گویند: مردی در امامزاده ای اختیار ادرارش را از کف داد و در صحن امامزاده ادرار کرد...
مردم خشمگین شدند و بسمت او هجوم بردند و خواستند که او را بکشند!
مرد که هوش و فراستی بسیار داشت گفت:
ایهاالناس! من قادر به ادرار کردن نبودم، امامزاده مرا شفا داد...!
به یکباره مردم ادرار او را به عنوان تبرک به سر و صورت خود مالیدند!
مردم ما اینگونه اند و بس...
#دهخدا
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔻پیشرفت به سبک رژیم پهلوی
🔹شما یادتون نمیاد ولی در زمان پهلوی، کشور ما به حدی پیشرفته بوده که دکتر "جان فوران آمریکایی" در کتاب خودش نوشته: در سال ۱۳۵۰ نزدیک به ۹۶٪ روستاهای ایران فاقد برق بودند.
این در حالی بود که در دهه ۵۰ بیش از ۶۰٪ مردم ایران روستانشین بودند.
پ.ن: جالبه بدونید در حالی بیش از ۶۰٪ مردم ایران در دهه ۵۰ فاقد برق و امکانات برقی بودند که همزمان در اکثر خانههای مردم جهان تلویزیون و امکانات برقی وجود داشت./پهلوی بدون سانسور
📚 منبع:کتاب مقاومت شکننده/نوشته جان فوران (استاد جامعهشناسی دانشگاه کالیفرنیا)/ترجمه احمد تدین/صفحه ۴۴۷
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
توبه
روزی حکیمی با اصحابش در کشتی نشسته بودند.
کشتی دیگر می آمد و گروهی از اهل طرب در آنجا عیش و نوش می کردند.
شاگردان ذوالنون گفتند ای شیخ، دعا کن تا کشتی آنها غرق شود تا شومی آنها رفع شود.
حکیم برپای خاست و دست ها را بلند کرد و گفت بار خدایا، چنان که این گروه را در این جهان، عیش خوش داده ای، اندر آن جهان نیز عیش خوش بده.
مریدان متعجب شدند.
چون کشتی پیش تر آمد و اهل طرب چشم شان بر ذوالنون افتاد، به گریه افتادند و بساط عیش و نوش را جمع کردند و به خدای بازگشتند.
حکیم، شاگردان را گفت عیش خوش آن جهان، یعنی توبه در این جهان!
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#یک_داستان_یک_پند
✍️گویند: شبی ابراهیم ادهم همۂ تاج و تخت و پادشاهیاش را برای رسیدن به خدا از دست داد و درویشی بیاباننشین شد. تابستانی روزی گرم به میدان شهر رفت تا او را شاید کسی برای لقمهای نان به کارگری برد. آنقدر گرسنگی بر تن خود داده بود که بسیار لاغر و نحیف شده بود و کسی او را برای کارگری هم نمیبرد. جوانی دلش به حال او سوخت او را با خود به مزرعهاش برد و بیل به دستش داد تا زمین را شخم زند، ابراهیم از فرط گرسنگی و ضعف زمین خورد ولی از خدای خود شرم کرد که لقمهای نان از او بخواهد. جوان گرسنگی او را چون دید، لقمهای نان به او داد و چون ابراهیم قوّت گرفت به سرعت کار کرد.
🌘نزدیک غروب، جوان دستمزد او حاضر کرد اما ابراهیم نگرفت و گفت: دستمزد من لقمهای نان بود که خوردم و تا دو روز مرا سرپا نگه میدارد. جوان گفت: با این حال نحیف در شگفتم در حسرت این باغ من نیستی؟
⁉️ابراهیم گفت: به یاد داری بیست سال پیش این باغ را چه کسی به تو هدیه داد؟ آن کس امیر لشگر من و تو سرباز او بودی و این باغ یکی از دهها هزار باغهای ابراهیم ادهم بود و من ابراهیم ادهم هستم.
🍃بدان! زمانی پادشاهی داشتم ولی خدا را نداشتم، هر چه سرزمین فتح میکردم سیر نمیشدم چون میدانستم برای من نیست و روزی کسی که مرا سرنگون میکند همۂ آنها را از من خواهد گرفت. نفسام هرگز سیر نمیشد. اکنون که همۂ باغ و ملک و تاج و تخت را رها کردهام و خدا را یافتهام، هر باغ و کوهی را که مینگرم آن را از آنِ خود میدانم.
💢بدان! هر کس خدا را داشته باشد هر چه خدا هم دارد از برایِ اوست و هر کس خدا را در زندگیاش ندارد، اگر دنیا را هم فتح کند سوزنی از آن، مال او نیست.
