"تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ ما خَطْبُكُنَّ إِذْ راوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ «51»
(پادشاه به زنان) گفت: وقتى از يوسف كام مىخواستيد چه منظور داشتيد؟ زنان گفتند: منزه است خدا، ما هيچ بدى از او نمىدانيم. همسر عزيز گفت: اكنون حقيقت آشكار شد، من (بودم كه) از او كام خواستم و بىشك او از راستگويان است.
نکته ها
«خطب» دعوت شدن براى امر مهم را گويند. «خطيب» كسى است كه مردم را به هدفى بزرگ دعوت مىكند. «حَصْحَصَ» از «حصّه» يعنى جدا شدن حقّ از باطل است. «1»
در اين ماجرا يكى از سنّتهاى الهى محقّق شده است، كه به خاطر تقواى الهى، گشايش ايجاد مىشود. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» «2» هركس از خدا پروا كند، براى او راه خروج و گشايش قرار مىدهد و از جايى كه حسابش را نمىكند، به او روزى مىرساند.
«1». تفسير اطيبالبيان.
«2». طلاق 2- 3.
جلد 4 - صفحه 223
پیام ها
1- گاهى كه گره كور مىشود، شخص اوّل كشور بايد خود پرونده را بررسى و دادگاه تشكيل دهد. «قالَ ما خَطْبُكُنَّ»
2- افراد متّهم را دعوت كنيد تا از خود دفاع كنند. «ما خَطْبُكُنَّ» حتّى زليخا نيز حضور داشت. «قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ»
3- به دنبال تلخىها شيرينىها است. در برابر «أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً»، «ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ» آمده است.
4- زنان مصر نه تنها بر خطاكار نبودن يوسف اعتراف كردند، بلكه هر نوع بدى و انحرافى را از او نفى كردند. ( «مِنْ سُوءٍ» يعنى هيچ عيب و گناهى بر او نيست)*
5- حقّ براى هميشه، مخفى نمىماند. «الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ»
6- روشن شدن برخى پروندهها و حقايق نياز به زمان دارد. «الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ»*
7- وجدانها، روزى بيدار شده واعتراف مىكنند. «أَنَا راوَدْتُهُ» چنانكه فشار جامعه و محيط، گردنكشان را به اعتراف وادار مىكند. (همسر عزيز همين كه ديد تمام زنان به پاكدامنى يوسف اقرار كردند، او نيز به اعتراف گردن نهاد.)
8- عزيز مصر خواست مراودهى زليخا با يوسف عليه السلام مخفى بماند، ولى خداوند آن را بر همهى عالميان و براى هميشه آشكار كرد تا پاكى يوسف اثبات گردد. قالَتِ ... أَنَا راوَدْتُهُ*
9- آنگاه كه خدا بخواهد، دشمن، خود وسيلهى نجات و رفع اتّهام مىشود. «إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ»
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۵۱__جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
ذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي كَيْدَ الْخائِنِينَ «52»
(يوسف گفت:) اين (اعاده حيثيّت) براى آن بود كه (عزيز) بداند من در نهان به او خيانت نكردهام و قطعاً خداوند نيرنگ خائنان را به جايى نمىرساند.
جلد 4 - صفحه 224
نکته ها
در اينكه اين آيه كلام يوسف عليه السلام است و يا ادامه كلام همسر عزيز مصر، دو نظر وجود دارد؛ برخى از تفاسير «1» آن را ادامه سخن يوسف مىدانند و برخى ديگر، «2» ادامه سخنان همسر عزيز مصر مىشمارند، ولى با توجّه به محتواى آيه، نظر اوّل درست است و نمىتواند كلام همسر عزيز مصر باشد. زيرا چه خيانتى بالاتر از اينكه يك نفر بىگناه، سالها در زندان بماند.
يوسف عليه السلام با اين سخن، دليل تأخير خودش را براى خروج از زندان، بررسى مجدد پرونده و اعادهى حيثيّت مطرح مىكند.
پیام ها
1- شخص كريم درصدد انتقام نيست، به دنبال اعادهى حيثيّت و كشف حقيقت است. «ذلِكَ لِيَعْلَمَ»
2- سوءظنها را از اذهان برطرف كنيم. ذلِكَ لِيَعْلَمَ ...*
3- سوء قصد به همسر مرد، خيانت به مرد است. «لَمْ أَخُنْهُ»
4- خيانت، كارى ناپسند است، هر چند در حقّ كافر باشد. «لَمْ أَخُنْهُ»*
5- نشان ايمان واقعى، خيانت نكردن در پنهانى و خفاست. «لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ»
6- خائن براى كار خويش با توجيه خلافش، نقشه مىكشد. «كَيْدَ الْخائِنِينَ»
7- يوسف تلاش مىكرد تا پادشاه را متوجّه سازد كه ارادهى خداوند و سنّت الهى، نقش تعيين كنندهاى در حوادث و رخدادها دارد. أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي ...
8- خائن، به نتيجه نمىرسد و خوش عاقبت نيست. آرى! اگر ما پاك باشيم؛ «لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ» خداوند اجازه نمىدهد، ناپاكان آبروى ما را برباد دهند. «أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي كَيْدَ الْخائِنِينَ»
9- از سنن الهى، عدم موفقيّت خائنان و شكست و رسوايى آنان است. «أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي كَيْدَ الْخائِنِينَ»*
«1». تفسير مجمعالبيان و الميزان.
«2». تفسير نمونه جزء «13».
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 225"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۵۲_جز۱۲
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «53»
و من نفس خود راتبرئه نمىكنم، چرا كه نفس آدمى بدون شك همواره به بدى امر مىكند، مگر آن كه پروردگارم رحم كند كه همانا پروردگار من آمرزندهى مهربان است.
نکته ها
در قرآن براى نفس، حالاتى بيان شده است از جمله:
1. نفس امّاره كه انسان را به سوى زشتىها سوق مىدهد و اگر با عقل و ايمان مهار نشود، انسان يكباره سقوط مىكند.
2. نفس لوّامه، حالتى است كه انسان خلافكار خود را ملامت و سرزنش مىكند و اقدام به توبه و عذرخواهى مىكند. و در سوره قيامت از آن ياد شده است.
3. نفس مطمئنّه، حالتى است كه تنها انبيا و اوليا وتربيت شدگان واقعى آنان دارند ودر هر وسوسه وحادثهاى، پيروزمندانه بيرون مىآيند و دلبستهى خدايند.
يوسف عليه السلام عدم خيانت و سربلندى خود را در اين آزمايش، مرهون لطف و رحم خداوند مىداند و به عنوان يك انسان كه داراى طبيعت انسانى است، خود را تبرئه نمىكند.
در روايات متعدّد، خطرات نفس مطرح شده و راضى بودن از نفس را نشانهى فساد عقل و بزرگترين دام شيطان دانستهاند. «1»
امام سجاد عليه السلام در دعاى مناجات الشاكّين، براى نفس پانزده خطر بيان نموده كه توجّه به آن مفيد است.
«1». غررالحكم.
جلد 4 - صفحه 226
پیام ها
1- هرگز خود را به پاكى مستائيم و تبرئه نكنيم. «ما أُبَرِّئُ نَفْسِي»
2- شرط كمال آن است كه حتّى اگر همه مردم او را كامل بدانند، او خود را كامل نداند. در ماجراى حضرت يوسف، برادران، همسر عزيز مصر، شاهد، پادشاه، شيطان، زندانيان همه گواهى به كمال او مىدهند، ولى خودش مىگويد: «ما أُبَرِّئُ نَفْسِي»
3- خطر هواى نفس جدّى است، آن را ساده ننگريد. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» در آيه، چهار نوع تأكيد بكار رفته است. (انّ، لام تأكيد، صيغهى مبالغه و جملهى اسميه)
4- انبيا با آنكه معصوماند، اما غرائز انسانى دارند. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»
5- هم از پاكى و عفّت خود در برابر تهمتها بايد دفاع كرد و هم به شرور نفس اعتراف نمود و به خدا پناه برد. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»*
6- نفس، خواهش خود را تكرار مىكند تا انسان را گرفتار كند. «لَأَمَّارَةٌ»
7- نفس انسان به طور طبيعى وغريزى، اگر در مدار لطف حقّ قرار نگيرد، گرايش منفى دارد. «لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»
8- تنها رحمت او مايه نجات است. اگر انسان به حال خود رها شود، سقوط مىكند. «إِلَّا ما رَحِمَ»
9- يوسف، تحت تربيت مخصوص خداوند است. كلمه «رَبِّي» تكرار شده است.
10- مربّى بايد رحمت و بخشش داشته باشد. «إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ»
11- بخشودگى، مقدّمهى دريافت رحمت الهى است. اوّل مىفرمايد: «غَفُورٌ» بعد مىفرمايد: «رَحِيمٌ»
12- علىرغم تمام خطرات، از رحمت او مأيوس نشويم. «غَفُورٌ رَحِيمٌ»
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 227"
#تفسیر_سوره_یوسف_آیه_۵۳_جز۱۳
#سوره_مبارکه_یوسف
@tafsir_qheraati ایتا
https://t.me/md6As