↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
🎴 الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمدٍ و آلِ مُحمدٍ و عَجِّل فرَجهم
#النحو_الوافی.
اسماء معرب سه قسم هستند.
❶ صحیح الاخر مثل قمر، سعاد.
❷ شبیه به صحیح، که دو قسم است
✺ الف: هر اسم که آخرش "واو" و "یاء" متحرکی است که ماقبلشان ساکن است مثل دَلْو، ظَبْی.
✺ ب: هر اسمی که آخرش یا مشدد است البته به شرط اینکه یاء دوم یاء متکلم نباشد مثل کرسِیٌّ.
🚨 توجه این دو قسم(صحیح و شبه صحیح) معرب میشوند به اعراب ظاهری.
❸ معتل الاخر که بر سه قسم است.
✺الف: مقصور ،هر اسمی معربی که آخرش الف لازمه باشد و در تمام حالات اعرابش تقدیری است، مثل موسیٰ.
بنا بر این حروف و افعال و اسماء مبنی که مختوم به "الف" شوند و همچنین مثنی در حالت رفعی و اسماء سته در حالت نصبی و اسماء مختوم به "واو" یا "یاء"، مـــقــــصــور نیستند.
✺ب: منقوص، اسم معربی که آخرش "یاء" لازمه غیر مشدده باشد، در حالی که ماقبل یا کسره است مثل، الهادِی
اسم مقصور، در حالت رفعی و جری تقدیری است ولی در حالت نصبی اعرابش ظاهری است.
❖ پس افعال، اسماء مبنی که ختم به یا شده اند مثل "یَنْوِی، الذِی" و همچنین اسمی که آخرش یاء مشدد است یا اسمی که به خاطر حالت اعرابی یا گرفته مثل اسماء سته در حالت جر و مثنی و جمع در حالت نصب و جر مـــــــنـــــقوص نیستند.
✺ج: قسم سوم اسمی که آخر آن "واو" لازم ماقبل ضمه باشد که این قسم از عرب شنیده نشده ولی غیر عربها چنین اسمی تلفظ کرده اند مثل سَمَنْدُو
اعرابش، در تمام حالات تقدیری است بدون تنوین.
❖ پس اسماء مبنی، افعال مختوم به واو مثل یدعُو و ذُو و همچنین اسم معربی که به خاطر حالت اعرابی چنین حالتی داشته از این قسم نیستند.
خلاصه #صفحه ۱۵۹_تا_۱۶۶
🚦 @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
🎴 الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمدٍ و آلِ مُحمدٍ و عَجِّل فرَجهم
#النحو_الوافی.
بعضی قبائل عرب،حذف میکنند از اسم منقوصِ مقترن به ال، یاء آخرش را در حالت رفعی و جری
مثل و ثَمُدَ الذین جابوا الصخر بالوادِ( آیه ۹ سوره فجر) که الوادی اصل مثال هستش.
🔺 هرگاه کلمه لَدیٰ اضافه شود به ضمیر، الفش قلب به یاء میشود مثل "زاد الخیر لَدَیْک"
لَدی ظرف و منصوب به فتحه مقدره بر الفی که قلب به یاء شد.
🔺زمانی که ختم شود، صدر مرکب به واو و صدر به عَجُز اضافه شود تمام حرکات صدر تقدیری میشود بر واو "مثل مَجدُو ملوکٍ"
🚨توجه: اگر صدر مرکب مزجی اسم منقوصی باشد و صدر به عجز اضافه شود نیز تمام حرکات صدر تقدیری بر یاء میشود حتی در حالت نصبی مثل "رایتُ داعِی سلمٍ."
خلاصه #صفحه_۱۶۶_تا_۱۶۸
🚦 @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
🎴 الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمدٍ و آلِ مُحمدٍ و عَجِّل فرَجهم
#النحو_الوافی.
مواضع اعراب نیابتی:
🚨 مـــــشهـــــــور ترین، مواضعی که حرکات در او تقدیری است.
❶ مقدر میشود حرکات سه گانه(ضمه، فتحه، کسره) بر آخر اسم مقصور.
❷ مقدر میشود ضمه و کسره بر اسم منقوص در حالت رفع و جر.
❸ مقدر میشود، حرکات سه گانه بر آخر اسم زمانی که اسم ساکن شود به خاطر وقف بر او
مثل "جاء محمد"ْ، و این چنین است وقتی وقف شود در فعل مضارع صحیح الآخر در حالت رفعی و نصبی مثل "یذهبْ، ان یذهبْ"
↫ در این دو مورد اگر گفته شود، مرفوع هستند یامنصوب هستند به حرکت اصلی، و سکون عارضی منع کرده از حرکت اصلی نیز صحیح است.