📖داستان ها و پندهای اخلاقی
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
▪️مصرف بادام زمینی سلامت قلب را تضمین میکند
▪️بادام زمینی باگشاد کردن رگها و تسهیل جریان خون مانع از لخته شدن خون و سکته مغزی میشود
👈 پروتئین موجود در بادام زمینی با گوشت برابری میکند.
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
🔰پنج اصل رادر زندگیت به خاطربسپار
1_غرور،مانع يادگيری
2_خودبزرگ بینی،مانع محبوبیت
3_کم رويي،مانع پيشرفت
4_خود شیفتگی،مانع معاشرت
5_عادت کردن،مانع تغيير است
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارالها❣
فرمودی: بندهای که بانام من آغاز كرد
بر من است كه كارهايش را به انجام
رسانم و او را درهمه حال، بركت دهم
مهربان خدایم
امروز را
آغاز میکنیم با نام زیبای تو
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🌸
✨الهی به امیدتو✨
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🌸باران🌧 هر لحظہ
✨بہ یاد #چشمهایت می بارد
🌸خورشید در آرزوے روے #تو
✨طلوع می کند
🌸و دریا با #رویای نورانیِ
✨نوازش تو موج🌊 می زند
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
برای سلامتی آقا۵صلوات
🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
✨وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#تدبردرقرآن
✨وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ
✨ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا
✨حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ ﴿۵۸﴾
✨و آنان كه در راه خدا مهاجرت كرده اند
✨و آنگاه كشته شده يا مرده اند قطعا
✨خداوند به آنان رزقى نيكو مى بخشد
✨و راستى اين خداست كه بهترين
✨روزى دهندگان است (۵۸)
📚سوره مبارکه الحج
✍آیه۵٨
#شهیدسردارسلیمانی
#یک_جهان_منتقمت_خواهدبود
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#یک_آیه_یک_تدبر #سترعورت❌
🚫این پست حاوی مطالبی است که شاید خواندن و باور آن برای همگان ممکن نباشد، لذا قبل از مطالعه به این اخطار دقت فرمایید.
✨📖✨ يا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا ۗ إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ (27 - اعراف)
⚡️ای فرزندان آدم! مبادا شیطان شما را فریب دهد چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، در حالی که جامه از تن آنان بر میکند تا قبایح آنان را در نظرشان پدیدار کند، همانا آن شیطان و بستگانش شما را میبینند از جایی که شما آنها را نمیبینید. ما نوع شیطان را دوستدار و سرپرست کسانی قرار دادهایم که ایمان نمیآورند.
📌در آیه فوق ذکر دو نکته مهم است: یکی اشاره به درآوردنِ البسه از بدن انسان، دوم اینکه دیدن بدن انسان توسط اجنّه، در حالی که انسان از تماشایِ آنها نسبت به خود خبر ندارد.
🔘دستشویی محلی است که انسان را جنس نر و ماده اجنّه مورد آزار قرار میدهند و نبی مکرم اسلام (ص) همیشه در آنجا به خدا پناه میبردند.
🌟حضرت علی (ع) میفرمایند: هر كس عريان شود، شيطان به او بنگرد و طمع نمايد پس لُنگ ببنديد.
🔷🔸در تمام مدت حضور در حمام، حتیالامکان كاملاً عريان نباشيد، زيرا عريانبودن مطمع شيطان خواهد بود. از این حدیث مولا علی (ع) پرواضح است که اجنّه به انسان طمع میکنند.
💫✨منْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يَدْخُلِ الْحَمَّامَ إِلَّا بِمِئْزَر
⚡️کسی که به خداوند و روز آخرت ایمان دارد، داخل در حمام نشود مگر اینکه لُنگی به خود داشته باشد.
🍀نبی مکرم اسلام (ص) میفرمایند: شیطان در زمان خواب بر موهای انسان گره میزند.
👈این امر بیشتر در زنان اتفاق میافتد. زنانی که دارای اختیار در معصیتنکردن نیستند و دنبال گناه هستند، معمولاً اگر زمان شانهکردن مو دقت کنند برخی موهای سرشان کاملاً گره بسته میشود. برای همین زنان قدیمی بعد از خارجشدن از حمام و هر روز موی خود را شانه کرده و بعد از شانه آن را گیس میکردند و موی سر خود را گره میزدند و گیس میبافتند که شیطان نتواند آن را گره بزند.
💥در مردان هم توصیه شده است موی سر خود را زیاد بلند نگه ندارند. مرتاضان هندی اجیرشده توسط شیطان موی سر خود را دراز میکنند و گره میزنند. بیشترین آسیبی که انسان از ناحیه جن میبیند مربوط به عریانشدن کامل انسان است.
