"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ جاوَزْنا بِبَنِي إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ «138»
و بنىاسرائيل را از دريا گذرانديم، تا به قومى برخوردند كه بر پرستش بتهاى خويش پايبند بودند، (با ديدن اين صحنه) گفتند: اى موسى! براى ما خدايى قرار بده، همان گونه كه براى اينان معبودها (و بتهايى) است.
موسى گفت: براستى، شما گروهى نادان (و جهالت پيشه) هستيد.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 159
إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِيهِ وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «139»
(موسى گفت:) همانا آنچه اين قوم در آنند (از كفر و شرك)، نابودشدنى است و آنچه انجام مىدهند باطل است.
قالَ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغِيكُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ «140»
گفت: آيا معبودى غير خدا براى شما بجويم، در حالى كه او شما را بر مردم اين زمانه برترى داده است؟!
نکته ها
كلمهى «مُتَبَّرٌ» از «تبار»، به معناى هلاكت است.
آنان كه يك عمر در سحر و جادو بودند، با ديدن يك معجزه چنان مؤمن شدند كه تهديدهاى فرعون آنان را نلرزاند، ولى طرفداران حضرت موسى با ديدن آن همه معجزات و پس از پيروزى بر فرعون، انحراف و بتپرستى قومى، آنان را به انحراف كشيد و تازه از موسى عليه السلام نيز تقاضاى بت كردند.
روزى يك يهودى به عنوان اعتراض به مسلمانان گفت: شما هنوز جنازهى پيامبرتان را دفن نكرده بوديد كه با هم اختلاف كرديد! حضرت على عليه السلام در پاسخ او فرمود: اختلاف ما در سخن پيامبر بود، نه در خودش و نه در خدا، امّا شما هنوز پايتان از آب دريا خشك نشده بود كه از موسى تقاضاى بت كرديد. «1»
پیام ها
1- پرستش (حقّ يا باطل)، در طول تاريخ بشر وجود داشته است. «يَعْكُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ» (در زمان موسى عليه السلام نيز افرادى بت مىپرستيدند.)
2- محيط جبرآور نيست، ولى تأثيرگذار هست. فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ ... پس تا در اعتقاد و ايمان قوى نشدهايم، از محيط و فرهنگ فاسد دورى كنيم، زيرا گاهى
«1». نهجالبلاغه، حكمت 317.
جلد 3 - صفحه 160
مشاهدهى يك صحنه (از فيلم، عكس، ماهواره و يا اجتماع) چنان در انسان تأثيرگذار است كه تمام زحمات تربيتى رهبران را متزلزل و خراب مىكند.
3- گاهى انسان از مهمترين نعمتها غفلت ورزيده و نسبت به آنها ناسپاسى مىكند. جاوَزْنا ... اجْعَلْ لَنا
4- گاهى انسان بهحدّى كجانديش مىشود كه از رهبران الهى نيز درخواست ناروا مىكند. «يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً»
5- افراد و ملّتها، هر لحظه در معرض خطر انحرافند. قالُوا يا مُوسَى ...
6- ايمان سطحى، زودگذر است. وَ جاوَزْنا ... قالُوا ... اجْعَلْ لَنا إِلهاً
7- بدتر از دشمنان آگاه خارجى و بيگانه، دوستان نادانِ داخلىاند. جاوَزْنا ... قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ ...
8- تقاضاى مردم، هميشه صحيح نيست و اكثريّت و خواست آنان همه جا يك ارزش نيست. قالُوا ... اجْعَلْ لَنا إِلهاً
9- الگوپذيرى، تقليد و مدلبردارى، از خصلتهاى انسان است. «اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ»
10- جهل، ريشهى بتپرستى و بتپرستى، عملى به دور از عقل است. «تَجْهَلُونَ» جهل، در فرهنگ قرآن، در برابر عقل قرار دارد نه علم، يعنى به كار غير عاقلانه جهل مىگويند.
11- تقاضاى خداى محسوس (همچون بت) از پيامبر بزرگوارى همچون موسى، نشانهى جهل عميق و ريشهدار است. «تَجْهَلُونَ»
12- هم انحرافهاى فكرى از بين رفتنى است، هم انحرافهاى عملى. «مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِيهِ وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» آرى، پايان باطل، نابودى است، پس ظاهرِ آن ما را فريب ندهد.
