eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
2.2هزار دنبال‌کننده
101 عکس
24 ویدیو
2 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54 تاریخ ایجاد کانال ۱۳۹۹/۸/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ «22» و چون (يوسف) به رشد و قوّت خود رسيد به او حُكم (نبوّت يا حكمت) و علم داديم و ما اينگونه نيكوكاران را پاداش مى‌دهيم. نکته ها «اشد» از «شد» به معناى «گِره محكم»، اشاره به استحكام جسمى و روحى است. اين كلمه در قرآن؛ گاهى به معناى «بلوغ» استعمال شده است، چنانكه در آيه 34 سوره اسراء آمده: «حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ» يعنى به مال يتيم نزديك نشويد تا زمانى كه به سنّ بلوغ برسد. گاهى مراد از «اشد» سنّ چهل سالگى است. نظير آيه 15 سوره‌ى احقاف كه مى‌فرمايد: «بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً» و گاهى به سن قبل از پيرى گفته مى‌شود، مانند آيه 67 سوره غافر: «ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً» پیام ها 1- علم وحكمت، ظرفيّت وآمادگى مى‌خواهد. «بَلَغَ أَشُدَّهُ» 2- ترفيعات الهى بدون فوت زمان و در وقت خود صورت مى‌گيرد. لَمَّا بَلَغَ‌ ... آتَيْناهُ* 3- حكمت، غير از علم است. (علم، دانش است، ولى حكمت، بينش و بصيرتى است كه انسان را به حقّ مى‌رساند) «آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً»* 4- علوم انبيا، اكتسابى نيست. «آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً» 5- وجود علم و حكمت در كنار يكديگر، بسيار ارزشمند و كارساز است. «حُكْماً وَ عِلْماً»* 6- دليلِ عزل و نصب‌ها را براى مردم بيان كنيد. آتَيْناهُ حُكْماً ... كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ* 7- بايد احسان كنيم تا لايق دريافت پاداش خاصّ الهى باشيم. «نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» 8- نيكوكاران، در همين دنيا نيز كامياب مى‌شوند. «كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» جلد 4 - صفحه 180 9- هر كس كه توان علمى و جسمى داشته باشد، مشمول لطف الهى نمى‌شود، بلكه محسن بودن نيز لازم است. «نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ «23» و زنى كه يوسف در خانه او بود، از يوسف از طريق مراوده و ملايمت، تمناى كام‌گيرى كرد و درها را (براى انجام مقصودش) محكم بست و گفت: براى تو آماده‌ام. يوسف گفت: پناه به خدا كه او پروردگار من است و مقام مرا گرامى داشته، قطعاً ستمگران رستگار نمى‌شوند. نکته ها در تفسير «مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ» دو احتمال داده‌اند: الف: خداوند پروردگار من است كه مقام مرا گرامى داشته و من به او پناه مى‌برم. ب: عزيز مصر مالك من است و من سر سفره او هستم و درباره‌ى من به تو گفت: «أَكْرِمِي مَثْواهُ» و من به او خيانت نمى‌كنم. هر دو احتمال، طرفدارانى دارد كه بر اساس شواهدى بدان استناد مى‌جويند. ولى به نظر ما، احتمال اوّل بهتر است. زيرا يوسف به خاطر تقواى الهى مرتكب گناه نشد، نه به خاطر اينكه بگويد: چون من در خانه عزيز مصر هستم و او حقّى بر من دارد، من به همسرش تعرّض و سوء قصد نمى‌كنم!. چون ارزش اين كار كمتر از رعايتِ تقواست. البتّه در چند جاى اين سوره، «رَبُّكَ» كه اشاره به «عزيز مصر» است، به چشم مى‌خورد، ولى‌ «رَبِّي» هر كجا در اين سوره استعمال شده، مراد خداوند است. از طرفى دور از شأن يوسف است كه خود را چنان تحقير كند كه به عزيز مصر «رَبِّي» بگويد. اولياى خدا، به خدا پناهنده مى‌شوند و نتيجه مى‌گيرند: موسى از شرّ فتنه‌هاى فرعون به‌ جلد 4 - صفحه 181 خدا پناه مى‌برد، «إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ» «1» مادر مريم مى‌گويد: من مريم و نسل او را در پناه تو قرار مى‌دهم، «إِنِّي أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ» «2» و در اين آيه يوسف به خدا پناه مى‌برد، «قالَ مَعاذَ اللَّهِ» و خداوند به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور پناهندگى به خودش را مى‌دهد. قُلْ أَعُوذُ بِرَبِ‌ ... به جاى گفتن: «أَعُوذُ بِاللَّهِ» يك سره به سراغ پناه‌دادن خدا رفت وگفت: «مَعاذَ اللَّهِ» تا پناهندگى خود را مطرح نكند. در واقع براى خود ارزشى قائل نشد. پیام ها 1- گناهان بزرگ، با نرمش و مراوده شروع مى‌شود. «راوَدَتْهُ» 2- پاك بودن مرد كافى نيست، زيرا گاهى زنها مزاحم مردان هستند. «وَ راوَدَتْهُ» 3- قدرت شهوت به اندازه‌اى است كه همسر پادشاه را نيز اسيرِ برده خود مى‌كند. «وَ راوَدَتْهُ الَّتِي» 4- سعى كنيم نام خلافكار را نبريم وبا اشاره از او ياد كنيم. «الَّتِي» 5- پسران جوان را در خانه‌هايى كه زنان نامحرم هستند، تنها نگذاريد. زيرا احتمال دارد باب مراوده باز شود. «وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها» 6- معمولًا عشق در اثر مراوده و به تدريج پيدا مى‌شود. وجود دائمى يوسف در خانه كم‌كم سبب عشق شد. «فِي بَيْتِها» 7- مسائل مربوط به مفاسد اخلاقى را سربسته و مؤدّبانه مطرح كنيد. راوَدَتْهُ‌ ... غَلَّقَتِ* 8- حضور مرد و زن نامحرم در يك محيط در بسته، زمينه را براى گناه فراهم مى‌كند. «غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ» 9- زشتى زنا، در طول تاريخ مورد پذيرش بوده است و به همين دليل، زليخا همه‌ى درها را محكم بست. «غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ» «1». غافر، 27. «2». آل‌عمران، 36. جلد 4 - صفحه 182 10- همه‌ى درها بسته، امّا درِ پناهندگى خدا باز است. غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ‌ ... مَعاذَ اللَّهِ‌ 11- موقعيّت‌هاى امتحان الهى متفاوت است؛ گاه در چاه و گاه در كاخ. راوَدَتْهُ‌ ... قالَ مَعاذَ اللَّهِ* 12- تقوا واراده‌ى انسان، مى‌تواند بر زمينه‌هاى انحراف و خطا غالب شود. «مَعاذَ اللَّهِ» 13- توجّه به خدا، عامل بازدارنده از گناه ولغزش است. «مَعاذَ اللَّهِ» 14- اگر رئيس يا بزرگ ما دستور گناه داد، نبايد از او اطاعت كنيم. «هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ» (به خاطر اطاعت از مردم، نبايد نافرمانى خدا نمود. «لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق» «1») 15- به هنگام خطرِ گناه بايد به خدا پناه برد. «قالَ مَعاذَ اللَّهِ»* 16- در كاخ حكومتى نيز مى‌توان پاك، عفيف، صادق و امين بود. «قالَ مَعاذَ اللَّهِ»* 17- خطر غريزه‌ى جنسى به قدرى است كه براى نجات از آن بايد خدا به فرياد برسد. «مَعاذَ اللَّهِ»* 18- انسان هواپرست از رسوايى ظاهرى هراس دارد (زليخا درها را محكم بست ولى خداپرست از خدا) «مَعاذَ اللَّهِ»* 19- انجام گناه (زنا)، با كرامت انسانى ناسازگار است. «مَعاذَ اللَّهِ»* 20- ياد خدا به نفس، نقش مهمى در ترك گناه دارد. «مَعاذَ اللَّهِ»* 21- اولين اقدام عليه گناه، ياد خدا و پناه بردن به اوست. «مَعاذَ اللَّهِ»* 22- بهترين نوع تقوا آن است كه به خاطر لطف، محبّت و حقّ خداوندى گناه نكنيم، ن
ه از ترس رسوايى در دنيا يا آتش در آخرت. «مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ» 23- ياد كردن الطاف الهى، از عوامل ترك گناه است. «إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ»* «1». بحار، ج 10، ص 227. جلد 4 - صفحه 183 24- ياد عاقبت گناه، مانع از ارتكاب آن است. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» 25- تشويق به زنا يا زمينه‌سازى براى گناه جوانان پاك، ظلم به خود، همسر، جامعه و افراد است. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» 26- يك لحظه گناه، مى‌تواند انسان را از رستگارى ابدى دور كند. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» 27- ارتكاب گناه، ناسپاسى و كفران نعمت‌ها است. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» 28- در هر كارى، بايد عاقبت انديشى كرد. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»* 29- يوسف عليه السلام در بحبوبه درگيرى با زليخا به فكر فلاح بود. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»* 30- انسانى كه مقام و منزلت خود را مى‌داند خود را به بهاى كم و زودگذر نمى‌فروشد. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»* 31- اگر از درى ظلم وارد شود، فلاح از در ديگر بيرون مى‌رود. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»*" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‌ بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ «24» و همانا (همسر عزيز مصر) قصد او (يوسف) را كرد و او نيز اگر برهان پروردگارش را نمى‌ديد (بر اساس غريزه) قصد او را مى‌كرد. اينگونه (ما او را با برهان كمك كرديم) تا بدى و فحشا را از او دور كنيم، چرا كه او از بندگانِ برگزيده ما است. نکته ها امام صادق عليه السلام فرمود: «برهان ربّ» همان نور علم، يقين و حكمت بود كه خداوند در آيات قبل فرمود: «آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً». «1» و آنچه در بعضى روايات آمده كه مراد از برهان، مشاهده قيافه‌ى پدر يا جبرئيل است، سند محكمى ندارد. «1». تفسير كشف الاسرار. جلد 4 - صفحه 184 در قرآن بارها از همّت و تصميم دشمنان خدا براى توطئه نسبت به اولياى الهى، سخن به ميان آمده كه خداوند نقشه‌هاى آنان را نقش بر آب نموده است. در برگشت از جنگ تبوك منافقان خواستند با رم دادن شتر پيامبر، حضرت را به شهادت برسانند ولى نشد؛ «وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا» «1» يا تصميم بر منحرف كردن پيامبر گرفتند؛ «لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ» «2» و يا تصميم بر تجاوز گرفتند كه نشد. «إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ» «3» يوسف، معصوم و پاكدامن بود؛ به دليل گفتار همه‌ى كسانى كه به نحوى با يوسف رابطه داشته‌اند و ما نمونه‌هايى از آن را بيان مى‌كنيم: 1. خداوند فرمود: «لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ» (ما يوسف را با برهان كمك كرديم) تا بدى و فحشا را از او دور كنيم، زيرا او از بندگان برگزيده‌ى ماست. 2. يوسف مى‌گفت: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ» پرودگارا! زندان براى من از گناهى كه مرا به آن دعوت مى‌كنند بهتر است. در جاى ديگر گفت: «أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ» من به صاحبخانه‌ام در غياب او خيانت نكردم. 3. زليخا گفت: «لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ» به تحقيق من با يوسف مراوده كردم و او معصوم بود. 4. عزيز مصر گفت: «يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَ اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ» اى يوسف تو اين ماجرا را مسكوت بگذار و به زليخا گفت: از گناهت استغفار كن. 5. شاهدى كه گواهى داد و گفت: اگر پيراهن از عقب پاره شده معلوم مى‌شود كه يوسف پاكدامن است. إِنْ كانَ قَمِيصُهُ‌ ... 6. زنان مصر كه گفتند: «ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ» ما هيچ گناه وبدى درباره‌ى او سراغ نداريم. 7. ابليس كه وعده‌ى فريب همه را داد، گفت: «إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» من حريف‌ «1». توبه، 74. «2». نساء، 113. «3». مائده، 11. جلد 4 - صفحه 185 برگزيدگان نمى‌شوم و اين آيه يوسف را مخلص ناميده است. پیام ها 1- اگر امداد الهى نباشد، پاى هر كسى مى‌لغزد. «هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‌ بُرْهانَ رَبِّهِ» 2- در هر صحنه‌اى، امكان رؤيت برهان ربّ وجود دارد. هَمَّتْ بِهِ‌ ... رَأى‌ بُرْهانَ رَبِّهِ* 3- انبيا در غرايز مانند ساير انسان‌ها هستند، ولى به دليل ايمان به حضور خدا، گناه نمى‌كنند. «هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‌ بُرْهانَ رَبِّهِ» 4- غفلت از ياد الهى، زمينه‌ى ارتكاب گناه و توجّه به آن، عامل محفوظ ماندن در گناه است. «هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‌ بُرْهانَ رَبِّهِ»* 5- مخلص شدن موجب محفوظ ماندن شخص از گناه مى‌گردد. لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ ... إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ* 6- عبادت خالصانه رمز موفقيّت در دورى از گناه است. لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ ... إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ* 7- خداوند، بندگان مخلص را حفظ مى‌كند. لِنَصْرِفَ عَنْهُ‌ ... إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ‌ 8- بدى و فحشا با مخلص بودن يكجا جمع نمى‌شود. لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ ... الْمُخْلَصِينَ* 9- مخلص شدن مخصوص يوسف عليه السلام نيست، مى‌توان با پيمودن راه آن حضرت به مقام مخلصين نزديك شد. «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ»* تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 186" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَيا سَيِّدَها لَدَى الْبابِ قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِيمٌ «25» و هر دو بسوى در سبقت گرفتند و آن زن پيراهن او را از پشت دريد. ناگهان شوهرش را نزد در يافتند. زن (براى انتقام از يوسف يا تبرئه خود با چهره حقّ به جانبى) گفت: كيفر كسى كه به همسرت قصد بد داشته جز زندان ويا شكنجه دردناك چيست؟ نکته ها «استباق» به معناى سبقت و پيشى‌گرفتن دو يا چند نفر از يكديگر است، يوسف براى فرار از گناه به سوى در فرار كرد و زليخا نيز به دنبال او مى‌دويد. گويا به سوى در مسابقه گذارده‌اند. «قد» به معناى پاره شدن پارچه از طرف طول است. «لفاء» به يافتن ناگهانى چيزى گفته مى‌شود. پیام ها 1- گفتن‌ «مَعاذَ اللَّهِ» به تنهايى كفايت نمى‌كند، بايد از گناه فرار كرد. «اسْتَبَقَا» 2- گاهى ظاهر عمل يكى است، ولى هدف‌ها مختلف است. (يكى مى‌دود تا به گناه آلوده نشود، ديگرى مى‌دود تا آلوده بكند.) «اسْتَبَقَا» 3- هجرت و فرار از گناه، لازم است. «اسْتَبَقَا الْبابَ» 4- بهانه‌ى بسته بودن در براى تسليم شدن در برابر گناه كافى نيست، بايد به سوى درهاى بسته حركت كرد شايد باز شود. «اسْتَبَقَا الْبابَ» 5- مجرم معمولًا از خود جاى پا باقى مى‌گذارد. «قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ»* 6- گاه بايستى سرزده به منازل و محل كار سركشى كرد. «أَلْفَيا»* 7- گاهى شاكى، خود مُجرم است. قالَتْ ما جَزاءُ ... 8- گنهكار براى تبرئه خود، از عواطف واحساسات بستگان خود استمداد مى‌كند. «بِأَهْلِكَ» جلد 4 - صفحه 187 9- صاحبان قدرت معمولًا اگر مقصّر باشند، ديگران را متّهم مى‌كنند. «مَنْ أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً»* 10- مجرم براى تبرئه خود، به ديگران اتهام مى‌بندد. «أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً» 11- چه بسا سخن حقّى كه از آن باطل طلب شود. (كيفر براى كسى كه سوء قصد به زن شوهردار دارد، حرف حقّى است، امّا چه فردى سوء قصد داشته بايد بررسى شود) «أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ»* 12- زليخا عاشق نبود، بلكه هوس‌باز بود؛ چرا كه عاشق حاضراست جانش را فداى معشوق كند، نه اين كه او را متهم و به زندان افكند. أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً ...* 13- زندان و زندانى نمودن مجرمان، سابقه تاريخى دارد. «يُسْجَنَ» 14- اعلام كيفر، نشانه‌ى قدرت همسر عزيز بود. «يُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِيمٌ» 15- عشق هوس‌آلود، گاهى عاشق را قاتل مى‌كند. «أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِيمٌ» 16- زليخا داراى نفوذ در دستگاه حكومتى و خط دهنده بوده است. «إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِيمٌ»*" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خانه قرآنی کریمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با سلام با هدف آماده سازی همراهان قرانی جهت تلاوت روزی یک صفحه در مساجد و ادارات هر هفته یک صفحه از قرآن با صوت استاد پرهیزکار و متن همان صفحه در کانال قرار خواهد گرفت جهادی محبان الزهرا (س) قرآنی کریمه منطقه ۱۸ ارتباط با ادمین @S_K_ahmadi54 ایتاhttps://eitaa.com/Mohebanalzahra18 https://t.me/mohebanalzahra18 تلگرام
