eitaa logo
تک رنگ
10.4هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
86 فایل
یه وقتایی می‌شه به درو دیوار می‌زنی که یه آدم☺️ باشه تا حرفاتو براش بگی من رفیقتم، رفیق🥰 به تک‌رنگ خوش اومدی😉 #حال_خوب_من #کانال_نوجوونی ادمین: @yaranesamimi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دو قدم مانده به صبح
•`◍⃟💜‼️°○ 🎨| دوستانه حرف زدن یک هنر است ! و الّا که خیلی‌ها بلدند شبیه دشمنِ خونی🇺🇸🇮🇱 فقط لب‌ و دهان حرکت بدهند و بی‌اختیار و با اختیار هر چه دلشان می‌خواهد و به آن‌ها دیکته می‌شود؛ بگویند😴☄ 🚙| ما که اهل شیرازیم اما خوش به حال قمی‌ها🕌 که یک همت بلند کردند و دماغ ویروس خبیث را به خاک مالیدند؛ به‌جای آنکه دیگر جنازه⚰ به خاک بسپارند . . . اما دنیا خیلی بد است ! آدم‌ها را اسیر ⛓ خودش می‌کند و به خاطرش، ⛔️ دروغ می‌گـویند ! ⛔️ تهمـت می‌زننـد ! ⛔️ توهین می‌ڪنند ! مثل بعضی از این پایتخت‌نشینان و دولتی‌هایی که قرار بوده دولت‌‌‌‌مردان باشند نه دولت نامردان💼 +ببین آقای مسئولِ پشتِ میزنشین !🛋 کمی مثل مردم نجیب قم بیا کفِ میدان و ویروس🌡 را بکن توی قوطی، نه اینکه هرچه از دهنت بیرون می‌آید بگو !😒 🌿🏛| ما شیرازی‌ها یک سوال برایمان پیش آمده، مردم شما جواب بدهید: - چرا⁉️ - واقعاً چرا اینقدر اصرار دارند که بر سر قم و مردمش بکوبند؟⁉️ - یعنی کسی دستور داده⁉️ دستور گرفته‌اند⁉️ - عمد است⁉️ - نیست⁉️ - پس چیست⁉️ قمی‌ها غیرت به خرج دادید و ویروس را نابود کردید👏👏 ویروس قم‌کوبی را هم نابود کنید . .🔥 ا°•💟✅•°ا عذرخواهی کردن کار با ادب هاست ! 📌پ.ن: ماجـرا از ایـن قـرار اسـت⇩ 🎬‌https://b2n.ir/563525 /نشر حداکثرے/ ╭┅──────┅╮ 🌱 @mehrabane_man ╰┅──────┅╯
------🔹🔷🎭🔶🔸------ + بـدم می‌آیـد از خودم شخصیتے نشان‌ دهـم ، کـه‌ نیستم . . ❕❗️ ♡‌ ╭┅────────┅╮ ‌‌💕‌@yaran_samimii ╰┅────────┅╯
البته تصمیم گرفته‌ام این روزهایی که می‌آیم و می‌نویسم، به کسی کار نداشته باشم و کنار او خوش باشم. باز هم اگر بشود؛ چون در ذهنم مدام خودم را با او مقایسه می‌کنم! یعنی یک ورق‌ هایی رو می‌کند این مهدی، که تمام ورق‌ های زندگی من را باطل می‌کند. مثلا دیروز خودکارم را همراهم نبرده بودم یا گم کرده بودم یا کلاً نبود خب... خودکار خواستم که دوست مهدی گفت: - مهدی داشت مطلبی را یادداشت می‌کرد. همان موقع پسرداییش آمد و به مهدی گفت: خودکارتو بده، می‌خوام بنویسم. مهدی خودکارش را نداد و کمی دنبال خودکار دیگر گشت، وقتی پیدا نکرد، جلوی چشمای متحیر و منتظر پسردایی بلند شد رفت تا سر خیابان، خودکاری برایش خرید و آورد و در مقابل چشمان گشاد و پرسشگرش گفت: - خودکار دستم برای بیت الماله... این را که تعریف کرد دوست مهدی، من کیش و مات شدم و شاهرخ زد زیر خنده. هیچ ملاحظه هم نکرد، با صدای بلند خندید و گفت: - خزانۀ بیت المال کاش دست مهدی داده میشد. الان خیلی از دولتی‌ها را به حساب و کتاب مهدی باید دزد دید و دار زد آقای قاضی. مهدی در کودکی یک میوه از باغ اقوام خورده بود، ناراحت بود از اینکه چرا قبلش اجازه نگرفته است! این بـا خُلق من سازگار نیسـت. خلـق مـن بَد است یا مهدی بچهٔ درستی بوده؟ گزینۀ سوم درست است؛ هردو. ✍️به قلم نرجس شکوریان فرد 🍃🌹 @yaran_samimii🌹🍃
هدایت شده از دو قدم مانده به صبح
,,💨🍁‌‌| یک بام داریم و دو تا نه، ده تا هوا !! □ هوایِ پُست و مقام □ هـوایِ ریاست □ هــوایِ شـھـرت □ هـوایِ دروغ □ هوایِ‌انگلیسی □ هوایِ آمریکـایی □ هوایِ پولشویی □ هوایِ داروی آدم‌کشی🔪💀 . . □ هـوایِ واکـسـن مــرگ 💔💉 . . □ هوایِ . . . 🎤| خودت بنویس هوای کجا را وعده گرفته‌ای . . ؟! که مقابل دین خدا می‌ایستی👣 و تن به خواری دنیا می‌دهی!🌵 ⏳| شایـد اصلا عمرت کفـاف نداد کـه هیچ‌کدام از این هواها را نَفَس بکشی ! شاید زودتر مردی ! °•○●🕌 کاش مرد بودی و دروغ به مردم نجیب شهرِ قم نمی‌بستی‼️ ╭┅─────────┅╮ 🌹‌@mehrabane_man ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-------~🌹🇮🇷🌹~-------- . • +فداے ملتے که ❁او❁ فداے آنان شد‌... • . 👣| 🌱| 🦋| ╭┅────────┅╮ ‌‌🌴‌@yaran_samimii ╰┅────────┅╯
تمام شب ها، روز و ماه و سالشان باهم متفاوت است! و البته هلالِ ماھ🌙شان ڪه‌ گاهی کمان می‌شود و چند شبی هم به کمال می رسد :)❄️! - اما این چند شب، تفاوتش‌متفاوت‌ترازتمام‌شب‌هابود! :)💙 خصوصا برای مـن که عادت کـرده ‌بودم یک عمـر بـه خوابیـدن شـب😴 و صبح با سختی و ناراحتی از جا بلند شدن . . 🗓| ۱۳ دی ۱۳۹۸ با فرود موشڪ‌ها، نقطه‌اوج‌خاصی‌رقم‌خوردبرای!🌖✨ تلخ‌ترین🍁‌حس‌خواب‌ماندن‌بود ! که‌ای‌ڪاش‌فقط‌خواب‌دیدنی‌بود‌و‌نبود❕ 🌱| بگذریـم . . شبیه‌ این چند شبی که گذشت . . !🙂🙃 البته ما علاقه نداشتیم به بیـــدار ماندن و بی‌خوابی کشیدن!🌘👣 و البته عالم، همیشه با میل و علاقه‌ی ما جلـو نمـی رود . . . !🌎🔗 صبح ☀️ تا شــب 🌛 وشب🌛تا صبــح ☀️ دشمنی هست که دنبـالِ اذیت‌و قتل‌و تهدید ماست !•🚫•🚀 برنامه حمله می چیند به ما و عقل و قلب و حتی جسم ما ⚔ واضح‌ترینش هم همان ساعٺ ۱:۲۰ بامداد بود و انفجار فرودگـاه بغداد . .🥀 ✈️ ۱:۲۰ این شب‌ها، فرصٺ فهمِ ڪیستی و چیستی و چگونگیِ حاج قـٰاسم بود!🌿؛) زمانِ آغـاز ساخت‌ و سازِ حاج‌قاسم‌های جدید✨! شما و من و دوستان من و شما!🇮🇷 و البته چند شب و روزی سکوت می‌کنیم برای جا‌مانده‌ها و امتحان داشته‌ها تا برسند برسانند خودشان را 🌱''. • . - چهـ بخوانیـد و چهـ نخوانیـد ، - چهـ ببینید چهـ نبینید ، - چهـ بشنوید چهـ گوش ندهید ، تفڪر و تصمیم‌گیری برای سرنوشٺِ خودتان، با شماست!💡 +می ماند یڪ پیام خــ♡ــاص در همین چند روز ، از طرف ما . . به امید خدا❣ ✍ پ.ن: ضمنا منتظـر نظراتِ شمـا درباره‌‌ی هستیم💌 🍃🌸‌@yaranesamimi🌸🍃
••┈┈••❥•🌀•⁦⁦❥••┈┈•• ‌‌من💭 یک خود گذاشته‌ام وسط و مدام دور زده‌ام، دور زده‌ام، دور زده‌ام دور خودم👀 خفه شده‌ام از بس که دور خودم چرخیدم . . ! ♡‌ ╭┅────────┅╮ ‌‌💕‌@yaran_samimii ╰┅────────┅╯
من روزهای بچگی‌ام را فراموش نکرده‌ام اما قابل خاطره‌گویی هم نیست. هم بازی کردم هم حتما پدرِ مادرِ مظلومم را درآورده‌ام. هم کتک زدم و هم خوب تلافی سرم درآوردند اما مهدی «قید خاص این جملات من است و من این قید خاص را دارم کم کم لمسش می‌کنم. اثلا نوشتن درباره‌اش دارد می‌شود یکی از علایق من. بالاخره بچه‌ای که بلد باشد دیگران را ببیند و با محبت هم نگاهشان کند، خیال همه را راحت می‌کند که حسادت وجود این بچه، یک معنی دارد؛ محبت. در همان عوالم بچگی حاضر باشد دوچرخه جدیدش را دو دستی بدهد به برادر کوچکترش که بغض نکند و بعد از دادن، خودش هم بغض نکند. من اگر با اصرار پدرم پاک‌کنم را می‌دادم به کودک گریانی، خودم بعدش گریه می‌کردم! اما در همان بچگی می‌شود مهدی را سرپرست بچه های دیگر هم کرد. امانت‌دار مهربانی می‌شود. حتی می‌شود از او خواست برای بچه های اطرافش و برای بزرگترها هم چند کلمه‌ای صحبت کند، مطمئن باشید کـه عاقلانه تر از بزرگترها کارها را پیش می‌برد. وقتی فکر می‌کنم که می‌ایستاده وسط برنامه، هم‌خوانی می‌کرده و جمعیت با اشتیاق با او همراه می‌شدند، فکر می‌کنم من جلوی شما، چهار کلمۀ حق را با زبان باز و محکم نتوانستم بگویم. بعد مهدی در ایام بچگی می‌ایستاده در مسجد، اذان می‌گفته. می‌ایستاده وسط کوچه، بین همبازی های فوتبالیش، می‌ایستاده بالای پشت‌بام... اذان می‌گفته. این ایستادن و صدا بلند کردن دوتا مولفه است که من ندارم. نه بلدم بایستم محکم، نه بلدم صدا بلند کنم برای بیان حرف حق. نه بلدم اذان بگویم. ✍️به قلم نرجس شکوریان فرد 🍃🌹 @yaran_samimii🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و تیر خلاصی که به جان و تن من نشاند از خاطرات کودکی‌اش؛ پول هایش را جمع می‌کرد و برای بچه‌ها هدیه می‌خرید. آقای قاضی من از کودکی گذشته‌ام. یعنی کودکی‌ام گذشت و الآن جوانم... اما عقلم اندازۀ یک سال کودکی مهدی نیست. پول‌های تو جیبم را نگه داشته‌ام برای خودم، اینها مهم نیست‌ها. مهم این است که مهدی یک خصلتی نداشته و یک خصلتی داشته. نداشته‌اش، خودخواهی‌اش بود. همه‌ چیز را نخواسته برای خودش. اما من یک خود، گذاشته‌ام وسط و مدام دور زده‌ام، دور زده‌ام، دور زده‌ام دور خودم، خفه شده‌ام از بس که دور خودم چرخیدم. یک چیزی هم داشته؛ آن هم ذهن خالی از گیر و گرفت دنیا. من یک بسته آدامس می‌خرم، دانه دانه‌اش را حساب می‌کنم که به چه کسی می‌دهم و تمام که می‌شود بلند اعلام می‌کنم چند هزارتومان پرید! آقای قاضی شما عضو کدام دسته‌اید: مالتان را دو دستی چسبیده‌اید؟ یا دلتان دریای محبت است و دلتان را چسبیده‌اید که رد مال و منال و مقام نرود؟ ✨🌖| روز سوم پایم روی سنگی لغزید و دردناک پیچید. کوه‌گیر شد‌ه‌ام. دلم می‌خواست بروم بالاتر از مکان دیروز اما کمی صعب ‌العبور بود و من با خیال دیروز، راحت گام برمی‌داشتم. دل‌خوش کردنم به دیروز، شد بی‌توجهی امروز و کار دستم داد. می‌خواستم در هر وعده نوشتن دوگام بالاتر بروم تا هم ‌پای قهرمانم رفته باشم؛ اما انگار دنبالش رفتن کمی سخت است. فعلا که انقدر درد دارم نمی‌توانم درست فکر کنم. فقط می‌ماند قسمت خوش‌ِ حالم که موبایل آنتن داد و شاهرخ را خبر کرده‌ام. با این پا دیگر نمی‌شد نه بالا و نه پایین رفت. گیر افتاده‌ام. مجبورم خودم را مشغول کنم تا هم درد کمتر اذیتم کند، هم کلافه نشوم؛ پس از حال و روزم می‌نویسم : ... ✍️به قلم نرجس شکوریان فرد 🍃🌹 @yaran_samimii🌹🍃