13- عبادت بايد بر اساس تعقّل و تشكّر باشد. «أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغِيكُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَكُمْ» خدا يافتنى است، نه بافتنى، «أَبْغِيكُمْ» و پرستش غير خدا، با عقل و روحيّهى
جلد 3 - صفحه 161
سپاسگزارى ناسازگار است."
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۳۸_۱۳۹_۱۴٠_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذْ أَنْجَيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ يُقَتِّلُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ «141»
و (به ياد آوريد) زمانى كه شما را از چنگال فرعونيان نجات داديم، كه شما را سخت شكنجه مىكردند، پسران شما را مىكشتند و زنان شما را (براى خدمتگزارى و بردگى) زنده نگه مىداشتند و در اين ناگوارىها، آزمايش بزرگى از سوى پروردگارتان براى شما بود.
نکته ها
«يَسُومُونَكُمْ» از «سوم»، به معناى دنبال چيزى رفتن يا تحميل كردن است.
در آيهى قبل كه سخن از برترى و فضيلت بنىاسرائيل بود، آن را فقط به خدا نسبت داد و فرمود: «هُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ» ولى اين آيه مىفرمايد: ما آنها را نجات داديم، «أَنْجَيْناكُمْ» اين تفاوت در مفرد و جمع، شايد به خاطر آن است كه نجات خداوند، به واسطهى صبر و مقاومت خود مردم و رهبرى حضرت موسى انجام گرفته است و معمولًا در مواردى كه الطاف الهى از طريق واسطهها انجام گيرد، ضمير جمع بكار برده مىشود. مثلًا در مورد باران مىفرمايد: «أَنْزَلْنا» «1»، زيرا دريا، گرما، ابر، باد و موارد ديگر دست به دست هم داده و باران را به وجود آوردهاند.
پیام ها
1- نجاتدهندهى واقعى خداوند است، گرچه نجات از طريق رهبرى موسى انجام گرفته باشد. «أَنْجَيْناكُمْ»
2- ياد نعمتهاى الهى، سبب پايدارى و پرهيز از شرك است. أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغِيكُمْ ... وَ إِذْ أَنْجَيْناكُمْ
«1». مؤمنون، 18.
جلد 3 - صفحه 162
3- رهبران بايد پيوسته نعمتهاى الهى را يادآورى كنند تا مردم دچار غفلت نشوند. «وَ إِذْ أَنْجَيْناكُمْ»
4- طاغوتها بدون ياران و اطرافيان، زورى ندارند. «آلِ فِرْعَوْنَ»
5- طاغوتها براى حفظ حكومتشان، بىگناهان را مىكشند. «يُقَتِّلُونَ أَبْناءَكُمْ»
6- زنان و جوانان، اهداف نقشههاى طاغوت هستند. يُقَتِّلُونَ ... يَسْتَحْيُونَ ...
7- زنده نگاهداشتن مادرانى كه پسرانشان را جلو چشمشان كشتهاند، بدترين عذاب است. «سُوءَ الْعَذابِ يُقَتِّلُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ»
8- گاهى حوادث تلخ وناگوار، وسيله آزمايش الهىاند. «بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ»
9- سختىها و گرفتارىها را هر چند بزرگ باشند، در مسير تربيت انسان و آزمايشى الهى بدانيم. «وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۴۱_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ «142»
وما با موسى، سى شب (در كوه طور، براى نزول تورات وآيات الهى) وعده گذاشتيم و آن را با (افزودن) ده شب كامل كرديم، پس ميعاد پروردگارش چهل شب كامل شد و موسى (پيش از رفتن به اين وعدهگاه) به برادرش هارون گفت: در ميان امّت من جانشين من باش (و كار مردم را) اصلاح كن و از راه وروش مفسدان پيروى مكن!
نکته ها
در آيهى 51 سورهى بقره، سخن از وعدهى چهل شب با موسى است، «وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً»، ولى در اينجا سى شب به اضافهى ده شب كه به فرمودهى امام باقر عليه السلام فلسفهى اين كار، آزمايش بنىاسرائيل بوده است. در روايات مىخوانيم: سى شب آن در ماه
جلد 3 - صفحه 163
ذىالقعده و ده شب آن در اوّل ماه ذىالحجّه بوده است. «1»
با آن كه حضرت موسى چهل شبانه روز را به طور كامل در كوه طور بوده است، (چنانكه در تورات سِفر خروج نيز آمده است،) ولى تعبير به چهل شب، ممكن است به اين دليل باشد كه مناجاتها اغلب در شب صورت مىگيرد و يا آنكه در قديم تقويم براساس ماه بوده و ماه در شب نمايان است، لذا براى شمارش ايّام نيز از شب استفاده مىشده است.
