🔼 🔼
🔹 فصل چهارم در موضوع طرز حكومت اسلامى است. در اين بخش، به چگونگى #شكل حكومت اسلامى پرداخته شده و موضوعاتى كه مربوط به #ساختار_كلى نظام اسلامى است مورد بحث قرار گرفته است. در نخستين عنوان فرعى، #نظام_شاهى مورد انكار قرار گرفته و دلايل #رد آن از كتاب و سنت و #عقل ارائه شدهاست. بحث از #دموكراسى در ادامه آمده و ضمن شرح انواع دموكراسى، اشكالات اين نوع نظام بيان شده است. حاكميت #اقليت_ممتازه يا حكومت #اريستقراطى نيز مورد نقادى مؤلف قرار گرفته و در ادامه عيبهاى حكومت #ماركسيستى هم كه حكومت #اقليت_بر_اكثريت است نيز شرح داده شده است.
اما حكومت اسلامى، مهمترين ويژگىاش، آن است كه قوانين آن #آسمانى است. مجرى آن نيز پيامبر و امام است و بنابراين از #بنياد با انواع حكومتهاى غيردينى تفاوت دارد. بنابراين تا وقتى #قانون_الهى هست، كسى حق وضع قانون ندارد. #استنباط قوانين هم به عهده #مجتهدين است و بايد مطابق آن عمل شود. مىماند مسائل مربوط به #قوانين_فرعى كه در فقه مورد بحث قرار نگرفته يا #مسائل_اجرايى. در اين موارد نيز آنچه بايد از متون كلى فهميده شود به عهده #مجتهدين است، اما حاكم اسلامى كه خود يک #مجتهد است، بايد افراد زبدهاى براى #مشاوره برگزيند. از نظر مؤلف، #شورى به معناى #مشورت است و يک #مجلس_مشورتى مىبايست در كنار حاكم وجود داشته باشد. وى با استناد به آيات و روايات و #سيره_عملى پيامبر (صلى الله عليه و آله) لزوم عمل بر اساس مشورت را بيان كرده و حتى اگر موجب نوعى #ضرر_احتمالى هم باشد، مصلحت را در آن مىبيند كه حاكم به رأى مشاورين #احترام بگذارد، كما اينكه پيامبر در #اُحد چنين كرد.
عنوان ديگرى كه در اين فصل مورد بحث قرار گرفته اين است كه حكومت اسلامى بر دو اصل #حرّيت و #مساوات استوار است. وى در اينجا مطالبى را از كتاب #تنبيه_الامه مرحوم نائينى نقل مىكند و اين نقلها تا آخر كتاب در بخشهاى مختلف ادامه مىيابد. در واقع، مؤلف در نگارش #نيمه_دوم كتاب، #متأثر از آراى مرحوم نائينى است. نمونههايى كه در اين بخش از سيره پيامبر (صلى الله عليه و آله) و امام على (عليه السلام) نقل شده، تقريباً همگى برگرفته از كتاب ياد شده مىباشد. توجه داريم كه مرحوم نائينى بر حسب ارادهاى كه در #دفاع از #مشروطه داشت، رويكرد جدىاش دفاع از #حريت و #مساوات بود و نمونههايى كه از تاريخ انتخاب مىكرد، در همين دايره بود.
🔹 عنوان فصل پنجم #برنامه حكومت اسلامى است. مقصود آن است كه پس از تبيين آنكه «حاكم اسلامى چه كسى است؟»، كه كسى جز #مجتهد متدين و عالم نيست، نظام اسلامى با چه ترتيبى بايد شكل بگيرد. در واقع، سيستم اجرايى آن چگونه خواهد بود. #وزارت يكى از مناصبى است كه در #دولت_اسلامى وجود خواهد داشت. مؤلف براى مثال از چند وزارت خانه مانند #فرهنگ، #بهدارى و #اقتصاد ياد كردهاست. در اينجا به مناسبت وزارت اقتصاد، #اصول_اساسى_اقتصاد_اسلامى را با رعايت جنبه #عدالتخواهانه مورد بحث قرار دادهاست. #اصل_اشتراک در نيازمندىهاى عمومى، #انفال، حقوق واجبه شامل #خمس و #زكات، #انفاق، #تعاون عمومى، #تكافل_اجتماعى و اقتصاد اسلامى از اساسىترين اصول اقتصاد حاكم بر حكومت اسلامى است. وى سپس با اشاره به #وزارت_دفاع و جنگ و اينكه حكومت اسلامى بايد در #نهايت_قوت_نظامى باشد از وزارت #تظلمات ياد كرده و اينكه اين وزارت خانه با همه اهميتى كه براى دفاع از #حق و #مقابله با #ظلم دارد، در دنياى اسلام مورد #فراموشى قرار گرفته است. وى بحثى هم درباره خطر #رياست_خواهى و نيز شرايطى كه #صاحب_منصبان دولت اسلامى بايد داشته باشند ارائه كرده است.
🔹 فصل ششم كتاب با عنوان «حاكم در حكومت اسلامى امتيازى ندارد.» مختص به بحث درباره اين نكته است كه در نظام حكومتى اسلام، حاكم در #رديف ساير مردم بوده و لازم است تا زندگى #سادهاى داشته، #همطراز با سطح زندگى #فقيرترين مردم روزگار را بگذراند. به علاوه، در حكومت اسلامى، مردم #حق_مراقبت دارند و حاكم در مقابل ملت #مسؤول است.
🔹 فصل هفتم درباره وجوب اطاعت از حاكم است كه در آيات قرآن هم با تعبير «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم» روى آن تأكيد شده است. درست است كه مقصود از اولى الامر، ائمه طاهرين است، اما #ملاک اصلى كه حكومت و تسلط است، در بقيه موارد هم اطاعت را #واجب مىكند. ايشان در اين باره به رواياتى كه روى «سمع و طاعت» تكيه دارد، استناد كرده است. طبيعى است كه اطاعت در اينجا مطلق نيست و مشروط به آن است كه حاكم #عادل بوده مطابق احكام اسلامى عمل كند.
🔽 ادامه 🔽
@tafaqqoh
🏷 #دریافت_مقاله چیستی اعتباریات اجتماعی از دیدگاه علامه طباطبایی [رحمهالله] و لوازم روش شناختی آن در حوزه علوم اجتماعی
🖊 استاد رضا ملایی و استاد حسین سوزنچی دام عزهما
🌐 http://fhi.hekmateislami.com/article_91313_84496395bbac78b35e542fa4c9dbb6ce.pdf
✔️ #چکیده
#نظریه_اعتباریات علامه طباطبایی [رحمهالله]، #مفاهیم_اجتماعی را #اعتباریاتی_اجتماعی معرفی میکند که پس از #تشکیل_اجتماع، به وجود میآیند، با اجتماع #معنا مییابند، #کنش_اجتماعی را ممکن میسازند، عمدتاً #متغیر و در اندک مواردی #ثابت بوده و همچنین ابزارهایی برای رفع #نیازها و نیل به #کمالات اجتماعی هستند. این #اعتباریات، اگرچه میتوانند #متأثر از #واقعیات_خارجی باشند، لکن بدون #تطابقات_عقلا و #توافقات_اجتماعیِ آنها تحقق نمییابند. از این رو فاقدِ هستی در جهان خارج بوده و صرفاً از هستیای #بینالاذهانی بهرهمند میباشند. اتکاء اعتباریات #اجتماعی به #توافقات اجتماعی و انحصار هستی آنها در بینالاذهانیت، گزارههای علوم اجتماعی را از گزارههای #یقینی به گزارههای #مشهوره، #مسلمه و #مقبوله تنزل میدهد. از آن پس علوم اجتماعی و بهطور کلی #حکمت_عملی با چرخشی روششناختی مواجه ساخته و این حکمت را از حکمتی #برهانی محروم میسازد و آن را به سوی #حکمت_جدلی سوق میدهد. درحالیکه در سنت فیلسوفان مسلمان حکمت عملی و علوم اجتماعی شکل گرفته ذیل آن، همواره متکی به روشهای برهانی بوده است. در نتیجه تأثیر نظریه اعتباریات علامه طباطبایی [رحمهالله] بر تنزل روششناختی حکمت عملی و علوم اجتماعی شکل گرفته ذیل آن، مقتضی #بازنگری و یا دستکم #بازسازی نظریه اعتباریات در حوزه اعتباریات اجتماعی و #بازگشت به سنت #فلیسوفان_مسلمان در این حوزه است.
🌐 http://fhi.hekmateislami.com/article_91313.html
@tafaqqoh