🔷🔸از روایات این معنا به دست میآید، افرادی که با جن میخواهند ازدواج کنند، شبها لخت بخوابند. این افراد در کنار بدن خود حرارتی حس میکنند که نشانِ نزدیکی اجنّه با آنان است که این امر بیشتر در مورد زنان است که اجنّه حتی با آنان بدون اینکه ببینند نزدیک شده و شهوت میبرند. و به نظر برخی جنگیران، بعید نیست برخی بیماریهای پوستی که در بدن زنان نمایان میشود بر اثر، آثار بجا مانده از انزال اجنّه بر روی بدن آنها باشد. حتی اجنّه وقتی زنی را عاشق شوند، از همسرش او را دلسرد میکنند تا طلاق بگیرد و به راحتی تصاحبش کنند.
🌿نبی مکرم اسلام (ص) در پیامی به حَمنه بنت جحش استحاضه را هم ضربهای از شیطان میداند.
💢پیشتر ذکر شد که شیطان عاشق رنگ سرخ است و زمان حیضشدن زنان به آنان نزدیک میشود و یکی از علائم پرخاشگری زنان در این زمان از تقرب اجنّه به آنهاست و اگر کسی در این زمان صاحب فرزندی شود ولد حیض و شریک نطفهاش، شیطان است.
✅توصیه شده است حتی در زمان خارجکردن لباس، انسان باید به طور موقت دست بر روی عورت خود بگذارد تا آن چند ثانیه هم عورتش بیرون نباشد. و مراد از "سِتر عورت" در اینجا فقط اندام تناسلی زن و مرد است نه بخشهای دیگر بدن!!!
📖#برگزیده_تفسیرنمونه_ودرسهایی_ازقران_قرائتی
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#خدایاشهادت_را_روزی_ماکن۰۰۰☝️
#ذکرروز "سه شنبه"﷽"
"۱۰۰مرتبه"
✨یا ارحم الراحمین✨
✨ای مهربان ترین مهربانان✨
🌙دیگرگناه نمی کنم #آقابیا🌙
#اللهم_عجل_الوليك_الفرج🌻
#نماز_سه_شنبه
✅هرکس نمــازسهشنبه را
بخواندبرایش هزاران شهرازطلا
دربهشت بسازند↯
دورکعت؛
درهر رکعت بعد از حمد یک بارسوره
تین توحید فلق ناس
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#دائم_الذکرباشید
🌿نبی گرامی اسلام (صَلی اللهُ عَلیه وَ آلهِ وَ سَلّم) فرمودند:
💫🌟گروهی که با هم به ذکر خدا مشغول هستند از جای خود برنخیزند
مگر به ایشان گفته شود که خدایتان شما را آمرزید و اعمال بد شما به نیک مبدّل ساخت۰
📌اگر دقت کرده باشیم: در مجالسی که ذکر خدا دور هم میگوییم
به سختی میتوانیم مجلس را بر هم بزنیم و خداحافظی کنیم،
پس اینجا امر از خدا باید شود که برخیزیم و برویم.
📚نهج الفصاحه
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو پرده دار به شمشیر میزند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند
سرود مجلس جمشید گفتهاند این بود
که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند
#حضرت_حافظ
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
✅مصرف #شاهدانه هنگام صبح و در وعده صبحانه،
باعث احساس سیری طولانی طی روز در شما خواهد شد
👈شاهدانه برای شکمی که مدام به قاروقور میافتد،
فوقالعاده است.
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
♥️با عشق زندگی
به بن بست نمیرسد
هر آن معجزهای اتفاق مياُفتد
به شرطی که دلت ❤️
به خدا گرم باشد🌹
سه شنبه تون گلباران🌹
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍂🍃🌸🍂🍃🌸
🍂🌸🍂
🌸
#سرگذشت واقعی #سارا
#قسمت_بیست_و_دوم
🌸 دو روز بعد تولد ؛ علی رفت یزد.
همدیگرو ندیدیم تا اواسط مرداد بود
هوا به شدت گرم بود ؛
شرکت ما تصمیم گرفت ۱۰روز برای تعطیلات تابستونی مرخصی بده.
علی برگشته بود تهران
اومد دنبالم تا از شرکت برگردم اداره
دست همدیگرو گرفته بودیم و تو خیابون قدم میزدیم
ماجرای مرخصیمو گفتم
_حالا کجا میرید؟ .
_میریم ماسوله _ اوکی ما هم میریم خونه خالم؛ محمودآباد.
