"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ «188»
بگو: من مالك هيچ سود و زيانى براى خودم نيستم، مگر آنچه را خدا بخواهد (و از غيب و اسرار نهان نيز خبر ندارم، مگر هر چه خدا بخواهد) و اگر غيب مىدانستم، منافع زيادى براى خودم فراهم مىكردم وهرگز به من زيانى نمىرسيد. من جز هشداردهنده و بشارتدهنده براى گروهى كه ايمان مىآورند نيستم.
نکته ها
در قرآن و روايات، مطالبى بيان شده است كه نشان مىدهد انبيا و اولياى الهى علم غيب داشتهاند، همچنين آيات و رواياتى نظير همين آيه به چشم مىخورد كه نشانگر آن است كه آنان علم غيب ندارند! جمع ميان اين دو دسته آيات و روايات به چند صورت است:
الف: آنجا كه مىفرمايد: علم غيب نمىدانند، مراد آن است كه آن بزرگواران از پيش خود غيب نمىدانند و آنجا كه مىگويد: غيب مىدانند، يعنى با اراده و الهام و وحى خدا مىدانند، نظير آنكه مىگوييم: فلان شهر نفت ندارد يا نفت دارد كه مراد ما از نداشتن اين است كه زمين آن نفتخيز نيست، يعنى از خود نفتى ندارد و مراد از داشتن نفت آن است كه به وسيلهى لوله و ماشين و كشتى و قطار، نفت به آنجا مىرسد.
ب: علم غيب، دو گونه است كه انبيا بخش اعظم آن را مىدانند، نظير اخبارى كه قرآن به نام غيب به پيامبر اسلام وحى فرمود: «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ» «1» و بخشى از
«1». هود، 49.
جلد 3 - صفحه 239
علم غيب مخصوص خداوند است و هيچ كس از آن اطّلاعى ندارد، نظير علم به زمان برپايى قيامت. پس آنجا كه نمىدانند يعنى بخش مخصوص به خداوند را نمىدانند و آنجا كه مىدانند، يعنى بخشى ديگر را مىدانند.
ج: مخاطبان آن بزرگواران متفاوت بودند؛ بعضى اهل غلوّ و مبالغه بودند كه پيامبران و ائمّه اطهار عليهم السلام به آنان مىفرمودند: ما غيب نمىدانيم تا دربارهى آنان مبالغه نكنند. و بعضى در معرفت آن بزرگواران ناقص بودند كه پيامبر و امام، براى رشد آنان، گوشهاى از علم غيب خود را عرضه مىكردند.
د: مراد از نداشتن علم غيب، نداشتن حضور ذهنى است. ولى به فرمودهى روايات براى امامان معصوم عمودى از نور است كه با مراجعه به آن از همه چيز آگاهى پيدا مىكنند. نظير انسانى كه مىگويد من شمارهى تلفن فلانى را نمىدانم، ولى دفترچه راهنمايى دارد كه مىتواند با مراجعه به آن همهى شمارهها را بگويد.
ه: آگاهى از غيب، همه جا نشانهى كمال نيست، بلكه گاهى نقص است. مثلًا شبى كه حضرت على عليه السلام در جاى پيامبر صلى الله عليه و آله خوابيدند، اگر علم داشتند كه مورد خطر قرار نمىگيرند، كمالى براى آن حضرت محسوب نمىشد، زيرا در اين صورت، همه حاضر بودند جاى آن حضرت بخوابند. در اينجا كمال به ندانستن است.
و: خدا علم غيبى را كه توقّع سود و زيان در آن است، به آنان مرحمت نمىكند. نظير همين آيهى مورد بحث، ولى در مواردى كه هدف از علم غيب، ارشاد و هدايت مردم باشد، خداوند آنان را آگاه مىسازد، همانگونه كه عيسى عليه السلام به ياران خود فرمود: من مىتوانم بگويم كه شما مردم در خانهى خود نيز چه چيزى را ذخيره كردهايد. «وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ» «1»
بعضى مفسران گفتهاند كه اهل مكّه به رسولخدا صلى الله عليه و آله گفتند: اگر با خدا ارتباط دارى، چرا از گرانى و ارزانى اجناس در آينده با خبر نمىشوى تا بتوانى سود و منفعتى بدست آورى وآنچه به زيان شماست، كنار بگذارى، كه آيات فوق نازل شد. «2»
«1». آلعمران، 49.
«2». تفاسير مجمعالبيان و نمونه.
