eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
2.2هزار دنبال‌کننده
101 عکس
24 ویدیو
2 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54 تاریخ ایجاد کانال ۱۳۹۹/۸/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‌ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ «159» و از قوم‌موسى، گروهى مردم را به حقّ راهنمايى مى‌كنند و به حقّ، دادگرى مى‌كنند. نکته ها هدايت شدن به حقّ، نشانه‌ى دورى از تعصّب و شناخت حقّ و پيروى از آن است و اين گروه هدايت يافته‌ى يهود، كارى به ساير لجوجان بهانه‌گير نداشتند. شايد مراد از اين گروه، يهوديانى باشند كه دعوت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را لبيك گفتند، البتّه در جاى ديگر مطلق آمده و اختصاصى به قوم يهود ندارد. «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ‌ جلد 3 - صفحه 194 يَعْدِلُونَ» «1» در روايات متعدّد، آمده است كه اينان گروهى هستند كه به نبوّت پيامبر صلى الله عليه و آله اقرار كرده و همراه حضرت حجّت عليه السلام ظهور مى‌كنند. «2» پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: اى مردم! صراط مستقيمى كه پيروى از آن لازم است، من هستم پس از من، علىّ عليه السلام و آنگاه فرزندان من از نسل او، «أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» امامانى كه مردم را به حقّ هدايت كرده و به حقّ دادگرى مى‌كنند. «3» حضرت على عليه السلام فرمود: بنى‌اسرائيل پس از موسى عليه السلام هفتاد و يك فرقه شدند كه همه در آتشند، جز يك فرقه از آنها و آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند. «4» پیام ها 1- در برخورد با مخالفان نيز بايد انصاف داشت و خدمات و كمالاتشان را ناديده نگرفت. «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‌ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ» 2- هدايت كنندگان، خود بايد ملازم و معتقد و پيرو حقّ باشند. «يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
د. «وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» - كفران نعمت، سبب محروميّت از آن مى‌شود و زيانش به ناسپاسان مى‌رسد. «وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» 15- آنان كه از نعمت‌هاى مادّى در راه رشد و معنويّت خود بهره نگيرند، به خود ستم كرده‌اند. «كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»" ‏‏‏‏٠_جز۹ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ إِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ وَ كُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئاتِكُمْ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ «161» و (به ياد آوريد) آن هنگام كه به آنان (بنى‌اسرائيل) گفته شد در اين آبادى (بيت‌المقدّس) ساكن شويد و از (نعمت‌هاى) آن در هر نقطه و هرگونه كه مى‌خواهيد بخوريد (و به عنوان استغفار از آن همه بهانه‌جويى و آزار موسى) بگوييد: «حطّة» (خدايا! گناهان ما را فرو گذار) و سجده‌كنان از درب (بيت‌المقدّس) وارد شويد تا خطاهاى شما را ببخشاييم، ما به زودى (پاداشِ) نيكوكاران را مى‌افزاييم. جلد 3 - صفحه 198 نکته ها كلمه‌ى‌ «حِطَّةٌ»، به معناى نزول چيزى از بالاست، (انحطاط هم از اين ريشه است) و به مفهوم تقاضاى نزول رحمت و عفو الهى است. فرمان اين بود كه بنى‌اسرائيل هنگام ورود به سرزمين مقدّس، با اين كلمه از خداوند آمرزش بطلبند، ولى آنان از روى استهزا، كلمه را عوض كردند و گفتند: «حنطة». «1» مشابه‌ى اين آيه، با تفاوتى اندكى در سوره‌ى بقره (آيه 58) نيز آمده است. در روايات متعدّد، امامان معصوم عليهم السلام فرمودند: «نحن باب حطّتكم» باب حطّه‌ى شما ماييم. يعنى اگر در مدار حكومت و ولايت ما وارد شويد، مورد لطف قرار مى‌گيريد. «2» بسيارى از مفسّران مراد از قريه را بيت‌المقدّس دانسته‌اند. سير طبيعى آن است كه ابتدا با آدابى كه سفارش شده داخل شهر شده، سپس آن را مسكن قرار داده و آنگاه از غذاهاى آنجا بخورند، ولى در اين آيه اوّل مسكن و غذا آمده، بعد توبه و مغفرت و ورود به شهر، شايد به خاطر آن كه تأمين مسكن