تغيير برنامه بر اساس حكمت، مانند تغيير نسخهى پزشك در شرايط ويژهى بيمار، اشكال ندارد. لذا سى شب با اضافه شدن ده شب به چهل شب تغيير كرد.
چنانكه «بداء» در مورد خداوند، به معناى تغيير برنامه براساس تغيير شرايط است، البتّه تمام اين تغييرات را خداوند از قبل مىداند، همان گونه كه گاهى پزشك از قبل مىداند پس از دو روز عمل به اين نسخه، وضع بيمار تغيير كرده و نياز به دارو و نسخهاى ديگر دارد. و دربارهى خداوند هرگز به معناى پشيمان شدن يا تغيير هدف و يا كشف نكتهاى تازه و تغيير موضع نيست، زيرا اين معانى از جهل و محدوديّت سرچشمه مىگيرد كه مربوط به انسان است، امّا خداوند در مسير امتحان و تربيت انسان اين تغييرات را انجام مىدهد.
در «اربعين» و عدد چهل، اسرارى نهفته است، اين عدد، در فرهنگ اديان و در روايات اسلامى جايگاه خاصّى دارد، چنانكه مىخوانيم:
در زمان حضرت نوح عليه السلام، براى عذاب كفّار، چهل روز باران باريد.
چهل سال قوم حضرت موسى در بيابان سرگردان بود.
پيامبر صلى الله عليه و آله چهل روز از خديجه جدا شد و اعتكاف كرد تا غذاى آسمانى نازل شد و مقدّمهى تولّد حضرت زهرا عليها السلام فراهم گرديد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله در چهل سالگى مبعوث شد.
انسان تا چهل سالگى زمينهى كمال روحى ومعنوى دارد، امّا پس از آن دشوار مىشود.
«1». تفسير نورالثقلين.
جلد 3 - صفحه 164
چهل روز اخلاص در عمل، عامل جارى شدن حكمت از قلب به زبان است.
چهل بار خواندن بعضى سورهها و دعاها براى فرج و رفع مشكلات سفارش شده است.
چهل روز پذيرفته نشدن اعمال از جمله نماز، پيامد بعضى گناهان است.
چهل مؤمن اگر به خوب بودن مردهاى شهادت دهند، خداوند او را مىآمرزد ... «1» بعضى كتابها نيز با محوريّت عدد چهل، مانند چهل حديث نوشته شده است. «2»
چگونه مىتوان پذيرفت كه حضرت موسى براى غيبت موقّت خود جانشين تعيين كند، امّا خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله براى غيبت ابدى خود، جانشينى تعيين نكرده باشد؟! با آنكه حديث منزلت كه پيامبر خطاب به على عليه السلام فرمود: «أنت منّى بمنزلة هارون من موسى» تو براى من مثل هارون براى موسى مىباشى، به صورت متواتر در منابع اهل سنّت آمده است. «3» و آيا مردم در زمان غيبت امام زمان عليه السلام رها شدهاند؟!
دو آزمايش براى قوم موسى رخ داد: يكى ده روز زيادتر ماندن موسى در وعدهگاه و ديگرى گوسالهى سامرى. چنانكه خداوند مىفرمايد: «فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ» «4»، هنگامى كه موسى عليه السلام فرمود: من براى دريافت دستورات الهى، سى شب به وعدهگاه مىروم، چون از سى شبانهروز گذشت و موسى نيامد، مردم گفتند: موسى خلف وعده كرده است، لذا از او قطع اميد كردند و بدنبال برنامههاى انحرافى رفتند. در حالى كه با رفتن موسى به كوه طور، خداى او كه از ميان نرفته بود تا مردم به سراغ بتپرستى بروند.
مراد از اصلاح در آيه، اصلاح در مسائل اجتماعى و جامعه است، نه اصلاح در رفتار فردى و شخصى. (كلمهى «أَصْلِحْ»، پس از «اخْلُفْنِي» آمده است.)