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالَ هِيَ راوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْكاذِبِينَ «26» (يوسف) گفت: او خواست كه از من (برخلاف ميلم) كام گيرد و شاهدى از خانواده زن، شهادت داد كه اگر پيراهن يوسف از جلو پاره شده، پس زن راست مى‌گويد و او از دروغگويان است. (زيرا در اين صورت او وهمسر عزيز، از روبرو درگير مى‌شدند وپيراهن از جلو چاك مى‌خورد.) وَ إِنْ كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ «27» و اگر پيراهن او (يوسف) از پشت پاره شده، پس زن دروغ گفته و او از راستگويان است. جلد 4 - صفحه 188 نکته ها در برخى روايات، شاهد را كودكى معرّفى كرده‌اند كه مثل عيسى عليه السلام در گهواره به سخن آمد، ولى چون سند محكمى ندارد، نمى‌توان به آن اعتنا كرد. امّا بهتر است شاهد را يكى از مشاوران عزيز بدانيم كه فاميل همسر و داراى هوش و ذكاوت بود و همانند عزيز مصر، شاهد اين اتّفاق گرديد، و الّا اگر خود شاهد اصل ماجرا بود، معنى نداشت كه به صورت جمله شرطيه، شهادت دهد و بگويد: إِنْ كانَ‌ .... يوسف، ابتدا سخنى نگفت و شايد اگر همسر عزيز حرفى و تهمتى نمى‌زد، يوسف حاضر نمى‌شد آبروى او را بريزد و بگويد: «هِيَ راوَدَتْنِي» گاهى برخى از پاكان در معرض تهمت قرار گرفته‌اند: در ميان زنان، پاكدامن‌تر از مريم نبود، امّا او را متّهم به ناپاكى كردند، در ميان مردان نيز كسى به پاكى يوسف يافت نمى‌شد، به او هم نسبت نارواى زنا دادند. امّا خداوند در هردو مورد به بهترين وجه پاكى آنان را ثابت نمود. در داستان يوسف، پيراهن او نقش آفرين است: در اينجا؛ پارگى پيراهن از پشت، دليل بى‌گناهى او و كشف جرم همسر عزيز گرديد و در جاى ديگر؛ پاره نشدن پيراهن موجب كشف جرم برادران او گرديد. زيرا بعد از انداختن يوسف به چاه، وقتى برادران پيراهن او را آغشته به خون كرده و به پدر نشان دادند و گفتند: يوسف را گرگ خورده است، پدر پرسيد: پس چرا پيراهن او پاره نشده است؟! در پايان داستان نيز، پيراهنِ يوسف، وسيله‌ى بينا شدن چشم پدر گرديد. پیام ها 1- متّهم بايد از خود دفاع و مجرم اصلى را معرفى كند. حضرت يوسف عليه السلام در برابر جمله‌ «ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً» با گفتن‌ «هِيَ راوَدَتْنِي»، پاسخ مناسبى به زليخا داد. 2- كسى كه در مقام قضاوت است بايد شكايت شاكى و دفاع متهم را بشنود و مدارك را بررسى كند و سپس نظر دهد. (در اين ماجرا همسر گفت كه يوسف سوء قصد داشته، «أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً» يوسف تهمت را رد كرد و گفت: «هِيَ‌ جلد 4 - صفحه 189 راوَدَتْنِي» شاهد نيز علامت صدق و كذب را از راه پاره شدن پيراهن جلو تا پشت سر مطرح كرد) 3- دفاع از بى گناه، واجب است و سكوت در همه جا زيبا نيست. «شَهِدَ شاهِدٌ» 4- كمك به روشن شدن حقيقت، كارى پسنديده است. «وَ شَهِدَ شاهِدٌ» 5- خداوند از راهى كه هيچ انتظارش نمى‌رود، افراد را حمايت مى‌كند. «شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها» 6- آنجا كه خدا بخواهد، بستگان مجرم عليه او شهادت مى‌دهند. «شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها» 7- در شهادت و داورى، مراعات حسب، نسب، موقعيّت و خويشاوندى متّهم، جايز نيست. «شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها» 8- شهادت خويشان عليه يكديگر، سبب اطمينان بيشترى مى‌شود. «شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها» 9- در قضاوت، بيش از توجّه به گفته‌هاى شاكى و متهم، به بررسى مدارك و اسناد توجّه شود. قالَتْ ما جَزاءُ ... قالَ هِيَ راوَدَتْنِي‌ ... شَهِدَ شاهِدٌ ... إِنْ كانَ قَمِيصُهُ‌ ... 10- در قضاوت، هر جرمى كارشناس نياز دارد. شَهِدَ شاهِدٌ ... إِنْ كانَ قَمِيصُهُ‌ ... 11- در جرم‌شناسى از آثار ظريف به جاى مانده، مجرم شناخته و مسايل كشف مى‌شود. إِنْ كانَ قَمِيصُهُ‌ ... 12- قاضى مى‌تواند بر اساس قرائن، حكم كند. «إِنْ كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْكاذِبِينَ» 13- بكارگيرى روشهاى جرم‌شناسى براى تشخيص جرم و مجرم، لازم است. «إِنْ كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ ...» تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 190" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As