#دریافت_مقاله تبيين مبانی وجودشناختی نظريه #علامه_طباطبايی [رحمهالله] در تفسير #نفس_الامر و سنجش نقدهای آن
🖊 شانظری جعفر، صادقی علويجه احمد
📚 نشریه متافيزیک (مجله دانشكده ادبيات و #علوم_انسانی اصفهان): بهار و تابستان ۱۳۸۸, دوره ۴۵, شماره ۱ _ ۲
💠 #چکیده: تنوع آراء پيرامون مساله #نفس_الامر در #فلسفه_اسلامی، به نوع رويارويی هر #فيلسوف با معضلات #نظريه_مطابقت در تبيين صدق برخی قضايا باز میگردد. همچنين، معنای نفس الامر به دليل ناکارآمدی و يا ورود برخی پيش فرضهای #هستی_شناسانه - به ويژه بعد از طرح #اصالت_وجود - تفاسير گوناگونی را برتافته که يکی از برداشتهای اخير آن از سوی علامه #طباطبايی [رحمهالله] عرضه شده است. وی با ترسيم #مکانيزم_عقل در #توسع_ثبوت_و_تحقق، تئوری مطابقت در تصديقات نفس الامری را تاييد و تقويت نموده، «نفس الامر» را به ظرف ثبوت مطلق - اعم از #وجود، #ماهيت و #معقولات_ثانی - معنا میکند و برخی از برداشتهای پيشين، از جمله: تفسير نفس الامر به #نفس_الشيء و #عالم_امر را به چالش میکشد.
در اين مقاله، علاوه بر تحليل کامل ظرايف نظريه علامه، با نگرشی بر تمام کلمات وی، به تبيين مبنای وی در پرداخت اين نظريه؛ يعنی #اصالت_الوجود پرداخته شده و ميزان کارآمدی آن در حل مشکلات ظاهری التزام به اصالت الوجود در تبيين صدق #قضايای_ماهوی و #عدمی، #موفقيت_آميز گزارش شده است و در ضمن سنجش نقدهای مربوط به مساله، موجبات اين نقدها، غفلت از مبانی وجودشناختی #علامه در بحث و نوع مواجهه وی با مساله ارزيابی گرديده است.
✔️ متن کامل #مقاله ⬇️
🌐 https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?ID=106677
@tafaqqoh
🔖 #دریافت_مقاله تعلیم و تربیت مبتنی بر فطرت (تربیت فطرت گرا) با تاکید بر دیدگاه آیة الله شاه آبادی: مدل سازی فطرت با هرم سه وجهی
🌐 https://jphilosophy.um.ac.ir/article/view/21486/7850
✔️ #چکیده
«فطرت» به عنوان یکی از بنیادیترین مباحث #انسان_شناسی_اسلامی و #نظام_تربیتی_اسلامی، همواره مورد توجه اندیشمندان، فیلسوفان و مربیان مسلمان قرار داشته است. با این همه، با توجه به تفاوت منظر و موضعی که هر اندیشمند اتخاذ نموده، تفاسیر متنوع و تا حدی متفاوت از #فطرت ارائه شده است؛ لذا تعریف، قلمرو و انواعی که برای فطرت در نظر گرفته میشود، تأثیر مستقیمی در الگوی ارائه شده در مورد ساختار #روانی انسان از منظر اسلام خواهد داشت. آیة الله شاه آبادی [رحمه الله] از جمله برجستهترین اندیشمندان معاصری است که بحث فطرت را مورد کنکاش قرار داده و بر اساس آن تلاش نموده است تا برای بسیاری از مباحث عمده اسلام، بنیانی نوین برپا نماید و از همین رو «فیلسوف فطرت» لقب گرفته است. این مقاله با پذیرفتن این مفروضه که «فطرت» به عنوان تقریر دینی از سرشت مشترک #انسان، میتواند در تعریف، قلمرو، اهداف و ارکان و مبانی، اصول و روشهای #تعلیم و #تربیت اسلامی نقش عمدهای ایفا نماید، بر آن است تا با بهرهگیری از آرا و تقریر این #فیلسوف، #مجتهد و #عارف معاصر، تصویری از الگوی ساختار روانی انسان بر اساس فطرت ارائه نماید.
آیة الله شاه آبادی [رضوان الله علیه] علاوه بر ویژگیهایی همچون #غیر_اکتسابی بودن و #همگانی بودن فطرت در میان همه انسانها، به ویژگیهایی چون #بالقوه بودن، #معصومیت از خطا و #ثابت بودن فطرت اشاره مینماید. وی با ذکر جلوههای مختلف فطرت (از جمله فطرت های #عالمه، #کاشفه، #حریت و #حب_راحت)، «فطرت عاشقه» را هسته اصلی #ساختار_روانی انسان معرفی مینماید. بر این اساس میتوان فطریات انسان را در قالب هرمی سه وجهی (با ابعاد #علم، #عشق و #قدرت) توصیف نمود که که قاعده آن با مرکزیت «خود»، از عشق بهره برده است. همه فطریات (وجوه هرم و یالهای آن) ریشه در فطرت عاشقه دارند و «عشق» #کلیدواژه انسان خواهد بود.
#رحلت_مرحوم_آیةالله_شاهآبادی
@tafaqqoh
🔖 #دریافت_مقاله توحید شهودی از منظر امام خمینی رحمه الله
🌐 http://matin.ri-khomeini.ac.ir/article_61404_0fe745534db0a5400a52c8b4cbd0b3c0.pdf
✔️ چکیده
مهمترین رکنِ وصول به #وحدت از منظر عرفا #شهود عرفانی است. به تعبیر ایشان فاصله میان انسان و پدیدهها در #آگاهی_شهودی از میان میرود و حقایق به شکل حضوری بر عارف هویدا میگردد. در حالیکه نزد فلاسفه نیل به وحدت از رهگذرِ وجود محقق میگردد و نزد عارف این مهم از طریق شهود حاصل میشود. تبیین اصل شهود وحدانی نشانگر جایگاه #توحید در دایره #صعود و #نزول است. در #قوس_نزول، وجود و کثرات به #ظهور میرسند. خالق به خلق تبدیل میشود و مراتب شکل میگیرند. در این مرتبه سالک ظهورات را به نظاره مینشیند و #کثرت را موجود مییابد. مشاهده او در این مرتبه بصری است. حال آنکه در #قوس_صعود سالک بصر را رها کرده و با بصیرت حقایق را شهود میکند. توحید در قوس صعود رقم میخورد. جایی که در آن کثرات رنگ میبازند و سالک پلکان #تنزیه را با قدم سلب میپیماید. شاید به تعبیری بتوان گفت نهایت توحید همان نهایت تنزیه و سلب است. به تعبیر امام نیز سالک در اوج تنزیه به عالیترین مرتبه توحید که همانا «تسبیح» است واصل میگردد. و این نشان از آن دارد که «وجود» در قوس نزول متحقق میگردد؛ حال آنکه در قوس صعود تحقّق از آنِ «شهود» است. وجود، متضمن ایجاب، تشبیه و کثرت است اما شهود، متضمن سلب، تنزیه و وحدت است. #فیلسوف به اثبات وجودِ نزولی و #عارف به اثبات شهودِ صعودی میپردازند.
@tafaqqoh
🔹 المنهج الأُصولي للمحقّق الإصفهاني [اعلی الله مقامه]
🖊 آیةالله الشیخ جعفر السبحانی حفظه الله
📚 الرسائل و المقالات، ج ۹، صص ۲۲۱ - ۲۲۵
〰〰〰〰〰〰
الشيخ محمد حسين الإصفهاني (۱۲۹۶ - ۱۳۶۱) شخصية عظيمة و التعريف الفني لا يفي ببيان مكانته، فهو #نابغة الدهر و #فيلسوف الزمان و #فقيه الأُمّة.
هو البَحرُ من أيّ النواحي أتيتَه
فنائله الإفضال و العِلمُ ساحلُه
كان قدّس سره متخصّصاً في علوم و مشاركاً في علوم أُخرى و متحلّياً بمآثر جمّة و ملكات فاضلة حتى في الشعر و الأدب و التاريخ و كأنّ وجوده قدس سره واقع في مركز الدائرة فخطوط العلوم و الفضائل إليه متساوية.
تخرّج في الأُصول و الفقه على نابغتين:
الأوّل: المحقّق الأكبر السيد محمد الإصفهاني الفشاركي (المتوفّى ۱۳۱۵) صاحب النظريات العالية.
الثاني: العلّامة المحقّق الأكبر المولى محمد كاظم الخراساني (المتوفّى
۱۳۲۹) ذلك المحقّق الفذ في مستوى العلوم فقد حضر دروسه مدة ثلاثة عشر عاماً فقهاً و أُصولاً حتى ارتحل الأُستاذ فاستقلّ هو بالتدريس.
و قبل أن نشير إلى آرائه الأُصولية نذكر شيئاً من إبداعاته، فقد كان بصدد الإبداع في أُصول الفقه و تنظيم مباحثه بشكل آخر يختلف تماماً عن المنهج الدارج و قد بنى أساس تنظيمه على أركان أربعة:
۱. المباحث اللفظية
۲. الملازمات العقلية
۳. الحجج الشرعية
۴. الأُصول العملية
و قد شرع في كتابة مشروعه ولكن الأجل لم يمهله، غير أنّ تلميذه الجليل الشيخ محمد رضا المظفر رحمه الله مشى على نهجه في كتابه «أُصول الفقه».
إذا عرفت ذلك فلنشر إلى بعض آرائه:
۱. أداة الشرط تقع موقع الفرض
المعروف بين الأُصوليين أنّ أداة الشرط موضوعة للربط بين الشرط والجزاء و بينهما صلة قوية، مردّدة بين كون الشرط تمام العلّة أو جزئها ولكنّه قدس سره أصرّ على أنّ أداة الشرط لإفادة أنّ مدخولها واقع موقع الفرض والتقدير: أي لو فرضنا كذا لكان كذا. (نهاية الدراية: ۶۰۹/۱، نشر مؤسسة سيد الشهداء عليه السلام، قم - ۱۳۷۴ ه.ش)
۲. عدم وجوب المقدّمة
ذكر تلميذه الشيخ المظفر أنّ أُستاذه أوّل من تنبّه إلى عدم وجوب المقدّمة و أقام برهانه بأُسلوبه الخاص. (لاحظ: أُصول الفقه للشيخ المظفر: ۳۱۹/۲)
۳. الحروف موضوعة لبيان الوجود الرابط
الوجود منقسم إلى نفسي و رابطي و رابط؛ يقول السبزواري:
أنّ الوجود رابط و رابطي
ثمة نفسي فهاك فاضبط
(نهاية الدراية: ۵۱/۱)
۴. جريان البراءة قبل الفحص
ذهب المحقّق الإصفهاني إلى أنّ قاعدة العقاب بلا بيان تجري قبل الفحص خلافاً للمشهور من القول بعدم جريانها إلّا بعده. (نهاية الدراية: ۷۱۷/۲)
۵. الصحّة في المعاملات ليست مجعولة
ذهب الشيخ الإصفهاني رحمه الله إلى أنّ الصحّة في المعاملات كالصحّة في العبادات ليست من الأُمور المجعولة للشارع بل هما أمران اعتباريان. (نهاية الدراية: ۵۸۷/۱)
۶. العدلان في الواجب التخييري، واجبان معاً
ذهب الشيخ الإصفهاني رحمه الله إلى أنّ الوجوب التخييري عبارة عن وجوب كلّ من العدلين و البدلين لوجود الملاك فيهما معاً، غير أنّ تحصيل ملاكهما معاً يعارض مصلحة التسهيل و لذلك يرخّص المولى في ترك أحدهما على سبيل البدل. (نهاية الدراية: ۴۹۴/۱)
۷. العلم الإجمالي عند الإصفهاني علّة تامّة للامتثال القطعي
اختلفت كلمة الأُصوليّين في أنّ العلم الإجمالي علّة تامّة للامتثال القطعي و حرمة المخالفة الاحتمالية فضلاً عن القطعية أو مقتضٍ لهما؛ فاختار النظرية الأُولى. (نهاية الدراية: ۸۸/۳-۹۲)
۸. العرض الذاتي هو المأخوذ في تحديد المحمول
العرض الذاتي عند المحقّق الخراساني تبعاً للحكيم السبزواري هو العارض على الموضوع بلا واسطة في العروض، سواء أكان واسطة في الثبوت أم لا و سواء أكانت الواسطة أعمّ أو أخصّ من ذي الواسطة أو مبايناً له، ولكنّه عند المحقّق الإصفهاني عبارة عن كلّ عارض أخذ في تحديده.
مثلاً نقول: الوجود إمّا واجب أو ممكن، و الممكن إمّا جوهر أو عرض، فالجميع عارض ذاتي للوجود لأنّه مأخوذ في تحديد المحمول؛ فالواجب هو الوجود الذي يجب وجوده و الممكن هو الوجود العاري عن الإيجابين و هكذا الجوهر هو الوجود القائم بلا موضوع، والعرض هو الوجود القائم بغيره. (نهاية الدراية: ۲۲/۱)
۹. أنّ المصدر ليس مادة المشتقّات
المصادر عنده مطلقاً لم توضع لنفس المعاني الخالية من جميع أنحاء النسب، بل المصدر من جملة المشتقّات لاشتماله على نسبة ناقصة و مبدأ من دون فرق بين المجرّد و المزيد فيه. (نهاية الدراية: ۱۷۴/۱ - آل البيت)
۱۰. أعدام الملكات نظير الاستعدادات، له حظ من الوجود
ذهب المحقّق الإصفهاني إلى أنّ لأعدام الملكات شأناً من الوجود حيث قال: فعدم البياض - الذي هو من أعدام الملكات - كقابلية الموضوع من الحيثيات الانتزاعية منه، فكون الموضوع بحيث لا بياض له هو بحيث يكون قابلاً لعروض السواد، فمتمّم القابلية كنفس القابلية. (نهاية الدراية: ۴۲۷/۱)
#محقق_اصفهانی
#منهج_اصولی_محقق_اصفهانی
#آیةالله_سبحانی
@tafaqqoh