جلد 3 - صفحه 240
پیام ها
1- هر كه ايمانش بيشتر باشد، نسبت به تكليف و خواست الهى بيشتر تسليم است و بيشتر احساس عجز مىكند. لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ...
2- همهى سود و زيانها را به اراده و خواست خدا بدانيم. «إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ»
3- پيامبر از پيش خود و براى زندگى شخصى خويش، غيب نمىداند. اخبار غيبى به عنوان پيامبر بودن به او داده شده، آن هم از سوى خدا. لَوْ كُنْتُ ...
4- زمان برپايى قيامت، از امور غيبى است. يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ ... وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ
5- شناخت آينده، زمينهساز رفاه و آسايش، و جهل به آن، زمينهساز زيان و مشكلات است. لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ ...
6- زندگانى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مانند مردم ديگر، آميخته با رنج و سختى بود. «وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ»
7- پيامبر صلى الله عليه و آله مژدهرسان و بيم دهندهى همهى بشر است، امّا تنها مؤمنانند كه تحت تأثير قرار مىگيرند. «نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۸۸_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ «189»
او خدايى است كه شما را از يك نفس (جان) آفريد و همسرش را از (نوع) او قرار داد تا بدان آرام گيرد. پس چون با او بياميخت، بارى سبك بر گرفت (و باردار شد) و (مدّتى) با آن سر كرد، چون زن سنگين شد، آن دو (زن و شوهر) از خداوند، پروردگارشان، درخواست كرده (و گفتند:) كه اگر فرزند شايستهاى به ما بدهى، قطعاً از سپاسگزاران خواهيم بود.
جلد 3 - صفحه 241
پیام ها
1- گوهر وجودى زن و مرد يكى است. «وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها»
2- ازدواج و همسر، عامل آرامش روح و زندگى است وناآرامىهاى روانى را برطرف مىكند. «لِيَسْكُنَ إِلَيْها»
3- اساس زندگى بر انس و الفت است، نه اختلاف و شقاق. «لِيَسْكُنَ إِلَيْها»
4- مسائل جنسى را با كنايه بيان كنيم. «تَغَشَّاها»
5- آميزش زن و شوهر بايد در پنهانى باشد. «تَغَشَّاها»
6- رشد جنين، تدريجى است، تا زن آمادگى داشته باشد. «خَفِيفاً، أَثْقَلَتْ»
7- تا بار انسان سنگين نشود، متوجّه مسئوليّت خود نمىشود. «فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا»
مشكلات، وسيلهى توجّه به خدا و پيدايش حالت روحى و معنوى و آماده نمودن دل و وجدان انسان است. مانند زنان باردار كه چون از تقدير الهى بىخبرند دائم در اضطراب به سر مىبرند و پذيراى هرگونه موعظه و راهنمايى مىباشند.
8- پدر و مادر در سرنوشت فرزند، احساس مسئوليّت مىكنند. «دَعَوَا»
9- انسان فطرتاً ميل به بقاى نسل و فرزند دارد. «آتَيْتَنا»
10- فرزند را از خدا بدانيم، نه از وسائل ديگر يا خودمان. «آتَيْتَنا»
11- آميزش جنسى تنها براى لذّت و شهوت نيست، بلكه براى بقا و دوام نسل صالح است. «صالِحاً»
12- انسان فطرتاً به دنبال صلاح و اصلاح است، نه بىتفاوتى وفساد. «آتَيْتَنا صالِحاً» و نفرمود: «آتيتنا ولداً».
13- براى صلاح و تربيت صحيح فرزند، بايد پيش از تولّد او اقدام كرد و از خدا استمداد جست. «فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً»
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 242"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۸۹_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ «190»
پس چون (خداوند) به آن دو، فرزندى صالح داد، آنان در آنچه به ايشان عطا نمود، براى خدا شريكانى قرار دادند، ولى خداوند از آنچه كه آنان شريك او قرار مىدهند، برتر است.
أَ يُشْرِكُونَ ما لا يَخْلُقُ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ «191»
آيا چيزهايى را شريك خدا قرار مىدهند كه چيزى نمىآفرينند و خودشان نيز مخلوقند؟!