در زمان حضرت موسى، همانند هر زمان ديگر مفسدانِ توطئهگرى بودند كه موسى نگران آنها بود و به هارون سفارش مىكرد: نگذار زمام امور را به دست گيرند وخواسته يا ناخواسته
«1». سفينةالبحار، ج 1، ص 504- 505.
«2». تفسير فرقان و اربعين در فرهنگ اسلامى، سيد رضا تقوى.
«3». صحيح بخارى، ج 6، ص 3؛ صحيح مسلم، ج 4، ص 187؛ سننا
بنماجه، ج 1، ص 42 ومسند احمدبن حنبل، ج 1 ص 173، 175، 177، 179 و 182.
«4». طه، 85.
جلد 3 - صفحه 165
دنبالهرو آنان شوى. «وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ»
پیام ها
1- بىمقدّمه و بدون خودسازى، بر پيامبران كتاب آسمانى نازل نمىشود، بلكه لياقت به همراه عبادت و مناجاتهاى شبانه و عارفانه لازم است. وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِينَ لَيْلَةً ...
2- مسئوليّتها حتّى در سطح رهبرى، نبايد مانع عبادت و اعتكاف و خلوت با خدا باشد. وَ واعَدْنا مُوسى ...
3- وعدهگاه خداوند با انبيا، مكانهايى همچون كوه طور و غار حراست و ضيافت الهى از بندگان صالح خود، دعا و مناجات است. واعَدْنا ...
4- شب، بهترين فرصت براى مناجات است. «لَيْلَةً»
5- عبادت در چهل شب تمام، آثار خاصّى بدنبال دارد. أَتْمَمْناها ... فَتَمَ
6- در كارها بايد مدّت و اجل تعيين شود. «أَرْبَعِينَ»
7- رهبرى جديد بايد در فراز و نشيبهاى نهضت، در كنار رهبرى قديم تجربه ديده باشد. قالَ مُوسى لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي ...
8- جامعه هرگز نبايد بىرهبر باشد. «اخْلُفْنِي»
9- انبيا به اذن الهى، حقّ تعيين جانشين دارند. «اخْلُفْنِي»
10- امامت و رهبرى مردم بايد به سفارش خدا توسط پيامبر خدا، «اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي» در مسير اصلاح جامعه، «أَصْلِحْ» و به دور از انحراف باشد. «وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ»
11- در يك زمان، دو رهبر نمىشود. هارون عليه السلام همچون حضرت موسى پيامبر بود، ولى رهبرى با موسى عليه السلام بود. «اخْلُفْنِي» (آرى، امامت و رهبرى غير از نبوّت است، لذا موسى براى دوران غيبت، هارون را جانشين خود و رهبر مردم قرار داد)
12- انبيا آنقدر دلسوز امّتند و خود را مسئول مىدانند كه حتّى براى چند روز،
جلد 3 - صفحه 166
مردم را بىسرپرست نمىگذارند. «اخْلُفْنِي»
13- وظيفهى اصلى رهبر، اصلاح امّت است. «أَصْلِحْ»
14- اگر مردم به فساد كشيده شدند و يا خواستار فساد بودند، رهبرى نبايد از موضع اصلاحگرى دست بردارد. «وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ»
15- تذكّر و يادآورى، در هر صورت مفيد است. با آنكه هارون عليه السلام پيامبر و معصوم بود، امّا باز هم حضرت موسى او را به دو وظيفه عمدهى اصلاح و دورى از فساد توجّه داد. أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ ...
16- اصلاح جامعه، با عوامل فاسد و پيروى از مفسدان، امكانپذير نيست. «أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ»
17- جامعه نياز به رهبرى اصلاحگر دارد، «أَصْلِحْ» رهبرى كه هرگز تسليم نظرات و توطئههاى مفسدان نشود. «وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۴۲_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
🌹🌹 گروه الذاکربن حسینی از وات ساپ به ایتا پبوست🌹💫💫💫
👇👇https://eitaa.com/joinchat/1561264506C4a51756dad
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِي وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ «143»
و چون موسى به ميقات و وعدهگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، (موسى) گفت: پروردگارا! خودت را به من نشان ده تا به تو بنگرم! (خداوند) فرمود: هرگز مرا نخواهى ديد، ولى به اين كوه بنگر، اگر در جاى خود برقرار ماند، پس به زودى مرا خواهى ديد. پس چون پروردگار موسى بر كوه تجلّى وجلوه نمود (و پرتوى از عظمت خود را بر كوه افكند)، كوه را متلاشى كرد و موسى مدهوش بر زمين افتاد! پس چون به هوش آمد گفت: (خداوندا!) تو منزّهى (كه ديده شوى)، من به سوى تو بازگشتم و من نخستين مؤمن هستم.
جلد 3 - صفحه 167
نکته ها
«دك»، به معناى زمين صاف و «جَعَلَهُ دَكًّا»، يعنى كوه متلاشى و ذرّه ذرّه شد تا به زمين هموارى تبديل گشت.
«خر»، به معناى ساقط شدن و افتادن است و «صعق»، به معناى بيهوشى بر اثر صداى مهيب است.
آن نيروى الهى كه بر كوه وارد آمد، آيا نيروى عظيم اتم بود، يا قدرت امواج صوتى و يا نيروى مرموز ديگر، هر چه بود كوه را متلاشى ساخت و موسى در اثر صداى غرّش انهدام كوه (يا از اين مكاشفه و جذبهى باطنى)، بيهوش بر زمين افتاد. «1»
ديدن خداوند، تقاضاى جاهلانهى بنىاسرائيل بود كه از موسى مىخواستند خدا را با چشم سر به آنان بنماياند (آيهى 155)، و آن كافران غافل بودند كه هرگز چشم سر توان ديدن خداوند را ندارد، «لاتدركه الابصار» «2»، بلكه بايد خدا را با چشم دل ديد و به او ايمان آورد.
چنانكه حضرت على عليه السلام فرمود: «رأته القلوب بحقايق الايمان» «3»
چشم دل باز كن كه جان بينى
آنچه ناديدنى است آن بينى
امام صادق عليه السلام در مورد «أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ» فرمودند: «انا اوّل مَن آمن و صَدّق بانّك لا تُرى»، «4» من اوّلين ايمان آورندگان باشم به اين كه ذات الهى قابل ديدن نيست.
در جلسهاى مأمون به امام رضا عليه السلام گفت: مگر شما نمىگوييد انبيا معصومند، پس چرا موسى رؤيت الهى را از خداوند درخواست كرد؟ «أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ»، آيا موسى نمىدانست كه خداوند قابل ديدن نيست؟
امام عليه السلام در جواب او فرمودند: حضرت موسى عليه السلام مىدانست كه خداوند قابل ديدن با چشم سر نيست، امّا هنگامى كه خدا با موسى سخن گفت و آن حضرت به مردم اعلام كرد، مردم گفتند: ما به تو ايمان نمىآوريم مگر اينكه كلام الهى را بشنويم.
هفتادنفر از بنىاسرائيل برگزيده شدند و به ميعادگاه كوه طور آمدند. حضرت موسى عليه السلام
«1». تفسير نمونه.
«2». انعام، 103.
«3». تفسير صافى.
«4». تفسير اثنىعشرى.
جلد 3 - صفحه 168
خواستهى آنان را از خدا درخواست نمود، در اين هنگام آنان كلام الهى را از تمام جهات شنيدند، ولى گفتند ايمان نمىآوريم مگر اينكه سخن گفتن خدا را خود ببينيم، صاعقهاى از آسمان آمد و همهى آنان هلاك شدند. حضرت موسى گفت: اگر با چنين وضعى برگردم، مردم خواهند گفت تو در ادّعايت راستگو نيستى كه ديگران را به قتل رساندى. به اذن الهى دوباره همه زنده شدند، اين بار گفتند: اگر تنها خودت نيز خدا را ببينى، ما به تو ايمان مىآوريم. موسى گفت: «انّ اللّه لا يُرى بالابصار و لا كيفيّة له و انّما يعرف بآياته و يكلّم باعلامه»، خدا را تنها با نشانهها و آياتش مىتوان درك كرد. امّا آنان لجاجت كردند! خطاب آمد: موسى! از من بپرس آنچه از تو مىپرسند و تو را به خاطر جهالت آنان مؤاخذه نمىكنم.
حضرت موسى عليه السلام گفت: «رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ»، خطاب آمد: «لَنْ تَرانِي» هرگز، امّا نگاه كن به كوه، اگر پايدار ماند تو نيز خواهى توانست مرا ببينى.