🌸فرداش از تهران راه افتادیم
من و خالم( سیما )که از خودم دو سال کوچکتر بود و مامانم حرکت کردیم به سمت رشت .
تازه منجیل رو رد کرده بودیم که علی زنگ زد
_کجایی عزیزم؟ – ما منجیل رو رد کردیم شما کجایید؟
با پچ پچ گفت دارم میام سمتت عشقم.
با تعجب گفتم
_ با کیا هستید؟
گفت با مامان و مرجان و بابابزرگ و مامان بزرگ.
چون مامانشو خوب میشناختم گفتم به مامانت گفتی که داری میای سمت ما؟
من من کرد گفت ن ن نه ولی میگم.
دلشوره داشتم.اونطور که علی حرف میزد میترسیدم اتفاق بدی بیافته
ما دیگه رسیده بودیم فومن که مامانش به موبایل من زنگ زد.
🌸وقتی جواب دادم فقط صدای جیغ میشنیدم و هر چند تا جیغ وسطش یک کلمه اسم علی رو.
دست و پام شل شد.
تمام خون تو بدنم منجمد شده بود
گوشی و محکم به گوشم گرفته بودم ببینم چی شده
#ادامه_دارد
🌸
🍂🌸🍂
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍂🍃🌸🍂🍃🌸
🍂🌸🍂
🌸
#سرگذشت واقعی #سارا
#قسمت_بیست_و_دو
🌸انقدر مادرش اصرار کرد تا تو جنگل نزدیک ماسوله اتاق گرفتیم
یه کلبه چوبی دوبلکس که ما پایین موندیم و اونا رفتن طبقه دومش
ماشینها هم جلو کلبه پارک کردیم .
علی چادر زد و تو جنگل خوابید.
من آدم کم خوابی هستم به محض روشن شدن هوا بیدار میشم.
برای اینکه بقیه رو بیدار نکنم سوییچ برداشتم رفتم تو ماشین نشستم
یک ساعت بعد علی از چادر اومد
بیرون بلند گفت
— اه اه این بالشتا چه بو گندی میدادن!
مامانش از تو ایوان بالا داد زد
🌸 پیشنهاد جنابعالی بود. دیگه بهتر از این نمیشه که هی بریم ماسوله بریم ماسوله.بکش .حقته.
من خودمو زده بودم به کری و کوری میدونستم در حدم نیست با همچین آدمی یکی به دو کنم.
مامانش مانتو پوشید و اومد بیرون از سرپایینی جلو کلبه رفت پایین
علی اومد تو ماشین پیش من
– خب خانمی دیشب خوب خوابیدی؟ -اره بد نبود ولی کاش دنبال ما نمیومدی! – چیکار کنم عزیزم دلم طاقت نمیاورد یه هفته نبینمت. رومو کردم اونور از دستش ناراحت بودم که نسنجیده عمل کرده بود
🌸علی داشت با شوخی و حرف هاش منو راضی کنه تا اشتی کنم باهاش
مامانش هن هن کنان و با کلی عرق رو پیشونیش با نون بربری رسید جلوی کلبه
از ماشین پیدا شدم سلام کردم
گفتم \عه چه جالب اینجا نونوایی هست؟
بدون اینکه نگام کنه با یه لحن بدی گفت
_ بله هست. نگام نکرد و از پله ها رفت بالا.
علی همچنان پیش من بود ۵ دقیقه نشده بود که از ایوان داد زد علی آقا تشریفتو بیار بالا بسه .
🌸من منتظر نشدم علی بره سرمو انداختم پایین رفتم تو طبقه خودمون.
یه چیزایی داشتیم آماده با مامانم اماده کردیم واسه خوردن صبحانه که دیدم
از بالا صدای گرمپ گرمپ و داد و هوار میاد لیوان چای تو دستم موند همینطوری با بهت به بالاسرم نگاه میکردم دوییدم بیرون
علی با داد و هوار اومد تو ایوون فهمیدم
سر من با هم دعواشون شده هر چی از دهنش در میومد بار علی کرد
بالاخره ابروم پیش مامانمو خاله سیما رفت برگشتم
تو کلبه اعصابم ذوب شده بود
سرم درد میکرد
روم نمیشد تو چشم کسی نگاه کنم
یهو مامانم برگشت گفت
🌸سارا تو با این دیوونه بازیا میتونی کنار بیای؟ میتونی تو این شرایط زندگی کنی؟ تو توی خانواده ای نبودی که آرامش داشته باشن همیشه من و بابات با هم دعوا داشتیم دیگه بسه برات.اخه این چه وضعی هست .هنوز اشنا نشدیم اینه روزگارت .وای به حال اشنابی کامل .
رفتم تو فکر…
🌸
🍂🌸🍂
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
🔅 #امام_سجاد_علیه_السلام :
🔸 كَفُّ الأَذى مِن كَمالِ العَقلِ ، وفيهِ راحَةُ البَدَنِ عاجِلاً وآجِلاً .
🔹 آزار نرساندن ، از كمال خِرَد است و در دنيا و آخرت ، مايه راحتى تن .
📚 الكافي: ج ۱ ص ۲۰ ح ۱۲
➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖
✅هرگاه كسى از دختر شما خواستگارى كرد و ديندارى و امانتدارى او را پسنديديد، به او همسر دهيد كه اگر چنين نكنيد؛ فتنه و فساد بزرگى در روى زمين پديد آيد!
💎"امام باقر (ع)"
📚میزان الحکمه ج ۹ ص۱۳۴
➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖
💎امام صادق علیه السلام فرمودند:
✅هنگامی که کسی را دوست میداری،
اوراازاین محبت آگاه کن،
زیرااین کار،
دوستی بین شمارامحکم ترمیکند🍃🌺
📚کافی ج۲ص۶۴۴
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی 😣 #قهر_کردن 😣
✅ آیا می دانید:
🔸یکی از کارهای حرام در اسلام ، قهر كردن دو مؤمن از يكديگر از روى ناراحتى و كدورت است و بر حسب آنچه در روايات آمده است در فرض قهر نيز - حتى اگر موجّه باشد - جايز نيست بيش از سه روز به درازا بكشد و مستحب است هر كدام از آنان در برقرارى ارتباط و آشتى پيش قدم شود.
🔺#تبصره 🔰
قهر كردن با معصيت كارانى كه بر گناه خود اصرار مى ورزند در راستاى نهى از منكر جايز است.بنابر اين، اگر انجام دهندهء منكر با قهر كردن از او، از ارتكاب منكر دست بردارد به همان بسنده میشود.
🔺#تذکر 🔰
عبادات قهر کننده (مثل نماز و روزه) باطل نیست و اعمال او از نظر شرعی صحیح است.
---------
📚 منبع: فرهنگ فقه آیت اله هاشمی شاهرودی ج 6-ص 698. استفتائات آیت اله بهجت مسائل متفرقه نماز و (1) صراط النجاة 3/ 301 ؛ وسائل الشيعة 12/ 260.
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✅وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی اللَّهِ تُحْشَرُونَ [
و اگر [در راه جهاد] بمیرید یا کشته شوید،
قطعاً به سوی خدا گردآورده خواهید شد
سوره ال عمران آیه ١۵٨
#شهیدسردارسلیمانی #انتقام_سخت
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایمان داشته باش
که کمترین مهربانیها
از ضعیفترین حافظه ها
پاک نمیشوند...
پس چگونه فراموش شوی
توکه پیشهات مهربانی است
خوبها هیچگاه تنها نیستند
چون مهربانی همسایه آنهاست☺️
🦋در راه مشهد شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند!!
به شیخ بهایی که اسبش جلو میرفت گفت:
🌷این میرداماد چقدر بی عرضه است اسبش دائم عقب می ماند.
شیخ بهائی گفت:
کوهی از علم و دانش برآن اسب سوار است، حیوان کشش اینهمه عظمت را ندارد.
ساعتی بعد عقب ماند،
🌷به میر داماد گفت:
این شیخ بهائی رعایت نمیکند، دائم جلو می تازد.
میرداماد گفت:
اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمی شناسد
و می خواهد از شوق بال در آورد.
این است "رسم رفاقت..."
در "غیاب" یکدیگر" حافظ آبروی" هم باشیم...♥️
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
داستانک
✍دهخدا مادری داشت بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛ طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش زندگی میکرد.
نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشهای از اتاق رفت و زار زار گریست. گفت: «خدایا من چه گناهی کردهام بخاطر مادرم بر نفسم پشت پا زدهام. من خود، خود را مقطوعالنسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد. خدایا صبرم را تمام نکن و شکیباییام را از من نگیر.»
گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت: «برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.»
💥از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامعترین لغتنامه و امثال و حکم بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد.
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
🍃قحطی
در سالی که قحطی بیداد کرده بود و همه مردم زانوی غم به بغل گرفته بودند، مرد عارفی از کوچهای میگذشت، غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است.
به او گفت: «چه طور در چنین وضعی میخندی و شادی میکنی؟»
غلام جواب داد: «من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار میکنم روزی مرا میدهد، پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟»
مرد عارف گفت: «از خودم شرم کردم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمیدهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم!»
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