eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
2.7هزار دنبال‌کننده
125 عکس
29 ویدیو
2 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54 تاریخ ایجاد کانال ۱۳۹۹/۸/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ «3» ما با اين قرآن كه به تو وحى كرديم بهترين داستان را بر تو بازگو مى‌كنيم، در حالى كه تو پيش از آن، از بى‌خبران بودى. نکته ها «قصص» هم به معناى داستان وهم به معناى نقل داستان است. قصّه و داستان در تربيت انسان سهم بسزايى دارد. زيرا داستان، تجسّم عينى زندگى يك امت و تجربه عملى يك ملّت است. تاريخ آئينه‌ى ملّت‌هاست و هر چه با تاريخ و سرگذشت پيشينيان آشنا باشيم، گويا به اندازه عمر آن مردم زندگى كرده‌ايم. حضرت على عليه السلام در نامه سى‌ويكم نهج‌البلاغه خطاب به فرزندش امام حسن عليه السلام جمله‌اى دارند كه مى‌فرمايند: فرزندم! من در سرگذشت گذشتگان چنان مطالعه كرده‌ام و به آنها آگاهم كه گويا با آنان زيسته‌ام و به اندازه‌ى آنها عمر كرده‌ام. شايد يكى از دلايل اثرگذارى قصّه و داستان بر روى انسان، تمايل قلبى او به داستان باشد. معمولًا كتاب‌هاى تاريخى و آثار داستانى در طول تاريخ فرهنگ بشرى رونق خاصى داشته‌ جلد 4 - صفحه 148 و قابل فهم و درك براى اكثر مردم بوده است، در حالى كه مباحث استدلالى و عقلانى را گروه اندكى پيگيرى مى‌كرده‌اند. در روايات، به كلّ قرآن «احسن القصص» اطلاق شده است و اين منافاتى ندارد كه در ميان كتب آسمانى، قرآن «احسن‌القصص» باشد و در ميان سوره‌هاى قرآن، اين سوره «احسن القصص» باشد. «1» تفاوت داستان‌هاى قرآن با ساير داستان‌ها: 1. قصّه‌گو خداوند است. «نَحْنُ نَقُصُّ» 2. هدفدار است. «نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ» «2» 3. حقّ است، نه خيال. «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ» «3» 4. بر اساس علم است، نه گمان. «فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِمْ بِعِلْمٍ» «4» 5. وسيله‌ى تفكّر است، نه تخدير. «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» «5» 6. وسيله‌ى عبرت است، نه تفريح و سرگرمى. «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ» «6» داستان حضرت يوسف، «أَحْسَنَ الْقَصَصِ» است، زيرا: 1. معتبرترين داستان‌ها است. «بِما أَوْحَيْنا» 2. در اين داستان، جهاد با نفس كه بزرگ‌ترين جهاد است، مطرح مى‌شود. 3. قهرمان داستان، نوجوانى است كه تمام كمالات انسانى را در خود دارد. (صبر، ايمان، تقوا، عفاف، امانت، حكمت، عفو و احسان) 4. تمام چهره‌هاى داستان، خوش عاقبت مى‌شوند. مثلا يوسف به حكومت مى‌رسد، برادران توبه مى‌كنند، پدر بينايى خود را بدست مى‌آورد، كشور قحطى زده نجات مى‌يابد و دلتنگى‌ها و حسادت‌ها به وصال و محبّت تبديل مى‌شود. 5. در اين داستان مجموعه‌اى از اضداد در كنار هم طرح شده‌اند: فراق و وصال، غم و شادى، قحطى و پرمحصولى، وفادارى و جفاكارى، مالك و مملوك، چاه و كاخ، فقر و غنا، بردگى و «1». تفسير كنزالدقائق. «2». هود، 120. «3». كهف، 13. «4». اعراف، 7. «5». اعراف، 176. «6». يوسف، 111. جلد 4 - صفحه 149 سلطنت، كورى و بينايى، پاكدامنى و اتهام ناروا بستن. نه فقط داستان‌هاى الهى، بلكه تمام كارهاى خداوند، «أَحْسَنَ» است. زيرا: 1. بهترين آفريدگار است. «أَحْسَنُ الْخالِقِينَ» «1» 2. بهترين كتاب را دارد. «نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ» «2» 3. بهترين دين را