و غذا، زمينه و بسترى است كه دستورات اخلاقى را بپذيرند. پیام ها 1- داستان ورود بنى‌اسرائيل به بيت‌المقدّس، همراه با عذرخواهى از خداوند در برابر لجاجت‌ها و تغيير كلمات سفارش شده، داستانى عبرت‌آموز و قابل دقّت است. «وَ إِذْ» 2- براى آوارگان، مسكن مهم‌ترين مسئله است. (ابتدا از مسكن سخن به ميان آمده است) «اسْكُنُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ» 3- بيت‌المقدّس، سرزمينى پر نعمت است. «وَ كُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ» 4- خداوند، همه‌ى نيازهاى مادّى ومعنوى، دنيوى و اخروى بشر را تأمين مى‌كند و براى برخوردارى از نعمت‌هايى همچون مسكن، غذا، عفو ولطف، دستور «1». تفسير نمونه. «2». تفسير كنزالدقائق. جلد 3 - صفحه 199 مى‌دهد كه دعا و استغفار كنند و سجده نمايند. اسْكُنُوا ... كُلُوا ... قُولُوا حِطَّةٌ 5- خداوند، با يك عذرخواهى و توبه‌ى خالصانه، «قُولُوا حِطَّةٌ» گناهان بسيارى را مى‌بخشد. «نَغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئاتِكُمْ» چنانكه در دعا مى‌خوانيم: «يا مَن يقبل اليَسير و يَعفو عن الكثير» اى خدايى كه كم را مى‌پذيرى و گناه زياد را مى‌بخشايى! 6- براى دريافت لطف و آمرزش الهى، هم استغفار و دعا لازم است، هم عمل. «قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ» 7- ورود به مكان‌هاى مقدّس، ادب و آداب ويژه‌اى دارد. «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً» 8- بايد ميان نيكوكار و گنهكار، تفاوت باشد. وقتى خطاكاران بخشوده مى‌شوند، نيكوكاران هم از درجه و لطف بيشترى برخوردار مى‌گردند. «سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ» 9- در نظام مديريّت و تشويق ديگران، بايد همواره نيكوكاران را امتياز داد. «سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَظْلِمُونَ «162» پس ستمكاران آنان (بنى‌اسرائيل)، آنچه را به آنان گفته شده بود، بر سخنى ديگر تغيير دادند، ما هم به خاطر ستم‌پيشگى آنان، عذابى آسمانى بر آنان فرستاديم. نکته ها تحريف و تغيير، گاهى آشكار است، مثل تغيير لفظِ «حِطّة» به «حِنطة»، و گاهى با حفظ قالب لفظ، محتوا و روح يك موضوع را عوض مى‌كنند، نظير حيله‌ى بنى‌اسرائيل براى گرفتن ماهى در روز شنبه كه در آيه‌ى بعد مطرح شده است. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: «لاتركبوا ما ارتكب اليهود فتستحلّوا محارم اللّه بادنى الحيل»، آنچه يهوديان مرتكب آن شدند كه با كوچك‌ترين حيله و توجيه، حرام‌هاى خدا را حلال‌ جلد 3 - صفحه 200 مى‌كردند، شما انجام ندهيد. «1» قرآن، سه نوع تحريف را در قانون الهى مطرح مى‌كند: 1. تغيير واژه‌ها، مثل بنى‌اسرائيل كه به جاى گفتن كلمه‌ى‌ «حِطَّةٌ» يعنى طلب آمرزش و عفو، گفتند: «حِنطة» يعنى گندم. 2. تغيير زمان، مثل آنكه بنى‌اسرائيل حوضچه‌هايى را در ساحل دريا ساختند و شنبه‌ها كه صيد حرام بود، ماهى در آنها جمع مى‌شد و روز يكشنبه كه صيد آزاد بود، آنها را صيد مى‌كردند و مى‌گفتند: ما در روز شنبه و روز تعطيل صيد نكرده‌ايم. «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ» «2» 3. تغيير روشنفكرانه و دست‌كارى در تقويم طبيعى، مثل تأخيرانداختن ماه‌هاى حرام. در دوران جاهليّت؛ چون مايل نبودند كه جنگ را به خاطر فرا رسيدن ماه‌هاى حرام قطع كنند، ماه‌ها را به تأخير مى‌انداختند كه آيه نازل شد. «إِنَّمَا النَّسِي‌ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ» «3» پیام ها 1- كيفر تحريف وتغيير دستورهاى خدا، قهر وعذاب است. فَبَدَّلَ‌ ... فَأَرْسَلْنا 2- تغييرات لجوجانه و بر اساس استهزا، قابل بخشش نيست. «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ» 3- همه‌ى كيفرها مربوط به قيامت نيست، بلكه گاهى در دنيا نيز كيفر داده مى‌شود. «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ» 4- سرنوشت انسان به دست خودش است و عذاب، نتيجه‌ى ستم خود اوست. «بِما كانُوا يَظْلِمُونَ» «1». تفاسير فرقان و درّالمنثور. «2». بقره، 65. «3». توبه، 37. تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 201" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتِيهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ «163» و (اى پيامبر!) از آنان درباره‌ى (مردم) آن آبادى كه كنار دريا بود سؤال كن! آنگاه كه (به قانون،) در روز شنبه تجاوز مى‌كردند، هنگامى كه روز تعطيل (شنبه)، ماهى‌ها (به روى آب در) كناره‌هاى دريا نزد آنان مى‌آمدند، و (لى) روزى كه تعطيل نبودند، ماهيان آشكار نمى‌شدند. ما اين گونه آنان را به خاطر تجاوز و فسقشان آزمايش مى‌كرديم. نکته ها كلمه‌ى «سَبت»، به معناى قطع و تعطيل كردن كار است و براى استراحت و آرامش از آن به تعطيلى تعبير مى‌شود. بنابراين «يوم السَبت» يعنى روز تعطيل كه، روز شنبه بود و «يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ» يعنى روزى كه تعطيل نمى‌كردند. «شُرَّعاً» جمع «شارع»، به معناى ساحل و كنار آب است، روز شنبه كه صيد حرام بود، ماهى‌ها خود را از عمق آب به ساحل مى‌رساندند. بعضى نيز گفته‌اند مراد از «شُرَّعاً» ماهى‌هايى است كه سر از آب بيرون آورده و خود را نشان مى‌دهند. «1» گروهى از بنى‌اسرائيل (مردم ايله) كه در ساحل دريا زندگى مى‌كردند، به فرمان خدا در روزهاى شنبه صيد ماهى براى آنها ممنوع بود، امّا در همان روز، ماهى‌هاى دلخواه آنان، «حِيتانُهُمْ» جلوه‌گرى بيشترى مى‌كردند، «شُرَّعاً» و مردم را بيشتر وسوسه مى‌كردند! كه اين خود آزمايش الهى بود. اين قوم، قانون الهى را مزوّرانه شكستند و با ساختن حوضچه‌هاى ساحلى و بستن راه فرار و خروج ماهى‌هايى كه شنبه‌ها به آن وارد مى‌شدند، روز يكشنبه به راحتى آنها را صيد مى‌كردند و ادّعا مى‌كردند كه از فرمان الهى تخلّف نكرده و روز شنبه صيد نكرده‌اند. «1». تفسير راهنما. جلد 3 - صفحه 202 خداوند، گرچه ماهى را براى استفاده‌ى مردم آفريده است، ولى از هفته‌اى يك روز صيد ماهى را به عنوان امتحان، منع فرمود، بنابراين هر تحريمى، الزاماً جنبه‌ى بهداشتى ندارد، ماهى شنبه با روزهاى ديگر از نظر مواد پروتئينى فرقى ندارد. حضرت على عليه السلام به شدّت از توجيه گناه و حلال كردن حرام با توجيه خمر به نبيذ، رشوه به هديه و ربا به معامله، انتقاد مى‌كردند. «1» گاهى آزمايش الهى، در صحنه‌هايى است كه تمايلات انسان به اوج مى‌رسد، چنانكه در اين آيه منع از صيد و آزمايش در حالى است كه ماهى‌ها بيشتر خود را نشان مى‌دهند، «تَأْتِيهِمْ حِيتانُهُمْ» يا در آيه‌ى 94 سوره‌ى مائده كه سخن از تحريم شكار در حالت احرام است، مى‌خوانيم: «لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْ‌ءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ وَ رِماحُكُمْ» آنجا كه شكار، در دسترس و در تيررس است، منع صيد در آن حالت، يك آزمايش الهى است. پیام ها 1- قانون‌شكنى نياكان، نسل‌هاى بعدى را نيز شرمنده مى‌كند. وَ سْئَلْهُمْ‌ ... 2- نقل خصلت‌هاى زشت نياكان كه به خاطر آنها تنبيه شده‌اند، براى عبرت ديگران مانعى ندارد. «عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي» 3- ساحل‌نشينى و گذران زندگى از طريق ماهى‌گيرى، در طول تاريخ بوده است. كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ ... 4- چهره‌ى واقعى گناه، با توجيه و حيله، عوض نمى‌شود. (ساختن حوضچه‌هاى كنار دريا براى صيد روز بعد) «يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ» 5- ماهيان دريا، به اراده‌ى الهى قدرت تشخيص روزهاى هفته و افراد صيّاد را پيدا مى‌كنند. تَأْتِيهِمْ‌ ... لا تَأْتِيهِمْ‌ 6- جلوه‌هاى دنيايى و مادّى، يكى از آزمايش‌هاى الهى است. «كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ» «1». نهج‌البلاغه، خطبه 156. تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 203" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
آمرين به معروف اعتراض مى‌كنند. «لِمَ تَعِظُونَ» 4- در مقابل كسانى كه موعظه و تلاش تربيتى را بى‌اثر مى‌دانند بايد مقاومت كرد. لِمَ تَعِظُونَ‌ ... قالُوا مَعْذِرَةً زيرا بازنداشتن مردم از گناه، مسئوليّت دارد و بايد پاسخگو باشيم. 5- قضاوتِ عجولانه، ممنوع است. نمى‌توان گفت: خداوند اين گروه را عذاب يا هلاك خواهد كرد، شايد پرهيزكار شوند. مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ‌ ... لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ‌ 6- نهى از منكر واجب است؛ يا براى اينكه افراد فاسق با ايمان شوند، «لَعَلَّهُمْ‌ «1». آل‌عمران، 112. «2». بقره، 61. «3». آل‌عمران، 21. «4». نهج‌البلاغه، نامه 45. جلد 3 - صفحه 206 يَتَّقُونَ» يا براى عذر داشتن خود انسان نزد خداوند. «مَعْذِرَةً» (پس لازم نيست حتماً نهى از منكر اثر كند، تا بر ما واجب شود، زيرا ما مأمور به وظيفه‌ايم، نه ضامن نتيجه) 7- مردان خدا، از اصلاح جامعه نا اميد نمى‌شوند و امر به معروف و نهى از منكر را ترك نمى‌كنند. «وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ «165» پس چون تذكّرى را كه به آنان داده شده بود فراموش كردند، كسانى را كه نهى از منكر مى‌كردند نجات داديم و ستمگران را به سزاى نافرمانى كه همواره انجام مى‌دادند، به عذابى سخت گرفتيم. فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ «166» پس چون از آنچه نهى شده بودند تجاوز كردند، به آنان گفتيم: به شكل ميمون‌هاى طرد شده در آييد. نکته ها كلمه‌ى‌ «بَئِيسٍ» از «بأس»، به معناى شديد و «عَتَوْا»، به معناى عصيان و سركشى است. طبق روايات، چون موعظه كنندگان بنى اسرائيل ديدند پندشان در قوم خود بى‌اثر است، از مردم جدا شدند و همان شب، قهر و عذاب الهى نازل شد و گنهكاران و سكوت‌كنندگان را در برگرفت. «1» و اين تبديل و تحوّل، از تصرّفات تكوينى الهى است. در آيه 60 سوره مائده آمده كه گروهى به‌خاطر نافرمانى، به صورت خوك وميمون درآمدند و اينجا فقط ميمون ذكر شده است. ابن عباس مى‌گويد: هر دو آيه درباره‌ى يك گروه است. «1». تفسير نمونه. جلد 3 - صفحه 207 از ظاهر آيه استفاده مى‌شود كه نه تنها خصلت آنان، بلكه شكل ظاهرى آنان نيز تبديل به ميمون شد. آرى، خدايى كه با يك فرمان، آتش را بر حضرت ابراهيم گلستان مى‌كند، مى‌تواند موجودى را به موجود ديگر و انسانى را نيز ميمون كند. البتّه مسخ‌شدگان توالد و تناسلى نداشتند و به فرموده‌ى پيامبر صلى الله عليه و آله چندروزى بيشتر زنده نبودند. «1» پیام ها 1- نهى از منكر، اگر سبب هدايت ديگران نشود، سبب نجات خود ناهيان مى‌شود. «أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ» 2- فراموشى، اگر در اثر بى توجّهى و بى‌اعتنايى باشد كيفر دارد. فَلَمَّا نَسُوا ... 3- هركس كه راه موعظه را به روى خود ببندد، راه قهر الهى را به روى خويش باز كرده است. «نَسُوا- أَخَذْنَا» 4- نهى از منكر، يك وظيفه دائمى‌است. «يَنْهَوْنَ» (فعل مضارع نشانه استمرار است) 5- بى‌تفاوتان، ظالمند. «الَّذِينَ ظَلَمُوا» (در آيه‌ى قبل، بنى‌اسرائيل به سه دسته تقسيم شدند: متجاوزان، واعظان و سكوت‌كنندگانِ بى‌تفاوت. در اين آيه سكوت‌كنندگان هم جزو ظالمانِ هلاك شده به حساب آمده‌اند، زيرا تنها ناهيان از منكر نجات يافتند، «أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ» پس سكوت، هم ظلم و هم زمينه‌ى هلاكت است.) 6- از بزرگ‌ترين و شديدترين عذاب‌ها، سقوط از مرحله‌ى انسانيّت است. «بِعَذابٍ بَئِيسٍ، كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ» 7- متجاوز، استحقاق از دست دادن انسانيّت و مسخ شدن را دارد و كيفر مستكبر، طرد و تحقير است. «عَتَوْا، قِرَدَةً خاسِئِينَ» آرى، ملّتى كه در برابر قانون الهى گردنكشى كند، ميمون‌وار از ديگران تقليد خواهد كرد. 8- آنان كه حكم خدا را با حيله، مسخ و دگرگون كنند، چهره‌شان مسخ مى‌شود. بازيگرِ با دين، به صورت حيوان بازيگر (ميمون) در مى‌آيد. «كُونُوا قِرَدَةً» «1». تفسير مجمع‌البيان. تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 208" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى‌ يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ «167» و (به ياد آور) آنگاه كه پروردگارت اعلام كرد: همانا تا روز قيامت، كسى را بر آنان (بنى‌اسرائيل) مسلّط خواهد كرد كه آنان را پيوسته عذاب سخت دهد. همانا پروردگارت زود عقوبت مى‌كند و شكّى نيست كه او (در برابر توبه‌كنندگان) بخشاينده و مهربان است. نکته ها «تَأَذَّنَ»، يعنى سوگند ياد كرد و اعلام نمود. «يَسُوم» از «سَوم»، يعنى تحميل كردن. بارها على عليه السلام خطاب به بى‌وفايان عصر خويش مى‌فرمود: خداوند مرا از شما بگيرد و ديگران را بر شما مسلّط سازد. «1» پیام ها 1- كيفر الهى در مورد يهود و سرنوشت آنان، قابل توجّه است. وَ إِذْ ... 2- گرچه سنّت الهى، مهلت دادن به منحرفان است، امّا مهلت‌دادن در همه جا و براى هميشه نيست. «لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ» 3- تسلّط مردم تبهكار بر بنى‌اسرائيل، عقوبت الهى به سبب اعمال خود آنان است. «لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ» 4- ملّت‌ها، تاريخى بهم پيوسته دارند و گناهِ نسلى در نسل‌هاى آينده و در طول تاريخ حتّى تا قيامت ادامه مى‌يابد. «إِلى‌ يَوْمِ الْقِيامَةِ» 5- آنان كه در برابر اولياى الهى دهن كجى كنند، ذليل مى‌شوند. يَسُومُهُمْ‌ ... 6- قوم ستمگر يهود، هميشه ذليل و خوار خواهند بود. «إِلى‌ يَوْمِ الْقِيامَةِ» 7- ترس از عقوبت، همراه با اميد به مغفرت و رحمت الهى، مايه‌ى تربيت و رشد «1». نهج‌البلاغه، خطبه 25 و 70. جلد 3 - صفحه 209 انسان است. «إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ» 8- راه توبه و دريافت مغفرت الهى براى همه باز است. «إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «168» و ما آنان (بنى‌اسرائيل) را در زمين به صورت امّت‌ها و گروه‌هايى پراكنده ساختيم، بعضى از آنان صالحند وبرخى (لجوج و حيله‌گر و) غيرصالح، و آنان را با نيكى‌ها و بدى‌ها آزموديم، شايد كه برگردند. نکته ها بنى‌اسرائيل، گاهى به عزّت و قدرت رسيدند تا شايد شكرگزار شوند و گاهى به سختى‌ها گرفتار شدند تا حسّ توبه و انابه در آنان زنده شود. البتّه در اين ميان، بعضى صالح و نيكوكار بودند و به حقانيّت اسلام ايمان آوردند و برخى هم در پى دنياپرستى و لجاجت خويش بودند. پیام ها 1- انسان، در انتخاب راه و روش آزاد است. «مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ» 2- هنگام انتقاد از يك گروه، بايد حقّ خوبانشان ضايع نشود. «مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ» 3- حوادث تلخ و شيرين، ابزار آزمايش الهى است. «بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ» 4- تشويق و تنبيه، مهر و قهر، هر دو سازنده و تربيت كننده است. «بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» 5- تحوّل روحى انسان‌ها و بازگشت به سوى حقّ، از حكمت‌هاى آزمايش و امتحان الهى است. «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 210" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى‌ وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا وَ إِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فِيهِ وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «169» پس از آنان، فرزندانى (ناصالح) جانشينان آنها شدند كه كتاب آسمانى (تورات) را به ارث بردند (ولى قدر آن را ندانستند)، متاع ناپايدار اين دنيا را مى‌گرفتند (و با رها كردن قانون خدا) مى‌گفتند: به زودى ما بخشوده خواهيم شد. و اگر بار ديگر همان منافع مادّى پيش آيد، باز هم آن‌را مى‌گيرند (و قانون خدا را رها مى‌كنند). آيا از آنان در كتاب آسمانى، پيمان گرفته نشده كه جز حقّ، نسبتى به خدا ندهند؟ با اينكه مطالب آن كتاب وپيمان را بارها (به صورت درس) خوانده‌اند، (ولى در عمل، دنيا پرستند) در حالى كه خانه آخرت براى اهل تقوا بهتر است. آيا تعقّل نمى‌كنيد؟ نکته ها «خلف»، اغلب به فرزند ناصالح گفته مى‌شود و «خلف» به فرزند صالح. «1» «عرض»، به معناى هرگونه سرمايه است، ولى «عرض»، تنها پول نقد مى‌باشد، همچنين به موجود عارضى و كم دوام وناپايدار «عَرَض» مى‌گويند، لذا چون دنيا ناپايدار است، به آن عرض گفته مى‌شود. فيض كاشانى مى‌گويد: مراد از «عَرَض» در آيه، رشوه است. «درس»، به معناى تكرار است و از آنجا كه به هنگام مطالعه و فراگرفتن چيزى از استاد، مطالب تكرار مى‌شود به آن درس گفته شده و به چيزهايى كه مكرّر استفاده و كهنه شده‌اند نيز مندرس مى‌گويند. «2» امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند سفارش نموده، مردم چيزى را كه نمى‌دانند نگويند، سپس آن حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند: «أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ‌ «1». تفسير نمونه. «2». تفسير نمونه. جلد 3 - صفحه 211 إِلَّا الْحَقَّ» «1» امام حسن عليه السلام فرمود: «عجب لمن يتفكّر فى مأكوله كيف لا يتفكّر فى معقوله فيجنب بطنه ما يوذيه و يودع صدره ما يرويه»، تعجّب از كسى است كه در غذا و خوراك جسمى خود تفكّر و تأمّل مى‌كند، امّا در انتخاب غذاى فكرى خود هيچ انديشه‌اى ندارد و هرچيزى را در دل و عقيده‌ى خود جاى مى‌دهد. «2» پیام ها 1- تاريخ، شاهد نسل‌هايى دنياگرا و گناهكار از يهود بوده است. فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ‌ ... 2- دنياگرايى، از آفات دين است. مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ‌ ... يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى‌ 3- يهوديان هم دسترسى به تورات داشتند، هم آگاهى كامل به آن. «وَرِثُوا الْكِتابَ» 4- كسى كه از تعاليمِ كتاب آسمانى آگاه شد، شايسته نيست دنياگرايى و حرام‌خوارى را پيشه خود كند. وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ‌ ... 5- رشوه و حرام‌خوارى در اديان ديگر نيز مورد انتقاد و توبيخ بوده است. «يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى‌» 6- يهوديان به گناه خود اعتراف داشتند، ولى مى‌گفتند بخشيده خواهيم شد. «سَيُغْفَرُ لَنا» 7- يهوديان چنان خودخواه بودند كه خيال مى‌كردند بدون توبه بخشيده مى‌شوند. «سَيُغْفَرُ لَنا» آرى، كسى كه مغفرت را براى خود تضمين شده مى‌داند، قابل توبيخ است. 8- اميد بى‌جا، مثل خوف نابجا مخرّب است. «سَيُغْفَرُ لَنا» اميد به رحمت الهى على رغم اصرار برگناه نابجاست. «1». تفسير نورالثقلين و كافى، ج 1، ص 43. «2». تفسير فرقان؛ بحار، ج 1، ص 218. جلد 3 - صفحه 212 9- حرام‌خواران يهود به گناه خود اصرار داشتند. «وَ إِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ» 10- هركس با وجود گناه، مغفرت الهى را براى خود حتمى بپندارد، به خدا نسبت ناحقّ داده است. «أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ» 11- دانستن تعاليم كتاب آسمانى و مطالعه‌ى آن به طور مكرّر كافى نيست، عمل به آن لازم است. وَرِثُوا الْكِتابَ‌ ... دَرَسُوا 12- جهان آخرت، جهانى برتر و داراى نعمت‌هايى جاودانه و پايدار است. «وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ» 13- دورى از حرام‌خوارى، نشانه‌ى تقواست. (جمله‌ى‌ «يَتَّقُونَ»، در برابر جمله‌ى‌ «يَأْخُذُونَ عَرَضَ» قرار گرفته است.) 14- بهره‌گيرى از حيات سراسر خير اخروى، در گرو تقوا و پرهيزگارى است. «وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ» 15- هركس دنبال دنيا برود و آخرت را رها كند، خردمند نيست. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ» 16- از روشهاى تبليغى و تربيتى، سؤال و پرسش از مخاطبان است كه وجدان‌ها را بيدار مى‌كند. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ «170» و كسانى كه به كتاب (آسمانى) تمسّك مى‌جويند و نماز را به پا داشته‌اند (بدانند كه ما) قطعاً پاداش اصلاحگران را تباه نخواهيم كرد. نکته ها در روايات آمده است: اين آيه بيانگر ويژگى‌هاى اهل‌بيت عليهم السلام وشيعيان آنان مى‌باشد. «1» قرآن، همواره در كنار اكثريّت مفسد، اقليّت صالح را هم مطرح مى‌كند. (در آيه‌ى قبل انتقاد «1». تفسير اثنى‌عشرى. جلد 3 - صفحه 213 و در اين آيه، ستايش است) «الْكِتابَ»، شامل همه‌ى كتاب‌هاى آسمانى مى‌شود و مفهوم آيه اختصاص به پيروان دين خاص و يا كتاب خاصّى ندارد، ولى با توجّه به آيات گذشته، شايد مراد تورات باشد. در اين آيه از گروهى كه به كتاب آسمانى تمسّك مى‌كنند تقدير شده، امّا در جاى ديگر كسانى را كه كتاب در اختيارشان است، ولى به آن تمسّك نمى‌كنند، به الاغى تشبيه كرده كه بار كتاب حمل مى‌كند. «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً» «1» «مصلح»، هم به كسى كه در صدد اصلاح خويش است و هم به كسى كه در تلاش براى اصلاح جامعه است، گفته مى‌شود. با اين‌كه نماز، جزو محتواى كتاب آسمانى است، ولى به دليل اهميّت آن، به طور جداگانه ذكر شده است، زيرا نماز ستون دين است و اقامه‌ى دين بستگى به آن دارد. چنانكه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: «الصلاة عمود الدّين» «2» و يا در جاى ديگر فرمودند: هر چيزى داراى صورتى است و سيماى دين شما نماز است، پس نبايد سيماى دين خودتان را خراب كنيد. «و وجه دينكم الصلاة فلا يشيننّ احدكم وجه دينه» «3» پیام ها 1- تلاوت، حفظ، چاپ و نشر كتاب آسمانى، كافى نيست، بلكه بايد به آن عمل كرد تا نجات‌بخش باشد. «يُمَسِّكُونَ» (چنانكه عمل به نسخه‌ى پزشك، تنها راه درمان است.) 2- در اديان و كتاب‌هاى آسمانى گذشته نيز نماز بوده است. «أَقامُوا الصَّلاةَ» 3- افراد بى‌نماز و جاهل به كتاب خدا، نمى‌توانند مصلح كامل باشند. يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ‌ ... أَقامُوا الصَّلاةَ ... الْمُصْلِحِينَ‌ 4- دين علاوه بر آثار اخروى، در اصلاح زندگى دنيوى نيز نقش دارد. «الْمُصْلِحِينَ» «1». جمعه، 5. «2». تفسير اثنى‌عشرى؛ التهذيب، ج 2، ص 237. «3». تفسير فرقان؛ كافى، ج 3، ص 270. جلد 3 - صفحه 214 5- اقامه‌ى نماز، وسيله اصلاح جامعه است. «أَقامُوا الصَّلاةَ، الْمُصْلِحِينَ» (اقامه يعنى اهتمام كامل به برپايى نماز در تمام شئون زندگى، نه صرف خواندن نماز) 6- اصلاح واقعى، دو شرط دارد: تمسّك كردن به قانون الهى و رابطه‌ى استوار داشتن با خدا از طريق اقامه‌ى نماز. (تمام آيه)" ‏‏‏‏٠_جز۹ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ «171» و (به ياد آور) زمانى كه كوه (طور) را از جاى كنده، همچون سايبانى بالاى سرشان قرار داديم و گمان كردند كه آن بر سرشان خواهد افتاد، (در آن حال، به آنان گفتيم:) آنچه را (از احكام و دستورها) به شما داديم، قدرتمندانه و جدّى بگيريد و آنچه را در آن است به ياد آوريد (و عمل كنيد) باشد كه اهل تقوا شويد. نکته ها اين آيه، مشابه آيه‌ى 63 سوره بقره وآخرين آيه در اين سوره است كه درباره‌ى بنى‌اسرائيل سخن مى‌گويد. از آيه‌ى 103 تا اينجا، پياپى مسائلى را در مورد آنان مطرح كرده است. «نَتق»، به معناى كندن و پرتاب كردن و «ظُلَّةٌ»، به معناى پاره‌ى ابر، سقف و سايبان است. موسى عليه السلام كه براى ميقات الهى به كوه طور رفته بود، در بازگشت براى هدايت بنى‌اسرائيل تورات را همراه خود آورد، امّا آنان به مخالفت پرداختند، خداوند كوه را از جا كند وبالاى سرشان قرار داد، آنان وحشت كردند و به سجده افتادند و قول اطاعت دادند، ولى طولى نكشيد كه دوباره از دين برگشتند. سؤال: آيا پيمان گرفتن و اطاعت در حال اجبار ارزشى دارد؟ پاسخ: اوّلًا هر اجبارى بد نيست، گاهى معتاد را مجبور به ترك اعتياد مى‌كنند كه خود يك ارزش است. البتّه عقيده‌ى قلبى را نمى‌توان با اجبار تحميل كرد، امّا عمل صحيح را مى‌توان به اجبار در جامعه ترويج داد. ثانياً گاهى كارى در آغاز به اجبار القا مى‌شود، ولى به تدريج از روى آگاهى و اختيار انجام مى‌گيرد. جلد 3 - صفحه 215 از امام صادق عليه السلام پرسيدند: «مراد از قوّت در اين آيه قوّت بدنى است يا قلبى؟ حضرت فرمودند: هر دو». «1» پیام ها 1- قرار گرفتن كوه، بالاى سر بنى‌اسرائيل و تهديد آنان، حادثه‌اى است كه نبايد فراموش شود. وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ‌ ... 2- ياد گرفتن كافى نيست، بلكه بايد يادآورى شود. خُذُوا ... اذْكُرُوا 3- براى تربيت عمومى جامعه و براى جلوگيرى از انحراف، گاهى بايد از اهرم فشار استفاده كرد. إِذْ نَتَقْنَا ... خُذُوا ما آتَيْناكُمْ‌ ... 4- احكام الهى را بايد با جدّيت و قدرت عمل كرد. «بِقُوَّةٍ» 5- براى رسيدن به كمال تقوا، قاطعيّت در دين و تصميم جدّى لازم است. خُذُوا ... بِقُوَّةٍ ... لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ‌ 6- هدف كتب آسمانى و دستورهاى دين، خداترسى و پيدايش تقوا در مردم است. «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» 7- با بيان فلسفه و آثار قوانين، دستورات واحكام، ديگران را براى توجّه و عمل به آن تشويق نماييم. خُذُوا ... لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ‌" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‌ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ «172» و (به ياد آور) زمانى كه پروردگارت، از پشت بنى‌آدم، فرزندان وذرّيّه آنان را بر گرفت و آنان را گواه بر خودشان ساخت (و فرمود:) آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: بلى، ما گواهى داديم (كه تو پروردگارمايى، اين اقرار گرفتن از ذريّه‌ى آدم براى آن بود) تا در روز قيامت نگوييد: ما از اين، غافل بوديم. «1». تفسير عيّاشى و محاسن برقى، ج 1، ص 261. جلد 3 - صفحه 216 نکته ها «ذُرِّيَّةٌ»، يا از «ذر»، به معناى ذرّات بسيار كوچك غبار (يا مورچه‌هاى ريز) است، كه مراد از آن در اينجا، اجزاى نطفه‌ى انسان و يا فرزندان كوچك و كم‌سن و سال مى‌باشد، يا از ريشه‌ى «ذَرو»، به معناى پراكنده ساختن و يا از «ذَرَأَ»، به معناى آفريدن است. «1» امّا اغلب به فرزندان گفته مى‌شود. چگونگى پيمان گرفتن خدا از بنى‌آدم در اين آيه بيان نشده است، ولى مفسّران اقوال متعدّدى بيان كرده‌اند كه مشهورترين آنها دو قول است؛ الف: طبق روايات، پس از خلقت حضرت آدم، همه فرزندان او تا پايان دنيا به صورت ذرّات ريز و پراكنده، همچون مورچگان از پشت او بيرون آمده، مورد خطاب و سؤال الهى قرار گرفتند و به قدرت الهى به ربوبيّت خدا اعتراف كردند. سپس همه به صلب و گل آدم برگشتند تا به تدريج و به طور طبيعى به اين جهان بيايند. اين عالم را «عالم ذرّ» و آن پيمان را «پيمان ألَست» مى‌گويند. «2» امام صادق عليه السلام فرمود: بعضى از ذريّه‌ى آدم در عالم ذرّ به زبان اقرار كردند، ولى ايمان قلبى نداشتند. «3» از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه اين اقرار، روز عرفه انجام شده است. «4» ب: مراد از عالم ذرّ، همان پيمان فطرت و تكوين مى‌باشد. يعنى هنگام خروج فرزندان آدم از صلب پدران به رحم مادران كه ذرّاتى بيش نيستند، خداوند فطرت توحيدى و حقّ‌جويى را در سرشت آنها مى‌نهد و اين سرّ الهى به صورت يك حسّ درونى در نهاد وفطرت همه، به وديعت نهاده مى‌شود. همچنين در عقل و خردشان، خداباورى به صورت يك حقيقت خود آگاه نقش مى‌بندد. و لذا فطرت و خرد بشرى، بر ربوبيّت خداوند گواهى مى‌دهد. در بعضى روايات كه از امام صادق عليه السلام درباره‌ى فطرت سؤال شده است، امام، فطرت را همان عالم ذرّ دانسته‌اند. «5» در برخى روايات، فطرت، اثر عالم ذرّ است نه خود آن، «ثبت المعرفة فى قلوبهم و نسوا «1». تفسير نمونه. «2». كافى، ج 2، ص 13. «3». تفسير نورالثقلين. «4». تفسير درّالمنثور. «5». تفسير برهان ونورالثقلين، پيام قرآن، ج 3، ص 117. جلد 3 - صفحه 217 الموقف»، بنابراين، انسان‌ها در زمان و موقفى اقرار كرده، ولى آن را فراموش كرده‌اند، و اثر آن اقرار همان فطرتى است كه به سوى او گرايش دارد. به هرحال آيه‌ى، مورد گفتگوى متكلّمان، محدّثان و مفسّران است، لذا ما علم آن را به اهلش كه همان راسخان در علم هستند، واگذار مى‌كنيم. «1» پیام ها 1- تمام انسان‌ها، فرزندان حضرت آدم عليه السلام هستند و خداوند از آنها بر ربوبيّت خود اقرار گرفته است. وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ‌ ... أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ‌ 2- خداوند، توحيد را در فطرت و سرشت انسان‌ها قرار داده است. «أَشْهَدَهُمْ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» هر انسانى به گونه‌اى ربوبيّت و وحدانيّت خداوند را دريافته و بر آن گواه است. 3- خداوند، پس از آفرينش انسان، ربوبيّت خود را بر او آشكار كرد تا به هنگام لزوم گواهى دهد. «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» 4- ميثاق فطرت و خداجويى، براى اتمام حجّت است. «أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ» 5- در روز قيامت، ادّعاى غفلت از ربوبيّت خداوند، پذيرفته نيست. «إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ» عذر جهل و غفلت، نزد خداوند پذيرفته نيست." ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا