود. انشاء الله كه جرقههای نور الهی دلهای ما را نیز روشن و منّور كند.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
❗️#اعتیادجرمنیست ، #بیماریست❗️
برگرفته از به روزترین روش های طب سنتی
🍏دارای تاییدیه سیب سلامت
🤐باایجاد بی میلی کامل به مواد
🔰باهمکاری پژوهشکده گیاهان دارویی
🔶ترک اعتیاد انواع مخدر
⭕️بدون درد و خماری
⭕️بدون بستری و استراحت
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
برای دریافت مشاوره رایگان به لینک زیر وارد شوید .👇👇
https://eitaa.com/joinchat/832045542Cc2942bfa55
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☕️در این عصر زیبای
🍁چهارشنبہ پاییزی
☕️آرزومندم
🍁دلتون آرام
☕️تنتون سالم
🍁زندگیتون شاد
☕️و ساز دنیا کوکِ
🍁خواستہهای قلبیتون باشہ
🍁عصرتون بخیر
☕️الهے دل مهربونتون
🍁هیچ وقت غم و غصه نبینہ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
☀️امام جوادع:
💠توبه برچهارپایه استواراست: #پشیمانی به دل،
#استغفار به زبان،
کارو #جبران با اعضاء
وتصمیم که به گناه بازنگردد.
📚کشف الغمّه،ج۲،ص۳۴۹
➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖
🔅 #امام_رضا_علیه_السلام :
🔸 صاحِبُ النِّعمَةِ يَجِبُ عَلَيهِ التَّوسِعَةُ عَلى عِيالِهِ .
🔹« برخوردار از نعمت، بايد خانواده اش را در رفاه قرار بدهد .»
📚 الكافي : ج ٤ ص ١١ ح ٥
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh