eitaa logo
استاد طاهریان
144 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
36 فایل
برکرانه توحید استاد طاهریان تألیفات چهارصد نکته فص حکمه خاتمیه فی کلمه مهدویه عالم ذکر #مشهد_مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺گفتیم هرچه مشهود ماست موجود است بلکه خود وجود است و انسان دانا اشرف از اقسام دیگر است؛ 🔺اکنون گوییم این تمیز دهنده بین اقسام و نتیجه گیرنده کیست؟ این ممیّز و حاکم هر یک از ماست، این گوهر چگونه موجودی است؟ 🔹اگر در بیرون ماست، چگونه با ما مرتبط است؟ و ما کیستیم که او در بیرون ماست؟ 🔹اگر در درون ماست، در کجای ماست؟ از اعضای پیدا یا پنهان ماست؟ 🔹آیا انسان مرده هم ممیّز است؟ که نیست. آیا آن چیز معدوم شده یا هنوز موجود است؟ اگر معدوم شده خودش نابود شده یا دیگری او را نابود کرده است؟ چگونه بود نابود شود؟ اگر باز موجود است به کجا رفته است؟ من کیستم که دارای آن چیزم؟ من غیر آن چیزم یا عین آن چیزم؟ 🔺پس هریک از ما دارای چیزی است که بدان چیز تمیز می دهد و مقایسه می کند و نتیجه می گیرد، به هر اسمی می خوانی مختاری، خواه قوه ممیزه یا قوه عاقله یا نفس ناطقه یا روح یا عقل یا خرد یا جان یا روان یا نیرو یا من یا انا یا..‌‌. 🔺مهم این است که کتاب وجود خود را ورق بزنیم و کلمه کلمه آن را درک کنیم که این انسان کیست و کجایی است و به کجا می رود؟ آیا عاطل و باطل و ترکیب و مزاجی اتفاقی است و مردن از هم گسیختگی آن هاست و با ویرانی بدن دیگر انسانی نیست؟
🔺اکنون ببینیم آنچه مشهود ماست واقعیتی دارد یا نه؟ آیا همه جهان هستی چون سراب یا نقش دومین چشم لوچ است؟ آیا سرای هستی پنداری و خیالی از ماست؟ 🔺در اواخر قرن پنجم پیش از میلاد گروهی در یونان به نام سوفسطاییان( سوفیست ها) که برای غلبه بر مدعی در مباحثه به جدل و سفسطه می پرداختند، منکر حسیّات و بدیهیات و نظریات و مبطل حقایق بودند. 🔺دلایل سوفسطاییان: ۱-اختلاف ادراک حواس در محسوسات؛ گویند برای ادراک راهی جز حواس نیست و آن هم خطا می کند. انسان در سلامت مزاج حلوا را شیرین می یابد و در وقت تب صفراوی تلخ. در بدیهیات و نظریات نیز عقلا اختلاف کرده اند و هرکس به حقیقت قول خود جازم است. ۲-انسان آنچه در خواب می بیند شک در حق بودن آن ندارد با اینکه حق نیست، مثلا خواب می بیند در شهرهای دور بوده در حالی که نبوده است. 🔺 بزرگان سوفسطائی: 🔹افرودیقوس از حکمای بدبین بود که بهره انسان از دنیا را رنج و مصائب و چاره آن را بردباری و فضیلت می دانست. 🔹گرگیاس معتقد بود وجود موجود نیست، فرضا موجود باشد، قابل شناختن نیست. اگر قابل شناختن باشد معرفتش از فردی به فرد دیگر قابل افاضه نیست. 🔹پروتاغورس که معتقد بود انسان میزان همه چیز است؛ یعنی در واقع حقیقتی نیست، چرا که انسان برای ادراک امور جز حواس خود وسیله ای ندارد و تعقل نیز مبنی بر مدرکات حسی است و ادراکات حواس در اشخاص مختلف متفاوت است، پس چاره ای نیست که هرکس هر چه را حس می کند معتبر بداند و اموری که به حس می آیند ناپایدار و متحول هستند. 🔺سوفسطاییان یکی از فرقه های شکاکان هستند. شکاکان که موسس آن پیرهون است، حکمایی هستند که می گویند برای کسب علم هیچ گونه میزان و مآخذ درستی نیست، حس خطا می کند و عقل از اصلاح خطای آن عاجز است و یک فرد در شرایط مختلف جسمی و روحی ادراک مختلف خواهد داشت. پس سرای هستی بی حقیقت و واقعیت نیست. سوم
🔺عدم هیچ است و از هیچ چیزی نیاید، پس هر اثری که هست از وجود است و چون عدم هیچ و ناچیز است واقعیت و حقيقت چیزی نخواهد بود‌ و واقعیت و حقيقت همه چیزها هستی و وجود است که منشا آثار است. 🔺آیا می شود در موطن تحقق و ثبوت یعنی سرای هستی و خارج واسطه ای بین وجود و عدم باشد؟ پاسخ: آنچه در سرای هستی است، هستی است، زیرا نیستی در خارج نه بودی دارد نه نمودی تا کسی بگوید این نیستی است و بدان اشاره کند. هرچه طرف اشاره قرار گیرد، موجود است؛ چگونه می توان گفت این چیز نه موجود است و نه معدوم! و این از بدیهیات است و فطرت سلیم بر آن گواه است که اگر از هستی بگذریم نیستی است. 🔺بعصی از متکلمین عامه در میان مسلمانان قائل به واسطه بین وجود و عدم بودند و آن را حال نامیدند. حال را نه موجود و نه معدوم، بلکه ثابت می دانستند. آنها بین ثبوت و وجود و بین نفی و عدم تفاوت گذاشتند. در حالیکه ثبوت مرادف وجود است و نفی مرادف عدم است و اینها منکر اولیات شدند، پنداشتند اگر از هستی بگذریم به حال می رسیم که نه هستی است و نه نیستی. در واقع فطرت را پشت پا زدند و در برابر هستی دکان باز کردند. پس واسطه ای میان وجود و عدم نیست.
۱۲ اصل اولیه معرفت نفس: اصل اول: هر چه هست وجود است. اصل دوم:هر چه پدید آمده از وجود پدید آمده است. اصل سوم:نیرویی داریم که در می یابد و تمیز می دهد. اصل چهارم: سرای هستی بی حقیقت و واقعیت نیست. اصل پنجم: واقعیت و حقيقت هر چیز هستی است. اصل ششم: واسطه ای میان وجود و عدم نیست. اصل هفتم: هستی ها با هم پیوستگی دارند. اصل هشتم: آنچه اتفاقی نیست هدفی دارد و رفتار او بیهوده نیست. اصل نهم:هر آنچه که از حرکت به کمال می رسد آیینی دارد. اصل دهم: علم وجود است. اصل یازدهم:حرکت در چیزی است که فاقد کمال است. اصل دوازدهم:موجودی که کمال مطلق است حرکت در او متصور نیست. یعنی مجموع هستی بی جنبش و در سکون کامل است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺عدم هیچ است و از هیچ چیزی نیاید، پس هر اثری که هست از وجود است و چون عدم هیچ و ناچیز است واقعیت و حقيقت چیزی نخواهد بود‌ و واقعیت و حقيقت همه چیزها هستی و وجود است که منشا آثار است. 🔺آیا می شود در موطن تحقق و ثبوت یعنی سرای هستی و خارج واسطه ای بین وجود و عدم باشد؟ پاسخ: آنچه در سرای هستی است، هستی است، زیرا نیستی در خارج نه بودی دارد نه نمودی تا کسی بگوید این نیستی است و بدان اشاره کند. هرچه طرف اشاره قرار گیرد، موجود است؛ چگونه می توان گفت این چیز نه موجود است و نه معدوم! و این از بدیهیات است و فطرت سلیم بر آن گواه است که اگر از هستی بگذریم نیستی است. 🔺بعصی از متکلمین عامه در میان مسلمانان قائل به واسطه بین وجود و عدم بودند و آن را حال نامیدند. حال را نه موجود و نه معدوم، بلکه ثابت می دانستند. آنها بین ثبوت و وجود و بین نفی و عدم تفاوت گذاشتند. در حالیکه ثبوت مرادف وجود است و نفی مرادف عدم است و اینها منکر اولیات شدند، پنداشتند اگر از هستی بگذریم به حال می رسیم که نه هستی است و نه نیستی. در واقع فطرت را پشت پا زدند و در برابر هستی دکان باز کردند. پس واسطه ای میان وجود و عدم نیست.
۱۷۵ 🌹؏لّامہ‌حسـن‌زاده‌آمـلي: خوشابه‌حال عزیزی که به رسیده است وفهم معنی را به وبه عصمت وطهارت و وحی تحکیم کرده است.
بدن وسیله و است،به مثل چون مرکبی است که روان بدان به وصول مقصد نائل می‌گردد @taheriane
علامه حسن زاده ره: شفاعت در آن دنیا زمانی نصیب تو میشود که بذر آن را در مزرعه قلبت در این دنیا کاشته باشی. 🔹پس شفاعت را باید از این دنیا با خود ببری نه اینکه پنداری پارتی بازی است. @taheriane
«دری به خانه خورشید» مستندی پیرامون زندگینامه حضرت علامه حسن زاده آملی رفع الله درجاته از منظر مخاطبان عام و برخی شاگردان حضرت علامه تولید 1401 به کارگردانی محمد مناجاتی و روایتگری سید مجید اسدی تاکنون در 5 قسمت، مقارن با سالگرد جانسوز آن عالم ربانی و سالک توحیدی از سیمای مرکز طبرستان پخش شده که قسمت نهایی آن نیز در مرحله تدوین است... لینک 4 قسمت از این مجموعه (جز قسمت سوم) در لینک های زیر قابل دسترسی است👇👇👇👇 قسمت اول https://telewebion.com/episode/0x29952da قسمت دوم https://telewebion.com/episode/0x2996111 قسمت چهارم https://telewebion.com/episode/0x2997fc6 قسمت پنجم https://telewebion.com/episode/0x2999e02 @allameyedahr1400 @taheriane
عزیز من فرج گشایش است و عجل فرجهم یعنی خدایا به ما توفیق عطا کن که حقیقت قرآن در اجتماع پیاده شود که مردم در گشایش باشند.چرا از یکدیگر می ترسند،چرا این جور قفل می کنند،چرا دیوارها چطور،چرا یکدیگر را می پایند.اگر حقیقت قرآن،حقیقت دین پیاده شود که جهان می شود گلستان ،می شود بهشت،می شود مدینه فاضله و من از شما نمی ترسم و شما ازمن نمی ترسید‌.این ترس ما ازیکدیگر به خاطر این است که در فرج نیستیم،در تنگنا هستیم.این فرج است. آن ظهور حضرت انسان کامل جناب امام منتظر سلام الله علیها،آن سر الله است در نظام هستی همانطور که آفتاب است،ماه است؛انسان کامل واسطه فیض است @taheriane
بدن وسیله و است،به مثل چون مرکبی است که روان بدان به وصول مقصد نائل می‌گردد @taheriane
🌼دل با پرخوری می‌میرد ✍علامه حسن زاده آملی: از حضرت رسول الله (ص) روايت است كه معده، چراگاه شيطان است، هرچه چراگاه شيطان آبادتر باشد، رغبت شيطان به آن بيشتر خواهد بود. کثرت طعام و پرخوری، دل را میمیراند و نشاط را از انسان می گیرد و فهم و بینش و درایت را از انسان سلب میکند و این انسان اهل حکمت و بینش و توجه نمی شود. @taheriane
🖤 امروز ۲۴ آبان ماه سالروز وفات مرحوم علامه سید محمد‌حسین طباطبایی رفع الله درجاته حضور شاگردان و نزدیکان در جوار پیکر مرحوم علامه طباطبایی 🔸۲۴ آبان ۱۳۶۰ مصادف با ۱۸ محرم ۱۴۰۲ قمری
حضرت علامه ذوالفنون حسن‌‌زاده آملی رضوان الله تعالی علیه 💠 این‌که در روایات آمده است که هر کس بمیرد، پیغمبر و امام (ع) را در حالِ مردن می‌‌بیند. ♻️ اگر در یک وقت بخصوص هزار نفر، در هزار جای مختلفِ عالَم بمیرند، هریک در همان وقتِ خاصّ آن بزرگان را می‌‌بینند؛ 💠 اگرچه مُحتضرین در خانه‌‌هایی سخت بسته بمیرند و همه‌‌ی درهای آنها قفل باشد. زیرا این رؤیت، از ورای این نشئه است. فَتَبصَر! 📘 منبع: هزار و یک نکته، نکته ۸۳، صفحه ۸۸ @taherian
شرر عشق خرم آن دل که بود در حرم دلدارش خنک آن دیده که دارد شرف دیدارش سر تسلیم بنه در قدمش بی چه و چون به سرم کار همین است و مکن انکارش پیر دانای من آن درج گهرهای سخن که مرا آب حیاتست همی گفتارش گفت جز تخم حضوری ندهد بار وصال خواجه در ملک دل این تخم سعادت کارش بوالعجب خانه ی پر نقش و نگاری است جهان صنع نقاش ببین و هنر معمارش وارداتی که به دل می رسد از ممکن غیب ار بود هم نفسی بو که کنم اظهارش رهروان سوخته ی بی سر و بی سامانند شرر عشق ببین و اثر اطوارش عشق،آن در یتیمی است که در ملک وجود هر کجا می نگرم گرم بود بازارش از کران تا به کران طلعت جانانه ی اوست از عیان تا به نهان مصطبه ی آثارش ز تجلای جمالش همه شیدایی او گل او بلبل او گلبن او گلزارش به تمنای وصالش همه اندر تک و پوی نجم سرگشته او مهر و مه دوارش 📘دیوان اشعار علامه حسن زاده آملی ( ره) @taheriane
🔰علامه حسن زاده آملی : ، ، ، و ‏ در اين مقام سرّ گفتار اهل الله در بيان مرتبه نفسانى كه فوق مرتبه ملك است معلوم مى‏شود كه گفتند اگر آدمى مى‏خورد و مى‏خوابد و شهوت به كار مى‏برد بهيمه است و اگر علاوه بر اين سه امر، ضرر و آسيب و آزار به خلق خدا دارد سبع است و اگر مى‏خورد و مى‏خوابد و شهوت به كار مى‏برد و حيله و مكر و تزوير و خلاف و دروغ و از اين گونه امور با بندگان خدا دارد شيطان است. و اگر مى‏خورد و مى‏خوابد و شهوت به كار مى ‏بردولى صفات سبعى و شيطانى ندارد يعنى مردم و خلق خدا از او آسوده‏اند، ملك است و اگر علاوه بر مقام ملكى بسوى معارف و ادراك حقايق عوالم وجود و سير در آنها و سير الى الله و في الله گرايش دارد انسان است. 📘ممدالهمم، درشرح فصوص، الحكم، ابن_عربی @taheriane
🔰علامه حسن زاده آملی ( ره) در شگفتم از کسی که در غربت یاد وطن او را شکفته میکند ولی یاد آخرت در دنیا، وی را محزون 📚پندهای حکیمانه @taheriane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من و ديندارى از تقليد هيهات   برون آ از دعابات و خيالات  خداوندم يكى گنجينه صدر   ببخشوده است رخشنده تر از بدر  در اين گنجينه عرفانست و برهان   در اين گنجينه اخبار است و قرآن  چو تقليد است يك نوع گدايى   نزيبد با چنين لطف خدايى  چو اين گنجينه نبود سينه تو   بود آن عادت ديرينه تو  در كلمه 296 هزار و يك كلمه فرمود: ((من در يكى از نوشته هايم درباره ديندارى خودم به عنوان ((و اءما بنعمة ربك فحدث )) گفته ام كه الحمد لله دينداريم به تقليد از پدر و مادر و آباء و اجداد و طايفه و اجتماع نيست بلكه با نور عرفان و برهان ديندار شده ام )) و در نكته 692 هزار و يك نكته فرمود: ((اين كمترين از ديندارى ماءلوف بدر آمده است ، و دوباره ديندار شده است )). در فرمايشات حضرت مولى نوعا اين مطلب به گوش مى رسد كه پيروى من از ائمه معصومين (عليهم السلام ) از روى تقليد نيست بلكه با تحقيق كامل در كتب و اديان و بررسى دقيق حرفى بهتر از كلمات نوريه اهل بيت عصمت و وحى نيافتم و لذا الان كه همه كتابخانه هاى جهان از هم خبر دارند و كسى پيدا بشود و اگر مى تواند حرفى بهتر از كلمات ما بياورد و دستورالعملى بهتر از شرع مقدس اسلام بياورد و لذا اگر آورد و من ببينم كه حرف آنان از گفته هاى ائمه معصومين ما بالاتر است من تابع آنان مى شوم كه ندارند و امكان ندارد كه در نظام هستى از كره زمين و كرات ديگر حرفى بلندتر از كلام امير المؤ منين (عليه السلام ) و اولاد معصومين او پيدا شود. ما كه هر چه گشتيم نيافتيم . پس ديندارى و دوستى با اهل بيت براى من از روى تقليد نيست. @taheriane