پیام ها
1- فرزند، هم مربوط به پدر و هم مربوط به مادر، هر دو است. «آتاهُما»
2- خداوند، فرزندِ شايسته و صالح مىدهد، اين ماييم كه سبب انحراف فرزندان مىشويم. «آتاهُما صالِحاً»
3- انسانها در تنگناها متعهّد مىشوند، «لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ»، امّا در حال گشايش، بىوفايند. «جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ»
4- فرزند، موهبتى الهى است، پدر و مادر نبايد، براى خود يا ديگران، در شكل و قيافه و يا سلامت فرزند نقش استقلالى قائل شوند كه آن نوعى شرك است. «جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ»
5- نخستين شرط معبود، قدرت بر آفرينش است. در دنياى علم و صنعت، هنوز ميليونها نفر بتپرستند. «أَ يُشْرِكُونَ ما لا يَخْلُقُ»
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 243"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۹٠_۱۹۱_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ «192»
و (اين معبودها) قدرت يارى آنان را ندارند و حتّى خودشان را هم نمىتوانند حمايت كنند.
وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى لا يَتَّبِعُوكُمْ سَواءٌ عَلَيْكُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُونَ «193»
و اگر معبودها را به هدايت فرا خوانيد، از شما پيروى نمىكنند، بر شما يكسان است كه آنها را دعوت كنيد يا ساكت باشيد!
نکته ها
ممكن است معناى «تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى» اين باشد كه اگر از آنان بخواهيد شما را راهنمايى كنند، اجابت نمىكنند. به هرحال گرچه سخن در مورد بتهاى بى جان است، امّا در آيه جمع ذوىالعقول بيان شده تا از اين پندار باطل مشركان كه آنها را عاقل، بلكه فوق عقل مىدانستند و مىپرستيدند و از آنها طلب استمداد مىكردند، پرده بردارد.
قرآن، بارها با تعبيرات گوناگونى همچون: «لا يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْراً» و «لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً» «1»، ما را از توجّه استقلالى به توان و قدرتِ اشيا يا افراد، نهى كرده است.
پیام ها
1- چيزهايى كه نه توان يارىرسانى دارند و نه مىتوانند از خود دفاع كنند، شايستهى پرستش نيستند. وَ لا يَسْتَطِيعُونَ ...
2- حتّى پرستش انسانهاى ديگر، توجيه ندارد تا چه رسد به اشيا و موجوداتِ كمتر از انسان كه توانايى هيچگونه راهنمايى و حمايتى را ندارند. «إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى لا يَتَّبِعُوكُمْ»
«1». رعد، 16.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 244"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه_۱۹۲_۱۹۳_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «194»
همانا كسانى را كه به جاى خدا مىخوانيد (و مىپرستيد)، بندگانى (آفريدههايى) همچون خود شمايند. پس اگر راست مىگوييد، آنان را بخوانيد، تا آنان جوابتان را بدهند.
نکته ها
ممكن است مراد از «عباد»، انسانهايى باشند كه به عنوان خدا مطرح شده بودند، مثل حضرت عيسى عليه السلام، يا فرشتگان و ممكن است مراد، همان بتهايى باشد كه بتپرستان آنها را «اله» مىپندارند. و اگر به معناى مخلوقات باشد، شامل هرچيزى كه به جاى خدا پرستش شود، مىشود.
پیام ها
1- پرستش، دليل مىخواهد و معبود بايد برتر و بالاتر از عابد باشد، پرستيدن مخلوقات يا انسانهايى مثل خودمان، نه دليلى دارد و نه امتيازى. «عِبادٌ أَمْثالُكُمْ» علامه اقبال لاهورى در مىگويد:
آدم از بىبصرى بندگى آدم كرد
گوهرى داشت ولى نذر قباد و جم كرد
يعنى از خوى غلامى زسگان پستتر است
من نديدم كه سگى پيش سگى سر خم كرد
2- معبودى شايستهى پرستش است كه نيازهاى بنده و مخلوق را برطرف كرده، او را رشد دهد، و بين او و معبود روابط دو طرفه باشد. «فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ»
3- عدم پاسخگويى معبودها به حوائج شما، نشانهى عجز و بىعرضگى و دروغين بودن آنهاست. «فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 245"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۹۴_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها قُلِ ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ «195»
آيا آنان (معبودها)، پاهايى دارند كه با آن راه بروند، يا دستهايى دارند كه با آن قدرتنمايى كنند، يا چشمهايى دارند كه با آنها ببينند، يا گوشهايى دارند كه با آنها بشنوند؟ (اى پيامبر!) بگو: شريكهاى (خيالى) خودتان را بخوانيد و عليه من نقشه بكشيد و هيچ مهلت هم به من ندهيد! (تا بدانيد كارى از آنها ساخته نيست).
نکته ها
«يَبْطِشُونَ» از «بطش»، به معناى گرفتنِ با قدرت و با صولت است.
اين آيه، توبيخ كسانى است كه براى خدا شريكانى قرار مىدهند كه از خودشان عاجزترند، چون خودشان قدرت راه رفتن، ديدن، شنيدن و ... دارند، ولى آن مجسّمههاى بىروح، حتّى اين قدرت را هم ندارند و اگر از آنها خواسته شود كه كارى انجام دهند، هيچ قدرتى ندارند وناتوانند، پس چرا همچنان آنان را مىپرستند؟
پیام ها
1- رهبر الهى بايد قدرت و جرأت تحدّى و دعوت به مباهله را داشته باشد و ادّعا كند كه قدرتهاى باطل، هر طرحى كه دارند، اعمال كنند، تا عجز آنها ثابت شود. قُلِ ادْعُوا ...
2- دست و پا دارها، قدرت بر يارى مشركان ندارند، تا چه رسد به شريكهاى بىدست و پايى كه در حدّ و اندازه خودتان هم نيستند. أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِها ...
3- مشركان زير بار اطاعت پيامبر نمىروند، چون مىگويند: بشرى مثل خود ماست. ولى زير بار پرستش بتهايى مىروند كه از خودشان هم عاجزترند.
قُلِ ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ ...
جلد 3 - صفحه 246
4- شيوهى احتجاج و طرح سؤال همراه با انتقاد، توبيخ، تحدّى و مبارزهطلبى، از بهترين شيوههاى تبليغى و تربيتى است. (با توجّه به اين آيه و آيات قبل)"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۹۵_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ «196»
همانا ولىّ و سرپرست من، خدايى است كه اين كتاب آسمانى را نازل كرده است و او همهى صالحان را سرپرستى (و هدايت) مىكند.
نکته ها
در آيات قبل، ناتوانى معبودهاى باطل بيان شد. اين آيه به معرّفى خداوند مىپردازد.
صالح بودن، از جايگاه والايى نزد خداوند برخوردار است، تمام انبيا از صالحان بودهاند، «كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ» «1» و آرزوى ملحق شدن به آنان را داشتهاند، چنانكه حضرت يوسف فرمود: «تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ» «2» و ما نيز در پايان هر نماز، به آنان سلام مىفرستيم. «السلام علينا و على عباداللّه الصالحين»
پیام ها
1- خداوند به واسطهى قرآن، پيامبر را يارى و بيمه كرد. «إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ»
2- توجّه صالحان به سرپرستى خداوند، سبب مقاومت و نهراسيدن آنان است.
ثُمَّ كِيدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ ...
3- رابطهى خداوند با انسان مؤمن، بسيار نزديك است. «ولىّ» (كلمهى «ولىّ»، در اصل به معناى دنبالهى هم و پشتِ سر هم بودن است.)
4- نزول كتاب آسمانى، پرتوى از ولايت الهى است. وَلِيِّيَ ... نَزَّلَ
5- معبود واقعى كسى است كه هم برنامه مشخّصى مىدهد، «نَزَّلَ الْكِتابَ» هم در اجرا، رهروان را سرپرستى مىكند. «يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ» (صدور قانون بايد همراه
«1». انعام، 85.
«2». يوسف، 101.
جلد 3 - صفحه 247
با حمايت از مجريان صالح و شايسته باشد)
6- نترسيد! زيرا خداوند ولىّ صالحان است و وعدهى يارى داده. إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ ... يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ
7- مشكلات انسان، يا از نداشتن برنامه است و يا از نداشتن سرپرست، و مؤمن هيچ يك از اين دو مشكل را ندارد. نَزَّلَ الْكِتابَ ... يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ
8- ولايت الهى نسبت به اولياى صالح هميشگى و عمومى است. «يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ» و كافر، از مدار حمايتها و امدادهاى الهى محروم است. «وَ أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى لَهُمْ» «1»
9- مؤمنان صالح ونيكوكار، در بنبست قرار نمىگيرند. «يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ» در آيهى ديگر نيز آمده است: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» «2» خداوند سرپرست مؤمنان است و آنان را از تاريكىها نجات مىدهد.
10- شايسته سالارى، شيوهى مورد تأييد قرآن است. «يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ»"
#تفسیر_سوره_اعراف_آیه۱۹۶_جز۹
@tafsir_qheraati ایتا