با اشارهى الهى كوه متلاشى و به زمينى صاف تبديل شد و موسى پس از به هوش آمدن گفت: «سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ»، خدايا! از جهل و غفلت مردم، به شناخت و معرفتى كه داشتم بازگشتم ومن اوّلين كسى هستم كه اعتراف مىكنم خدا را نمىتوان با چشم سر ديد. مأمون با اين پاسخ شرمنده شد. «1»
در واقع حضرت موسى عليه السلام با بيان جملهى «أَرِنِي» و پاسخ «لَنْ تَرانِي» خواست به مردم بفهماند كه خداوند براى من قابل رؤيت نيست، تا چه رسد به شما.
از امام صادق عليه السلام پرسيدند: اگر خدا قابل رؤيت نيست، پس در مورد رواياتى كه مىگويند:
پيامبر صلى الله عليه و آله، خدا را ديد، يا در قيامت مؤمنان خدا را در بهشت مىبينند، چه مىفرماييد؟
حضرت تبسّمى كردند و فرمودند: بسيار زشت است كه شخصى 70- 80 سال در زمين خدا زندگى كند و از رزق و روزى او استفاده كند، امّا او را چنانچه بايد نشناسد. پيامبر، خدا را باچشم
نديده است و اگر كسى چنين ادّعايى داشته باشد، دروغگو و كافر است، چنانكه آن حضرت فرمودند: «مَن شبّه اللّه بخلقه فقد كفر» كسى كه خدا را به صفات مخلوقات تشبيه
«1». تفاسير نورالثقلين و فرقان.
جلد 3 - صفحه 169
كند، كافر است. حضرت على عليه السلام در پاسخ به اين سؤال كه اى برادر پيامبر صلى الله عليه و آله! آيا تو خدا را ديدهاى؟ فرمود: «لم أعبد ربّاً لم أره و لم تره العيون بمشاهدة الاعيان و لكن تراه القلوب بحقايق الايمان»، «1» خدايى را كه نديده باشم عبادت نمىكنم، امّا نه با چشم سر، كه با چشم دل. در جاى ديگر فرمود: «ما رأيتُ شيئاً الّا و قد رأيتُ اللّه قبله و بعده و معه و فيه» «2» چيزى را نديدم، مگر آنكه خداوند را قبل و بعد و همراه با آن ديدم.
آرى، چشم توان ديدن او را ندارد، «لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار» «3»، امّا با چشم دل مىتوان خدا را ديد، چنانكه قرآن مىفرمايد: «لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى. عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى» «4» پيامبر، در معراج، آيات عظمت الهى را ديد. البتّه آنچه در تورات در مورد ماجراى حضرت موسى در كوه طور آمده، از تحريفات تورات است. «5»
پیام ها
1- سخن گفتن خداوند با موسى، در جهت رشد و تربيت او بود. «كَلَّمَهُ رَبُّهُ»
2- خداوند، با چشم ظاهر ديدنى نيست، نه در دنيا و نه در آخرت. «لَنْ تَرانِي»
3- تجلّى خداوند بر موجودات طبيعى، امكان دارد. «تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ»
4- خداوند را بايد از راه آثارش شناخت و به جلوههاى او نگريست. (حقيقت تجلّى هم روشن نيست، بلكه آثار آن مشهود است). تَجَلَّى ... جَعَلَهُ دَكًّا
5- خدا ديدنى نيست، وگرنه موسى شايستگى و لياقت دارد. «سُبْحانَكَ»
6- ديده شدن خداوند با چشم، نشانهى جسم بودن اوست كه بايد خداوند را از آن منزّه دانست. «سُبْحانَكَ»
7- فكر و تقاضاى ناروا نيز توبه دارد، هرگاه درباره خداوند توهّم باطلى تصوّر شد، بايد به سرعت او را تنزيه كرد. «سُبْحانَكَ»
«1». تفسير فرقان، معانى الاخبار.
«2». تفسير فرقان.
«3». انعام، 103.
«4». نجم، 13- 14.
«5». تورات، سِفرخروج، باب 23، آيه 9.
جلد 3 - صفحه 170
8- پس از روشن شدن حقيقت، بايد آن را پذيرفت و به آن اعتراف كرد. قالَ ... أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۴۳_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا