eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
2.2هزار دنبال‌کننده
102 عکس
24 ویدیو
2 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54 تاریخ ایجاد کانال ۱۳۹۹/۸/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا أَسَفى‌ عَلى‌ يُوسُفَ وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ «84» يعقوب از فرزندان روى گرداند و گفت: اى دريغا بر يوسف، پس اندوه خود را فرو مى‌خورد (تا آنكه) دو چشمش از اندوه سفيد (و نابينا) شد. نکته ها «اسف» به معناى حزن و اندوه همراه با غضب است. يعقوب بر چشم گريه، و بر زبان‌ «يا أَسَفى‌» و در دل حزن داشت. در روايتى امام‌صادق عليه السلام فرمود: علىّ‌بن‌الحسين عليهما السلام بيست سال بعد از حادثه كربلا به هر مناسبتى گريه مى‌كرد. سؤال كردند چرا اين همه گريه مى‌كنيد؟ فرمود: يعقوب يازده پسر داشت يكى غائب شد، با اينكه زنده بود، از گريه چشمانش را از دست داد، ولى من در برابر چشمان خود ديدم پدر و برادرها و هفده نفر از خاندان نبوّت شهيد شدند، چگونه گريه نكنم؟ «1» پیام ها 1- حسدورزى، يك عمر تحقير به همراه دارد. «وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ» 2- آنها مى‌خواستند با حذف يوسف، خود محبوب پدر شوند؛ «يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ» ولى حسادت، قهر پدر را شامل حال آنها كرد. «تَوَلَّى عَنْهُمْ» 3- يعقوب مى‌دانست كه بر فرزند ديگر ظلم نشده است، ظلم بر يوسف رفته است. «يا أَسَفى‌ عَلى‌ يُوسُفَ» 4- غصّه و گريه، گاهى موجب نابينايى مى‌شود. «ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ» 5- ندبه و گريه و سوز و عشق، نياز به شناخت دارد. (يعقوب آشنا به يوسف‌ «1». بحار، ج 46، ص 108. جلد 4 - صفحه 267 است كه از سوز نابينا مى‌شود.) 6- اهميّت مصائب، بر محور شخصيّت افراد است. (ظلم به يوسف با ظلم به ديگران فرق دارد، نام يوسف برده مى‌شود نه دو برادر ديگر.) 7- گريه، غم و اندوه در فراق عزيزان، جايز است. «وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ» 8- تحمّل انسان حدّى دارد و روزى لبريز مى‌شود. «وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ»* 9- فرو بردن خشم، از صفات مردان الهى و كارى شايسته است. «فَهُوَ كَظِيمٌ»* 10- گريه و غم، منافاتى با كظم غيظ و صبر ندارد. «فَصَبْرٌ جَمِيلٌ‌، يا أَسَفى‌، فَهُوَ كَظِيمٌ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكِينَ «85» (فرزندان يعقوب به پدرشان) گفتند: به خدا سوگند تو پيوسته يوسف را ياد مى‌كنى، تا آنكه بيمار و لاغر شوى و (يا مشرف به مرگ و) از بين بروى. نکته ها «حرض»، به شخصى گويند كه عشق يا اندوه و حزن، او را فرسوده كرده باشد. پیام ها 1- يوسف‌ها همواره بايد در يادها باشند. «تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ» (اولياى خدا در دعاى ندبه، يوسف زمان را صدا مى‌زنند و گريه مى‌كنند.) 2- اگر مى‌خواهيد ببينيد چقدر كسى را دوست داريد، ببينيد چقدر به ياد او هستيد. «تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ»* 3- آن كه يوسف را مى‌شناسد، سوزى دارد كه افراد عادّى آن را درك نمى‌كنند. «تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً» 4- مسايل روحى وروانى، در جسم اثر مى‌گذارد. «حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكِينَ» (فراق مى‌تواند انسان را بشكند و يا بكشد، تا چه رسد به داغ و مصيبت.) جلد 4 - صفحه 268 5- حساب عاطفه پدرى، از علاقه‌هاى عادّى جداست. «تَكُونَ مِنَ الْهالِكِينَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ «86» (يعقوب) گفت: من ناله (آشكار) وحزن (پنهان) خود را فقط به خدا شكايت مى‌برم و از (عنايت و لطف) خداوند چيزى را مى‌دانم كه شما نمى‌دانيد. نکته ها «بث» به حزن شديد گفته مى‌شود كه گويا شدّت آن باعث شده كه دارنده‌اش نتواند آن را بيان كند. حضرت آدم از كار خود به درگاه خدا ناله نمود؛ «قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا» «1» و حضرت ايّوب از بيمارى خود؛ «أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ» «2» و حضرت موسى از فقر و ندارى؛ «رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» «3» و حضرت يعقوب از فراق فرزند. «إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي» پیام ها 1- آنچه مذموم است، يا سكوتى است كه بر قلب واعصاب فشار مى‌آورد و سلامت انسان را به مخاطره مى‌اندازد و يا ناله و فرياد در برابر مردم است كه موقعيّت انسان را پايين مى‌آورد، امّا شكايت بردن به نزد خداوند مانعى ندارد. إِنَّما أَشْكُوا ... إِلَى اللَّهِ‌ 2- موحّد، درد دل خود را تنها با خدا در ميان مى‌گذارد. إِنَّما أَشْكُوا ... إِلَى اللَّهِ‌ دست حاجت چو برى، نزد خداوندى بر كه كريم است و رحيم است و غفور است و ودود نعمتش نامتناهى، كرمش بى پايان‌ هيچ خواننده از اين در نرود بى‌مقصود 3- افراد ظاهربين از كنار حوادث به راحتى مى‌گذرند، ولى انسان‌هاى ژرف‌نگر «1». اعراف، 23. «2». انبياء، 83. «3». قصص، 24. جلد 4 - صفحه 269 آثار و حوادث را تا قيامت مى‌بينند. أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ‌ ... 4- يعقوب به زنده بودن يوسف و سرآمدن فراقش و به حقايقى درباره‌ى خدا و صفات او آگاه بود كه بر ديگران پوشيده بود. «أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» 5- شايد «ما لا تَعْلَمُونَ» همان رؤياى يوسف باشد كه يعقوب در آغاز آن را تعبير كرده بود" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخِيهِ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ «87» اى پسرانم! (بار ديگر به مصر) برويد و از يوسف و برادرش جستجو كنيد و از رحمت خداوند مأيوس نشويد، حقّ اين است كه جز گروه كافران، از رحمت خداوندى مأيوس نمى‌شوند. نکته ها «تحسّس» جستجوى چيزى از راه حس است. «تجسّس» به جستجو كردن در مورد بدى‌ها و «تحسس» به جستجو كردن در مورد خوبى‌ها گفته مى‌شود. به تعبير راغب، «رَوْح» و «روح» به معناى جان است، ولى «رَوح» درموارد فَرَج و رحمت به كار مى‌رود، گويا با گشايش گره و مشكل، جان تازه‌اى در انسان دميده مى‌شود. در تفسير تبيان آمده است: روح از ريح است، همان گونه كه انسان با وزش باد احساس راحتى مى‌كند با رحمت الهى نيز انسان شادمان مى‌گردد. براساس روايات، يأس از رحمت خدا، از گناهان كبيره است. «1» پیام ها 1- پدر نبايد با فرزندانش قطع رابطه‌ى دائمى كند. وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ‌ ... يا بَنِيَ‌ 2- شناخت، نياز به حركت دارد. «اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا» «1». من‌لايحضره‌الفقيه، باب معرفة الكبائر. جلد 4 - صفحه 270 3- رسيدن به لطف الهى، با تنبلى سازگار نيست. «اذْهَبُوا، وَ لا تَيْأَسُوا» 4- اولياى خدا، هم خود مأيوس نمى‌شوند هم ديگران را از يأس باز مى‌دارند. «لا تَيْأَسُوا» 5- يأس، نشانه‌ى كفر است. لا يَيْأَسُ‌ ... إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ‌ زيرا مأيوس شده، در درون خود مى‌گويد: قدرت خدا تمام شده است." ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قالُوا يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ «88» پس هنگامى كه (مجدداً) بر يوسف وارد شدند، گفتند: اى عزيز! قحطى ما و خاندان ما را فراگرفته و (براى خريد گندم) بهاى اندكى با خود آورده‌ايم، (اما شما كارى به پول اندك ما نداشته باش) سهم ما را بطور كامل وفا كن و بر ما ببخش، زيرا كه خداوند كريمان و بخشندگان را پاداش مى‌دهد. نکته ها «بضاعت» به مالى گويند كه عنوان «بها» به خود بگيرد. «مُزْجاةٍ» از ريشه‌ى «ازجاء» به معناى طرد كردن است. از آنجايى كه معمولًا فروشندگان بهاى كم را برمى‌گردانند، «بضاعت مزجاة» گفته شده است. برخى از مفسران گفته‌اند: مراد از «تَصَدَّقْ عَلَيْنا» درخواست بازگرداندن بنيامين است. در روايات آمده است: يعقوب نامه‌اى براى يوسف نوشت كه محتواى آن تجليل از يوسف، بيان قحطى كنعان، تقاضاى آزادى بنيامين و تبرئه فرزندان از سرقت بود و به همراه فرزندان براى يوسف فرستاد. وقتى يوسف در مقابل برادران آن نامه را خواند، بوسيد و بر چشم گذاشت و گريه‌اى كرد كه قطرات اشك بر لباسش نشست. برادران كه هنوز يوسف را نمى‌شناختند شگفت‌زده بودند كه اين همه احترام به پدر ما براى چيست؟ كم‌كم برق اميدى در دل آنها روشن شد. خنده يوسف را چون ديدند، با خود گفتند جلد 4 - صفحه 271 نكند او يوسف باشد. «1» پیام ها 1- براى يعقوب، يوسف مطرح است؛ «فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ» ولى براى فرزندان گندم. «فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ» 2- تحقير كنندگان، روزى تحقير مى‌شوند. فرزندانى كه با غرور مى‌گفتند: «نَحْنُ عُصْبَةٌ» ما قوى هستيم، «سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ» برادر ما دزد بود، «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ» پدر ما در گمراهى آشكار است، امروز با حقارت مى‌گويند: «مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ» 3- براى درخواست كمك و مساعدت، فرهنگ خاصّى لازم است: الف: تجليل از كمك كننده. «أَيُّهَا الْعَزِيزُ» ب: بيان حال و نياز خود. «مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ» ج: كمبود بودجه (فقر مالى). «بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ» د: ايجاد انگيزه در كمك كننده. «تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ» 4- فقر و نياز، انسان را ذليل مى‌كند. «مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ» آنچه شيران را كند روبَه مزاج‌ احتياج است احتياج است احتياج‌ «1». تفسير نمونه." ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ «89» (يوسف) گفت: آيا دانستيد با يوسف و برادرش چه كرديد آنگاه كه شما نادان بوديد. نکته ها در يك سؤال ممكن است اهداف گوناگونى نهفته باشد، اهدافى مثبت و سازنده و يا منفى و آزاردهنده، سؤال يوسف كه پرسيد آيا مى‌دانيد با يوسف و برادرش چه كرديد؟، ممكن است‌ جلد 4 - صفحه 272 براى اين باشد كه من ماجرا را مى‌دانم. يا اينكه ممكن است هدف از سؤال اين باشد كه كار بدى كرديد، توبه كنيد و ممكن است هدفش تشفّى خاطر بنيامين باشد كه در جلسه حضور دارد و ممكن است هدفش سرزنش و توبيخ و ملامت يا به رخ كشيدن عزّت خود و يا سرزنش به اينكه با اين همه جنايت چرا اميد تصدّق داريد؟ درميان غرض‌هايى كه مطرح شد، سه مورد اوّل با مقام يوسف سازگارى دارد، ولى باقى موارد با فتوّت و كرامتى كه آيات بعد از يوسف گزارش مى‌كند، همخوانى ندارند. او عليرغم اينكه نسبت دزدى شنيد، چيزى نگفت و سرانجامِ كار به برادران گفت: «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ» جهل، تنها به معناى ندانستن نيست، بلكه غلبه هوسها نوعى بى‌توجّهى است. انسان گناهكار هر چند عالم باشد، جاهل است چون توجّه ندارد و آتش دوزخ را براى خود مى‌خرد. پیام ها 1- پرونده خطاها و گناهان روزى گشوده خواهد شد. «هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ»* 2- فتوّت در آن است كه جزئيات خلاف مطرح نشود. «ما فَعَلْتُمْ» 3- وقتى به قدرت رسيديد، ديگر مظلومان را فراموش نكنيد. «ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ»* 4- فتوّت در آن است كه راه عذر به خطاكار تلقين شود. «إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ «90» گفتند: آيا تو خود (همان) يوسفى؟ گفت: (آرى) من يوسفم و اين برادر من است. به تحقيق خداوند بر ما منت گذاشت. زيرا كه هر كس تقوا و صبر پيشه كند، پس همانا خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نمى‌كند. نکته ها هر چه زمان مى‌گذشت، برادران مبهوت‌تر شدند كه چرا عزيز مصر در برابر نامه‌ى پدرشان‌ جلد 4 - صفحه 273 گريه كرد!؟ عزيز از كجا ماجراى يوسف را مى‌داند؟ راستى قيافه او به يوسف شباهت زيادى دارد! نكند او يوسف باشد، چه بهتر كه از خودش بپرسيم. اگر يوسف نبود به ما ديوانه نمى‌گويند؟ واگر يوسف بود از شرمندگى چه مى‌كنيم؟ هيجان سراسر وجود برادران را گرفته بود. بالاخره طلسم سكوت را با سؤالِ آيا تو يوسفى، شكستند. در اينجا چه صحنه‌اى پيش آمد؟ و كدام نقاش مى‌تواند سيمايى از شرمندگى و شادى و گريه و در آغوش كشيدن را تصوير كند؟ خدا مى‌داند و بس. بايد شرايط طورى فراهم شود كه مردم سؤال كنند و براى رشد و تربيت، انگيزه آنان را بالا برد. در برادران يوسف دائماً انگيزه براى جستجو و سؤال زياد مى‌شد. با خود مى‌گفتند: چرا اصرار داشت بنيامين را به همراه خود بياوريم؟ چرا پيمانه در بار ما پيدا شد؟ چرا پول ما را در نوبت اوّل برگرداند؟ او از كجا داستان يوسف را مى‌داند؟ نكند ديگر به ما غلّه ندهد؟ وقتى اين هيجان‌ها در روح آنها اوج گرفت، پرسيدند: آيا تو يوسف هستى؟ گفت: بله .... امام صادق عليه السلام فرمودند: به تحقيق در حضرت قائم عليه السلام سنتى از يوسف است ... مردم حضرت را نمى‌شناسند تا اينكه خداوند اذن دهد كه خود را معرفى كند. «1» پیام ها 1- گذشت تاريخ و حوادث تلخ و شيرين، رابطه‌ها و شناخت‌ها را تغيير مى‌دهد. «أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ» 2- اولياى خدا، همه‌ى نعمت‌ها را از او مى‌دانند. «مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا» 3- اجر صبر و تقوا، در دنيا نيز داده مى‌شود. أَنَا يُوسُفُ‌ ... مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ ...* 4- كسى لايق زمامدارى و حكومت است كه در برابر حوادث، حسادت‌ها، شهوت‌ها، تحقيرها، زندان‌ها، تبليغات سوء و ... امتحان داده باشد. مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ ... 5- از حساس‌ترين اوقات، براى تبليغ استفاده كنيد. (موقعى كه برادران از كار «1». بحار، ج 12، ص 283. جلد 4 - صفحه 274 خود شرمنده وآماده پذيرش سخن يوسف‌اند او مى‌گويد: مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ ...) 6- لطف خداوند، حكيمانه و بر طبق ملاك‌ها ومعيارها است. مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ‌ ... 7- صبر وتقوا، زمينه عزّت است. مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ‌ ... 8- تقوا و صبر از ويژگى‌هاى محسنان است. «مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»* 9- يكى از سنت‌هاى الهى، حكومت صالحان است. «لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»" ‏‏‏‏٠_جز۱۳ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ «91» (برادران) گفتند: به خدا قسم، كه خداوند ترا بر ما برترى داده است و قطعاً ما خطاكار بوده‌ايم. نکته ها «ايثار» به معناى برترى دادن ديگران بر خود است. برادران يوسف در اثر تفكر غلط «نَحْنُ عُصْبَةٌ»، دست به كار غلطى زدند و گفتند: او را به چاه افكنيد؛ «أَلْقُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ». خداوند آنها را در تنگنا گذاشت تا جايى كه براى سير كردن شكم التماس كنند؛ «مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ» پس اعتراف كردند كه نقشه ما خراب از آب در آمد؛ «كُنَّا لَخاطِئِينَ» سپس آن تفكر غلط، تبديل به پذيرش يك واقعيّت شد كه؛ «لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا» برادران يوسف چند بار به صيغه‌ «تَاللَّهِ» قسم ياد كرده‌اند: 1. «تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ» به خدا سوگند شما خود مى‌دانيد كه ما براى فساد و سرقت به سرزمين شما نيامده‌ايم. 2. «تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ» به پدر گفتند: به خدا سوگند تو دائماً يوسف يوسف مى‌كنى. 3. «تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ الْقَدِيمِ» پدرجان به خدا سوگند تو در علاقه افراطى به يوسف، گرفتار انحراف گذشته شده‌اى. 4. «تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا» به يوسف گفتند: به خدا قسم خداوند تو را بر ما برترى داد. جلد 4 - صفحه 275 پیام ها 1- اگر از روى حسادت به كمالات و برترى‌هاى ديگران اعتراف نكنيم، با فشار و ذلّت به آنها اقرار خواهيم كرد. «لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا» 2- در برابر اراده خدا، نمى‌توان ايستادگى كرد. «آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا» 3- در روز توانايى، به گونه‌اى عمل نكنيم كه در روزگار ضعف شرمنده شويم. وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ ... وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ* 4- اعتراف به خطا، زمينه را براى عفو وبخشش فراهم مى‌كند. «إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ «92» (يوسف) گفت: امروز بر شما توبيخ و ملامتى نيست، خداوند شما را مى‌بخشد و او مهربان‌ترين مهربانان است. نکته ها «تَثْرِيبَ» به معناى توبيخ، گناه شمردن و ملامت زياد است. روز فتح مكّه مشركان به كعبه پناهنده شده بودند، عمر گفت: ما امروز انتقام خواهيم گرفت. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: امروز روز مرحمت است و از مشركان پرسيد: گمان شما امروز نسبت به من چيست؟ گفتند: خير است، تو برادر كريم ما هستى. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: امروز كلام من همان كلام يوسف است؛ «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ» عمر گفت: من از حرف خودم شرمنده‌ام. «1» على عليه السلام مى‌فرمايند: «اذا قدرت على عدوك فاجعل العفو عنه شكرا للقدرة عليه» هرگاه بر دشمن خود پيروز شدى شكر آنرا، عفو دشمن قرار بده. «2» در حديث مى‌خوانيم: دل جوان رقيق‌تر است. سپس اين آيه را تلاوت فرمودند: يوسف چون نسبت به پدر و برادران جوان‌تر بود، فورى برادران را بخشيد. «3» «1». تفسير قرطبى. «2». نهج‌البلاغه، حكمت 11. «3». بحار، ج 12، ص 280. جلد 4 - صفحه 276 پیام ها 1- سعه صدر، ابزار و وسيله‌ى رياست است. «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ» 2- همين كه خلافكار اعتراف كرد، بپذيريد واو را خجل نكنيد. «إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ‌. قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ» 3- گذشت خود را به همه اعلام كنيد تا ديگران هم سرزنش نكنند. «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ» 4- يوسف عليه السلام به بازسازى روحى روانى برادران گنهكار پرداخت، ما نيز چنين كنيم. لا تَثْرِيبَ‌ ...* 5- گذشت و عفو از مردم بايد فورى باشد. «الْيَوْمَ» 6- عفو در اوج عزّت و قدرت، سيره اولياى خداست. «لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ» 7- فتوت را از يوسف بياموزيم كه هم حقّ خود را بخشيد و هم از خداوند طلب آمرزش و عفو مى‌كند. لا تَثْرِيبَ‌ ... يَغْفِرُ اللَّهُ‌ 8- آنجا كه بنده مى‌بخشد از خداوند كه ارحم الراحمين است چه انتظارى جز عفو داريم. «يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ» 9- بخشيدن شرمندگان، سيره‌ى الهى است. (يغفر در قالب مضارع آمده است.) 10- عفو خداوند، شامل كسانى هم كه سالها موجب آزار دو پيامبر او (يوسف و يعقوب) شده‌اند، مى‌شود. «وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» 11- گذشت ستم‌ديدگان از ظالمين، زمينه ساز شمول مغفرت الهى است، ولى در آمرزش او به مغفرت و رحمت الهى نيز منوط است. لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ‌ ... يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ‌ 12- توصيف خداوند به مغفرت و رحمت، (مانند «أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ») از آداب دعا و استغفار است. تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 277" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى‌ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ «93» (يوسف گفت:) اين پيراهن مرا ببريد و آنرا بر صورت پدرم بيفكنيد (تا) بينا شود و همه كسان خود را نزد من بياوريد. نکته ها در داستان حضرت يوسف، پيراهن او در چند جا مطرح شده است؛ الف: «وَ جاؤُ عَلى‌ قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ» برادران، پيراهن يوسف را با خون دروغين آغشته كرده و نزد پدر بردند كه گرگ يوسف را خورد. ب: «قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ» پيراهن از پشت پاره وسبب كشف جرم و مجرم شد. ج: «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي» پيراهن موجب شفاى يعقوب نابينا مى‌شود. اگر پيراهنى كه جوار يوسف است نابينا را بينا مى‌كند، پس در تبرك به مرقد و صحن و سرا و درب و ديوار و پارچه و هر چيز ديگرى كه در جوار اولياى خدا باشد، اميد شفا هست. تا اينجا مرحله شناسايى يوسف، عذرخواهى از او وعفو وگذشت يوسف و طلب عفو الهى، طى شده است، ولى هنوز نابينايى پدر كه از آثار جرم برادران است، وجود دارد. در اين آيه راه حل اين مشكل ارائه مى‌شود. ضمناً در روايت آمده است كه يوسف گفت: كسى پيراهن مرا براى پدر ببرد كه پيراهن خونى مرا پيش او برده بود تا همانگونه كه پدر را دل آزرده كرده با اين پيراهن دلشاد سازد. در روايات آمده است: يوسف برادران خود را هر روز و شب سر سفره خود مى‌نشاند و آنها احساس شرمندگى مى‌كردند، به يوسف پيغام دادند كه سفره ما جدا باشد، چون چهره تو ما را شرمنده مى‌كند!. يوسف پاسخ داد: امّا من افتخار مى‌كنم كه در كنار شما باشم و با شما غذا بخورم. روزگارى مردم كه مرا مى‌ديدند، مى‌گفتند: «سبحان من بلغ عبدا بيع بعشرين درهما ما بلغ» منزّه است خدايى كه برده‌ى بيست درهمى را به عزّت رساند. امّا امروز وجود شما براى من عزّت است. جلد 4 - صفحه 278 حالا مردم مى‌دانند كه من برده و بى‌اصل و نسب نبوده‌ام. من برادرانى مثل شما و پدرى همانند يعقوب داشته‌ام، ولى غريب افتاده بودم. «1» (اللَّه‌اكبر از اين فتوّت و جوانمردى) نقل شده است مرحوم آيت‌اللَّه‌العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى كه براى معالجه از اراك به سمت تهران حركت كرده بود، شبى را در قم ماندند. مردم از ايشان تقاضا كردند كه حوزه علميه خود را از اراك به قم منتقل كند، چون قم حرم اهل‌بيت عليهم السلام و مدفن حضرت معصومه عليها السلام است. ايشان استخاره كردند و اين آيه آمد: «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ» پیام ها 1- تبرّك به اشيائى كه مربوط به اولياى خداست، جايز است. «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي» (پيراهن يوسف، چشم نابينايى را بينا مى‌كند.) 2- كسى كه با هوى و هوس مبارزه كند، حتّى لباسش نيز از مقدسات مى‌شود. «بِقَمِيصِي» 3- تنها ديدن اشياى مقدّس براى تبرّك كافى نيست، بايد آن را لمس كرد. «فَأَلْقُوهُ عَلى‌ وَجْهِ أَبِي»* 4- حزن و شادى در نور چشم اثر دارد. وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ‌ ... يَأْتِ بَصِيراً شايد به همين دليل فرزند خوب را «قرةالعين» ناميده‌اند. (البتّه اگر نخواهيم از بُعد معجزه بررسى كنيم.) 5- وصال، دل پير را زنده و نابينا را بينا مى‌كند. «فَأَلْقُوهُ عَلى‌ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً»* 6- در معجزه وكرامت، سن وسال شرط نيست. (پيراهن فرزند، چشمان پدر را بينا مى‌كند.) 7- يوسف، علم غيب داشت وگرنه از كجا مى‌دانست كه پيراهن، پدر را بينا مى‌كند. «يَأْتِ بَصِيراً» 8- خداوند آنچه را كه روزى سبب حزن يعقوب شده بود، مايه شادى و شفاى او «1». تفسير كبير، به نقل از تفسيرنمونه. جلد 4 - صفحه 279 قرار داد. (پيراهن روزى سبب اندوه شد و امروز سبب شادى)* 9- فرزندان متمكن، بستگان ضعيف مخصوصاً والدين سالمند را تحت پوشش ببرند. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ» 10- شرايط اجتماعى، در عمل به وظيفه اثر دارد. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ» (صله‌ى رحم يوسف در آن شرايط به نوعى بود كه بايد فاميل به مصر بيايند.) 11- رسيدگى به بستگان با حفظ حقوق ساير مردم، لازم است. «أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ» 12- تغيير مسكن و هجرت، آثار زيادى دارد از جمله: خاطرات غم‌انگيز را دگرگون مى‌كند. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ» 13- افراد خانواده و بستگان نزديك در صورت امكان نزديك هم و در كنار هم زندگى كنند. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»* 14- جوانمردى يوسف عليه السلام تا آن اندازه بود كه برادران او را تحمّل نكردند و را در چاه انداختند، ولى يوسف عليه السلام همه برادران و خانواده‌هايشان را دعوت كرد. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»* 15- با خويشان هر چند خطاكار باشند نبايد قطع رابطه كرد. «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»* 16- براى كسانى كه زجر فراق كشيده‌اند بايد به فكر رفاه بود. «أَجْمَعِينَ» ديگر يعقوب تاب فراق ندارد. 17- بهترين لطف آن است كه همه را شامل شود. «أَجْمَعِين