❹ مقدر میشود حرکات سه گانه جوازا، زمانی که حرف آخر کلمه، ادغام شود در حرف اول کلمه بعد مثل قتل "داوودْ جالوت"، در این مثال دال در جیم ادغام شده.
❺ مقدر میشود حرکات سه گانه بر آخر کلمه ای که به خاطر تخفیف ساکن شده مثل ساکن کردن لام رُسُل در آیه شریفه "قالت لهم رُسُلُهُم".
❻ مقدر میشود، حرکات سه گانه بر حرف آخری که به خاطر تبعیت،حرکت اصلی را از دست داده است،مثل الحمدُ، که به خاطر تبعیت از لام مابعد میشود "الحمدِ لِلّه"ِ و اسم این حرکت اتباع لاحق است.
❼ مقدر میشود، حرکات سه گانه بر علم محکی، مانند "فَتَحَ اللهُ،علیٌ شاعِر"ٌ.
ذَهَبَ فَتَحَ اللهُ، مررتُ بفَتَحَ اللهُ، رایتُ فَتَحَ اللهُ.
❽ مقدر میشود حرکات سه گانه، بر آخر اسم مضاف به یاء متکلم.
✺↫ بعضی نحوین قائلند که اسم مضاف به یاء متکلم در حالت جری اعرابش تقدیری نیست بلکه ظاهری است مثل "مررت بکتابِی".
❾ مقدر میشود سکون بر آخر فعلی که به خاطر منع التقاء ساکنین حرکت داده ایم
مثل، "لم یَکُنِ المحسن عابدا".
✺↫ و این چنین است اگر به جای کسره، فتحه بدهیم مثل؛ "لم یَمُدَّ العزیز" (حرکت فتحه دال به خاطر تخلص از التقاء ساکنین داده شده، و جزم یَمُدَّ،تقدیری است.)
💐 #نکته: گاه سکون نیز در تقدیر است، در فعلی که اصالتا مجزوم است ولی به خاطر موافقت با قافیه کسره داده اند.
مثل؛ تعلم که جواب شرط است در شعر پایین و حق او سکون است، ولی کسره داده شده به خاطر موافقت با قافیه.
" مَهْمَا تکُنْ عندَ امرئٍ من خلیقةٍ
وان خلها تخفی علی الناس تُعْلَمِ "
#خلاصه صفحه ۱۶۹ تا صفحه ۱۷۳.
🚦 @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
🏮 الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی
مواضع اعراب نیابتی.
🚨مـــــشهـــــــورترین مواضعی که حروف در آن مواضع در تقدیر است.
①: اعراب اسماء سته اگر بعد از آنها ساکنی بیاید.
مثل جاء اَبُوالْفضل که واو اَبُو،خوانده نمیشود و در نتیجه اعرابش در نطق تقدیری است. اگر معیار را کتابت بدانیم، اعرابش ظاهری است.
【عباس حسن: بهتر در نُطق وقف شود به آخر اَبُو که واو ظاهر شود و در نتیجه تقدیری در کار نیست.】
②: مقدر میشود الف مثنی در نُطق، اگر بعدش ساکنی بیاید مثل ظَهَرَ نَجْمَا الشَرقِ.
③: همچنین مقدر میشود در نُطق واو جمع مذکر سالم و یاء جمع مذکر سالم، زمانی که مضاف شود و بعدش ساکن بیاید.
●° مثل ذهب عالمُو الْحق،رایتُ عالمِی الحق.
💐 نکته، شرط تقدیر در موارد فوق، این است که جمع مذکر غیر مقصور باشد، چون اگر مقصور باشد واو و یاء حذف نمیشود؛ مثل: سافَر مصطفَوُالفصلِ رایتُ، مصطفِیَ الفصل.
④: مقدر میشود واو جمع مذکر سالمی که مضاف به یاء متکلم میشود مثل صاحبِیَّ.
⑤ مقدر میشود، نون در افعال خمسه وقتی که بعد از او نون تاکید بیاید، مثل لا تکتُبُنَّ.
#خلاصه صفحه،۱۷۳ تا ۱۷۴.
🔰 @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
🎴 الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو الوافی
↫ إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ.
※ طبق قرات فوق، من شرطیه و علامت جزم يَتَّقِ حذف یاء و علامت جزم َيَصْبِرْ سکون است.
اما اگر کسی یَتَّقِی ويَصْبِرْ قراعت کند، دو احتمال وجود دارد:
🔺الف): مَن شرطیه، علامت جزم یَتَّقِی، تقدیدی بر یاء است (سابقا این لغت گفته شد)و علامت جزم يَصْبِرْ، سکون است.
🔺ب): من موصول است و فعل یَتَّقِی مضارع مرفوع به ضمه مقدره است و يَصْبِرْ مرفوع به ضمه مقدره است که سکون عارضیای که به خاطر تخفیف آمده مانع از ضمه شده.
#خلاصه صفحه ۱۷۴ تا ۱۷۵
🌐 @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
🌼 الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو الوافی.
🔹نکره و معرفه:
تعریف نکره: اسمی که دلالت میکند بر شی واحدِ غیرِ معینی مثل رجل، غلام.
※ تعریف معرفه: اسمی که دلالت میکند بر شی واحدِ معینی. مثل علی، محمد
علامت نکره:
۱): خودش مستقیما قبول میکند که الف و لام تعریف بگیرد.
【 مثل رجل که صلاحیت دارد بشود الرجل】
۲): خودش مستقیما الف و لام نمیگیرد ولی معنایش میتواند ال بگیرد.
【مثل ذو که ال نمیگیرد ولی، معنای صاحب دارد که صاحب میتواند ال بگیرد.】
🔰 نکته: بدیهی است این علامات اختصاص به نکره دارد و اگر ال بر معرفه ای وارد شد، آن ال زایده است نه تعریف.
↶ معارف بر هفت قسم هستند.
①: ضمیر(انت هو).
②: علم(عارف،میثم).
③: اسم اشاره(هذا،ذالک).
④: اسم موصول(الذین،مَن).
⑤: اسم ال دار(الرجل).
⑥: مضاف به معرفه(غلامُه،غلامُ حسنٍ).
⑦: نکره مقصوده(یا رجلُ این الحوزه ).
※ منظور از نکره مقصوده یعنی:
『 نکره ای که شما او را قصد میکنی و مستقیما با او صحبت میکنی؛ مثل یا رجلُ این الحوزه و فرض این است که رجل رو بروی شماست.』
#خلاصه صفحه ۱۷۵ تا ۱۸۰
🔺 @talcheslkotob
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
💐الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو الوافی.
🔰 حکم جمله(چه اسمیه و چه فعلیه) و شبه جمله (ظرف، جار همراه مجرورش) بعد از معارف و نکرات.
🔺اگر جمله یا ظرف بعد از نکره مَحضه بیایند، نقش آنها صفت است.
اما اگر بعد از معرفه مَحضه بیایند نقش آنها، حال است.
🔺 نکته مهم: منظور از نکره محضه این است که اسم نکره ما مضاف به نکره دیگر نشده و هیچ صفتی برایش نیامده است و قابل انطباق به همهی افراد از جنس خود میباشد؛ مثل رجل.
↸ منظور از معرفه محضه: اسم معرفهای است که خالی است از علامتی که نزدیک کند او را به نکره مثل زید که علم است به خلاف اسمی که ال جنس بر او داخل شده مثل الانسان که شبیه نکره شده.
※ اما وقتی نکره غیره محضه(یعنی مثلا مضاف شود به نکره، یا مثلا صفت نکره برایش بیاید) باشد، یا معرفه غیر محضه باشد، جایز است جملات و شبه جملات بعد را صفت یا حال بگیریم.
🌛مثلا لا یفی الانسانُ یَغضِبُ. یغضب میتوان حال یا صفت باشد.
مثال دوم، جائنی رجلٌ کریمٌ یعلم الفقهَ جمله یعلم الفقه نیز دو نقش دارد.
#خلاصه صفحه ۱۸۰ تا ۱۸۲.
🏮 @talcheslkotob
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
💐الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو الوافی.
√ تتمه ای در خصوص شبه جمله.
①: در شبه جمله ای که بعد از معرفه محضه میآید دو نقش جایز است:
الف: صفت؛ بنا بر اینکه متعلَّق را معرفه در تقدیر بگیرم. مثل جائنی زیدُ فی الحوزه.
ب: حال؛ اگر متعلَّق را نکره (کائنا) در تقدیر بگیریم.
🔰 اگر شبه جمله بعد از نکره غیر محضه بیاید نیز، میتوان حال یا صفت باشد.
🌛قاعده کلی، زمانی که شبه جمله بعد از معرفه یا نکره واقع شود، صلاحیت دارد برای حال واقع شدن یا صفت واقع شدن مگر در یک صورت و آن یک صورت این است که اگر نکره محضه باشد نقش شبه جمله فقط صفت است و نمیتوان حال باشد.
②: اسمایی داریم، که در لفظ نکرهاند و در معنا معرفهاند؛ مثلِ اول در این کلام:
【کان سفری الی الشام عاماً اولَ】
🏮 منظور از اول یعنی دقیقا سال قبل و دقیقا سال قبل مشخص است پس اول ابهام و شیوع و گسترده ای ندارد در معنا ولی لفظش نکره است.
این اسماء نکره اند و دیدیم که در مثال موصوف (عاما) نکره آمد.
اسمایی داریم در لفظ معرفه اند در معنا نکره اند مثل علم جنس، که تمام احکام معرفه را دارند.
③: اسمایی هستند که صلاحیت دارند برای اینکه معرفه باشند یا نکره باشند.
【مثل الانسان اسیر الاحسان】
※ پس کلمه الانسان از نظر لفظش معرفه است و از جهت معنایش نکره است چون شیوع و گستردی فراوانی دارد و مثل این است که بگویی کل انسان.
#خلاصه صفحه ۱۸۲ تا ۱۸۴.
🌀 @talcheslkotob
هدایت شده از تلخیص الکتب.
💠حضرت #امام_خامنه_ای (مدظله العالی):
✅ به پسران جوان نصیحت میکنم که،
ازدواج کنند
و نصیحت میکنم که
در ازدواج #تقوا و #عفاف
دختران را در نظر داشته باشند
و نه «جمال» آنها را ...
@talcheslkotob
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
🌼الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو الوافی.
اولین از معارف ضمیر است.
🔰تعریف ضمیر: اسم جامدی است که بر متکلم یا مخاطَب یا غائبی دلالت میکند.
【 اسم دیگر ضمیر متکلم و مخاطب، ضمیر حاضر است زیرا صاحب این ضمیر در وقت نطق باید حاضر باشد.】
🔰حکم ضمیر: ضمیر اسمِ جامدِ مبنی است و به سبب بنائش مثنی و جمع بسته نمیشود و ذاتا و به سبب تکوینش بر مونث، مذکر، مثنی و جمع(چه مذکر چه مونث) دلالت میکند.
√ ضمیر به اعتبارات مختلف، به اقسام زیر تقسیم میشود.
① به حسب مدلولش یا متکلم است یا مخاطب است یا غائب است
② ضمیر به حسب ظهورش و عدم ظهورش تقسیم میشود به بارز و مستتر
منظور از بارز، ضمیری است که در ترکیب و در نطق ظهور دارد مثل انت، و تُ و کَ در نصرتُک و مستتر خلاف بارز است.
🏮ضمیر بارز بر دو قسم است.
➊: متصل، ضمیری است که دائما در آخر کلمه واقع میشود و ممکن نیست بر کلمه یا کلام مقدم شود ومستقل نیست از عاملش و فاصله از عامش نمیگیرد.
➋: منفصل، ضمیری است که از ویژگیهای او این است که واقعه میشود در اول جمله و آغاز میشود کلام به آن و مستقل از عامل است و موخر میشود از عاملش توسط الا.
#خلاصه صفحه ۱۸۴ تا ۱۸۸.
🌀 @talcheslkotob
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
🌼الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو الوافی.
ضمیر متصل به حسب جایگاهای اعرابی به سه نوع تقسیم میشود.
❶ نوعی که فقط در محل رفع است، مثل:
【تَ،تما،تم،تِ،تما،تُن،تُ】 و الف اثنین مثل: نَصرا، و واو جماعت، مثل نَصروا و نون نسوه مثل، نصَرْنَ و یاء مخاطبه مثل، اُنْصُرِی.
❷ نوعی که مشترک بین محل نصب و محل جر است مثل، یاء متکلم، و کاف خطاب(چه مذکر چه مونث)، و هاء الغائب(چه مذکر چه مونث)
مثال: "لا یَنفعُک الا عملُک."
کاف اول نصبی، و کاف دوم جری است.
❸ نوعی که مشترک بین رفع و نصب و جر است.
مثل ناء متکلم.
مثل "رَبَّنا لا تواخذْنا اِن نَسِینا او اَخْطَاْنا"
"نا" اولی مضاف الیه در محل جر، "نا" دوم مفعول به و در محل نصب، و "نا" دوم و سوم، فاعل و در محل رفع است.
#خلاصه صفحه ۱۸۸ تا ۱۹۰
🌀 @talcheslkotob