دارد. «وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ» «3» 4. بهترين پاداش را مى‌دهد. «لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا» «4» و در برابر اين بهترين‌ها، خداوند بهترين عمل را از انسان خواسته است. «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» «5» غفلت در قرآن به سه معنى مطرح شده است: الف: غفلت بد، نظير آيه‌ى‌ «وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آياتِنا لَغافِلُونَ» «6» همانا بسيارى مردم از آيات ما غافلند. ب: غفلت خوب، نظير آيه‌ى‌ «إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» «7» كسانى‌كه بر زنان پاكدامن و غافل از فحشا، تهمت زنا مى‌زنند در دنيا و آخرت لعنت شده‌اند. ج: غفلتِ طبيعى به معناى بى‌اطلاعى، نظير همين آيه مورد بحث؛ «وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ» كه خدا براى حفظ حرمت و احترام پيامبر نمى‌فرمايد: «كنت من قبله لمن الجاهلين» پیام ها 1- در داستان‌هاى قرآن، قصّه‌گو خداوند است. «نَحْنُ نَقُصُّ» 2- قصّه گو (و نويسنده آن)، بايد معتبر و مطمئن باشد. «نَحْنُ نَقُصُّ»* 3- از نظر روانى و تربيتى، براى تأثير بهتر، بايد مقدّمه چينى كرد. (قبل از شروع‌ «1». مؤمنون، 14. «2». زمر، 23. «3». نساء، 125. «4». نور، 38. «5». هود، 7. «6». يونس، 92. «7». نور، 23. جلد 4 - صفحه 150 قصّه، مقدّمه چينى مى‌كند كه مى‌خواهم قصه بگويم، آن هم بهترين قصّه.) «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ»*
4- بهترين سخن‌ها، در اختيار بهترين افراد است. نَحْنُ نَقُصُ‌ ... أَحْسَنَ الْقَصَصِ* 5- براى الگو دادن به ديگران، بهترين‌ها را انتخاب ومعرّفى كنيم. أَحْسَنَ‌ ... 6- قرآن بازگوكننده‌ى داستان‌ها، با بهترين وزيباترين بيان است. «أَحْسَنَ الْقَصَصِ» 7- بهترين داستان، آن است كه بر اساس وحى باشد. «أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا» 8- پيامبر امّى قبل از نزول وحى، نسبت به تاريخِ گذشته بى‌خبر و ناآشنا بود. ... لَمِنَ الْغافِلِينَ‌ 9- قرآن، از ميان برنده غفلت‌ها و بى‌خبرى‌هاست. «مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) إِذْ قالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي ساجِدِينَ «4» آنگاه كه يوسف به پدر خويش گفت: اى پدر! همانا من (در خواب) يازده ستاره با خورشيد و ماه ديدم، آنها را در برابر خود سجده‌كنان ديدم. نکته ها داستان حضرت يوسف، با رؤيا شروع مى‌شود. به گفته علامه طباطبايى در تفسيرالميزان، داستان يوسف با خوابى شروع مى‌شود كه او را بشارت مى‌دهد و نسبت به آينده‌اى روشن اميدوار مى‌سازد تا او را در مسير تربيت الهى صابر و بردبار گرداند. به جز بنيامين، ديگر برادران او از مادر جدايى بوده‌اند. حضرت يعقوب نيز فرزند حضرت اسحاق و او فرزند حضرت ابراهيم عليهم السلام است. «1» خواب اولياى الهى، متفاوت است؛ گاهى نيازمند تعبير است، مثل خوابِ حضرت يوسف و گاهى به تعبير نياز ندارد، بلكه عين واقع است. مانند خواب حضرت ابراهيم كه مأمور مى‌شود تا اسماعيل را ذبح كند. «1». تفسير مجمع‌البيان. جلد 4 - صفحه 151 سخنى درباره‌ى رؤيا و خواب ديدن‌: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‌فرمايد: «الرؤيا ثلاثة: بشرى من اللَّه، تحزين من الشيطان، و الّذى يحدث به الانسان نفسه فيراه فى منامه» «1»، خواب بر سه قسم است: يا بشارتى از سوى خداوند است، يا غم و اندوهى از طرف شيطان است و يا مشكلات روزمره انسان است كه در خواب آن را مى‌بيند. برخى از دانشمندان و روان‌شناسان، خواب ديدن را در اثر ناكامى‌ها و شكست‌ها دانسته و به ضرب‌المثلى قديمى استشهاد كرده‌اند كه: «شتر در خواب بيند پنبه دانه» و برخى ديگر خواب را تلقينِ ترس گرفته‌اند، بر اساس ضرب‌المثلى كه مى‌گويد: «دور از شتر بخواب تا خواب آشفته نبينى» و بعضى ديگر خواب را جلوه غرائز واپس زده دانسته‌اند. امّا عليرغم تفاوت‌هايى كه در خواب‌ها و رؤياها وجود دارد، كسى اصل خواب ديدن را انكار نكرده است و البتّه بايد به اين نكته توجّه داشت كه همه خواب‌ها با يك تحليل، قابل بررسى نيستند. مرحوم علامه طباطبايى در تفسير الميزان‌ «2» مى‌گويد: سه عالم وجود دارد؛ عالم طبيعت، عالم مثال، عالم عقل. روح انسان به خاطر تجردّى كه دارد، در خواب با آن دو عالم ارتباط پيدا مى‌كند و به ميزان استعداد و امكان، حقايقى را درك مى‌كند. اگر روح كامل باشد، در فضاى صاف حقايق را درك مى‌كند. و اگر در كمال به آخرين درجه نرسيده باشد، حقايق را در قالب‌هاى ديگر مى‌يابد. همانطور كه در بيدارى، شجاعت را در شير و حيله را در روباه و بلندى را در كوه مى‌بينيم، در خواب، علم را در قالب نور، ازدواج را در قالب لباس و جهل و نادانى را به صورت تاريكى مشاهده مى‌كنيم. ما بحث ايشان را با ذكر مثال‌هايى بيان مى‌كنيم؛ كسانى‌كه خواب مى‌بينند چند دسته‌اند: دسته اوّل، كسانى‌كه روح كامل و مجردى دارند و بعد از خواب رفتنِ حواس، با عالم عقل مرتبط شده و حقايقى را صاف و روشن از دنياى ديگر دريافت مى‌كنند. (نظير تلويزيون‌هاى‌ «1». بحار، ج 14، ص 441. «2». تفسير الميزان، ج 11، ص 299. جلد 4 - صفحه 152 سالم با آنتن‌هاى مخصوص جهت‌دار كه امواج ماهواره‌اى را از نقاط دور دست مى‌گيرد.) اينگونه خواب‌ها كه دريافت مستقيم و صاف است، نيازى به تعبير ندارد. دسته دوم، كسانى هستند كه داراى روح متوسط هستند و در عالم رؤيا، حقايق را ناصاف و همراه با برفك و تشبيه و تخيّل دريافت مى‌كنند. (كه بايد مفسّرى در كنار دستگاه گيرنده، ماجراى فيلم را توضيح دهد وبه عبارتى، عالمى آن خواب را تعبير كند.) دسته سوم، كسانى هستند كه روح آنان به قدرى متلاطم و ناموزون است كه خواب آنها مفهومى ندارد. (نظير صحنه‌هاىِ پراكنده و پربرفك تلويزيونى كه كسى چيزى سردرنمى‌آورد.) اين نوع رؤياها كه قابل تعبير نيستند، در قرآن به‌ «أَضْغاثُ أَحْلامٍ» تعبير شده است. قرآن در سوره‌هاى مختلف، از رؤياهايى نام برده كه حقيقت آنها به وقوع پيوسته، از جمله: الف: رؤياى يوسف عليه السلام درباره سجده‌ى يازده ستاره و ماه و خورشيد بر او كه با رسيدن او به قدرت و تواضع برادران و پدر و مادر در برابر او تعبير گرديد. ب: رؤياى دو يار زندانىِ يوسف كه بعداً يكى از آنها آزاد وديگرى اعدام شد. ج: رؤياى پادشاه مصر درباره گاوِ لاغر و چاق كه تعبير به قحطى و خشكسالى بعد از فراخ شد. د: رؤياى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله درباره عدد اندك مشركان در جنگ بدر كه تعبير به شكست مشركان شد. «1» ه: رؤياى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله درباره ورود مسلمانان با سر تراشيده به مسجدالحرام كه با فتح مكّه و زيارت خانه خدا تعبير شد «2» و: رؤياى حضرت ابراهيم در مورد ذبح فرزندش حضرت اسماعيل. «3» از قرآن كه بگذريم در زندگى خود، افرادى را مى‌شناسيم كه در رؤيا از امورى مطلع شده‌اند كه دست انسان به صورت عادّى به آن نمى‌رسد. حاج‌شيخ‌عباس‌قمى صاحب مفاتيح‌الجنان، به خواب فرزندش آمد و گفت: كتابى نزدم ا