eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
✨وَ إِذَا مَرِضْتُ‌ فَهُوَ يَشْفِينِ(۸۰) ✨و هنگامی که بیمار می شوم ✨او شفایم می‌دهد(۸۰) 📚سوره مبارکه الشعراء ✍آیه ۸۰ 🤲
تماس تلفنی پیامبر با مشرکان از خاطرات دوران دبستان(طنز واقعی) سال هفتاد و چهار بود ، دبستان امام حسن مجتبی برازجان درس میخوندیم، امتحان دینی داشتیم ،بعد یکی از سوالات جوابش این بود : (پیامبر(ص) زمانی که در دره شعب ابی طالب تبعید بود دست از رسالت خود بر نمیداشت و با کاروانهایی که از آنجا عبور میکردند تماس بر قرار میکرد و آنها را به اسلام دعوت میکرد) بعد یکی دوستان من هم چون تو کتاب خونده بود پیامبر (ص)تماس برقرار میکرد همیشه پیش خودش فکر میکرده منظور کتاب تماس تلفنی بوده . خلاصه ما هم طبق معمول سر جلسه برای تقلبی کنار هم نشسته بودیم ، بهش گفتم ایزدی ، جواب سوال هشت چی میشه گفت جوابش میشه :(با تماس تلفنی )، تعجب کردم بهش گفتم مگه زمان پیامبر(ص) تلفن بوده برگشت گفت تو انگار حالت خوب نیست مثل اینکه پیامبر خدا بوده ها ، برای خدا کاری داره یه خط تلفن بده به پیامبرش؟ ، اینو که گفت کمی قانع شدم بعد گفت: نترس بنویس بعد از امتحان تو کتاب هم نشونت میدم تا خیالت راحت بشه ، منم با کمی ترس همینو نوشتم. هفته بعد معلممون آقای کازرونیان برگه ها رو صحیح کرده بود ،اومد سر کلاس قبل از اینکه هر کاری بکنه مستقیم رفت در کمدش رو باز کرد چوبش، (که خودش بهش میگفت ترکه علیه السلام) رو بیرون آورد، گفت : موسوی و ایزدی بیان بیرون ، از حالت معلم متوجه شدم اتفاق بدی افتاده، کلاس یه جوری تو سکوت همراه با ترس فرو رفته بود که هنگام حرکت کردن صدای کفشهای داملامپ سیاه دوتامون تو کلاس می پیچید اومدیم بیرون کنار تابلو ایستادیم ، معلم همینجوری که تو کلاس قدم میزد و میرفت ته کلاس و بر می گشت، با یه لحن خاصی گفت: خب پیامبر تو دره شعب ابی طالب چطوری مردم رو به یگانه پرستی دعوت میکرد؟ من متوجه شدم ایزدی یه گندی زده ،سکوت تمام کلاس رو گرفته بود ،ما هم داشتیم از ترس میمردیم ، دوباره معلم سؤالش رو تکرار کرد ، منم با ترس و لرز گفتم: با تماس تلفنی که یکدفعه کلاس منفجر شد از خنده ، بعد از اینکه معلم کلاس رو ساکت کرد گفت شما کنار هم نشسته بودین؟ با ترس و لرز گفتیم بله همینجوری که چوبش رو تو دستش میچرخوند گفت خب حالا بگو ببینم مگه زمان پیامبر تلفن بوده؟ منم گفتم: خب پیامبر خدا بوده یه خط تلفن که چیزی نیست که خدا به پیامبرش نده باز کلاس منفجر شد از خنده .😂 معلم در حالی که با اشاره چوبش داشت بهمون حالی میکرد که دستاتون رو بیارین بالا گفت: حالا خدا به پیامبرش یه خط تلفن داد مشرکان قریش از کجا تلفن آوردن که اگه پیامبر بهشون زنگ زد جواب بدن؟ بعد با صدای بلند گفت دستاتون رو بگیرین بالا متقلبهای کثیف . در حالی که داشتم به این فکر میکردم راست میگه تازه اگه خدا به مشرکان قریش هم تلفن میداد وقتی کاروان در حال حرکته سیم تلفن رو به کجا میخواستن وصل کنن ؟ (سال هفتاد و چهار موبایل نبود) احساس کردم تمام کلاس رو برفکی میبینم ، متوجه شدم معلم با تمام قدرت چوب رو خوابونده کف دستم. 😂 خاطرات دبستان ( سید علی اصغر موسوی زیارتی ) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆
حبـاب ها همیشه قـربانی هوای درون خـودشان هستند افـکار امروز نقـش مهمی در فـردای تو دارنـد تکـرار اشتباه دیگر اشتباه نیست انتخـاب اسـت! http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🌹🌹🌹🌹🌹 در کتاب کشکول بحرانی اینگونه آمده است: جمعیت زیادی دور حضرت علی (ع) حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید: «یا علی! سؤالی دارم، علم بهتر است یا ثروت؟»، علی(ع) در پاسخ گفت: «علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.» مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. 🌷🌷🌷🌷🌷 در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید: «اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟» امام در پاسخ آن مرد گفت: «بپرس!»، مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: «علم بهتر است یا ثروت؟»، علی فرمود: «علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.» نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست. 🍀🍀🍀🍀🍀 در همین حال، سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: «علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!» هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ چهارمین نفر وارد مسجد شد. اودر حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: «یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟» حضرت ‌علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: «علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.» 🔵🔵🔵🔵🔵 نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت‌ علی در پاسخ به او فرمودند: «علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.» 🌺🌺🌺🌺🌺 با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه کردند، یکی از میان جمعیت گفت: «حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت!»، کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد: «یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟»، امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: «علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.» مرد ساکت شد. ♥️♥️♥️♥️♥️ همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد. در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید: «یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟» امام فرمودند: «علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.» 💢💢💢💢💢 در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود: «علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.» سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که، نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: «یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟»، امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: «علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.» 🌷🌷🌷🌷🌷 نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید: «یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟»، نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی (ع) مردم به خود آمدند: «علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند.» فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. 🍀🍀🍀🍀🍀 سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند. صدای امام را شنیدند که می‌گفت: «اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.» منبع: کشکول بحرانی، ج۱، ص۲۷. به نقل از امام علی‌بن‌ابی‌طالب، ص۱۴۲. http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
هدایت شده از خانواده بهشتی
چه فرقی می‌کند که مقصر تو باشی یا همسرت؟!   🚫 نگذارید این دنبال مقصر بودن‌ها فاصله‌ای بینتان بیندازد.‌ مبادا در این میان غریبه‌ای فاصله را پُر کند! نگذارید «ما» بودنتان تبدیل به «من» شود، نگذارید قهرهایتان عادی شود.  باور کنید یک «جانم گفتن»، می‌گشاید تمام اَخم‌های مردانه را، یک «آغوش محکم»، تمام می‌کند لجاجت‌های زنانه را. باور کنید کِیف دارد در کنار بودن... ‌‌━━┅═💙❤️═┅┅─ @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🃏 نگاه : " !" 👈 اسماعیل عسلی، سردبیر روزنامه "عصر مردم" چاپ شیراز، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت: ✍ بنده خدایی می‌گفت: بی‌انصافی هم حد و اندازه‌ای دارد. چرا درباره‌ ویروس کرونا این همه بدگویی می‌کنند؟ این بسته زبان نه حزب و روزنامه‌ای دارد که بتواند از خود دفاع کند و نه اگر نطق پیش از دستوری داشته باشد قابل شنیدن است. به قول حافظ: عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگو. ✍ گفتم: هنر این ویروس لامذهب چیست؟ ✍ گفت: خداوکیلی چه کسی تاکنون به اندازه‌ کرونا دستاوردهای چشمگیر داشته که بتواند ظرف کمتر از یکماه پس از جلوس بر اریکه‌ میدانداری مشکل ترافیک شهرها را به گونه‌ای حل کند که ظرف نیم ساعت بتوانی خودت را از فلکه‌ی گل سرخ به میدان صنایع (شیراز) برسانی؟ ✍ چه کسی توانست مردم را متقاعد کند تا اصول اولیه بهداشتی را رعایت کنند و با عادات ناپسند و غیربهداشتی خداحافظی کنند؟ ✍ کدام یک از نمایندگان مجلس می‌توانستند حمل‌ونقل عمومی و زمینی و هوایی را خلوت کرده و قیمت‌ها را کاهش دهند؟ ✍ چه کسی می‌توانست با پادرمیانی مشفقانه، زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها و دادگاه‌های انباشته از نفوس انسانی را خلوت کرده و زن و شوهرها را زیر یک سقف وادار به زندگی مشترک کند؟ ✍ ویروس کرونا در یک عملیات محیرالعقول توانسته خانم‌ها را از خرید منصرف کند به طوری که شما اگر کارت بانکی‌ات را دو دستی هم به آنها تقدیم کنی و بگویی این شما و اینهم بازار، قدم از قدم برنمی‌دارند! ✍ این روزها خیلی‌ها مرگ آگاه شده و دست به قلم برده مبادرت به نوشتن وصیت‌نامه کرده‌اند و هرکسی طوری به شما نگاه می‌کند، گویی دیگر فردایی در کار نیست. ما کی شاهد چنین نگاه عارفانه به زندگی بودیم؟ ✍ چند ماه بود که بانوی خانه پا در یک کفش کرده بود که رنگ کاغذ دیواری خانه با رنگ مبل پذیرایی همخوانی ندارد و الا ولله که باید آن را عوض کنیم اما یک هفته‌ای می شود که می‌گوید بگذار بچه ها بعد از ما خودشان هر رنگی که دوست داشتند انتخاب کنند. ✍ این همه تفاهم ناگهانی از کجا آمد؟ ما یک مشاور محلی داشتیم که شش سال آزگار می‌خواست عروس ما را راضی کند که به خانه‌ شوهر برگردد؛ اما تیرش به سنگ می‌خورد. حالا همان عروس کذایی با پای خودش به خانه برگشته و محکم پای زندگی نشسته و می‌گوید می‌خواهم اگر یکی از ما کرونایی شد، حداقل تکلیف دیگری معلوم باشد و نگویند خانه صاحب ندارد! ✍ شبکه سلامت صداوسیما هر روز به لطایف‌الحیلی برنامه‌هایی برای رژیم غذایی توصیه می‌کرد که گوش هیچکس بدهکار نبود اما حالا مردم برای رعایت رژیم غذایی زنجبیل ۱۷هزار تومانی را کیلویی ۱۲۰هزار تومان می‌خرند و با عسل و آب لیمو درمی‌آمیزند و به امید رهایی از چنگال کرونا روزی سه نوبت نوش جان می‌کنند! ✍ معلوم نیست چرا این‌همه وعظ و پند و اندرز و نصایح مشفقانه علما بر منابر و در اقصی بلاد اسلامی که دست کم از طریق هزاران شبکه ماهواره‌ای پخش می‌شود، کاری از پیش نبرد؛ ولی تهدیدهای صد من یک غاز یک ویروس اینگونه با استقبال مواجه شد؟! ✍ جای شگفتی است که ظرف همین یک هفته‌ طلایی حضور کرونا در این مملکت گل سنبلی، کارناوال‌های رنگارنگ در فضای مجازی برای هجمه گسترده به خرافات و جنبل و جادو به راه افتاده و باورها را شخم می‌زند و به توفیقات چشمگیری دست یافته و روستاهای زیادی را آزاد کرده است! آیا غیر از این است که این کارناوال‌ها خود را پشت تانک مخوف ویروس کرونا پنهان کرده و پیش می‌تازند؟! ✍ قیمت خودرو را نمی‌گویید که تا ۶میلیون پایین کشیده و دیگر از اختلاس خبری نیست؟ این همه خدمات کرونایی را با ناسپاسی فراموش کرده‌اید؟ از همه‌ اینها گذشته، این ویروس اهل پارتی بازی نیست و ظلمش عین عدل است؛ چرا که تر و خشک را با هم درو می‌کند.
🛒 در این روزهای کرونایی چطور یک خرید ایمن داشته باشیم؟ 🔸حتی‌الامکان فقط یک نفر از اعضای خانواده برای خرید بره بیرون
چطوری تو این روزهای کرونایی همدیگر رو شاد کنیم؟ تقویت فضای شوخی،خنده و نشاط 2⃣ قطعا تو خونه همه راجع به کرونا حرف میزنن اگر دوست دارین تو خونتون درباره این ویروس گفتگو کنین، تنها به رعایت نکات بهداشتی اکتفا کنین و از صحبت درباره آمار مبتلایان، نحوه دفن فوت شدگان، پرداختن به شایعات مثل قرنطینه شدن شهر، بدتر شدن اوضاع و... خودداری کنین. ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟 🌟 امشـب نـگاه کن به اطرافت به خوشبختی هایـت به کسانی که می دانـی دوستـت دارنـد و به خـدایی کـه هـرگـز تنهایـت نخواهد گذاشـت. 🌙شبتون پر از نگاه خدا⭐️ @zendegiasheghaneh @tafakornab
هدایت شده از بنرها
شوهرم شیفته روابطمون شده کلی سیاست زناشویی یادگرفتم😍 خیلی هم جذاب شدم👌 روابطم با فرزندم عااالی شده 👪 هر دومون عضو این کانال شدیم💑 شمام عضو بشین🏃🏃♀ همه روفقط مدیون این کانال هستم اینجاس👇👇 http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21 #کانال_آموزش_خانواده_بهشتی 👆
هدایت شده از بنرها
اینجا دنیای عجایب است با ما باشید با عجیب غریب های جهان http://eitaa.com/joinchat/3579904022Ca7da734213 🌍👆به مابپیوندید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸پروردگارا 🌷چه زیبا روزی شود 🌸همراه با خورشید 🌷به تو سلام کنیم. 🌸و نام تو را نجوا کنیم 🌷و آرام بگیریم 🌸روزمان را با توکل بر 🌷نام زیبایت آغازمی کنیم 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 🌷الهی به امیدتو🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼✨ آخرین روزهای اسفند ماه شما پُر برکت با صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ و خاندان مطهرش ✨🌼 🌼 اَللَّهُـمَّ 🌼صَلِّ🌼 عَلَی 🌼 مُحَمَّـدٍﷺ 🌼 وَآلِ🌼 مُحَمـَّدﷺ 🌼 وَ عَجِّـل🌼 فَرَجَهُـم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمعه آخر سال است بیا مهدی جان 💚 موسم احسن الحال است بیا مهدی جان 💚 باز یک سال دیگر پیر شدیم در خانه عمر ما رو به زوال است بیا مهدی جان💚 أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج
☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 23 اسفند ماه 1398 🌞اذان صبح: 04:54 ☀️طلوع آفتاب: 06:18 🌝اذان ظهر: 12:14 🌑غروب آفتاب: 18:10 🌖اذان مغرب: 18:28 🌓نیمه شب شرعی: 23:32
🌼ذکر روز جمعه ۱۰۰ مرتبه 🌻خدایا درود بفرست بر محمد و آل محمد 🌼اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ 🌻وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم 🌼این ذکر موجب عزیز شدن می‌شود... منتظرند ناقوس آمدنت به صدا درآید تا پخش شود نوای ظهورت درون دلها... مهدی جان بیا و صدای آمدنت را به گوش ما برسان! 🌻اللهم عجل لولیک الفرج🌻
⭕️ ویروس كرونا روی سطوح مختلف چقدر زنده می ماند؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام✋به آخرین آدینه اسفندماه خوش آمدید از امروز همه چیز آخرین است... آخرین هفته آخرین جمعه آخرین گردگیری خانه آخرین اتمام حجت ها با خودمان,حالمان,آرزوهایمان آخرین امیدهای گره خورده این چند روزِ آخر هم باید اسبِ سال را مجاب کرد که تا منزلگاه راهی نیست بتاز که نو شدن نزدیک است. آخرین های 98 بر شما خوش ❤️
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست ✍رمان  : ❤️بیچاره عثمان، که انگار نافش را با نگرانی بریده بودند…و این خوبی و توجه بیش حد،او را ترسوتر جلوه میداد…اما در این بین فقط دانیال مهمترین ادم زندگیم بود…و من داشته هایم آنقدر کم بود که تمام نداشته هایم را برای داشتنش خرجش کنم… به شدت پیگیر بودم…چون به زودی یک دختر مبارز و داعشی نام میگرفتم… مدام در سخنرانی هایشان شرکت میکردم(مقابله با ظلم و اعتلای احکام پاک رسول الله…از بین بردن رافضی ها و احکام و مقدساتِ دروغگین و خرافه پرستی هایشان..برقرار حکومت واحد اسلامی) مگر عقاید دیگر،حق زندگی نداشتند؟؟؟یعنی همه باید مسلمان،آنهم به سبک داعشی باشند؟؟ و برشورهایشان را میخواند…زندگی راحت برای زنان…استفاده از تخصص و دانش…داشتنن مقام و مرتبه در حکومت داعش…پرداخت حقوق… داشتن خانه های بزرگ بدون واریز حتی یک ریال…آب و برق و داروی رایگان…امنیت و آسایش…)همه و همه برای زنان در صورت پیوستن به داعش…چرا؟؟؟ چه دلیلی وجود داشت؟ این همه امکانات و تسهیلات در مقابل چه امتیازی؟؟؟ در ظاهر همه چیز عالی بود…بهترین امکانات،و مبارزه برای آرمانهایی والا و انسان دوستانه،آزادی و مذهب که فاکتور آخری برایم بی ارزش ترین مورد ممکن بود…مذهب، مزحکترین واژه… با این حال،بوی خوبی از این همه دست و دلبازی به مشام نمیرسید… همه چیز،بیش از حد ممکن غریب و نامانوس بود.اما در برابر،تنها انگیزه ی نفس کشیدنم،مهم نبود… باید بیشتر میفهمیدم…مبارزه با چه؟؟؟ اسم شیعه را سرچ کردم…فقط عکسها و تصاویری ویدئویی از قمه کشیدن به سر و زنجیرِ تیغ دار زدن بر بدن و پشت،آنهم در مراسم عزاداری به نام عاشورا…خون و خون و خون… بیچاره کودکانش که با چشمان گریان مجبور به تحمل دردِ برش در سر بودند. یعنی خانواده ما در ایران به این شکل عزاداری میکردند؟؟یعنی این بریدگی های ،در بدن پدرو مادر من هم بود؟؟ اما هیچ گاه مادر اینچنین رفتاری هایی از خود نشان نمیداد… درد و خون ریزی،محض همدردی با مردی در هزار و چهارصد سال پیش؟؟ انگار فراموش کردم که مادر یک مسلمان ترسوست…در اسلام بزدلها مهربانند و فقط گریه می کنند…در مقابل،شجاعتشان جان میگیرند و خون میریزند… عجب دینی ست،”اسلام”… هر چه بیشتر تحقیق میکردم،به اسلامی وحشی تر میرسیدم… درداااا…. چند روزی بود که هیچ تماسی از عثمان نداشتم…وتقریبا در آن تجهیز اطلاعاتی؛مردی با این نام را از یاد برده بودم… روز و شب کتاب میخواندم و سرچ میکردم و در جمع سخنرانی و جلساتشان شرکت میکردم… و هرروز دندان تیزتر میکردم برای دریدنِ مردی مسلمان که ته مانده آرامشم را به گندآب اعتقادات اسلامی اش هدایت کرده بود. آن صبح مانند دفعات قبل از خانه تا محل اجتماعشان را قدم میزدم که کسی را در نزدیکم حس کردم… ادامه دارد…… ادامه دارد.. @tafakornab @shamimrezvan ♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
☀️امام زمان'عجل‌الله‌تعالی‌فرجه' فرموده‌اند: اگر از خداوند طلب مغفرت کنی، خداوند نیز تو را خواهد آمرزید. 📕کافی ج۱، ص۵۲۱ ⛅ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج⛅ مأخذ: فرهنگ مهدویت ـ🔺🔹🔺🔹🔺ـ 🔻حضرت مهدى عليه السلام در نامه مباركش به سفير خود محّمد بن عثمان فرمود: 🔹براى تعجيل فرج زياد دعا كنيد، چون همين دعا موجب فرج شماست. 📚منتخب الأثر، ص 268 ⛅ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج⛅ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا ﴿۵﴾ ✨پس صبر كن صبرى نيكو (۵) 📚سوره مبارکه المعارج ✍آیه ۵ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸کلیپ کوتاه☝️ 🌸موضوع :نماز نشسته 🌸حاج اقا حسینی قمی 🌸برنامه سمت خدا منتشر کنید تا در ثوابش شریک شوید👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
نویسنده‌ای مشهور، در اطاقش نشسته بود تک و تنها. دلش مالامال از اندوه قلم در دست گرفت و چنین نوشت: "سال گذشته، تحت عمل قرار گرفتم و کیسۀ صفرایم را در آوردند. مدّتی دراز در اثر این عمل اسیر بستر بودم و فاقد حرکت. در همین سال به سنّ شصت رسیدم و شغل مورد علاقه‌م از دستم رفت. سی سال از عمرم را در این مؤسّسۀ انتشاراتی سپری کرده بودم. در همین سال درگذشت پدرم غم به جانم ریخت و دلم را از اندوه انباشت. در همین سال بود که پسرم تصادف کرد و در نتیجه از امتحان پزشکی‌اش محروم شد. مجبور شد چندین روز گچ گرفته در بیمارستان ملازم بستر شود. از دست رفتن اتومبیل هم ضرر دیگری بود که وارد شد." و در پایان نوشت، "خدایا، چه سال بدی بود پارسال!" در این هنگام همسر نویسنده، بدون آن که او متوجّه شود، وارد اطاق شد و همسرش را غرق افکار و چهره‌اش را اندوه‌زده یافت. از پشت سر به او نزدیک شد و آنچه را که بر صفحه کاغذ نقش بسته بود خواند. بی آن که واکنشی نشان دهد که همسرش از وجود او آگاه شود، اطاق را ترک کرد. اندکی گذشت که دیگربار وارد شد و کاغذی را روی میز همسرش در کنار کاغذ او نهاد. نویسنده نگاهی به آن کاغذ انداخت و نام خودش را روی آن دید؛ روی کاغذ نوشته شده بود: "سال گذشته از شرّ کیسۀ صفرا، که سالها مرا قرین درد و رنج ساخته بود، رهایی یافتم. سال گذشته در سلامت کامل به سن شصت رسیدم و از شغلم بازنشسته شدم. حالا می‌توانم اوقاتم را بهتر از قبل با تمرکز بیشتر و آرامش افزون‌تر صرف نوشتن کنم. در همین سال بود که پدرم، در نود و پنج سالگی، بدون آن که زمین‌گیر شود یا متّکی به کسی گردد، بی آن که در شرایط نامطلوبی قرار گیرد، به دیدار خالقش شتافت. در همین سال بود که خداوند به پسرم زندگی دوباره بخشید. اتومبیلم از بین رفت امّا پسرم بی آن که معلول شود زنده ماند. " و در پایان نوشته بود، "سال گذشته از مواهب گستردۀ خداوند برخوردار بودیم و چقدر به خوبی و خوشی به پایان رسید!" نویسنده از خواندن این تعبیر و تفسیر زیبا و دلگرم کننده از رویدادهای زندگی در سال گذشته بسیار شادمان و خرسند و در عین حال متحیّر شد. در زندگی روزمرّه باید بدانیم که شادمانی نیست که ما را شاکر و سپاسگزار می‌کند بلکه امتنان و شاکر بودن است که ما را مسرور میسازد 👌 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
💕خوشبختی چیز عجیبی است وقتی میاید گامهایش آنقدر آرام است که شاید صدای پایش را نشنوی اما وقتی نیست دردش را تا مغز استخوان حس میکنی خوشبختی یک حس درونی است خوشبختی حاصل نوع نگاه ها به زندگیست، تغییری متفاوت از بودن و برداشتی آزاد از زندگی. خوشبخت باشید.... http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
زن و مرد از راهی می رفتند، ماموران آنها را دیدند و آنها را خواستند. پرسیدند شما چه نسبتی با هم دارید؟ زن و مرد جواب دادند زن و شوهریم. ماموران مدرک خواستند، زن و مرد گفتند نداریم! ماموران گفتند چگونه باور کنیم که شما زن و شوهرید؟ زن و مرد گفتند برای ثابت کردن این امر نشانه های فراوانی داریم. اول اینکه آن افرادی که شما می گویید دست در دست هم می روند، ما دستهایمان از هم جداست! دوم، آنها هنگام راه رفتن و صحبت کردن به هم نگاه می کنند، ما رویمان به طرف دیگریست! سوم آنکه آنها هنگام صحبت کردن و راه رفتن، با هم با احساس حرف می زنند، ما احساسی به هم نداریم! چهارم آنکه آنها با هم بگو بخند می کنند، می بینید که، ما غمگینیم! پنجم، آنها چسبیده به هم راه می روند، اما یکی از ما جلوتر از دیگری می رود! ششم آنکه آنها هنگام با هم بودن کیکی، بستنی ای، چیزی می خورند، ما هیچ نمی خوریم! هفتم، آنها هنگام با هم بودن بهترین لباسهایشان را می پوشند، ما لباسهای کهنه تنمان است! هشتم... ماموران گفتند خیلی خوب، بروید، بروید، فقط بروید! http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 داستان وضرب المثل وسخن بزرگان